چگونگی ساختار مغز در بیماران اسکیزوفرنی

طی بیست سال گذشته شواهد فزاینده ای حاکی از آن است که بیماران اسکیزوفرنی که نشانه های تیپ II را آشکار می سازند(به ویژه هیجان سطحی، فقدان انگیزش و نارسایی گفتار) ممکن است به یک یا چند نابهنجاری در ساختار مغز مبتلا باشند. تا کنون به نظر می رسد که سه نوع نابهنجاری مکان یابی شده اند. نابهنجاری اول مربوط به قطعه ی پیشانی است که معلوم شده برای توجه، انگیزش و برنامه ریزی و سازمان دهی رفتار اهمیت دارند. ممکن است بیماران اسکیزوفرنیک تیپ II قطعه های پیشانی بعلاوه مخ و جمجمه کوچکتری از افراد بهنجار داشته باشند.اسکنهای PET و سایر بررسیهای جریان خون در مغز، کاهش کارکرد قابل ملاحظه، به علاوه کاهش سوخت و ساز در مناطق پیشانی مغز بیماران اسکیزوفرنیک را تایید کرده اند.اختلال در طرز راه رفتن، حالت بدن و حرکات چشم، که علایم عصب شناختی مهمی در اسکیزوفرنی هستند، اغلب از کژکاری قطعه ی پیشانی ناشی می شوند.در واقع، چون نسبت قابل ملاحظه ای از بیماران اسکیزوفرنیک نابهنجاریهایی را در انواع خاصی از حرکات چشم نشان می دهند، این نابهنجاریها شاخص های ژنتیکی اسکیزوفرنی شده اند. دیگر اینکه، کاهش گنجایش حافظه در اسکیزوفرنی مربوط به نابهنجاریهای قطعه ی پیشانی دانسته شده است.

نوع دوم نابهنجاری به اندازه و تناسب بطن های مغز مربوط می شود. بطن ها حفره هایی در مغز هستند که پر از مایع اند. بطن های بیماران اسکیزوفرنیک بسیار بزرگتر از بطن های افراد بهنجار هستند. به علاوه، بطن های  سمت چپ مغز این بیماران از بطن های سمت راست بسیار بزرگتر هستند.بزرگ شدن بطن حاکی از فرایند تخریب یا پلاسیدگی در بافت مغز است که درباره ی آثار دقیق آن فقط می توان به گمانه زنی پرداخت.اما در مورد اینکه آیا این پلاسیدگی علت یا پیامد اسکیزوفرنی است، هنوز تردید وجود دارد.

کارکرد لوب پیشانی

لوب پیشانی یکی از چهار لوب مغزی است که در جلوی شیار مرکزی و بالای شیار طرفی قرار دارد این لوب، بزرگترین لوب مغر به حساب می آید به شکل هرم مثلث القاعده ای است که راس آن در جلو می باشد این قسمت ناحیه نسبتا وسیعی است که حدود ٢٠٪ از قشر مخ را تشکیل می دهد. لوب های پیشانی یعنی ناحیه ای که نحوه عمل کردن مغز را بر اساس اطلاعات خود تعیین می کنند و در مجموع یک مقوله را تشکیل می دهند. بزرگی لوب های پیشانی خصیصه ی عمده ای است که مغز انسان را در مطالعات کالبد شناسی عصبی مقایسه ای از مغز سایر نخستی ها (پریمات ها) متمایز می کند و ویژگی های انحصاری او را موجب می شود. در لوب های پیشانی چهار بخش وجود دارد. سه بخش آن یعنی نوار حرکتی ، ناخیه حرکتی تکمیلی  و ناحیه بروکا. بخش چهارم یعنی قدامی ترین بخش های لوب پیشانی، قشر جلوی پیشانی  است. این قسمت خود شامل سه ناحیه است که ضایعات هر یک سندرم های جداگانه ای ایجاد می کند: ناحیه حدقه ای – پیشانی ، ناحیه خلفی – جانبی  و ناحیه میانی.معمولاً قطعه پیشانی به عنوان محل استقرار کنشهای ذهنی و مرکز فعالیتهایی که ویژه انسان هستند، به شمار می آید. قسمتی از عملکرد عصب-روانشناختی در این ناحیه از مغز به شیارها و جیروسها(چین ها) مرتبط می شود (حجازی ،١٣٨٧).

جایروس ها ی لوب پیشانی

جایروس پیشانی بالایی: این جایروس در قسمت بالای لوب پیشانی قرار دارد قسمتی از منطقه حرکتی مکمل نام دارد که حرکات ظریف و هماهنگی عضلات را به عهده دارد.

جایروس پیشانی میانی: در سطح خارجی بین شیارهای پیشانی بالایی و پائینی قرار دارد. قسمتی از جایروس پیشانی میانی مسئول برنامه ریزی حرکات می باشد و حرکات را تند یا کند می کند که آن را منطقه حرکتی ثانویه می گویند.

 جایروس پیشانی پائینی: در سطح خارجی بین شیار طرفی و شیار پیشانی پائینی واقع شده است جایروس پیشانی پائینی بوسیله یک شیار عمودی و یک شیار افقی که از شیار طرفی منشعب شده است از جلو به عقب به سه قسمت تقسیم می شود:

  • قسمت کاسه چشمی: که در پایین شیار افقی قرار دارد.
  • قسمت مثلثی: در بین شیار افقی و عمودی قرار دارد.
  • قسمت اپرکولار: در عقب شیار عمودی قرار دارد و مرکز چشایی می باشد. قسمتهای مثلثی مرکز تکلم می باشند و آنها را ناحیه بروکا می نامند.
  • جایروس جلو مرکزی: در جلو شیار مرکزی قرار دارد. کورتکس آن دارای نورونهای حرکتی اولیه می باشد. حرکت هر قسمتی از بدن به ناحیه خاصی از این جایروس مربوط است.
  • جایروس پهلوی مرکزی: این جایروس در سطح داخلی نیمکره مغزی و در دو طرف شیار مرکزی قرار دارد و انتهای داخلی جایروسهای جلو، مرکزی و عقب مرکزی را می پوشاند.

کنشهای عصب – روانشناختی اساسی در این ناحیه از مغز در نتیجه روابط بین مناطق فوق با دیگر مناطق مغز می باشد.در مطالعات انجام شده با استفاده از ردیابی رنگ  معلوم شده که ارتباط دو طرفه ی متراکمی بین قشر جلو پیشانی و همه ی نواحی دیگر مغز وجود دارد. بنابراین تا آنجا که کاربردها به کالبدشناسی مربوط می شود، قشر جلو پیشانی چنان ارتباط مطلوبی با بقیه مغز دارد که استفاده ی پیاپی از مجموعه ی کامل کارکردهای مغز را در هنگام انجام فعالیت های اجرایی هدفمند امکانپذیر می سازد. در واقع صدمه ی لوب پیشانی، معمولاً کارکردهای اجرایی یعنی انگیزش، توجه و انجام پیاپی اعمال را مختل می کند.

مشخصات ضایعات دو طرفه لوب پیشانی، تغییر شخصیت – یعنی تغییر در نحوه ی تعامل افراد با جهان است. سندرم لوب پیشانی  که بیش از همه بر اثر آسیب دیدگی(تروما)، سکته، توده، قطعه بری(لوبوتومی)، تصلب متعدد(MS)، یا بیماری پیک ایجاد می شود، شامل کندی تفکر، قضاوت ضعیف، کاهش جستجوگری، گوشه گیری از اجتماع و تحریک پذیری است. این بیماران نوعاً بی اعتنایی توام با بی احساسی  به تجارب نشان می دهند که می تواند ناگهان به مهارگسیختگی توام با تکانشگری تبدیل شود. ضایعه ی یکطرفه ی لوب پیشانی ممکن است اغلب مورد توجه قرار نگیرد، چون لوب طرف سالم می تواند این نقص را به خوبی جبران کند. ممکن است تشخیص کشف کژکاری لوب پیشانی با استفاده از آزمون های عصبی-روانی بسیار ساخت یافته ی تصنعی، دشوار باشد. هوشی که در ضریب هوشی(Q.I) تجلی می یابد، ممکن است طبیعی باشد و در مطالعات تصویر برداری کارکردی اعصاب نیز نشان داده شده که ضریب هوشی ظاهراً بیش از همه مستلزم فعالیت لوب آهیانه است. مثلاً دیده شده که در حین انجام ( مقیاس تجدید نظر شده ی وکسلر برای سنجش هوشی بزرگسالانWAIS)، بیشترین افزایش فعالیت متابولیسمی در حین انجام تکالیف کلامی، در لوب آهیانه ای چپ و بیشترین افزایش فعالیت متابولیسمس در حین سنجش مهارت های عملی، در لوب آهیانه ای راست پیدا می شود. در عرض، آسیب لوب پیشانی صرفاً در موقعیت های ساختار نیافته و پر فشاری خود را نشان می دهد که در زندگی واقعی رخ می دهد.

 نظریه های عملکرد لوب پیشانی

اکنون برای مشخص کردن عوامل مستدل و عقلانی که این پژوهش را از بعد علمی حمایت می کند ،نظریه های را در این حیطه بطور خلاصه بیان می کنیم.در تحقیق حاضر عمدتا تلفیقی از نظریه های لزاک  ،سولبرگ ،گیر ،نورمن  وشالیس می باشد  ؛که هسته اصلی تئوری با هم همپوشانی دارند ولی در عین حال این نظریه ها ارکان و عناصر مختلفی را نیز شامل می شوند که این ارکان از چشم اندازهای متفاوت شرح داده شده اند.

لزاک بر روی فاکتورهای مربوط به ارزشیابی نوروسایکولوژی تمرکز دارد و از واژه”عملکردهای اجرایی” برای تشریح عملکرد لوب پیشانی استفاده می کند.

  • نخست اراده ،که توانایی ایجادو انتخاب مناسب در موقعیتهای آتی می باشد .عدم این عملکرد در واقع بدین معناست که افراد درباره هر چیزی که انجام می دهند،فکر نمی کنند .
  • دوم طراحی رفتار،شامل انتخاب مراحل ،عناصر و توالی مورد نیاز برای دستیابی به هدف
    می باشد .این امر مستلزم توانایی شناخت وارزیابی انتخابهاست.
  • سوم مرحله اعمال هدف مدار که شامل توانایی آغاز،توقف،حفظ و تعویض میان اعمال برنامه ریزی شده می باشد.اختلال در این عملکرد می تواند اجرای برنامه های تعیین شده را که فاقد رفتارهای تکانه ای مختل کننده هستند را تحت تاثیر قرار دهد.چهارم عملکرداثربخش ()که شامل توانایی باز بینی و اصلاح فعالیتها می باشد.

عملکردهای اجرایی به فرآیندهای پیچیده ای اطلاق می شوند که در حل مسایل جدید به کار می روند . این فرآیند شامل آگاهی از مسأله موجود و ارزیابی آن، تحلیل شرایط مسأله وفرمول بندی هدف های خاص، ایجاد مجموعه ای از طرح ها ونقشه هایی که فعالیت های موردنیاز برای حل مسأله را مشخص می کند، ارزیا بی میزان تأثیر بالقوه این نتایج، انتخاب و شروع طرح مورد نیاز برای حل مسأله، ارزیابی پیشرفت در جریان حل مسأله وتغییر طرح در صورت مؤثر نبودن، تغییر طرح های غیرمؤثر درجهت اجرای طرح های مؤثرتر و مقایسه نتایج به دست آمده با نتایج قبلی(درصورتی که از طرح جدیدی متناسب با موقعیت مسأله استفاده شده باشد ) اتمام طرح هنگامی که نتایج رضایت بخش است و در نهایت حفظ طرح و بازیابی آن برای مواجهه با همان مسأله یا، مسأله ای مشابه در آینده.سولبرگ وگیر بر روی توانبخشی شناختی عملکردهای لوب پیشانی تمرکز دارند.آنها مدلی را بسط می دهند که بر پایه مشاهده مشکلات بیمارانی است که از ناحیه لوب پیشانی رنج می برند .

-در این نظریه اولین فاکتورانتخاب و اجرای برنامه های شناختی ، شامل توانایی شرح اهداف وشیوه ها،تعیین توالی مناسب عمل ،آغاز فعالیت ،اصلاح برنامه ها وادامه تلاش مستمر تا زمان اتمام فعالیت می باشد.

-دومین فاکتور،مدیریت زمان می باشد که شامل توانایی ایجاد برنامه های زمانی واقع گرایانه و انجام فعالیتهای زمان بندی شده بدون اتلاف وقت می شود.

-سومین فاکتورخود گردانی است شامل استفاده ازعکس العمل جهت کنترل رفتار است.این فاکتور مستلزم توانایی جهت سازگاری تکانه های درونی وبیرونی است که ماشه چکانی در واکنشهای نامناسب خواهد بود. اختلال در خود گردانی باعث وابستگی های محیطی می شود مخصوصا زمانی که محرک بیرونی قوی باعث ایجاد رفتار واکنشی نا مناسب شود.بعنوان مثال این چنین بیماری درهر زمان ،با دیدن فرشروع به آشپزی می کند.اختلال متداولی که در این نظریه شاخص است در جاماندگی می باشدکه به تکرار فکر،کلمه،یا صدایی یکسان می گویند که توقف وتعویض میان پاسخها دشواری می باشد.

نورمن وشالیس اساس مدل خود را در آسیب لوب پیشانی برپایه سیستم  نظارتی توجه   قرار دادند. واظهار کردند که لوبهای پیشانی قادرند که :

  • ازپاسخهای قدیمی نا مطلوب باز داری کنند.
  • پاسخهای جدید مطلوب را ایجاد واجرا نمایند.

استدلال آنها این است که صدمه به سیستم نظارتی توجه می تواند موجب ایجاد دو نوع تاثیر عمده برآسیب لوب پیشانی شود.چنانچه سیستم نظارت بر توجه در بازداری از پاسخهای تحریک شده توسط تکانه های قوی نا کام باشد ؛در آن صورت بازداری زدایی رخ خواهد داد.یا اینکه اگر سیستم نظارت بر توجه در ایجاد پاسخ های جدید در غیاب تکانه های محرک نا موفق باشد،بی تفاوتی یا بی علاقگی رخ خواهد داد.

منبع

حسین قشقایی،زهره(1391)،مقایسه عملکرد روانشناختی قطعه پیشانی در بیماران اسکیزوافکتیو با مبتلایان به اسکیزوفرنیا با علائم منفی ،دو قطبی نوع یک و گروه بهنجار،پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی ،دانشگاه شیراز

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0