چند تعریف بازاریابی از دیدگاه صاحبنظران

واژه بازاريابي در زبان انگليسي به معني به بازار رساندن يا كليه عملياتي است كه در فاصله توليد تا مصرف باعث تسريع روند انتقال كالا يا تسهيل فروش شود. صاحبنظران، بازاريابي را فرايند ارضاي نيازها و خواسته­هاي بشر تعريف كرده­ اند. فليپ كاتلر مي گويد: بازاريابي را فعاليتي انساني در جهت ارضاي نيازها و خواسته­ها از طريق فرايند مبادله تعريف كرده است. پيتز و استوتلار در كتاب مباني بازاريابي، بازاريابي را چنين تعريف كرده­اند: فرايند طراحي و اجراي فعاليت هايي براي توليد، قيمت گذاري، فزايش مشتريان و توزيع يك محصول يا خدمت براي ارضاي نيازها و تمايلات مشتريان و تحقق اهداف سازمان و شركت.

تعريف پارخوز از بازاريابي به عنوان پيش بيني مديريت و تامين نيازها و خواسته­هاي مشتريان از طريق به كارگيري و اجراي اصول  بازاريابي.

تعريف پوپ از بازاريابي به مجموعه فعاليت­ هاي مشتري­مداري گفته مي­شود كه مي­خواهد رضايت­مندي مشتري را فراهم كند و ذهن او را در روند تصميم گيري براي خريد كالا، ايده و سرمايه تحت تاثير قرار دهد.

مول و همكاران در كتاب مديريت ورزش تفريحي، بازاريابي را فرايند تامين خدمات قابل حصول در دسترس و مناسب فراغت براي جامعه در دسترس تعريف كرده اند. همان گونه كه از تعريف­ها بر مي آيد منشا و ركن اساسي نظام بازاريابي نيازها و خواسته­هاي انسان است .

پیتر دراکر، متفکر صاحب نام در مورد بازاریابی این چنین بیان داشته است :”هدف بازاریابی زاید کردن فروش است. هدف، شناختن و درک مشتری به نحوی است که کالا یا خدمات ارائه شده دقیقا مناسب باشد و خود، خود را به فروش برساند.” همچنین اظهار می دارد که این بدان معنی نیست که فروش و تبلیغات پیشبردی فاقد اهمیت اند بلکه بدین معنی است که این دو فقط بخشی از ترکیب بزرگتر بازاریابی اند. بازاریابی به معنی کار کردن با بازارهاست برای فراهم نمودن مبادلات با هدف تامین خواسته ها و نیازهای انسان. بازاریابی یک فرآیند اجتماعی و مدیریتی است که به وسیله آن افراد و گروه ها، نیازها و خواسته های خود را از طریق تولید و مبادله کالای مفید و با ارزش با دیگران تامین می کنند.

ارسطو تعریف جالبی از بازاریابی بیان کرده است “هر گفت و گویی، مذاکره می باشد و هر  مذاکره ای بازاریابی است در نتیجه همه انسان ها در حال بازاریابی هستند”وبیان می کند بازاریابی تلاش برای ارتباط بین ارزش محصول یا خدمات با مشتری می باشد.

سوجیو زیمن در کتاب خود “پایان عصر بازاریابی سنتی” بازاریابی را اینچنین تعریف می کند: بازاریابی درباره داشتن برنامه ها و ترویج ها و تبلیغات و هزاران چیز دیگری است که در متقاعد کردن مردم به خرید یک محصول موثر واقع شوند. برای مثال در مورد رستوران های غذای سرپایی، بازاریابی گاز زدن و هرت کشیدن ها می باشد. در مورد خطوط هوایی بازاریابی یعنی نشستن آدم ها روی صندلی ها است. به طور کلی بحث بازاریابی درباره منفعت و نتایج است.بازاریابی یک فعالیت راهبردی  وراه و روشی است متمرکز بر فرجام اقدامات مربوط به جذب مصرف کننده بیشتر، برای خرید محصول شما در دفعات بیشتر به نحوی که شرکت شما پول بیشتری به دست آورد.

انجمن بازاریابی آمریکا بازاریابی را این گونه تعریف می کند: “عملکرد فعالیت های کسب و کار که جریان انتقال کالا و خدمات از تولید کننده به مصرف کننده را هدایت می کند.”البته این تعریف به مرور زمان و به سبب پیشرفت های حاصل در حوزه بازاریابی، دست خوش تغییرات بسیاری شده است. این تعریف بیشتر بیانگر نگاه سنتی به بازاریابی که همان توزیع و بازرگانی کالا است، می باشد. در سال 1997 انجمن بازاریابی آمریکا تعریف خود را اینگونه تغییر داد:”بازاریابی، فرآیند برنامه ریزی و اجرای خلق ایده،قیمت گذاری، ترویج و توزیع محصول و خدمات به منظور انجام مبادله است که اهداف شخصی و سازمانی را نتیجه می دهد.”در این تعریف تمرکز بیشتر بر آمیخته بازاریابی است.

هومبورگ بازاریابی را با بیان این نکته که :”بازاریابی یک قدرت و یک عملکرد سازمانی و مجموعه ای از فرآیندهاست که ارزش را خلق کرده، و آن را برای مشتریان بیان و تفهیم می کند و به وی منتقل می کند و ارتباط با مشتری را به نحوی مدیریت می کند که سازمان و ذینفعان از آن بهره مند می شوند.”

در همین سال این تعریف دوباره توسط انجمن بازاریابی آمریکا مورد بازبینی و اصلاح قرار گرفت و بیان کرد بازاریابی”مجموعه ای از نهادها  و فرآیندهایی است که منجر به خلق، اطلاع رسانی، انتقال و مبادله تولیدات و ارائه هایی می شود که برای مشتریان، شرکا و به طور کلی برای جامعه، ارزش آفرین است.” تنوع تفاسیر و تعاریف مختلف در طول سالیان گذشته نشان می دهد که عبارت بازاریابی دائما در حال تغییر و به روز رسانی است.

دانشگاه پیس آمریکا بازاریابی را چنین تعریف کرده است:  بازاریابی عبارتست از فرآیند تمرکز منابع و اهداف سازمان بر روی فرصت ها و بازه های محیطی. بنابراین بازاریابی هم یک مفهوم(شیوه مشتری مداری) و هم یک فرآیند(یک سری تصمیمات استراتژیک در چگونگی جلب رضایت مشتری) است.

منبع

کریمی ، سروه (1394) ،بررسی تاثیر بازاریابی بر عملکرد تجاری  در مطالعات میدانی شرکت ها ی تولید کرمانشاه ،پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت  مدیریت بازرگانی ،دانشگاه آزاد اسلامی کرمانشاه

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید

0