پیامدهای سکوت سازمانی

سکوت سازمانی در طی زمان باعث می شود تا برخی از کارکنان به شدت بی تفاوت شوند. کارکنان بی تفاوت نسبت به شغلشان، کارفرمایشان و کیفیت کار و مسائل و مشکلات سازمانی بی تفاوت هستند. این گونه کارکنان باعث می شوند که سازمان پول زیادی از دست بدهد و عملکرد ضعیفی داشته باشد. سکوت کارکنان باعث نابودی نوآوری و همچنین سبب کاهش رضایت از شغل و سازمان می شود، محصولات معیوب تولید شده و سطح کارایی را کاهش می دهد. وقتی شکست های مالی زیادی در سازمان به وجود می آید، مدیران به سرعت تمایل پیدا می کنند تا این شکست ها را سامان دهد و از این حقیقت غافل می مانند که شاید عامل شکست مالی سازمان نیز همین بی تفاوتی و سکوت کارکنان باشد.

کارکنان بی تفاوت که غالباً نتیجه نادیده گرفتن سکوت می باشد، باعث توسعه این نگرش می شوند که بی تفاوت باشید. در نتیجه چنین نگرشی کارکنان دچار افسردگی و دیگر مشکلاتی از لحاظ سلامتی خواهند شد. سکوت کارکنان رفاه افراد را نیز تحت تأثیر قرار می دهد. فشار عصبی را افزایش می دهد باعث می شود تا احساس کنند گناهکار هستند و غالباً مشکلات روانی را تجربه می کنند. بیشتر افرا فرض می کنند که سکوت کارکنان فقط به سازمان لطمه وارد می کند در حالی که به طور قطع این سکوت هم به کارکنان و هم به بدنه سازمان لطمه وارد می کند.

سکوت سازمانی اثر بخشی تصمیم گیری را کاهش می دهد. تحقیقات بیان می دارد که سکوت سازمانی، اثربخشی تصمیمات سازمانی را با محدود کردن تنوع در ورود اطلاعات در دسترس برای تصمیم گیرنده گان به خطر می اندازد. علاوه بر آن در صورتفقدان دیدگاه های متفاوت احتمال کمتری برای تجزیه و تحلیل های اساسی در فرایند تصمیم گیری وجود خواهد داشت، لذا کارایی تصمیم گیری را کاهش خواهد داد.

سکوت سازمانی اجازه نمی دهد که یادگیری سازمانی در مراحل خلق و نشر دانش به خوبی انجام بگیرد. یادگیری امروزه یک فرایند جمعی است و افراد باید بتوانند عملکرد سازمانی را در سطوح مختلف مورد بازنگری گروهی قرار دهند و یا تجزیه و تحلیل جامع نتایج و بیان نقاط ضعف و مثبت عملکرد، موجبات تغییر در فرایندهای کاری را فراهم کند. این فرآیند یادگیری نیازمند گفتگو و مباحثه در مورد نتایج و ستاده های کاری است. سکوت سازمانی و بی تفاوتی اجازه نمی دهد که یادگیری سازمانی در سازمان توسعه یابد. همچنین اجرای مدیریت دانش در چنین شرایطی دچار مشکل می شود، زیرا مدیریت دانش نیازمند احساس مسئولیت و ابراز نظر و ارائه نقطه نظرات خلاقانه کارکنان و همچنین نشر دانش در سازمان است. مدیریت دانش با وجود فرهنگ بی تفاوتی و سکوت سازگاری ندارد.

سکوت سازمانی بر اساس نظر محققین منجر به انگیزش پایین، نارضایتی و سطح پایین تعهد، ایجاد فشار عصبی، بدبینی کارکنان می شود. علاوه بر این ها سکوت سازمانی می تواند منجر به این شود که کارکنان احساس کنند که ارزشمند نیستند و این باعث کم شدن تعهد و رضایت آنها می شود. سکوت سازمانی در فرایند تغییر و توسعه سازمانی اثر منفی می گذارد. در زمانی که سازمان باید تغییر کند، معمولاً کارکنان به طور متفاوت عکس العمل نشان می دهند به ویژه اگر آن را دوست نداشته باشند. به طور کلی سکوت سازمانی مانع بالقوه خطرناکی برای تغییر و توسعه سازمان قلمداد می شود. زیرا سازمان از وجود نظرات جدید و کارساز بی بهره می ماند و همچنین با مقاومت در برابر تغییر و بیان نقطه نظرهای خود در جمع های دوستی، نگرش منفی را در بین کارکنان ایجاد می کند.شاید یکی از دلایل وجود چنین شرایطی عدم شفافیت و ضعف در مدیریت مشارکتی و عدم دخالت کارکنان در تغییر و توسعه سازمانی باشد.

 بنابراین سکوت پیامدهای منفی زیادی را برای سازمان ایجاد می کند و به طور کلی در عملکرد و کارایی سازمان، نوآوری، یادگیری سازمانی و مدیریت دانش، رضایتمندی و انگیزش و تعهد کارکنان تأثیر منفی دارد و جابه جایی، غیبت و ترک سازمان را افزایش می دهد. بدیهی است به بقای مدیریت نیز آسیب می زند. زیرا برای ذی نفع ها و سهامداران در هنگام ارزیابی عملکرد و گزینش، بازخورد منفی از طرف کارکنان ارائه می شود.

منبع

کریمی، سمیه(1395)، بررسی تاثیر مدیریت مشارکتی بر کاهش استراتژی سکوت سازمانی (مطالعه موردی: کارکنان اداره اقتصاد و دارایی استان کرمانشاه)، پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت استراتژیک، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمانشاه.

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0