پير بورديو : نظريه پرداز رسمي کیفیت زندگی و مصرف فرهنگي

بورديو براي تحكيم بنيادهاي نظري خويش از شبكه اي از مفاهيم بهره مي‌گيرد كه ، عدم شناخت تك تك اين مفاهيم راه را در پي جويي انديشه وي مسدود مي‌سازد .” مفاهيم انتزاعي كه بورديو در ميان آن ها رابطه اي ساختي مشاهده مي‌كند ، مفاهيمي چون منش يا ملكه ، ميدان ، قريحي و انواع سرمايه است.

ملكه يا منش : نظام و مجموعه اي از خوي و خصلت‌هاي ماندگار و قابل جابجايي است و مفهومي قديمي فلسفي است كه ارسطو ، هگل ،وبر ، دوركيم متناوبا از آن استفاده كرده اند .

ملكه : واسطه اي بين تاثيرات گذشته و انگيزه ها و محرك‌هاي كنوني است .”از نظر بورديو ، “جامعه فضاي اجتماعي است و جايگاه رقابتي پايان ناپذير . در اين فضاي اجتماعي كه به عنوان موجوديتي غير يكپارچه ظاهر مي‌شود . مدلهاي كوچك متفاوتي از قواعد ، مقررات و اشكال قدرت وجود كه اين مدلهاي كوچك ، ميدان يا فضاي روابط ميان كنشگران است .”

سرمايه :در فضاي اجتماعي كه مركب از ميدانهاي كوچك نابرابر است ، سه سرمايه اقتصادي ، فرهنگي و اجتماعي در جريان است . بورديو در كتاب ( تمايز ) ، بر اين نكته تاكيد دارد كه، هر چقدر سرمايه كنشگران بيشتر باشد ، در فضاي اجتماعي در موقعيت بالاتري قرار مي‌گيرد.سرمايه فرهنگي از نظر وي شامل سليقه‌هاي خوب ، شيوه پسنديده، پيچيدگي شناختي و توانايي پذيرش محصولات فرهنگي مشروع از قبيل : موسيقي ، تاتر و ادبيات است .پرورش خانوادگي ، آموزش رسمي و فرهنگ شغلي سه منبع سرمايه فرهنگي هستند . انباشت سرمايه فرهنگي از طريق اين سه منبع در افراد باعث تفاوت بين دارندگان و فاقدان اين سرمايه مي‌شود.از نظر بورديو فضاي اجتماعي مجموعه اي از ميدان هاست كه اصل اساسي همه آن ها مبارزه بر سر سبك سرمايه است . هر يك از انواع سرمايه در ايجاد تقويت يا تغيير دادن کیفیت زندگی موثر هستند.بورديو تحصيلات را نمودي از سرمايه فرهنگي مي‌داند و افزون بر آن ، گرايش به اشياي فرهنگي و جمع شدن محصولات فرهنگي در نزد فرد نيز سرمايه فرهنگي او را شكل مي‌دهد . بورديو تاثير سرمايه فرهنگي بر مصرف ، فعاليت و کیفیت زندگی افراد را با توسل به نظريه تمايز تبيين مي‌كند.بر اين اساس ، دارندگان سرمايه فرهنگي زياد ، خود را با مصرف فرهنگ و هنر متعالي از بقيه متمايز مي‌سازند . يك سنت قوي جامعه شناختي ، در دنياي مدرن ، تاكيد بسيار شديدي بر پيوند ميان موقعيت فرد در طبقه بندي اقتصادي و کیفیت زندگی فرهنگي – كه از پديده‌هاي زندگي مدرن است – دارد . در همين راستا است كه بورديو در نظريه تمايز خويش بر آن است كه، طبقات مسلط فرادست، ذوق‌هاي فرهنگي متفاوتي دارند كه سعي دارند آن را به عنوان شاخص برتري خويش در عرصه‌هاي گوناگون حفظ كنند . از سوي ديگر ، در اين نظريه منش افراد نيز نه تنها در نوع مصرف كه در نهايت در کیفیت زندگی آن ها موثر است .” منش نوعي وحدت معنايي در كنش‌هاي قلمرو مصرف بطور اعم و مصرف فرهنگي بطور اخص ايجاد مي‌كند.”و در اين جاست كه اعضاي طبقه مسلط براي اثبات برتري خويش دست به گونه اي (خشونت نمادين ) مي‌زنند و صور گوناگون براي مشروعيت بخشيدن به خويش به غصب برخي صور فرهنگي شناخته شده ، دست مي‌يازند.

آلوين گلدنرنيز با استفاده از همين نظريه بورديو بر آن است كه ، طبقه جديد در جامعه نوين يك بورژوازي فرهنگي تازه است ،كه سرمايه اش پول نيست ، بلكه كنترل بر روي فرهنگ‌هاي با ارزش است.”بورديو در تحليل بيروني آثار هنري ، توليدات فرهنگ را بازتاب جهان اجتماعي مي‌داند ، او بر آن است كه آثار هنري مستقيما به خصايص اجتماعي بوجود آورندگان (منشا اجتماعي آنان ) يا به ويژگي‌هاي گروه‌هايي بستگي دارد ، كه مخاطبان واقعي يا مفروض آن آثار بودند.” .جهان اجتماعي فضايي از روابط عيني ميان موقعيت هاست و فرآيندي كه منجر به خلق آثار هنري مي‌گردد. “محصول مبارزه ميان عاملان اجتماعي است كه بر حسب موقعيتشان در حوزه فرهنگي ، كه اين خود به سرمايه خاص آن هابستگي دارد ، منافعشان در بقا يا در فضاي نظام است .منظور از بقا ، دفاع از آموزه‌هاي جزمي همه گير ، مبتذل و معمولي شده است و منظور از فضا ، براندازي اين آموزه ها به شكل بازگشت به سرچشمه‌هاي اصيل و نقد‌هاي سنت شكنانه وبدعت گرايانه است .”بورديو در تحقيقات خود با بررسي تفاوت ها و تشابهات در مصرف محصولات فرهنگي – هنري به عنوان شاخص‌هايي از کیفیت زندگی كه هزينه زيادي ندارد به دو نوع کیفیت زندگی فرهنگي رسيد . کیفیت زندگی فرهنگي متعالي كه در طبقات بالا رايج بود و کیفیت زندگی فرهنگي مردمي (عاميانه) كه در طبقات متوسط، كاركنان، دفتري، كارگران و …. گسترش داشت . در اين دوران ، تمايز ميان فرهنگ متعالي و فرهنگ طبقات فرودست و گونه اي فرهنگ ميان مايه به چشم مي‌خورد . فرهنگ متعالي ناظر بر استاندارد‌هاي زيبايي شناختي رسمي كه در موزه ها، تاتر ها و سالن‌هاي اركستر سمفوني در جريان است ، مي‌باشد و فرهنگ فرو مايه در انواع هنرهاي بازاري و تجاري خود نمايي مي‌كند فرهنگ ميان مايه ، فرهنگ طبقات مياني يا سطحي متوسط از سرمايه فرهنگي است كه نازل است و نه متعالي . دي ميگو معتقد است “كه از آغاز قرن بيستم ، اينتمايز اساسي ميان فرهنگ متعالي فرهنگ مردمي به شدت قابل مشاهده است و به گونه اي از آغازين قرن است كه قطبي شدن و مرزبندي ميان اين دو فرهنگ كاملا آشگار گرديده است.”در فضاي كما بيش ماركسيستي انديشه بورديو، تاثير مكتب فرانكفورت را در نقد عملكرد تلويزيون و صنايع القايي فرهنگي مي‌توان مشاهده نمود . از نظر ماركوزهپيشرفت سرمايه داري مصرفي است كه تك ساحتي بودن را پديد آورده است . خرسندي كاذب ايجاد كرده و آرزو‌هاي مردمان را به جاي روابط به سمت اشياءسوق داده است و با كنترل گرايش‌هايشان ،آنان را به نظام پيوند مي‌دهند .”در انديشه كساني چون:ماركوزه آدرنو و هوركهايمر اشكال فرهنگي سرمايه داري مدرن قدرت نقد و تحليل را يعني همان كه در اعتقاد بورديو صاحبان سرمايه‌هاي فراوان فرهنگي از آن برخوردارند ، در انسان تضعيف مي‌كند و در نهايت گونه اي هنر و به ويژه موسيقي اي را ترويج مي‌كند كه تنها شيوه‌هايي براي فرونشاندن هيجانات و احساسات است .”اين گونه هنر عوامانه و توده اي مردم را به تفكر وا نمي دارد ، بلكه در ايشان نوعي حس آسان‌گيري ايجادمي كند و هر گونه استقلال راي را از ميان بر مي‌دارد.پس از اين روست كه در نگاه بورديو نخبگان فرهنگي همواره از هنر توده اي گريزانند . زيرا در نظريه تمايز وي ،ذائقه تمايز كه مهارت هنري و آمادگي و استعداد زيبا شنا سي ، بخشي از آن است .ذائقه‌هاي ناب بر امتناع از ذائقه‌هاي غير ناب يا ذائقه اي است كه ، تنها به ارضاء حواس مي‌پردازد. تضاد ذوق و قريحه ناب و ذوق‌هاي غير ناب ، در بستري از تضاد ميان فرهيختگان و غير فرهيختگان شكل مي‌گيرد.بودريار اين غير فرهيختگان را( توده ها) مي‌نامد و بر آن است كه اين توده ها مشخصه بسيار بارز مدرنيته هستند . توده‌هاي كه از خود تابشي ندارند و بر عكس تشعشعات ساطع شده از دولت ، فرهنگ و معنا را به خود جذب مي‌كنند و به اين جهت بسيار متزلزل فرو پاشيدند.”اين توده ها به زعم بورديار همان كساني هستند كه عمدتا به جهت فقدان سرمايه فرهنگي مناسب ، ابزار خصم هنر متعالي را ندارند . پس نهايتا آثار بزرگ هنري ، اساساً براي اين دسته افراد جامعه وجود ندارد ، زيرا ادراك مستلزم عمل رمز گشايي است ، و توانايي رمز گشايي آثار هنري قوه اي طبيعي و جهان شمول نيست و تبحر و مهارت هنري و ادراك هنر متعالي ، شوكي از شناخت است ، شناخت در عمق و معنا كه اثر را در فضاي جهان هنري و رمزها و اشارات آن جهان باز مي‌يابد.”اين مهارت ها نه فطري اند و نه همگاني ، چنين مهارتي را كه گاه بورديو از آن به ( استعداد زيبا شناختي ) ياد مي‌كند ، شكلي از سرمايه فرهنگي است كه مانند سلير اشكال سرمايه ، تابع الگوي توزيع نا برابر است . در جايي نيز در انديشه بورديو به گونه اي جامعه شناسي تكويني مي‌رسيم كه همانا تحليل چگونگي تكوين ( نگاه هنري ناب )” سوژه ها توليد اثر هنري و بطور كلي همه عاملان و دست اندركاران اين حوزه و حتي مخاطبان آن است مقولات درك و تحسين آثار هنري هم مقيد در زمينه‌هاي تاريخي اند و همان طور كه گفته شد ، ادراك زيبا شناختي، امري پيشيني است، طبيعي يا فطري نيست، بلكه به شكل تاريخي توليد و باز توليد مي‌شود.”اما مفهوم قريحه مي‌تواند ساز و كار تاثير سرمايه فرهنگي بر کیفیت زندگی را توضيح دهد . هر مجموعه فعاليتي كه بخواهد به بخشي از زندگي فرد تبديل شود بايد با تمايلات قريحي فرد متناسب باشد . بنابراين مي‌توان قريحه را بر آمده از ميزان سرمايه فرهنگي فرد دانست.سرمايه اقتصادي از اين منظر تنها در خدمت تعيين ميزان تحقق يافتن اهداف و فعاليت‌هايي است كه با ساختار قريحه فرد متناسب است . بر همين اساس بخشي از مطالعات توصيفي کیفیت زندگی ، تلاش براي توصيف قريحه ها افراد و نشان دادن ساختار منسجم قريحه است.بدين ترتيب بورديو نشان داد كه، علاوه بر محدوديت‌هاي مالي و منابع اقتصادي ، ساختار ديگري وجود دارد كه مصرف، خصوصا مصرف فرهنگي را محدود مي‌كند و قريحه بر تعيين نفع و ميزان مصرف موثر است .به عنوان جمع بندي بايد گفت كه بورديو ، مصرف را از جمله اصلي ترين عناصر دنياي مدرن مي‌داند . از نظر وي مصرف و خصوصا مصرف فرهنگي ابزاري براي توليد فرهنگي ، مشروعيت سازي و حتي مبارزه در فضاي اجتماعي است.نظريه انواع سرمايه پير بورديو ، تفاوت‌هاي الگوهاي مصرف را در سطوح افقي تبيين مي‌كند. اين نظريه قادر است با اندازه گيري حجم انواع سرمايه در ميان كساني كه در يك حوزه رده طبقاتي قرار مي‌گيرند ، اما بين الگوي مصرف آن ها تفاوت وجود دارد و نيز با تاثير فرهنگ شغلي(به عنوان يكي از منابع تشكل سرمايه فرهنگي ) تفاوت ها را تبيين نمايد.مطابق مدل بورديو ، شرايط عيني زندگي و موقعيت فرد در ساختار اجتماعي به توليد منش خاص منجر مي‌شود . منش ، مولد دو دسته نظام است . نظام طبقه بندي اعمال و نظام ادراك و شناخت ها .نتيجه تعامل اين دو نظام ، کیفیت زندگی است . کیفیت زندگی همان اعمال و كارهايي است كه به شيوه اي خاص طبقه بندي شده و حاصل ادراك ويژه است . در کیفیت زندگی ، ترجيحات افراد تجسم مي‌يابد . به صورت عمل در مي‌آيد و قابل مشاهده است.الگوهاي مصرف اصلي ترين وجه بروز سبك‌هاي زندگي از نظر بورديو هستند . به نظر مي‌رسد تحليل بورديو از تركيب انواع سرمايه براي تبيين الگو ها مصرف ، بررسي تمايز يافتنطبقات، از طريق الگو‌هاي مصرف و الگومند بودن اعمال مصرف بورديو در يافتن چارچوب نظري تحليل مصرف فرهنگي بسيار راه گشاست ، ضمن اينكه اين دسته نظريات بورديو الهام بخش تكنيك‌هاي پژوهش درباره الگوهاي کیفیت زندگی نيز بوده و خواهد بود .

منبع

عبدلی،فرانک(1393)،اثربخشی آموزش شادکامی به شیوه شناختب رفتاری فوردایس به مبزان خوش بینی و کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان،پایان نامه کارشناسی ارشد رشته روانشناسی،دانشگاه آزاد اسلامی کرمانشاه

ازفروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0