هوش هیجانی
در سالهای 1900 تا 1920 ، جنبش جدیدی پدید آمد که می خواست برای اندازه گیری هوش هیجانی یا IQ راهی پیدا کند. دانشمندان آن زمان IQ را، که روشی سریع برای جدا کردن افراد متوسط از افراد با هوش بود، مورد مطالعه قرار دادند . آنها خیلی زود متوجه محدودیت های این روش شدند. IQ تنها حیطه محدود مهارت های کلامی و ریاضی را شامل می شود و هوش بهر بالا، اگر چه می تواند موفقیت فرد در کلاس درس و مراکز آموزشی را پیش بینی کند، اما در ابعاد دیگر زندگی پیش بینی کننده مؤثری نیست. بسیاری از مردم خیلی باهوش بودند اما توانایی آنها در اداره کردن رفتارشان و کنار آمدن با دیگران را محدود کرده بود. به علاوه تحقیقات نشان داد افرادی وجود دارند که هوش متوسطی دارند ولی در زندگی بسیار موفق هستند. ثرندایک استاد دانشگاه کلمبیا اولین کسی بود که مهارت های هوش هیجانی را نام گذاری کرد. اصطلاحی که او به کار برد هوش اجتماعی بود که نشانگر مهارت افراد در کنار آمدن موثر با مردم است .
سرآغاز مطالعه هوش هيجاني ريشه در ايده ی ديويد وكسلر جنبه هاي غير عقلاني هوش عمومي دارد كه به سال 1940 بر مي گردد. قطعه ذيل آينده نگري و بصيرت وكسلر را در ارتباط با اهميت هوش هيجاني روشن مي سازد.پرسش اساسي اين است كه آيا توانايي هاي غير عقلاني، يعني هيجاني و فطري، عوامل قابل قبول براي هوش كلي مي باشد؟ من كوشيده ام نشان دهم كه علاوه بر عوامل عقلاني، عوامل غير عقلاني كه تعيين كننده هوش اند وجود دارند، چنانچه مشاهدات آتي تأييد كننده اين فرضيه باشد، نمي توان فرض كرد كه بتوان هوش كلي را بدون لحاظ عوامل غير عقلاني محاسبه كرد.
لي پر ، عنوان كرد: تفكر هيجاني قسمتي از تفكر منطقي و هوش كلي است و به آنها كمك مي كند. . شایان ذکر است که ایده هوش هیجانی پس از 50 سال باردیگر توسط گاردنر، استاد روانشناسی دانشگاه هاروارد دنبال شد . گاردنر هوش را مشتمل بر ابعاد گوناگونی :ریاضی ، زبانی ، منطقی ، موسیقیایی ، جسمی ، میان فردی و درون فردی می داند . او وجوه شناختی مختلفی را با عناصری از هوش غیرشناختی یا به گفته خودش شخصی ترکیب کرده است ، بعد غیرشناختی مورد نظر گاردنر مشتمل بر دو مؤلفه کلی است که وی آنها را با عناوین استعدادهای درونی روانی و مهارت های فردی معرفی می کند . به نظر گاردنر هوش هیجانی مشتمل بر دو مؤلفه هوش درون فردی و میان فردی است .
به نظر گاردنر چهار هوش هیجانی متشکل از دو مولفه است:
هوش درون فردی: این هوش مبیین آگاهی فرد از احساسها و هیجانهای خویش، ابراز باورها و احساسهای شخصی و احترام به خویشتن و تشخیص استعدادهای ذاتی، استقلال عمل در انجام کارهای مورد نظر و در مجموع میزان کنترل شخصی بر هیجان ها و احساسات خود رهبری است. هوش میان فردی: که به توانایی درک و فهم دیگران اشاره دارد و می خواهد بداند چه چیزهایی احساس آن ها را برمی انگیزند، چگونه فعالیت می کنند و چگونه می توان با آنها همکاری داشت. به نظر گاردنر، فروشندگان، سیاستمداران، معلمان، متخصصان بالینی و رهبران مذهبی موفق احتمالاً از هوش میان فردی بالایی برخوردارند .
هوش هیجانی مفهومی است که برای نخستین بار، در آغاز دهه 1990 توسط مایر و سالوی معرفی سپس در سال 1995 توسط گلمن ؛ به سرعت جنبه عام یافت. امروزه مدل های مختلفی جهت تعریف و تبیین مفهوم هوش هیجانی و جود دارد، اما در یک نگاه کلی می توان کفایت های اساسی سازنده هوش هیجانی را شامل ادراک هیجان در خود و دیگران، فهم و استدلال درباره هیجان، و اداره هیجان ذکر نمود . از نقطه نظر کاربردی، نظریه پردازان بر این باورند که توانایی های سازنده هوش هیجانی -درک هیجانها، تنظیم حالات عاطفی و به کارگیری آگاهی هیجانی با سازگاری روان شناختی، موفقیت و پیش بینی آن و رضامندی کلی از زندگی مرتبط می باشد .هوش هیجانی به عنوان مجموعه ای از توانایی های غیر شناختی، بر دانش ها و مهارت ها و توانایی رویارویی موفقیت آمیز در شرایط مختلف محیطی تأثیر می گذارد .
هوش هیجانی مجموعه ای توانایی ها مانند خودآگاهی، همدلی، خود نظم بخشی، انگیزش خود و مهارت های اجتماعی می باشد که بر عملکردهای رفتاری افراد تأثیر می گذارد .یکی از جنبه هایی که هوش هیجانی تاثیر فوق العاده اي بر موفقیت در آن دارد، ازدواج و زندگی زناشویی است به عبارتی اگر چنان چه زمینه اي وجود داشته باشد که هوش هیجانی در آن اهمیت دارد، آن زمینه ازدواج است، زیرا بنیاد و اساس رضایت از روابط به توانایی فهم و کنترل هیجانات بستگی دارد؛ و جزء مهمی از رضایت زناشویی محسوب می شود. بارآن هوش هیجانی را مجموعه اي از توانایی ها، کفایت ها و مهارت » به صورت هاي غیر شناختی که توانایی فرد را براي کسب موفقیت در مقابله با مقتضیات و فشارهاي محیطی تحت تأثیر قرار می دهد تعریف کرد.
از همان سالهای ابتدای مطر ح شدن مفهوم هوش هیجانی، نظریه پردازان بر این باور بودند که امکان افزایش هوش هیجانی وجود دارد. مایر معتقد بود قسمتی از ظرفیت های هوش هیجانی غریزی است و قسمتی دیگر حاصل تجارب زندگی است. که به عقیده سالوی شامل مهارت هایی است که هم می تواند آموزش داده شود و هم یاد گرفته شوند. از نظر بار-آن هوش هیجانی در طول زمان قابل تغییر است و می توان با برنامه ویژه ای آن را افزایش داد.
برادبری و گریوز ، معتقدند که چهار مهارت هوش هیجانی به دو گروه از قابلیت های فردی و قابلیت های اجتماعی تقسیم می شوند . قابلیت فردی عبارتند از :خودآگاهی و خود نظم دهی و قابلیت های جمعی عبارتند از: آگاهی اجتماعی و مدیریت رابطه.
خود آگاهی
خودآگاهی یا تشخیص احساس در همان زمان که در حال وقوع است ، بخش مهم و کلیدی هوش هیجانی را تشکیل می دهد. توانایی کنترل و اداره لحظه به لحظه احساس ها نشان از درک خویشتن و بصیرت روانشناسانه دارد. ناتوانی در تشخیص احساسات راستین ، فرد را دچار سرگردانی می کند. در مقابل اطمینان نسبت به احساسات خود ، سبب هدایت بهتر فرد در زندگی می شود. بنابراین این دسته از افراد در زمینه اتخاذ تصمیمات شخصی از انتخاب همسر تا انتخاب شغل، احساس اطمینان بیشتری دارند.
خود نظم دهی
کنترل و اداره احساسات مهارتی است که بر پایه خود آگاهی شکل می گیرد. افرادی که در این مهارت قوی هستند با سرعت بیشتری می توانند ناملایمات زندگی را پشت سر بگذارند و این خصیصه را کلید بهزیستی عاطفی میدانند. افرادی که به لحاظ این احساس ضعیف هستند، دائما با احساس نومیدی وافسردگی مواجهند.
آگاهی اجتماعی
هدایت احساس ها در جهت هدف خاص برای تمرکز، توجه و ایجاد انگیزه در خود بسیار مهم است. کنترل احساس ها زمینه ساز هر نوع مهارت و موفقیت است و کسانی که قادرند احساس های خود را به موقع برانگیزانند، در هر کاری که به آنان واگذار شود، سعی می کنند مولد و مؤثر باشند.
مدیریت رابطه
هنر ارتباط با مردم به مقدار زیاد، مهارت کنترل و اداره احساس های دیگران است. این مهارت نوعی توانایی است که محبوبیت، قوه رهبری و نفوذ شخصی را تقویت می کند. افرادی که در این مهارت توانایی های زیادی دارند، در هر آنچه که به کنش متقابل آرام با دیگران نیاز دارد، به خوبی عمل می کنند و ستاره های اجتماعی هستند. فقدان این مهارت می تواند باعث شود که با هوش ترین افراد، در ارتباطات خود احساس عجز و ناتوانی کنند.
مؤلفه های هوش هیجانی از نظر «بار- آن» این هوش بنا به نظر «بار- آن» پنج مولفه به شرح زیر دارد که 15 عامل در آن موثر هستند. افرادی که تعداد بیشتری از این مولفه ها را در خود بیابند هوش هیجانی بالاتری دارند.
مهارتهای درون فردی شامل: خود آگاهی هیجانی قاطعیت، خود شکوفایی و استقلال می باشد.
- خودآگاهی هیجانی، توانایی بازشناسی و فهم احساسات خود و خود تنظیمی ؛ آگاهی، فهم، پذیرش و احترام به خویش می باشد.
- قاطعیت توانایی ابراز احساسات، عقاید، تفکرات و دفاع از حقوق شخصی به شیوه ای سازنده.
- خود شکوفایی ؛ تحقق بخشیدن به استعدادهای بالقوه خویشتن
- استقلال؛ خود فرمانی و خود کنترلی در تفکر و عمل شخصی و رهایی از وابستگی هیجانی
مهارتهای بین فردی شامل:
- حرمت ذات؛ آگاهی، فهم و درک احساسات دیگران، ایجاد و حفظ روابط رضایت بخش دو جانبه که به صورت نزدیکی هیجانی و وابستگی مشخص می شود.
- مسئولیت پذیری اجتماعی؛ عضو مؤثر و سازنده گروه اجتماعی خود بودن، نشان دادن خود به عنوان یک شریک خوب.
- همدلی: توان آگاهی از احساسات دیگران، درک احساسات و تحسین آنها
سازگاری شامل:
- حل مسأله ؛تشخیص و تعریف مسائل، همچنین ایجاد راه کارهای مؤثر. آزمون واقعیت : ارزیابی مطابقت میان آنچه به طور ذهنی و آنچه به طور عینی، تجربه می شود. انعطاف پذیری: تنظیم هیجان، تفکر و رفتار به هنگام تغییر موقعیت و شرایط.
کنترل استرس شامل:
- توانایی تحمل استرس؛ مقاومت در برابر وقایع نامطلوب و موقعیت های استرس زا. کنترل تکانه: ایستادگی در مقابل تکانه یا انکار تکانه.
خلق عمومی شامل:
- شادی: احساس رضایت از خویشتن، شاد کردن خود و دیگران. خوشبینی: نگاه به جنبه های روشن زندگی و حفظ نگرش مثبت حتی در مواجهه با ناملایمات.
خرده مقیاس های هوش هیجانی بار-آن عبارتند از:
- خود آگاهی هیجانی: توانایی آگاه بودن و فهم احساس خود.
- خود ابرازی: توانایی ابراز احساسات، باور ها و افکار صریح خود و دفاع از مهارت های سازنده و بر حق خود.
- عزت نفس: توانایی آگاه بودن از ادراک خود، پذیرش خود و احترام به خود.
- خود شکوفایی: توانایی درک ظرفیت های بالقوه و انجام چیزی که می توان انجام داد، تلاش برای انجام دادن و لذت بردن
- استقلال: توانایی هدایت افکار و اعمال خود و آزاد بودن از تمایلات هیجانی.
- همدلی: توانایی آگاه بودن و درک احساسات دیگران و ارزش دادن به آن.
- مسئولیت پذیری اجتماعی: توانایی بروز خود به عنوان یک عضو دارای حس همکاری، مؤثر و سازنده در گروه.
- روابط بین فردی: توانایی ایجاد و حفظ روابط رضایت بخش متقابل که به وسیله نزدیکی عاطفی، صمیمیت، محبت کردن و محبت گرفتن توصیه می شود.
- واقع گرایی: توانایی سنجش هماهنگی بین چیزی که به طور هیجانی تجربه شده و چیزی که به طور واقعی وجود دارد.
- انعطاف پذیری: توانایی سازگار بودن افکار و رفتار با تغییرات محیط و موقعیت ها.
- حل مسئله: توانایی تشخیص و تعریف مشکلات، به همان خوبی خلق کردن و تحقق بخشیدن راه حل های مؤثر و بالقوه.
- تحمل فشار روانی: توانایی مقاومت کردن در برابر رویدادها، موقعیت های فشار آور و هیجانات قوی، بدون جا زدن یا رویارویی فعال و مثبت با فشار.
- کنترل تکانش 08 : توانایی مقاومت در برابر یک تکانش، کاهش و یا توانایی کنترل هیجانات خود.
- خوش بینی: توانایی زیرکانه خوب نگاه کردن به زندگی و تقویت نگرش های مثبت، حتی در صورت بروز بدبختی و احساسات منفی.
- شادمانی: توانایی احساس خوشبختی کردن در زندگی، لذت بردن از خود و دیگران، داشتن احساسات مثبت، صریح، مفرح و شوخ .
منبع
اردشیری لردجانی،فهیمه(1393)، اثر بخشي تحليل رفتار متقابل بر تعارضات زناشویی، سبک های عشق ورزی، هوش هیجانی و هوش معنوی زوجین،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید