هوش هیجانی یا عاطفی چیست؟
هوش هیجانی
ریشهی مفهوم هوش هیجانی از هوش اجتماعی که اولین بار توسط ژنرایک ، معرفی شد گرفته شده است، ژرندایک هوش اجتماعی را اینگونه معرفی کرد: توانایی درک و مدیریت مردان و زنان و دختران و پسران برای عاقلانه عمل کردن آنها در روابط انسانی .هوش هیجانی، فرود را از نظر هیجانی ارزیابی میکند به این معنی که فرد با چه میزانی از هیجانها و احساسهای خود آگاهی دارد و چگونه آنها را کنترل و اداره میکند. نکته قابل توجه در راستای هوش هیجانی این است که تواناییهای هوش هیجانی ذاتی نیستند. آنها میتوانند آموخته شوند .
در گذشته هیجانات را پر هرج و مرج، اتفاقی، غیر عقلانی و ناپخته میدانستند، هیجان و عقل را متضاد یکدیگر میدانستند امروزه بر خلاف تصور گذشته، هیجانات و عقل در مقابل یکدیگر نیستند بلکه هیجانات و احساسات میتوانند در خدمت عقل عمل کنند. به نظر مایر و همکاران ، پژوهشهای علمی مقابل ملاحظهای در این زمینه صورت گرفته است که صحت گفته فوق را میرساند .
هوش هیجانی یا عاطفی چیست؟
مایر سالووی ، هوش هیجانی را چنین تعریف کردند: توانایی تشخیص و کنترل هیجانات خود و دیگران به منظور هدایت افکار و اعمال خود و دیگران .منظور از هوش هیجانی توانایی دریافت سریع ارزیابی و ابراز هیجانات فهمیدن و اداره کردن آن و به کار بردن اطلاعات هیجانی برای هدایت افکار و اعمال است .گلمن ، هوش هیجانی را ظرفتی یا توانایی سازماندهی احساسات و هیجانات با خود و دیگران، برای برانگیختن خود و کنترل موثر احساسات و استفاده از آنها در روابط با دیگران میداند گلمن معتقد است، علیرغم اینکه دانش کنونی، ژنها را به عنوان یک عامل مهم تاثیر گذار در هوش هیجانی میداند اما، هوش هیجانی تا حدس از تجربیات زندگی نیز بدست میآید.
امروزه هوش هیجانی به عنوان نوعی هوش تعیین شده است که هم شامل درک دقیق هیجانهای خود شخص و هم تعیین حالات دقیق هیجانات دیگران است. هوش هیجانی، فرد را از نظر هیجانی ارزیابی میکند، به این معنی که فرد به چه میزانی از نظر هیجانها و احساسات خود آگاهی دارد و چگونه میتوانند آن ها را کنترل و اداره کند .هوش هیجانی مهارتی است که دارنده آن میتواند از طریق خودآگاهی روحیات خود را کنترل کند و از طریق خود مدیریت آن را بهبود بخشد، از طریق همدلی تاثیر آن را درک کند. به عبارت دیگر، شخصی که سه هیجان را به طور موفقیتآمیزی با یکدیگر تلفیق میکند دارای هوش هیجانی بالایی می باشد، این سه مولفهی هیجانی شامل مولفهی شناختی، مولفهی فیزیولوزیکی و رفتار است .
مفهوم هوش هیجانی به چگونگی سازگاری و موفقیت افراد در موقعیتهای زندگی اشاره دارد. نظریه هوش هیجانی حوزهی وسیعی از تواناییهای مرتبط با شناخت و بکارگیری هیجانات را توجیه میکند. سالووی اظهار میدارد که هوش هیجانی در عملکرد روزانه اغلب مهمتر از هوش شناختی است. از دیدگاه سالووی و مایر، هوش هیجانی را شامل توانایی برای تشخیص درست هیجانها و عواطف دیگران و پاسخ متناسب به آنها، همچنین برانگیختن، آگاهی و نظم بخشیدن و کنترل پاسخ های هیجانی خویشتن میداند.هوش هیجانی با شناخت فرد از خود و دیگران، ارتباط با دیگران، سازگاری و انطباق با محیط پیرامون که برای موفق شدن در برآوردن خواستهای اجتماعی لازم است، ارتباط دارد .
مدلهای هوش هیجانی:
مدل هوش هیجانی بار_آن
بار-آن ،هوش هیجانی را مجموعهای مشتمل بر دانش هیجانی و اجتماعی و تواناییهای مطرح میکند که بر توانایی عمومی فرد در برخورد موثر بر خواستههای محیطی تاثیر میگذارد. این مجموعه شامل مواردی است که عبارتند از:
- توانایی آگاه بودن، فهمیدن و بیان کردن خود
- توانایی آگاه بودن، فهمیدن و برقراری ارتباط با دیگران
- توانایی برخورد با هیجانهای شدید و کنترل سائقها و تکانههای درون
- توانایی سازگاری با تغییر و حل مشکلات شخصی یا اجتماعی
در واقع، هوش هیجانی شامل عناصر درونی و بیرونی است. عناصر درونی، میزان خودآگاهی، خودانگاره، احساس استقلال، ظرفیت، خودشکوفایی و قاطعیت را در بر میگیرد. عناصر بیرونی شامل روابط بین فردی، سهولت در همدلی و احساس مسئولیت میشود .
مدل هوش هیجانی گلمن
این مدل شامل چهار حوزه که عبارتند از:
خود آگاهی: از طریق شناخت عمیق عواطف، هیجانها و حالات روانی دیگران، نقاط قدرت و ضعف و توانایی ارزیابی صحیح از خود به دست میآید.
خود مدیریت: توانایی کنترل و اداره کردن عواطف و هیجان ها، توانایی حفظ آرامش در شرایط بحرانی و استرسزا، توانایی خود انگیزشی و ابراز هیجانات درونی است.
آگاهی اجتماعی: افراد دارای این مهارت، دقیقا میدانند که گفتار و کردارشان بر دیگران تاثیر میگذارد و میدانند اگر تاثیر رفتارشان منفی باشد باید آن را تغییر دهند یک نمونه از مهارت آگاهی اجتماعی، همدلی است. همدلی یعنی توانایی ورود به احساسات دیگران یا توانایی درک احساسات کارکنان در فرآیند تصمیم گیری هوشمند فردی یا گروهی.
مدیریت روابط: شامل برقراری ارتباطات، تاثیرگذاری، شریک مشاعی و کارگروهی است. از این مهارت میتوان در جهت گسترش شور و اشتیاق و حل تعارضها استفاده کرد. مهارتهای خود آگاهی و خود مدیریت مربوط به حوزهی فردی است اما مهارتهای آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط به چگونگی برقراری در حفط صحیح روابط خود با دیگران میپردازد .
مدل هوش هیجانی مایر و سالووی
بر اساس نظریهی میر و سالووی ، هوش هیجانی پنج مولفهی زیر را شامل میشود:
- خود آگاهی به معنی آگاهی از خویشتن خویش، توان خودنگری و تشخیص دادن احساسهای خوب همان گونهای که وجود دارد. به عبارت دیگر داشتن مهارتهای مورد نیاز به منظور جلب توجه به حالت هیجانی خود و آگاهی لحظهای به اینکه چه احساسی دارید.
- خودانگیزی به معنای جهت دادن و هدایت عواطف و هیجانها به سمت و سوی هدف، خویشتن دارای هیجانی و به تاخیر انداختن خواستهها و بازداری آنها، توانایی استفاده از هیجانها در جهت اعمال مثبت و استمرار وجدیت درپیگیری وتحقق اهداف حتی در صورت رویارویی با مشکلات عمده وشرایط خاص است.
- هم حسی به معنای حساسیت نسبت به علایق و احساسات دیگران و تحمل دیدگاههای آنان و بها دادن به تفاوتهای موجود میان مردم در رابطه با احساسات خود نسبت به اشیا و امور است. هم حسی در واقع مهارت گرش دادن موثر به دیگران است و معنای آن موفق بودن با دیگران از نگان آنان در جهت بهبود ارتباط، مساله یابی و اعتماد است .
- خود تنظیمی به معنای اداره یا کنترل هیجان ها، کنترل احساسات به روش مطلوب و تشخیص منشا این احساسات و یافتن راههای اداره و کنترل ترسها، هیجانها، عصبانیت ها و امثال آنها و توانایی تعدیل و اداره وضعیت هیجانی به وسیله خودتان است، به عبارتی به مهارت انتخاب هیجانهایی اطلا ق میشود که بتواند از هیجانهای منفی به هیجانهای بهرور و مثبت برسد.
- تنظیم روابط به معنای ادارهی هیجانهای دیگران، برخورداری از کفایتهای اجتماعی و مهارتهای اجتماعی و توانایی ابراز صمیمت و توجه به دیگران است. این کار را میتوان از طریق ادای کلمات و تشریک مساعی آنان انجام داد .
اهمیت هوش هیجانی
مطالعات نشان میدهد، احساسات و عواطف مانند سایر موضوعهای علمی، دارای اصول و فنونی است که برخی در آن تبحر دارند و عدهای هم ضعیف هستند. این که شخص چقدر در هوش هیجانی مهارت داشته و خبره باشد، میتواند وی را در مقابل خطرات اجتماعی محفوظ دارد در صورتی که فرد از هشیاری عاطفی کمیبرخوردار باشد و فقط از نظر بهره هوشی در سطح بالا باشد، ممکن است در دنیای علم، پیشرفت داشته باشد، ولی در دنیای شخص خوش ضعیف است . بنابراین هوش هیجانی به علت مرتبط بودن با مهارتهای مهم زندگی شخصی و اجتماعی، نقش مهمی در موفقیت و هدایت فرد دارد.
لچمن ، هوش هیجانی را عامل مهم و اساسی در زندگی اجتماعی انسانها توصیف نموده، معتقد است، هوش هیجانی موجب شادی و خوشبختی افراد میشود، به همین دلیل در کنار کسب علم و دانش، تقویت هوش هیجانی برای فرد ضروری است زیرا آن ها را از خطر آسیب های اجتماعی و گرایش به رفتار بزهکارانه محفوظ میدارد. در همین خصوص، پشتاین، بنیانگذار نظریه شناختی-تجربی خود، نظریه بهره هیجانی اجرایی کوپر و ساواف، را با یکدیگر ادغام نموده، متعقد است. هوش شناختی انعکاسی از پردازش عقلانی و هوش هیجانی انعکاسی از توانایی ذهن تجربی ؛ذهن هیجانی در ایجاد تفکرات سالم و سازنده در مقابل افکار مخرب است و میتواند مانعی برای جلوگیری از انحرافات فرد و آسیب دیدن وی در اجتماع باشد.
بهره هوشی و هوش هیجانی
تیز هوش و هوش هیجانی قابلیتهای متضادی نیستید، بلکه بیشتر میشود چنین گفت که متمایزند. همه ما از ترکیبی از هوش و عواطف برخورداریم، افراد دارای ضریب هوشی بالا و هوش هیجانی پایین به رغم وجود نمونههایی، نوعی بسیار نادر هستند. در واقع میان بهره هوشی و هوش هیجانی همبستگی مختصری وجود دارد. هر چند این ارتباط آنقدر هست که روشن کند این دو قلمرو اساسا مستقلاند .
بر خلاف آزمون شناخته شده تیز هوشی، هنوز هیچ آزمون نوشتاری واحدی که مشخص کننده «رتبه هوش هیجانی» میباشد وجود ندارد و ممکن است هیچ گاه هم بوجود نیاید. اگر چه تحقیقهای بسیار زیادی در زمینهی هر یک از مولفههای آن صورت گرفته است. بعضی از آنها همانند هم حسی را در بهترین حالت میتوان با نمونه گیری از توانایی عملی خود در اجرای تکلیفی مربوط به آن آزمود .
جان بلاک، روانشناس دانشگاه کالیفرنیا در بر کلی برای سنجش آنچه او من منعطف،بازگشت به خود میخواند کاملاً مشابه هوش هیجانی است. به لحاظ نظری مقایسهای میان این دو نوع خالص انجام داده است: افراد دارای ضریب هوشی بالا در مقابل افراد دارای تمایلات عاطفی بالا. تفاوت ها قابل توجه هستند. گونه خالص دارای بهره هوشی یعنی کاملا فاقد هوش هیجانی،تقریبا اغراقآمیزی از روشنفکرانی است که در قلمرو ذهن استادند، اما در دنیای فردی ناکار آمدند.
نیم رخهای آماری مردان و زنان در خصوص هوش هیجانی و بهره هوشی تا حدی متفاوت هستند و دارای بهره هوشی بالا به طیف گستردهای از علاقه و توانایی های ذهنی مشخص میشود که البته تعجبی ندارد. این مرد بلند پرواز و مولد قابل پیش بینی و سرسخت است و در بند علاقههای شخصی خود نیست. بر عکس مردانی که از نظر هوش هیجانی بالا هستند از نظر اجتماعی متوازن، خوش برخورد و شاش هستند و در مقابل افکار نگران کننده یا ترسآور مقاوم هستند. زنان دارای ضریب هوشی بالا از اتکا به نقش هوشمندانهای که از آنان انتظار میرود برخوردارند. آنان همچنین رونگر، مستعد به اضطراب و در ابراز خشم خود رنگ میکنند. بر عکس زنان دارای هوش هیجانی سرشار، با جرات هستند و احساس خود را مستقیم بروز می دهند و دربارهی خودشان احساس مثبتی دارند، زندگی برای آنان سرشار از معنا و مفهوم است.
فردی که فقط از نظر بهره هوش (IQ) در سطح بالا، ولی فاقد هشیاری عاطفی است، تقریبا کاریکاتوری از یک آدم خردمند؛ در قلمرو ذهن چیره دست است، ولی در دنیای شخصی خویش است. افرادی که از هوش هیجانی قوی برخوردارند، از نظر اجتماعی متاعادل، شاد و سرزندهاند و هیچ گرایشی به ترس و نگرانی ندارند و احساسات خود را به طور مستقیم بیان و راجع به خود مثبت فکر میکنند. هر فرد به هر اندازه دارای بهره هوش هیجانی باشد، به همان مقدار از خصوصیات مرتبط با آن بهره مند خواهد بود. با این همه میان این دو هوش هیجانی بسیار بیشتر از بهره هوشی خصایص را در اختیار ما قرار میدهد که به کمک آنها چهره انسانی مان را کاملتر میکنیم .
کاربردهای هوش هیجانی
هیجانات مسری هستند؛ تحقیقات گوناگون و زیادی در مورد سرایت هیجانات، در دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی دنیا صورت گرفته است که نشان میدهد گروه از هیجانات اعضا و بویژه رهبر گروه تاثیرگذاری و تاثیر پذیری دارد. تاثیر متقابل و مداوم مدارهای هیجانی یک شخص ،که اساس فیزیولوزیک و عصب شناختی آن نیز مورد بررسی قرار گرفته، در میان اعضا گروه نوعی سوپ هیجانی را بوجود میآورد که در آن هر فرد طعم خاص خود را به آن میدهد. اما این رهبر گروه است که قویترین چاشنی را به این ترکیب اضافه میکند. چرا که به خاطر آن واقعیت همیشگی در کار همه چشم به رئیس میدوزند- افراد از سطوح بالاتر خود تقلید هیجانی میکنند.
مطالعات نشان میدهد این اثر بویژه وقتی که برای کل گروه مسئله و سوالی مطرح میگردد، افراد نگاه خود را به روی رهبر خیره میکنند تا پاسخ به آن بدهند و لذا از روی آن برای خود الگو میسازند، یعنی رهبری هیجانی را تعیین میکنند .وقتی افراد احساس خوب داشته باشند به بهترین نحو ممکن کار خواهند کرد. احساس خوب کارایی ذهنی را یاری میکند و افراد را در درک بهتر اطلاعات و استفاده از قواعد تصمیمگیری در قضاوتهای پیچیده توانا می سازد- علاوه بر آن آنان را در تفکر انعطاف پذیرتر مینماید و خلاقیت و مهارتهای تصمیمگیری را افزایش میدهد افراد را در جهت مفید واقع شدن آماده میسازد.
ارزیابی هوش هیجانی
وقتی از مردم آزمون هوش هیجانی می گیریم به سرعت متوجه می شویم که آنها نتیجه آزمون را خیلی جدی میگیرند، اما وقتی به آزمونهای دیگر مثل آزمون شخصیت پاسخ میدهند معمولا از نتیجه آن راضی میشوند، هر چند ممکن است واقعیت امر چیز دیگری باشد. آزمون هوش هیجانی مقوله دیگری است وقتی به افراد اعلام میکنیم که از نظر هوش هیجانی در چه سطحی قرار دارند، ممکن است آنها این موضوع را تهدید نسبت به خودشان حساب کنند. حتی مدیر دیرباور و شکاکی که اصطلاح هوش هیجانی را برای اولین بار یکی دو ساعت پیش از انجام آزمون شنیده است میداند که نمره کم آوردن میتواند برایش مشکلساز باشد. این نگرانیها برای موفقیت در خانه و محیط کار بسیار حیاتی است .
آزمون هوش هیجانی رفتار را به صورت عینی مورد ارزیابی قرار میدهد، اینکه چگونه با مردم برخورد و ارتباط برقرار کنیم و چگونه وضعیتهای مهم را به کنترل درآوریم. اندازهگیری هوش هیجانی باعث میشود که آزمون از حد یک تمرین انگیزشی یا واقعیت مناسبتر مرتبط تر و شخصیتر به نظر برسد. آزمون هوش هیجانی مثل یادگرفتن شطرنج است، اگر به شما نشان دهیم که چگونه شطرنج بازی کنید هر یک از حرکات را با من تمرین خواهید کرد و به احتمال زیاد حرکات بهتر دز ذهن شما باقی خواهند ماند. نمره هوش هیجانی که با انجام دادن تست دریافت میکند مثل هم بازی در شرطنج است که به شما کمک میکند تا مهارتهای خود را رشد و توسعه دهید. او به شما یادآوری میکند از روی بازی حرکات بعدی بازی چه باید باشد.
اکثر عناصر هوش هیجانی به چندین طریق اندازهگیری میشوند. از طریق ترکیبهایی از آزمونهای خودسنجی چند رتبهای و عملکردی این استراتژی برای تشخیص موقعیت خودتان در این موضوع روش قابل اعتمادی است. اما استثنایی که قائل میشویم به اولین عنصر EQ مربوط میشود شناسایی هیجانهای خود این بعد فقط از طریق یک آزمون خودسنجی انجام میشود زیرا ارزیابی ایند بعد از EQ از هر طریق دیگری دشوارتر است. در این مورد آزمون چند رتبهای زیاد مناسب نیست زیرا پرسیدن از دیگران که چه هیجانی دارند کمی دشوارتر است .با ارزیابی هوش هیجانی درباره ی تمایلات و رفتارهایتان چیزهای بیشتری یاد خواهید گرفت، در حالی که بدون انجام دادن آزمون نمیتوانستید به آنها پی بررید. نمودار روانی و هیجانی یک نمره برای هوش هیجانی کمی، دو نمره برای قابلیتهای فردی و اجتماعی و چهار مهارت هوش هیجانی، یعنی خودآگاهی، خودمدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت رابطه در اختیار شما میگذارد. نتایج به دست آمده توجه شما را به مهمترین کارهایی که برای بالا بردن سطح هوش هیجانی خود باید انجام دهید جلب میکند .
هوش هیجانی پایین و بالا
از آنجایی که عواطف منفی، فقدان عواطف و ابزار غیر مستقیم و ابزار مستقیم همگی مسری هستند اجتناب از افراد با هوش هیجانی پایین عمل هوشمندانه است. در زیر خلاصهای از مشخصات این افراد ارائه میشوند:
- مسئولیت احساسات خود را بر عهده نمیگیرند.
- نمیتوانند جملهای بسازد که با عبارت احساس میکند …. شروع میشود.
- به شما حمله کرده شما را مورد سرزنش قرار میدهند و انتقاد مینمایند.
- صحبت شما را قطع میکنند و ارزشی برای شما قایل نیستند.
- دربارهی احساسات خود دروغ می گویند.
- احساسات خود را به صورت مبالغهآمیز خیلی بزرگ یا خیلی کوچک جلوه میدهند.
- برای بیان احساس خود نیاز به کلمات توهینآمیز دارند.
- بر اعتقادات خود پافشاری میکنند.
- یا بیش از حد به ظواهر اهمیت می دهند یا اینکه اصلا به آن توجهی نمیکنند.
- فردی که از هوش هیجانی بالا برخوردار است علاوه بر اینکه علائم ذکر شده در بالا را از خود نشان نمیدهد.
- احساسات خود را به شکل واضح و مستقیم بیان میکند.
- از ابراز احساسات خود بیمی ندارد.
- قادر به ایجاد ارتباط غیر کلامی است.
- احساس نمیکند که مجبور به انجام کاری شده است و هر کاری را که میخواهد انجام میدهد.
- دارای انگیزه ی درونی است و از نظر احساسی انعطافپذیر است.
- موفقیت را دست نیافتنی نمیداند و شکست در او اثر عمیق بر جای نمیگذارد.
- به احساسات دیگران علاقمند است و به دیگران وابستگی ندارد.
- احساس را با منطق، تعقل و واقعیت متعادل میسازد.
- قدرت، ثروت، موقعیت اجتماعی، شهرت و تایید دیگران به او انگیزه نمیدهد.
چگونه هوش هیجانی را افزایش دهیم؟
سوادآموزی هیجانی، فراتز از موضع تربیت معلمان، دیدگاهها را نسبت به تکلیف خود مدارس نیز بسط میدهد و مدارس را به کارگزارانی از سوی جامعه مبدل میسازد که نظارت بر فراگیری این دروس اساسی زندگی توسط کودکان را به عهده دارند، که این به معنای نوعی بازگشت به نقش سنتی تعلیم و تربیت است.
گردش دادن مهم ترین عملی است که میتوانید از آن برای بالا بردن آگاهی اجتماعی خود استفاده کنید. گوش دادن واقعا کاری دشوار است و به ترکیبی منحصر به فرد از خود-مدیریت و مولتی تسکنیک نیاز دارد. مولتی تسکنیک یک اصطلاح علم رایانه است به این معناست که رایانه چندین کار را همزمان با هم انجام میدهد. برای خوب گوش دادن باید بسیاری از کارهایی را که دوست داریم انجام دهیم متوقف کنیم. در خانه این کار شامل خاموش کردن تلویزیون و پایین گذاشتن کتابی که در دست دارید و روی برگرداندن به طرف عضوی از اعضای خانواده که با شما صحبت میکند باشد .
بسیاری ایدهال است که این دروس عاطفی- نه فقط در کلاس درس، بلکه در زمین بازی نه فقط در مدرسه بلکه هم پای آن در خانه- نیز مورد تاکید و تقویت قرار بگیرند. این به معنای آن است که سه عامل مدرسه، والدین و اجتماع به صورت فشردهتری در هم تنیده می شوند. پایهریزی فرهنگ خاصی در محیط مدرسه لازم است که آن را به یک ، اجتماع مراتب و مسئول مبدل سازد. یعنی محلی که دانشآموزان در آنجا احساس میکنندمحترم شمرده میشوند،موردتوجه قرار میگیرندوبا همکلاسیها، معلمان ومدرسه خود پیوستگی دارند .
برای افزایش هوش هیجانی فرزندان قبل از هر چیز والدین باید دربارهی احساسات و هیجانات اطلاعات بیشتری پیدا کرد. و در جلسات دربارهی انواع هیجانات مثل غم، شادی، تنفر، عشق، ترس و شجاعت و … صحبتهای سازنده و اکتشافی داشته باشند. جهت افزایش هوش هیجانی توجه به موارد زیر ضروری است:
- به بچهها کمک کنید تا لغات و عباراتی که دربرگیرنده احساسات و هیجانات هستند بیاموزند.
- فضای سرشاز از احساس امنیت خاطر و حمایت برای آن ها فراهم کنید.
- با آن ها دربارهی جنبه های مثبت و منفی هیجانات مختلف صحبت کنید.
والدین خود مهمترین الگوی رفتاری و هیجانی فرزندان هستند، اگر تصور میکنید که از نظر هیجانی احتیاج دارید از دوستان با تجربه، روانشناس و مشاور کمک بگیرید.
منبع
رزمجو،حمدیه(1393)، سبك هاي دلبستگي با سازگاري اجتماعي و هوش هيجاني دانشجويان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید