هوش تجاری

هوش تجاري یک اصطلاح عظیم و چترگونه است که به منظور توصیف مجموعه اي از مفاهیم و روشها براي بهبود تصمیم گیري کسب وکار با استفاده از سیستم‎هاي پشتیبانی رایانه اي، مطرح می باشد. اولین تعریف علمی هوش تجاري را توسط کیم و گوشال (1986) ارائه شد آنها هوش تجاری را بدین صورت تعریف کردند: یک فلسفه مدیریتی و ابزاري جهت کمک به سازمان ها براي مدیریت و تصفیه اطلاعات کسب وکار با هدف اتخاذ تصمیمات کارآ در محیط کسب و کار.

هوش تجارى، به شركت ها اين كمك را مى كند كه وظايف تحليل، تهيه راهبرد و پيش بينى آنها را روشمند و خودكار نمايد تا تصميات بهترى اتخاذ شود. مالوترا (2000) هوش تجاري را عبارت از تسهيل کننده اتصال ها در سازمان هاي به شيوه نوين مي داند که باعث مي شود اطلاعات زمان واقعي به مخزن متمرکز برسد و تحليل هايي بدست آيند که بتواند در هر سطح عمودي يا افقي، درون يا بيرون مؤسسه تجاري به بهره برداري برسد.هوشمندی کسب و کار يک چهارچوب کاري شامل فرآيندها، ابزار و فن آوري هاي مختلف است که براي حرکت از داده به اطلاعات و از اطلاعات به دانش طراحی شده و موجب ايجاد ارزش افزوده براي سازمان می شود. با استفاده از دانش به دست آمده، مديران سازمان می توانند با طرح برنامه هاي عملي براي سازمان، فعاليت‎هاي تجاري را به صورت مؤثرتري انجام دهند. هوشمندی کسب و کار تنها یک ابزار نیست بلکه معماری است و در راستاي شناسايي، جمع آوري، پردازش و نتيجه گيري از داده ها فرآیندهای مختلفی طی می شود و از ابزارهای متفاوتی استفاده می کند.

مرور ادبيات در حوزه هوش تجاري “تقسيم بندي” را در تلا ش هاي تعريف اين مفهوم نشان مي دهد. اين تقسيم بندي در دو ديدگاه مديريتي و فني با دو الگوي متفاوت خلاصه مي شوند. رويکرد مديريتي هوش تجاري را يك فرآيند مي بيند كه در آن داده ها از درون و بيرون سازمان جمع آوري و يکپارچه مي شوند تا بتوانند اطلاعات مرتبط با فرايند تصميم گيري را ايجاد نمايند. نقش هوش تجاري در اين ديدگاه ايجاد يك محيط و فضاي اطلاعاتي است كه در آن داده هاي عملياتي اكتساب شده از سيستم هاي پردازش تراكنشي  و منابع خارجي مي توانند تحليل شوند تا دانش راهبردي كسب و كار در جهت پشتيباني تصميم گيري ساخت نيافته كسب و كار، تامين گردد. رويکرد فني، هوش تجاري را به عنوان مجموعه اي از ابزارها كه فرآيندهاي ذكر شده را پشتيباني مي نمايند در نظر مي گيرد. تمركز اين رويکرد بر روي فرايندها نيست بلکه بر روي فناوري ها، الگوريتم ها و ابزارهايي است كه قابليت ذخيره سازي، بازيابي، تجميع و تحليل داده ها و اطلاعات را ايجاد مي كنند.

لی و همکارانش(2008) در تعریفی بیان می کنند هوش تجاری عبارت است از بُعد وسیعی از کاربردها و تکنولوژی برای جمع آوری داده و دانش جهت زایش پرس و جو در راستای آنالیز بنگاه برای اتخاذ تصمیمات تجاری دقیق و هوشمند. آنها تاکید می کنند که هوش تجاری بر اساس یک معماری بنگاه تشکیل شده است و در قالب پردازش تحلیلی برخط به تحلیل داده های تجاری و اتخاذ تصمیمات دقیق و هوشمند می‌پردازد. هایاشی و همکارانش(2010) در مفهوم سازی هوش تجاری بیان می کنند که هوش تجاری، نه به عنوان یک محصول و نه به عنوان یک سیستم، بلکه به عنوان یک معماری و رویکردی جدید موردنظر است که البته شامل مجموعه ای از برنامه های کاربردی و تحلیلی است که به استناد پایگاههای داده عملیاتی  و تحلیلی به اخذ و کمک به تصمیم گیری برای فعالیتهای هوشمند تجاری و کسب و کار می پردازند.

لارسون و چانگ (2016) در تعریف هوش تجاری اشاره به یک چهارچوب ادراکی دارند، آنها بیان می کنند که هوش تجاری به عنوان یک چارچوب که عامل افزایش کارایی سازمان و یکپارچگی فرایندها و نهایتا بر فرایندهای تصمیم گیری در سطوح مختلف سازمانی متمرکز است، نگریسته می شود.

عناصر مؤثر بر هوش تجاری

هوش تجاري در قالب هر تعریفی به دنبال افزایش سودآوري سازمان با استفاده از اتخاذ تصمیمات هوشمند و دقیق است فرآیند تصمیم گیري می تواند به سه بخش کلی تقسیم شود که عبارتند از:

  • اکتساب داده ها و اطلاعات مورد نیاز
  • پردازش و تجزیه و تحلیل داده ها و اطلاعات
  • اقدام و نظارت بر پیامدهاي اجراي آن

در هر یک از موارد فوق، سازمان هاي که از هوش تجاري استفاده نمی کنند، داراي مشكلاتی هستند که اغلب به دلیل حجیم بودن داده ها، پیچیدگی تحلیل ها و ناتوانی در ردگیري پیامدهاي تصمیم گرفته شده، به وجود می آیند.هوش تجاري با کمک به حل مشكلات فوق، به دلیل ساختاري که در سازمان به وجود می‎آورد، خالق فرصت هاي جدیدي براي سازمان است.سیستم های هوش تجاری عواملی هستند که به طور عمده شکاف های اطلاعاتی را در سطح استراتژیک و تحلیل های مالی، تحلیل های مربوط به انتظارهای مشتریان و تحلیل های خاص یک شرکت و بازار ویژه آن، پر می‎کنند. سیستم هاي هوش تجاري در واقع کاربرد تكنولوژي اطلاعات و تحلیل در پشنتیبانی از تصمیم گیري در کسب و کار است امروزه لزوم استفاده از ابزارهاي جدید در تحلیل و ساخت سیستم هاي اطلاعاتی بر کسی پوشیده نیست.استفاده از ابزارهاي تحلیل در چهار چوب یک مدل منطقی می تواند مسیر دستیابی به هدف را براي سازمان تسهیل نماید، یكی از چهارچوب ها هرم فرآیند ایجاد ارزش افزوده مطابق شكل می باشد که فرآیند هوش تجاري را به زبان ساده بیان می کند.

منبع

ناظمی، نازنین(1397)، نقش هوش تجاری و مدیریت ارتباط با مشتری در توسعه خدمات الکترونیک در راستای کسب رضایت مشتری، پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت فناوری اطلاعات، دانشگاه آزاد اسلامی احد علوم و تحقیقات.   

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0