نگرش سنتی و جدید در زنجیره تامین

نگرش­های سنتی در طراحی و اداره سیستم‌های زنجیره تامین در حال جایگزینی با نگرش­های جدید می‌باشد. در نگرش سنتی تمرکز و تاکید عمدتاً بر توانائی­های درون سازمانی و شناسائی و اتوماسیون فعالیت­های انتقالی  بوده در حالیکه در نگرش جدید تمرکز و توجه بیشتر به سمت بازار، رقابت و مزیت­های رقابتی تغییر یافته است. شکل زیر این دو نگرش را به تصویر کشیده است. در نگرشی جدید نقش مطالعات استراتژیک ؛استراتژیک و تحلیل رقابتی از جمله زنجیره ارزش ،در هدف گزارش و برنامه‌ریزی آینده نقش کلیدی پیدا می‌کند. شناسائی سیستم یا زنجیره ارزش فعالیت­های اقتصادی در این راستا نیز کمک مؤثری برای طراحی ساختار نظام مدیریت زنجیره تامین می‌تواند باشد .

 دیدگا­ه­های مدیریت زنجیره تامین

در خصوص فرایند مدیریت زنجیره تامین حداقل دو دیدگاه متفاوت از همدیگر وجود دارد:

  • دیدگاه چرخه‌ای:

 بر اساس این دیدگاه، فرایند مدیریت زنجیره تامین از یکسری چرخه‌های متعدد شکل گرفته که عبارتند از:

  1. چرخه سفارشات مشتریان، که از ورود و انجام سفارش آغاز شده و با پیگیری و تحویل آن خاتمه می‌یابد.
  2. چرخه تکمیل موجودی: سفارشات ارسالی منجر به کاهش موجودی شده و آن باعث گرفتن سفارش جدید از تولید کننده می‌گردد تا جائیکه دوباره جای خالی پر شده و سطح موجودی انبار مورد نظر برقرار می‌شود.
  3. چرخه تولید: از ورود سفارش و زمان‌بندی تولید تا تولید و ارسال آن به مشتری می‌تواند باشد.
  4. چرخه تدارکات :سفارش بخش تولید از تامین کنندگان که بر اساس زمان‌بندی تولید قابل پیش‌بینی می‌تواند باشد.
  • دیدگاه فشاری؛ کششی:

فرایند کششی بر اساس روش JIT بوده که با ورود سفارش فعال می‌گردد. فرایند فشاری  نیز بر اساس روش MRP می‌باشد که بر اساس پیش‌بینی سفارشات آغاز می‌گردد. در مدیریت زنجیره تامین از هر دو فرایند و از طریق اتصال بین آنها، بهره‌گیری می‌شود.

 مباحث استراتژیک مدیریت زنجیره تامین

در هر سازمانی و در سطوح مختلف آن استراتژی‌های مختلفی طراحی و بکار گرفته می‌شود. در سطح سازمانی، استراتژی سازمان وظیفه پاسخگوئی به نیازهای مشتریان در محیط رقابت را دارد. در سطح میانی، استراتژی توسعه محصول وظیفه تعیین ویژگی‌های محصول مورد نیاز مشتری و استراتژی بازاریابی نحوه انتخاب بازار هدف و گسترش بازار از جمله قیمت­گذاری و تبلیغات و خدمات مورد نیاز را بر عهده دارد. در مدیریت زنجیره تامین نیز به منظور دستیابی به رضایت مشتریان و حداکثر سازی سوددهی نیاز به استراتژی مناسب می‌باشد. مدیریت زنجیره تامین وقتی موفق خواهد بود که تمامی ابعاد آن از قبیل: نحوه تدارکات، حمل و نقل، تولید و خدمات مربوط به توزیع و پیگیری امور مربوط به مشتریان و … را در بر می‌گیرد. در نتیجه در استراتژی زنجیره تامین نیز انطباق یا تناسب استراتژیک  بین نیازهای مشتریان و توانمند­ی­های سازمانی مطرح می‌گردد.

بنابراین سؤال اساسی در تعیین استراتژی مدیریت زنجیره تامین عبارت از: چگونگی دستیابی به تناسب استراتژیک می‌باشد. بدین منظور باید موارد زیر در نظر گرفته شود:

  • شناخت مشتریان و نیازها و خواسته‌های آنان ؛تعداد مورد نیاز در هر سفارش، زمان تحویل مورد انتظار مشتری، تنوع محصولات مورد نیاز، سطح خدمات، قیمت، میزان نوآوری مورد انتظار و …
  • شناخت مدیرت زنجیره تامین و ویژگی‌های آن ؛توانائی پاسخ‌گوئی به سفارشات متعدد در زمان کوتاه، نوآوری، سطح بالای خدمات، بازدهی بالای زنجیره تامین، سرعت پاسخ‌گوئی با میزان بازدهی یک رابطه دو طرفه دارد که بین آنها باید تعادل ایجاد شود، …
  • حذف حتی الامکان عدم تناسب‌های موجود بین نیازهای مشتریان و توانمندی­های سازمان. همانطور که روشن است، سرعت پاسخگوئی و بازدهی  نقش مهمی در تعیین استراتژی زنجیره تامین و عملکرد سازمان دارند. تعیین سطح هر یک از آن دو باید متناسب با نیازها و خواسته‌های مشتریان از یکطرف و توانمندی­های سازمانی از طرف دیگر باشد. در نتیجه لازم است عوامل موثر بر آن دو خوب شناسایی شوند، تا اینکه عملکرد سازمانی موفقی بدست آید. در شکل زیر تصویری از امور استراتژیک زنجیره تامین ارائه شده است .

منبع

ولی زاده،فهیمه(1393)، اطلاعات ارتباط بین به اشتراك گذاري و رفتارهاي مشارکتی با عملکرد زنجیره تأمین در شرکتها،پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت صنعتی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0