نگاهي بر خلق و تعريف آن
اهميت مطالعه عواطف مثبت از سال 1973 با ورود واژه خوشحالي در ادبيات پژوهشي روان شناسي شروع شد و در اوايل قرن 21 با جنبش روان شناسي مثبت نگر به اوج خود رسيد. اين حرکت به شروع پژوهش در حوزه عواطف مثبت و اثرات آن بر کارکردهاي مختلف منجر گرديد.
بطور کلي آدمي همواره چيزي را احساس ميکنند، آنچه را که معمولا احساس ميکنند، خلق است، يعني نوعي احساس که اغلب به صورت اثر بعدي رويداد هيجاني که قبلا تجربه شده، وجود دارد. خلق مثبت نشان مي دهد که يک شخص تا چه ميزان به زندگي شور و شوق دارد، احساس فاعل بودن و هشياري مي کند. همچنين به انرژي زياد و تمرکز کامل اشاره دارد. خلق مثبت باعت مي شود که افراد به ديگران کمک کنند، بيشتر ريسک کنند، در مورد خودشان و ديگران بخشندهتر باشند، در امور تشريک مساعي داشته باشند، کمتر پرخاشگرانه رفتار کنند، مسايل را به صورت خلاقانه حل کنند، در صورت دريافت بازخورد منفي استقامت کنند، به صورت کارآمدتري تصميم گيري کنند و در فعاليتهاي جالب، انگيزش دروني بيشتري نشان دهند.
خلق به صورت عاطفه مثبت يا عاطفه منفي وجود دارد يعني خلق خوب و خلق بد و به حالت کلي احساس رومزه اشاره دارد. واتسون و تلگن، عواطف را به دو بعد تقسيم بندي مي کنند، يکي عاطفه مثبت، که حالتي از انرژي فعال، تمرکز زياد و اشتغال به کار لذت بخش مي باشد و در برگيرنده طيف گسترده اي از عواطف از جمله شادي، احساس توانمندي، شور و شوق، تمايل، علاقه و اعتماد به نفس است. بعد دوم، عاطفه منفي است بدين معني که شخص تا چه ميزان احساس ناخرسندي و ناخوشايندي مي کند. عاطفه مثبت و عاطفه منفي حالتهاي متضاد احساس کردن نيستند، بلکه حالتهاي مستقل احساس هستند به طوري که افراد ممکن است هر دو خلق را به طور همزمان تجربه کنند. عاطفه مثبت به طور منظم طبق چرخه خواب- بيداري نوسان ميکند. بر اساس پژوهش واتسون و کلارک، در سال 1997 سطح عاطفه مثبت هنگام بيدار شدن کاملا پايين است، در طول صبح به سرعت بالا ميرود و تا بعد از ظهر به تدريج همچنان بالا ميرود تا اينکه بين 6 تا 9 بعد از ظهر به اوج خود ميرسد و از آن پس به سرعت در اواخر شب پايين ميآيد و به سطح پايين اوايل صبح باز ميگردد. عاطفه مثبت مبناي عصبي دارد و انتقال دهنده عصبي آن دوپامين است. وقتي عاطفه مثبت افراد بالا است و رويدادهاي خوشايند را تجربه مي کنند مسير انتقال دهنده دوپامين فعال شده و افراد احساس ميکنند علاقهمند، پرانرژي، هشيار و خوشبين هستند، در حالي که وقتي عاطفه مثبت افراد پايين است، معمولا احساس خمودگي، بيتفاوتي و خستگي مي کنند. عاطفه مثبت از طريق تقويت سيستم ايمني، در بهبود سلامت جسماني نقش دارد. در زمينه بهداشت رواني مطالعات نشان داده اند که عاطفه مثبت مي تواند ابطال کننده عواطف منفي و خنثي کننده اثرات مخرب آن ها باشد.
عاطفه منفي بيانگر مشغوليت ناخوشايند و احساس تحريکپذيري در برابر آرميدگي است. عاطفه منفي بالا به صورت احساس ناخوشنودي، تحريکپذيري و عصبانيت وجود دارد. عاطفه منفي نيز مبناي عصبي دارد و انتقال دهنده عصبي آن سروتونين و آدرنالين است. رويدادهاي ناخوشايند اين مسيرها را فعال ميکند. عاطفه منفي بر طبق چرخه خواب و بيداري، نوسان و تغيير قابل توجهي ندارد. تحقيقات نشان دادهاند كه بزرگسالاني كه از سطوح بالاي اميد برخوردارند، در زندگي خود به اندازه سايرين شكستهايي را تجربه كرده اند، اما اين باور را پرورش دادهاند كه ميتوانند با چالشها سازش كنند و با ناملايمات كنار بيايند. آنان وقتي در رسيدن به هدفهاي ارزش مند با موانعي روبرو ميشوند، هيجانهاي منفي و با شدت كم را تجربه ميكنند، اين امر ممكن است به اين خاطر باشد كه وقتي با موانع روبه رو ميشوند براي دستيابي به هدفهاي خود مسيرهاي جايگزين ايجاد ميكنند، يا با انعطاف هدفهاي قابل دسترس تر را برمي گزينند.
بنظر ميرسد در اغلب مردم اين احساس وجود دارد که عاطفه ميتواند بر فرايند تصميم گيري و تفکّر در شرايط و رويدادهاي معين اثر بگذارد. وقتي عاطفه در فرايندهاي تصميم گيري وارد ميشود، تأثيراتي مُخرّب بر جاي ميگذارد و تصميمها را غير عقلاني ميسازد؛ عاطفه مثبت بر فرآيندهاي شناختي مانند حافظه، قضاوت و راهبردهاي حل مساله تاثير مي گذارد که اين خود باعث شکل گيري خاطرات و انتظاراتي در ذهن فرد مي شوند که بر محتواي حافظه فعال اثرگذار است.
وقتي افراد احساس خوبي دارند عاطفه مثبت، نقش بارزي در بازيابي و يادآوري خاطرات اندوختهشده در حافظه ايفا مي کند. در نتيجه افرادي که احساس خوبي دارند در مقابسه با افرادي که احساس خنثي دارند، به افکار شاد و خاطرات مثبت راحتتر دسترسي دارند. اين امر بيانگر اين حقيقت است که اطلاعات در ذهن سازمان دهي شده و بر حسب ويژگي عاطفي مثبت شان قابل دسترسياند و مردم به طور خودکار، از عاطفه مثبت به عنوان شيوهاي براي سامان دهي تفکراتشان استفاده ميکنند.
يکي از فرضيه هاي اصلي بر گرفته شده از اين پژوهش ها، فرضيه هم گرايي با خلق است. طبق اين فرضيه، حالت هاي خلقي مثبت بيشتر گرايش به قضاوت هاي مثبت و بازيابي خاطرات مثبت و حالت هاي خلقي منفي بيشتر گرايش به قضاوت هاي منفي و بازيابي خاطرات منفي را افزايش مي دهند. برخي شواهد براي بازيابي خاطرات همگرا با خلق، يادآوري همگرا با خلق وجود دارد.
منبع
خلیل پور،سحر(1393)، اثر القاي خلق مثبت بر افزايش اميد در بين دانشجويان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشکده اقتصادوعلوم اجتماعی بوعلی سینا
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید