نقش فناوری اطلاعات و ارتباطات در برنامه­ی درسی

در ایران به دلیل نو بودن موضوع کاربرد فناوری های نوین در آموزش و پرورش، خصوصا برنامه ی درسی تحقیقات اندکی انجام شده است و تعداد محدود تحقیقات اجرا شده در زمینه ی کاربرد کامپیوتر در آموزش و پرورش و در ماده ی درسی خاص کامپیوتر در دوره ی متوسطه بوده است. در این رابطه مهرمحمدی و نفیسی، در مطالعه ای با عنوان تدوین سیاست های راهبردی فناوری اطلاعات و ارتباطات در آموزش و پرورش به لزوم پاسخگویی آموزش و پرورش به نیازهای عصر اطلاعات، بهره گیری از توانایی های نوین فاوا، بومی سازی تولید فناوری آموزشی و استفاده از فرصت ایجاد تحول در زمینه ی ضرورت های بکارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات در آموزش و پرورش است. مطالعات توسعه ی فناوری اطلاعات و ارتباطات در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه حداقل چهار رویکرد گسترده را که از طریق آن نظام های آموزشی و مدارس فناوری اطلاعات و ارتباطات را (در برنامه درسی) اتخاذ و بکار برده اند مشخص می کند. این چهار رویکرد عبارتند از:

رویکرد ظهورکننده: مدارس در مراحل اولیه ی توسعه ی فناوری اطلاعات و ارتباطات، رویکرد ظهورکننده را به نمایش می گذارند. این مدارس خریداری یا اعانه گرفتن تجهیزات کامپیوتری و نرم افزاری را آغاز می نمایند. مدارس در مرحله ی ظهورکننده هنوز به روش سنتی و معلم محوری استوار هستند.

رویکرد کاربردی: مدارسی که در آنها فناوری اطلاعات و ارتباطات در یادگیری درک شده است رویکرد کاربردی را نشان می دهند. در این مرحله معلمان تسلط زیادی بر محیط یادگیری دارند. مدیران و معلمان، فناوری اطلاعات و ارتباطات را برای وظایفی که تاکنون در مدیریت مدرسه و برنامه ی درسی اجرا می کردند، استفاده می کنند.

رویکرد ترکیبی: این رویکرد در مدارسی دیده می شود که فناوری های کامپیوتری را در آزمایشگاه ها ، کلاس های درس و دفاتر مدیریتی به کار می گیرند. معلمان نیز روش های جدیدی را که فناوری اطلاعات و ارتباطات، بهره وری شخصی آنها را تغییر می دهد، بررسی می کنند و این رویکرد تلفیق یا ادغام فناوری اطلاعات و ارتباطات در برنامه ی درسی را شامل می شود.

رویکرد تحولی: مدارسی که فناوری اطلاعات و ارتباطات را برای بازنگری و بازسازی مبتکرانه سازماندهی مدرسه استفاده می کنند در مرحله ی تحول و دگرگونی قرار دارند، برنامه ی درسی بر دانش آموز محوری و ادغام موضوعات درسی برای کاربرد در دنیای واقعی تاکید می کند. مدارس به مراکز یادگیری جامعه ی خود تبدیل می شوند .

ویژگیهای برنامه ی درسی که بخوبی در آن فناوری اطلاعات وارتباطات استفاده شده است ذكر ميشود، كه عبارتند از:

امکان یک برنامه ی درسی تلفیقی را فراهم می آورد: منظور از برنامه ی درسی تلفیقی برنامه ای است که به نحوی فرصت لازم برای یادگیری تلفیقی یا مطالعه توسط آن فراهم می شود. در برنامه ی درسی تلفیقی دیوارهای بلند و مستحکم میان موضوعات و مواد درسی در رشته های مختلف کوتاه تر و منعطف تر می گردد. این برنامه بیش از آنکه بخواهد دانش معینی را به دانش آموزان القاء کند به دنبال فراهم آوردن زمینه های لازم برای شکوفایی قابلیت های فردی دانش آموز و گسترش تجربه های فردی و مستقل آنها می باشد.

میزان اهمیت و اعتبار برنامه ی درسی را افزایش می دهد: گسترش روزافزون دانش در عصری که تحت عنوان انفجار دانش، نامیده شده است و قابلیت فناوری­های جدید اطلاعات و ارتباطات در انتقال دانش سبب شده است که در هر لحظه نظریه­های علمی جدیدتری مطرح شود که نسبت به دانش قبلی از اعتبار بیشتری برخوردارند، بهره گیری از علوم و دانش روز که به واسطه ی فناوری اطلاعات و ارتباطات صورت می پذیرد، باعث می شود که محتوای برنامه ی درسی به گونه ای تنظیم شود که از درجه ی اعتبار و اهمیت بیشتری برخوردار باشد.

افزایش میزان علاقمندی فراگیران را به همراه دارد: برنامه­ی­درسی که بر اساس نیازهای واقعی فراگیران تعیین شده است به گونه ای وافر، علاقه ی آنها را در جهت یادگیری بیشتر افزایش می دهد. فناوری های جدید به دلیل متنوع بودن و برخورداری از حجم بالای اطلاعات  این ویژگی را دارند که بتوانند نیازهای گوناگون فراگیران را تحت پوشش قرار داده و باعث افزایش علاقمندی آنها به محتوای برنامه ی درسی گردند.

ارائه­ی دانش با ساختاری مناسب: بهره گیر ی از فناوری اطلاعات و ارتباطات در تنظیم برنامه ی درسی، این امکان را فراهم می کند که بتوان اطلاعات، مفاهیم و اصول محتوای یادگیری را به گونه ای در اختیار فراگیران قرار داد که آنها اطلاعات علمی موضوع مورد نظر خود را در حد مناسب در اختیار داشته باشند. به عبارت دیگر فناوری های جدید باعث می شوند که محتوای غنی از دانش مورد یادگیری در برنامه ی درسی در اختیار فراگیران قرار گیرد.

میزان سودمندی برنامه­ی­درسی را افزایش می دهد: میزان کارایی و کاربرد برنامه ی درسی در حقیقت سودمندی آن برنامه را مشخص می کند. برنامه ی درسی که بتواند دانش و مهارت های به روز و اساسی فراگیران را جهت کسب مشاغل آینده فراهم کند، یا آنان را در مهارت آموزی یاری کند، قطعا از سودمندی بیشتری برخوردار است.

افزایش میزان یادگیری فراگیران را به همراه دارد: برنامه ی درسی که متناسب با رشد ذهنی، جسمی، روانی یا عاطفی فراگیران تنظیم شده باشد و در آن به تفاوت­های فردی فراگیران توجه شده باشد، می تواند موجب افزایش یادگیری فردی فراگیران شود. فناوری های جدید این امکان را فراهم می آورد که بتوان به وسیله ی آنها، محتوای برنامه ی درسی را متناسب با ویژگی های فردی فراگیران تنظیم کرد و از این طریق باعث افزایش میزان یادگیری آنها شد.

فناوری اطلاعات و ارتباطات انعطاف پذیری برنامه درسی را موجب می شود: محتوای برنامه ی درسی باید به گونه ای باشد که فراگیران بتوانند بر اساس مهارت های مورد علاقه ی خود، به تسهیل و کسب دانش بپردازند. محتوای برنامه ی درسی که در آن انواعی از امکانات به گونه ای استفاده شود، که باعث افزایش انگیزه و توانایی فراگیران شود، بسیار مهم است. فناوری های جدید باعث می شوند که برنامه ی درسی از قدرت انعطاف پذیری مناسب برخوردار بوده و بتواند انگیزه و توجه تمام فراگیران را جهت یادگیری محتوای آموزش جلب نماید.

فناوری اطلاعات و ارتباطات در مدت کوتاهی که از پیدایش آن می گذرد تغییرات فراوانی را در نحوه ی زندگی بشر بوجود آورده است. یکی از زمینه هایی که سهم عمده ای از این تغییرات را به خود اختصاص داده، یادگیری است. نقش فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی در فرایند یادگیری بسیار اهمیت دارد. در یادگیری به شیوه ی سنتی، فرد مجبور بود که بطور مداوم بخواند و بنویسد و ارتباط تقریبا یک طرفه بود. اما با بکارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات در یادگیری، فرد علاوه بر مهارت های پایه نیازمند داشتن مهارت در استفاده از فناوری های اطلاعات و ارتباطات می باشد. یادگیری های مبتنی بر فناوری های نوین اطلاعات با ایجاد تغییرات بنیادی در مفاهیم آموزش سنتی، توانسته است بسیاری از ناکارآمدی های نظام آموزشی را رفع کرده و دگرگونی های اساسی را در آموزش بوجود آورد. یکی از نظریه هایی که با فناوری اطلاعات و ارتباطات همخوانی بسیاری دارد نظریه ی ساختن گرایی است.

در كل دو نظريه اصلي يادگيري رفتارگرايي و بازسازي گرايي را مي توانيم نام ببريم كه رفتارگرايان بر رفتار قابل مشاهده نسبت به تجارب ذهني دروني و يادگيري از طريق محيط تاكيد دارند. اما ديدگاه فعال در مورد يادگيري مي تواند نظريه بازسازي گرايي باشد كه يادگيري را به عنوان فرايند بازسازي دانش و معرفت زماني كه يادگيرنده تجارب يادگيري خود را تغيير مي دهد، تعريف مي شود. نظریه ی سازندگی با نظریه های دیگر از جمله نظریه های رفتاری و خبرپردازی متفاوت است. این نظریه ها واقعیت هستی را مستقل از ذهن و در خارج از یادگیرنده تصور می کنند و دانش اندوزی را انتقال واقعیت مستقل خارج از یادگیرنده به ذهن او می دانند. در نظریه ی سازندگی یا ساختن گرایی، واقعیت عینی جهان، بیرون و مستقل از یادگیرنده ی مسلم فرض نشده و چنین تصور نمی شود که یادگیرنده از طریق یادگیری نسخه ای از جهان را به ذهن خود می سپارد. در این دیدگاه فعالیت یادگیرنده و کنش متقابل او با موضوع یادگیری از عوامل مهم سازندگی به حساب می آید.

                 مقايسه رويكردهاي ياددهي يادگيري مكاتب رفتارگرايي و ساختارگرايي

      مكاتب                 و ديدگاه­ها

  رويكرد

 ياددهي يادگيري

 

رفتارگرايي

 

ساختار گرايي

مراحل يا توالي فعاليت معلم و شاگرد 1. تبيين (ارائه محرك)

2. اكتساب (پاسخ)

3. انتقال به موقعيت هاي مشابه

1.     كاوشگري

2.     تبيين

3.     انتقال به موقعيت هاي جديد

نقش معلمتنظيم و توزيع دانش و كنترل يادگيريتسهيل كننده و راهنما
نقش دانش آموزدريافت كننده مهارتها و اطلاعات (انفعالي)محوري (فعال)
نحوه ارتباط معلم و شاگرديكجانبهدوجانبه

از نظر گیبسون، ساختن گرایی یک نظریه و به عبارتی رساتر یک دیدگاه یادگیری است که با تعدادی اصل هدایت می شود. در این دیدگاه، یادگیری به عنوان یک فرایند اجتماعی فعال شناخته می شود که در آن، یادگیرندگان به جای کسب و دریافت اطلاعات، به خلق دانش جدید می پردازند و آموزش به عنوان یک فرایند حمایتی شناخته می شود .از نظر دافی و کانیگام ، یادگیری موثر زمانی اتفاق می افتد که در ضمن تجربیاتی باشد که برای یادگیرنده، اصیل و واقعی باشند. فعالیت ها نیاز به بهبود بخشیدن دارند و این امر از طریق استفاده از دانش پایه ی یادگیرنده، تجربیات پویای یادگیری و همچنین اشتغال یادگیرنده به کاربرد خلاقانه ی اطلاعات جدید اتفاق  می افتد.

از دیدگاه سازندگی یادگیری معنی دار زمانی رخ می دهد که یادگیرندگان از اندیشه ها و تجارب خود تفسیرهای شخصی به عمل می آورند.نظريه ساخت و سازگرايي مبتني بر اين فرض اساسي است كه دانش و يادگيري ماهيت بنا شدني دارند. ساخت و سازگرايي معتقد است دانش به صورت فعال به وسيله فاعل ساخته مي شود و به صورت منفعل از محيط دريافت نمي شود. اين تاكيد روي فعال ساختن دانش واكنشي به تجربه گرايي مكانيكي و انواع مختلف روان شناسي رفتارگرايانه دهه 1920 و 1930 است .

از نظر وولفولك ، نيز رويكردهاي ساخت و سازگرا در موارد زير اتفاق نظر دارند: محيط هاي يادگيري پيچيده و چالش برانگيز و تكاليف واقعي؛ مذاكرات اجتماعي و مسئوليت پذيري مشترك براي يادگيري؛ بازنمايي هاي چندگانه  از محتوا؛ فهم اينكه دانش بنا شدنيست و اينكه دانش آموز مالكيت يادگيري را دارد و آموزش، دانش آموز محور است.کاملا آشکار است روش آموزشی مبتنی بر نظریه ی سازندگی یا ساختن گرایی باید بر فعالیت یادگیرنده در جریان ساختن دانش تاکید بورزد و اصطلاحا شاگرد­محور باشد.برنامه های درسی باید به موارد زیر توجه کنند:

  • ایجاد توانایی در دانش آموز برای تدوین و حل مساله
  • ایجاد توانایی برای برقراری ارتباط با مردم و رشد جهانی
  • ایجاد توانایی برای کار در شکل تیمی و گروهی و ارتباط با مردم فرهنگ های دیگر، رشد همبستگی جهانی و پرورش روح نوع دوستی
  • توانایی برای تشخیص مسائلی که دانش آموزان نیاز دارند یاد بگیرند یا یادگیری آنها بازده داشته باشد.

منبع

سعیدی نیری،مینا(1388)، بررسي ميزان و نوع استفاده معلمان از برنامه درسي مبتني بر فناوري اطلاعات و ارتباطات،پایان نامه کارشناسی ارشد،علوم تربیتی،دانشکده علوم انسانی واجتماعی مازندران

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0