نقش استرس در بروز بيماري ها
يكي از روش هاي مؤثر در ارتقا ي توانايي در مقابله با منابع استرس، آموزش مهارت هاي حل مسئله است. منبع مداخلات درماني نيز مي توانند عوامل تنش زا و تقويت مقاومت شخص از قبيل: منابع و فرايندهاي مقابله را هدف قرار دهند. براي تعيين شيوة مطلوب مقابله با استرس، نمي توان راهبرد يگانه اي را ارائه داد، بلكه بايد انعطاف كافي وجود داشته باشد و به تناسب ارزيابي از موقعيت و ويژگي هاي فردي به انتخاب مؤثرترين شيوة مقابله مبادرت ورزيد. در موقعيت هاي مهارشدني و چالش پذير فرايندهاي مقابلة گرايشي بيش از همه مؤثر واقع مي شوند. اما در شرايطي كه نمي توان موقعيت را تغيير داد، فرايندهاي مقابلة اجتنابي كارآمدترند.
انجام فعاليت هاي جايگزين، در موقعيت هايي كه عامل تنش زا تغييرناپذير است، مي تواند منابع جديد ارضا را در اختيار شخص قرار داده و سازش يافتگي وي را افزايش دهد. ليكن همين فعاليت ها در موقعيت هاي مهارشدني كه شخص مي تواند طي آن عمل سازنده اختيار كند، ممكن است نيروي شخص را در مسير انحرافي كه به حل مسئله منتهي نمي شود، به جريان اندازد و موجب ايجاد احساس گناه و شكست گردد.
در زمينة ارجحيت شيوة رفتاري يا شناختي مقابله نيز، به اين نتيجه رسيد كه هر دو شكل پاسخ مقابله اي ؛ رفتاري و شناختي مؤثرند، ضمن آنكه تركيب هر دونوع نيز بر انتخاب جداگانه هر كدا م برتري دارد. مطالعات نشان داده اند كه روش هاي شناختي مقابله از قبيل ارزيابي مجدد مثبت، با سازگاري زناشويي و شغلي همچنين با نمرات بالاتر در مقياس هاي بهداشت رواني از قبيل احساس خوشبختي يا احساس مولد بودن ارتباط دارند. وقتي هر دو مورد ؛ جست وجوي اطلاعات و حل مسئله)با هم به كار گرفته مي شوند، مي توانند عوامل تنش زاي مزمن و حاد را مهار كنند.
اهميت مقابلة رفتاري شناختي در اين است كه مستقل از عوامل تنش زا به كار گرفته مي شود. راهبردهاي مقابلة شناختي در بسياري از موقعيت ها مي توانند با انعطاف پذيري مورد استفاده قرار گيرند و كمتر تحت تأثير موقعيت واقع شوند. ساليان متمادي متخصصان اعتقاد داشته اند كه استرس هاي شديد موجب تشديد بيماري هاي مختلف جسماني مي شوند و حتي جان انسان را در معرض خطر قرار مي دهند. بيماري هايي نظير زخم معده، فشار خون و بيماري هاي قلبي از استرس تأثير بسيار ي مي گيرند. شواهد اخير، حوزة بيماري هاي مرتبط با استرس را وسيع تر كرده است. براي مثال در آزمايش هايي با انتقال بافت هاي آلوده به سرطان به موش ها، مشاهد ه شد كه تومورها در حيواناتي كه تحت شوك الكتريكي قرار گرفتند، سريع تر رشد كرد ه و زودتر ارگانيسم را دچار مرگ كردند .
ذهن آگاهی
در سراسر تاریخ، بشر تلاش می کرد تا دلایل عذاب کشیدن و راه های فرونشاندن آن را پیدا کند. پیش از این، همه سوالات مشترکی می پرسیم: «چرا من احساس بهتری ندارم؟» «برای آن چه کار می توانم بکنم؟» زندگی در اين دنيا به صورت اجتناب ناپذیر، موجب می گردد که بدن ما با دردهای فیزیکی، بیماری یا کهولت سن و مرگ رو به رو گردد. همچنین از زمان تولد تا مرگ به صورت ذهنی با شرایط نامناسب روبرو می شویم یا هنگامی که موقعیت ها را حتی زمانی که زندگی ما در شرایط مساعد و آسان قرار دارد، ناسازگار می یابیم و چیزی را که می خواهیم به دست نمی آوریم و با فقدان داشته هایمان روبرو می شویم در این شرایط سرسختانه تلاش می کنیم تا احساس بهتری داشته باشیم .
یکی از ویژگی های انسان موفق کسب مهارت های لازم برای مدیریت بر خود ؛ رفتار، هیجان، ذهن و …است. با توجه به مشغلههای مختلف روزمره، نشخوارهای فکری مداوم وشرایط پر استرسی که پیرامون اکثریت ما وجود دارد، اهمیت مدیریت کردن ذهن بیش از پیش نمایان میشود. برای مدیریت ذهن لازم است قوانین ذهن را به درستی شناخته و با مدیریت آن، از حداکثر توانمندیش بهره برد. ذهن آگاهی راهکاری موثر برای دستیابی به حداکثر توانمندی ذهن و مدیریت بر آن است. ذهن آگاهی یا حضور ذهن به معنای آگاهی از افکار، رفتار، هیجانات و انگیزه ها است به طوری که بهتر بتوانیم آنها را مدیریت و تنظیم کنیم. به عبارت دیگر ذهن آگاهی به معنای توجه کردن به شیوه ای خاص است. یعنی توجه و تمرکزی که سه عنصر در آن دخالت دارد:
- بودن در حال حاضر
- هدفمند
- بدون قضاوت.
این نوع توجه موجب افزایش آگاهی، شفافیت و وضوح و پذیرش واقعیت حال حاضر می شود. بدین ترتیب متوجه می شویم که زندگی ما فقط در حال حاضر رخ داده و گره گشایی می شود.
از طرفی ذهن آگاهی یک عامل زیربنایی مهم برای رسیدن به رهایی است. زیرا روشی موثر و قوی برای خاموش کردن و توقف فشارهای دنیا و یا فشارهای ذهنی خود فرد می باشد.
حضور ذهن صحیح بدان معنا است که شخص آگاهی خود را از گذشته و آینده به حال حاضر معطوف کند. زمانی که فرد در حال حاضر حضور داشته باشد، واقعیت را با تمام جنبه های درونی و بیرونی اش می بیند و در می یابد که ذهن به دلیل قضاوت و تعبیر و تفسیرهایی که انجام می دهد دائما در حال نشخوار و گفتگوی درونی است.وقتی فرد در می یابد که ذهن دائما در حال تعبیر و تفسیر است قادر می شود با دقت بیشتری به افکار خود توجه کند و بدون بیزاری یا قضاوت آنها را مورد بررسی قرار دهد و علت وجود آنها را دریابد. تمرین ذهن آگاهی این توانایی را به فرد می دهد که دریابد « افکار صرفا افکار هستند» و زمانی که می فهمد افکارش ممکن است حقیقت نداشته باشند راحت تر می تواند آنها را رها کند. انسان همواره پیام ها یا صداهایی را از طریق ذهن استدلالی خود می شنود. بسیار مهم است که وی از پیام هایی که در طی فکر کردن از ذهن خود می شنود آگاه باشد، درگیر افکارش نشود و بتواند آنها را رها کند.
ذهن آگاهی به معنای هوشیاری و آگاهی کامل در هر لحظه از زندگی است. همان گونه که حافظ می فرماید: حضوری گر همی خواهی زخود غافل مشو حافظ، غفلت از خود موجب از بین رفتن هوشیاری و آگاهی است. زمانی که فرد دچار غفلت می شود و در واقع تماس خود را با جهان اطراف از دست می دهد به تدریج دچار افسردگی می شود و نمی تواند از زندگی لذت ببرد. تکنیک ذهن آگاهی موجب می شود که فرد بتواند با تجارب زندگی در تماس باشد و از آن ها لذت ببرد .
حواس جمع بودن و بیداری صد درصد و آگاه بودن نسبت به همه رخ دادهایی که همین الان در اطراف و همین طور درون بدن در حال اتفاق افتادن هستند. به این شکل که هیچ گونه قضاوت و پیش داوری نسبت به درست و نادرست بودن اتفاقات صورت نگیرد و این بیداری و حواس جمعی، آگاهی را تحت تاثیر قرار ندهد. ذهن آگاهی کیفیتی از بیداری است که در آن شخص از آگاه بودن خود آگاه می شود. یعنی می فهمد که در حال فهمیدن است. یعنی وقتی فکر می کند متوجه می شود که در حال فکر کردن است. به زبان ساده موضوعی را که راجع به آن فکر می کند می بیند، هم متوجه فکر کننده و هم متوجه پدیده تفکر است. این کیفیت بیداری شاید برای آدمهای معمولی براحتی قابل درک نباشد اما مفهومی بسیارساده و قابل فهم ست، با این وجود وقتی پای عمل به میان میآید مشخص میشود که رسیدن حالت ذهن آگاهی پیچیدهترین مساله ساده عالم است .
قبل از اینکه ذهن آگاهی اتفاق بیفتد بیداری و هوشیاری دستکاری شده و نیمه خواب است. واکنش های انسان از قبل شرطی و برنامه ریزی شده است و به جای این که در زمان حال باشد، برنامه های آرشیوی و قدیمی مربوط به گذشته را نظاره می کند. البته این قیاس چندان هم کامل نیست چون در حالت واقعی دنیای اطراف ما بی اعتنا به شکل آگاهی ما، در حال پخش دایم صحنه های جدید و تازه است و ما برای زنده ماندن در این هستی، بسیاری مواقع مجبوریم به صحنه های تازه و به روز واکنش درست نشان دهیم. در مجموع می توان گفت هر چه انسان بیدارتر و هوشیارتر باشد و حواسش نسبت به اتفاقات جاری و اکنون زندگی اش جمع تر باشد ذهن آگاه تر است و پاسخ هایش به تحریکات زندگی خردمندانه تر و مؤثرتر و آرامش و اطمینان قلبی او بیشتر است. ذهن آگاهی یعنی حواس جمعی کامل نسبت به تک تک اتفاقاتی که همین الان و همین جا در زندگی دارد رخ می دهد. انسان چه ذهن آگاه باشد و چه نباشد این اتفاقات بالاخره رخ می دهند. اما وقتی در حالت ذهن آگاهی است تک تک این رخداد ها را می بیند و با تمام وجود حس می کند. ذهن آگاهی چیزی از جنس آگاهی است و یک علم و دانش نیست که آن را با حفظ کردن و به خاطر سپردن یاد بگیریم. ذهن آگاهی از جنس بیداری و هوشیاری است و هنر و مهارت نیست که آن را به یک شکلی بیاموزیم و بعد تا آخر عمر با خیال راحت به کار ببریم. ذهن آگاهی یک روش زندگی کردن تا آخر عمر است. روش هم خیلی ساده است. کافی است انسان حواس را جمع لحظه های زندگی کند و به جای سکونت در زمان های گذشته و آینده، در واقعی ترین زمان زندگی یعنی همین الان ساکن شود. به همین خاطر است که بر خلاف آنچه تصور می شود ذهن آگاهی یک سری جمله و فرمول و فن و تکنیک نیست که چند سال تمرین کنیم و بعد بگوئیم که به آن مسلط شده ایم. ذهن آگاهی یعنی بیداری و هشیاری صددرصد با لحظه لحظه اتفاقاتی که همین الان دارد رخ می دهند. ممکن است یک فرد کاملا بی سواد بتواند ذهن آگاه باشد اما یک استاد دانشگاه با سال ها تجربه تدریس نتواند آن را دریابد. ذهن آگاهی یک روش زندگی و البته روش طبیعی و درست زندگی است. یک فرد ذهن آگاه نسبت به اتفاقات بیرون وجودش کاملا آگاه و هشیار است و از همه مهم تر نسبت به اتفاقات درون وجود خودش هم کاملا بیدار و حواس جمع است. یک فرد ذهن آگاه را نمی توان به راحتی عصبانی کرد یا حسادتش را تحریک نمود و یا دلش را به رحم آورد و او را فریب داد. دلیلش این نیست که فرد ذهن آگاه عصبانی نمی شود یا حسادت نمی کند و یا دلش رحم را نمی شناسد و یا فریب نمی خورد. بلکه دلیلش این است که در وجود فرد ذهن آگاه مثل بقیه آدم های معمولی دکمه ای وجود ندارد که با فشردن آن احساساتش را تحریک کنند و به صورت از قبل برنامه ریزی شده خشمش را برانگیزند و او را به واکنش های خود به خودی و ناخواسته وادار سازند. فرد ذهن آگاه حواسش کاملا جمع است. از همان لحظه ای که سعی می کنید با زرنگی و زیرکی با احساسات و هیجانات و افکار او بازی کنید شما را زیر نظر دارد و گام به گام تمام افکار و هیجاناتی که درون وجود خودش در پاسخ به تحریکات شما زنده می شوند را رصد می کند. او تمام زنجیره واکنش های اتوماتیک بیرون و درون وجودش را می شناسد و آن ها را نظاره می کند. یک جور نظاره بی طرفانه و بدون پیشداوری اما هشیارانه و آگاهانه و اتفاقا به همین خاطر است که خیلی ها ذهن آگاهی را یک جور خاص دیدن دنیا می دانند.
قابلیت درک شرایط بطور مستمر، بخصوص در مواقع آشوب احساسی، یک مهارت خاص است. ذهن اگاهی یکی از مهم ترین دیدگاه های سنت 2500 ساله در روانشناسی بوده است. می توانیم درباره ذهن آگاهی صحبت کنیم یا در رابطه با آن به درازا مطلب بنویسیم، اما برای درک صحیح ذهن اگاهی ، باید مستقیماً آن را تجربه کنیم.با تمرین مداوم، هرفرد درنهایت درمیابد که چگونه بیشتر و بیشتر در زندگی آگاه باشد .
ذهن آگاهی در آیین بودا تحت عنوان توجه محض یا ثبت غیر استدلالی رویدادها بدون واکنش یا ارزیابی ذهنی تعریف شده است. ذهن آگاهی به فرایند توجه مداوم بیشتر از محتواي هر رویداد تمرکز دارد .
بر اساس آموزش یک سري تکالیف به صورت هشیار و خودآگاه، ذهن آگاهی است. هر تمرین به طور هدفمند و آگاهانه می تواند ظرفیت و توانایی نظام پردازش اطلاعات، را افزایش دهد. تمرین هاي ذهن آگاهی می تواند به عنوان یک نظام هشدار اولیه مانع شروع یک انفجار یا سیل قریب الوقوع شود. شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، نوید تازه اي در تبیین رویکرد درمان شناختی رفتاريست. آموزش ذهن آگاهی مستلزم یادگیري فراشناختی وراهبردهاي رفتاري جدید براي متمرکز شدن روي توجه،جلوگیري از نشخوارهاي فکري و گرایش به پاسخ هاي نگران کننده است و باعث گسترش افکار جدید و کاهش هیجانات ناخوشایند می شود.
مداخلات مبتني بر ذهن آگاهي به عنوان يكي از درمانهاي شناختي- رفتاري نسل سوم يا موج سوم قلمداد مي شود. ذهن آگاهي شكلي از مراقبه است كه ريشه در تعاليم و آئين هاي مذهبي شرقي خصوصاً بودا دارد. كابات- زين ذهن آگاهي را توجه كردن به شيوه اي خاص، هدفمند، در زمان كنوني و بدون قضاوت و پيشداوري تعريف كرده است . مارشا لينهان، براي اولين بار به ضرورت گنجاندن ذهن آگاهي به عنوان يكي از مؤلفه هاي اساسي درمان هاي روانشناختي تأكيد كرد. ذهن اگاهي به رشد سه كيفيت خودداري از قضاوت، آگاهي قصدمندانه و تمركز بر لحظه كنوني در توجه فرد نياز دارد كه توجه متمركز بر لحظه حال پردازش تمام جنبه هاي تجربه بلاواسطه شامل فعاليت هاي شناختي، فيزيولوژيكي يا رفتاري را موجب مي شود. بواسطه تمرين ها و تكنيك هاي مبتني بر ذهن آگاهي فرد نسبت به فعاليت هاي روزانه خود آگاهي پيدا مي كند، به كاركرد اتوماتيك ذهن در دنياي گذشته و آينده آگاهي مي يابد و از طريق آگاهي لحظه به لحظه از افكار، احساسات و حالت هاي جسماني بر آنها كنترل پيدا مي كند و از ذهن روزمره و اتوماتيك متمركز بر گذشته و آينده رها مي شود.
وجود فکر و احساس و هیجان و عادت و واکنش های غیر ارادی را در بدن انسان نمی توان انکار کرد. یک فرد ذهن آگاه هم آنها را انکار نمی کند. بلکه برعکس با دلی باز و قلبی مطمئن به همه افکار و احساسات و هیجانات و عادت ها و واکنش ها اجازه خودنمایی و عرض اندام می دهد. فقط یک تفاوت عمده فرد ذهن آگاه با معمولی ها دارد و آن این است که خودش را به افکار واحساسات و ایده ها و تخیلاتش نمی چسباند و آنها را با خودش یکی نمی داند، یعنی هویت خودش را از آنها طلب نمی کند. این نکته بسیار مهمی است که اگر درست درک شود می تواند تحولی خارق العاده در زندگی انسان ایجاد کند. برای فرد ذهن آگاه فکر یک چیز است و واقعیت زندگی یک چیز دیگر و فکر الزاما واقعیت زندگی نیست. اینکه فرد به چیزی فکر کند و گمان کند دنیا هم با این فکر یکی است غلط است. فرد ذهن آگاه غلط بودن این فکر و واقعیت را می فهمد و به زبان واقعی تر می بیند و در نتیجه هرگز خودش را با فکر یکی نمی داند. برای یک فرد معمولی فرآیند تفکر وحاصل آن یعنی فکر و اندیشه ای که از این فرآیند بدست می آید یک چیز واقعی است. اما برای فرد ذهن آگاه اصلا چنین نیست و فکر نهایتا فقط یک فکر است و ربطی به واقعیت ندارد. فرد ذهن آگاه خودش را با فکر خودش یکی نمی داند. اگر فردی فکر می کند اشتباه کرده است و یا دیگران فکر می کنند فردی شکست خورده است، این نظر و فکر فرد و دیگران، ربطی به واقعیت زندگی ندارد. فقط یک فکر و نظر است. فکر هم چیزی جز چرخیدن ذهن در لابلای تصاویر حافظه و ایده ها و نظرات ذهنی نیست. فرد ذهن آگاه خودش را با فکر خودش یکی نمی داند و بر اساس افکار و احساساتش، هویت خود را شناسایی نمی کند. بعضی افکار بیمارگونه و مریض اند. بعضی افکار برعکس شادی بخش و انرژی آفرین اند. بعضی افکار هم خنثی هستند. فرد ذهن آگاه با همه این افکار و احساسات مهربان است. او به همه آنها اجازه می دهد جلوی چشمانش رژه بروند و هر خوش رقصی و عرض اندام و جلوه گری که دوست دارند را انجام دهند، اما در عین حال، فرد ذهن آگاه بر این باور است که این افکار و ایده ها و احساسات ربطی به خود واقعی او ندارند. فرد ذهن آگاه با افکار بد نمی جنگد و طرف افکار خوب را نمی گیرد. با افکار خنثی کنار نمی آید و خلاصه خود را وارد بازی خسته کننده و انرژی بر فکرچرخی نمی کند. چون فکر، فکر است، حوزه وظایف مشخصی دارد و برای حل مساله به درد می خورد اما نمی تواند در حوزه هویت درونی فرد وارد شود و در این حوزه سهم بخواهد و دنبال من برای خودش بگردد. احساس هم در جای خود فقط احساس است و چیزی بیشتر از آن نیست. مهم این است که فرد به این مرتبه از بیداری و هوشیاری برسد که خودش را با افکار و اندیشه هایش یکی نگیرد. همینطور با افکار و ایده ها و نظرات دیگران خودش را یکی نپندارد .
یکی از اصول مهم در ذهن آگاهی رها کردن است. ما به طور کلی به خیلی چیزها چسبیده ایم: باورها، رویدادهای خاص، زمان های خاص، یک منظره، یک خواسته و … . زمانی که یاد بگیریم این چیزها را رها کنیم، نسبت به آنها آگاهی و پذیرش بیشتری کسب می کنیم و بدین ترتیب مشکلات و مسائل را با ذهنی شفاف تر و گشوده تر بررسی خواهیم کرد. یکی دیگر از اصول ذهن آگاهی اعتماد کردن است. ما ممکن است همیشه آنچه را رخ می دهد درک نکنیم ولی اگر یاد بگیریم به خودمان یا دیگران و به ویژه به قوانین هستی اعتماد کنیم، این کار قدرتی عمیق به ما می دهد که امنیت، تعادل و گشایش در کارها را به همراه دارد .
آگاهی به صورت فطری قدرتمند است و توجه، چیزی است که به آگاهی معطوف می شود. فقط با فهمیدن اینکه در اطراف ما چه اتفاقی می افتد، می توانیم شروع کنیم تا خود را از احساسات سخت و دل مشغولی ها رها کنیم. گاهی اوقات تقریباً می تواند ساده باشد، مثلاً کسی که در هنگام خشم، عصبانیت خود را با معطوف کردن تو جهش به کف پاهایش فرو می نشاند. با تغییر جهت دادن توجه به جای تلاش برای کنترل یا سرکوب کردن احساسات عمیق می توانیم به نحوه احساسی کردن خود نظم ببخشیم .
جنبه دیگر ذهن آگاهی به خاطر آوردن است، این مورد به یاد آوردن اتفاقات گذشته اشاره نمی کند، بلکه به معنای به خاطر آوردن جهت آگاهی و توجه داشتن و پررنگ کردن وقایع مهم در روند ذهن آگاهی است. هدف از ذهن آگاهی در متون قدیمی، اهمیت ندادن به مسائل غیر ضروری است که از طریق آگاهی نسبت به کارکردهای ذهن در این دنیای مادی، موجب رنج و عذاب می شوند. متخصص روان درمانی به طور فعال برروی قسمتی از ذهن کار می کند که در واقع وقوع حوادث پیش بینی نشده در زندگی، قادر به تحمل آن باشد. علاوه بر این فرد با مشاهده دقیق واقعیت درونی خود درمی یابد که خوشحالی، کیفیتی نیست که وابسته به عناصر بیرونی و تغییرات دنیای بیرون باشد و زمانی اتفاق می افتد که فرد وابستگی به افکار، موضع گرفتن و برنامه های ذهنی از پیش تعیین شده را رها کند و در نتیجه رفتارهای خودکاری را که برای رسیدن به موقعیت های لذت آور یا فرار از موقعیت های دردناک انجام می دهد، کنار بگذارد و به رهایی برسد.
ذهن آگاهی به تنهایی برای بدست آوردن شادی کافی نیست، اما شرایط ساختاری را برای سایر فاکتورهای ضروری فراهم می کند . در ادبیات کلاسیک، ذهن آگاهی معمولاً در مورد عملکردش مورد بحث قرار می گرفت، نه هدف به تنهایی. ذهن آگاهی بخش مهمی از یک پروژه طراحی شده است تا عادت های مستحکم، یا حرص و یا رفتارهایی که به ما و دیگران صدمه می رساند را ریشه کن کند.
ذهن اگاهی بطور چشم گیری ارتباط انسان ها را با تجربیاتشان مورد تغییر قرار می دهد و می تواند تحمل سختی و عذاب را کاهش داده و جنبه های مثبت وجودی را دگرگون سازد. این یک اصل در روند روانشناسی است که می تواند چگونگی پاسخ ما به سختی های اجتناب ناپذیرزندگی را تغییر دهد؛ نه تنها درباره چالش های موجود، بلکه مشکلات حاد روانشناسی مانند خودکشی، افسردگی مزمن و روانپزشکی . ذهن آگاهی پدیده جدیدی نیست، بلکه قابلیت آگاه بودن و هوشیاری کامل است قسمتی از خصوصیات روحی و روانی انسان است که او را بشر می سازد. متأسفانه در این دنیا، تنها برای دوره ای مشخصی زندگی می کنیم و خیلی زود مجذوب خیالبافی و حکایت های شخصی می شویم .
فرد ذهن آگاه در مورد عادت ها و رفتارها و واکنش های غیر ارادی و خود به خودی ضمیر ناخودآگاه هم منکر آنها نیست. فقط شخص ذهن آگاه اصرار دارد که در تمام این فرآیند های به ظاهر غیر ارادی و خود به خودی حضور فعال داشته باشد. نه به عنوان کسی که قصد دخالت یا خرابکاری یا اصلاح دارد. بلکه فقط به صورت یک ناظر و تماشاچی کاملا بی طرف! در بحث ذهن آگاهی گفته می شود وقتی شما بتوانید عملیات خود به خودی درون ذهن و ضمیر خود را دقیق و لحظه به لحظه رصد کنید و زیر نظر بگیرید، آنگاه این عملیات از حالت واکنشی و غیر ارادی خارج می شوند و به صورت پاسخ های عاقلانه تر و پخته تر ظاهر می شوند. اما برای اینکار فرد ذهن آگاه کاری انجام نمی دهد فقط شش دانگ حواسش را جمع می کند تا ببیند این اتفاقات زنجیره ای و اتوماتیک که در درون احساس و افکار او رخ می دهند و سرانجام به صورت یک واکنش رفتاری نمود پیدا می کنند به چه ترتیبی و با دخالت چه بخش هایی شکل می گیرند. برای همین است که می گویند ذهن آگاهی یک جور بیداری در بیداری است. یعنی خیلی از آدم های معمولی، که همین الان به ظاهر آنها را بیدار گمان می کنیم، فقط چون چشمانشان باز است، وقتی وارد حالت ذهن آگاهی می شوند تازه درک می کنند که بیداری یعنی چه و تازه به معنای واقعی از خواب زندگی بیدار می شوند و سرزندگی را دوباره احساس می کنند. اگر بخواهیم به زبان ساده و به صورت مقایسه ای روحیه و رفتار یک فرد ذهن آگاه را با یک فرد معمولی مقایسه کنیم ، می توانیم بگوئیم که: می توانیم بگوئیم فرد ذهن آگاه زندگی را به صورت مستقیم تجربه می کند و جرات رودرروشدن با حوادث و اتفاقات واقعی زندگی درست همین الان و همین جا را دارد. اما فرد معمولی اصرار دارد که با توسل به رفتارهای عادتی و واکنش های از قبل برنامه ریزی شده ضمیر ناخودآگاه مانند کبک سرخود را زیر برف غفلت پنهان کند و به شکلی خود را سرگرم کند و بگذارد امواج زندگی از کنار او بگذرند و او با حواس پرت کردن خودش آنها را نبیند و با آنها روبرو نشود. فرد ذهن آگاه با شوق و اشتیاق و اراده خودش به استقبال واقعیت همین الان زندگی اش می رود و فرد معمولی از آن می گریزد و طفره می رود. فرد ذهن آگاه با قصد و نیت مشخص و از روی عمد شش دانگ حواسش را حتی در سخت ترین شرایط حواس جمعی روی زمان همین الان زندگی اش متمرکز می کند. اما فرد معمولی کنترل اوضاع را به ضمیر ناخودآگاه و عادت ها می سپارد. فرد ذهن آگاه در هر لحظه با اراده خود، توجه خودش را روی یک موضوع متمرکز می کند. اگر هم حواسش پرت شد و فکرش جای دیگر رفت بلافاصله به خاطر ذهن آگاه بودنش این انحراف فکر را می فهمد و با مهربانی و بدون اینکه خود را سرزنش یا انتقاد کند دوباره حواسش را روی موضوع دلخواه و انتخابی خودش جمع می کند. فرد ذهن آگاه خیلی حواس جمع است. بهره وری و کارآیی او در فعالیت های زندگی عالی است. چون با تمام توجه هر کدام از کارهای روزمره اش را انجام می دهد. او سرشار از انرژی است چون انرژی حیانی اش را روی افکار بی ربط هدر نمی دهد. فرد ذهن آگاه در زمان الان حضور کامل دارد در حالی که فرد معمولی در گذشته و آینده زندگی می کند و هیچ سهمی از حیات را برای همین الان زندگی اش کنار نمی گذارد. در حقیقت اگر بخواهیم تفاوت روحیه فرد ذهن آگاه با فرد معمولی را مشخص کنیم باید هفت عنصر کلیدی ذهن آگاهی را از قبل بشناسیم تا بتوانیم نسبت به ذهن آگاه بودن یک فرد یا معمولی بودن او اظهار نظر کنیم .
هفت عنصر اساسی ذهن آگاهی عبارتند از:
بی قضاوتی : یعنی بدون پیش داوری و حذف و تائید با زندگی برخورد کنیم و ورای درستی و نادرستی اتفاقات درون و بیرون خود را نظاره کنیم.
صبور بودن : یعنی حوصله داشتن وشکیبا بودن وحق دادن به اتفاقات که درزمان مناسب خودشان رخ دهند.
ذهنی باز داشتن: یعنی درک همه چیز همانگونه که هستند. یعنی تقسیم نکردن ذهن به سیاه و سفیدیعنی آمادگی کامل درونی داشتن برای روبرو شدن با واقعیت زندگی همانگونه که هست بی کم و کاست.
اطمینان داشتن: یعنی مطمئن بودن به اینکه توانایی ذهنآگاه شدن در وجود همه آدمها هست و هر انسانی می تواند این شکل متفاوت بیداری و هشیاری را در تمام لحظات زندگی اش حفظ کند. یعنی یقین داشتن که درست ترین شیوه زندگی ذهن آگاهی است.
اصالت بخشیدن به بودن به جای سرگرم کاری شدن: یعنی به جای فرار از لحظه الان و مشغول ساختن عمدی خود به انجام یک کار و چه بسا کارهای بی فایده ، بپذیریم که بودن و حضور ذهن داشتن در لحظه اکنون ، بسیار ارزشمندتر از انجام هر کار دیگری است.
پذیرفتن واقعیت های زندگی در هر لحظه: به این شکل که اوضاع و اتفاقات و شرایط زندگی خود را همینطوری که واقعا هست بپذیریم و آن ها را انکار نکنیم. در حقیقت با دیدن واقعیت به همین شکلی که هست خود را برای تغییر و اصلاح آن به شکل درست آماده می کنیم.
دلبسته نبودن ورهاکردن : یعنی خودرا با هیچ چیز دیگری در این عالم یکی ندانستن، اسیر و دلبسته نبودن به هیچ چیز!
اگر این هفت عنصر کلیدی در وجود یک شخص پیدا شود ، آن شخص را می توان یک فرد ذهن آگاه دانست و به محض اینکه یکی از این عناصر از وجود شخص دور شود او از حالت ذهن آگاهی دور می شود. حال فرقی نمی کند که آن شخص پنجاه سال تمرین ذهن آگاهی کرده باشد یا پنج دقیقه. مهم این است که اگر می خواهیم ذهن آگاه باشیم باید همیشه این عناصر کلیدی را در روحیه و شخصیت خود حفظ کنیم و آنها را شناسایی و تقویت نمائیم.
بررسی و پژوهش اخیر ذهن آگاهی، یک استراتژیک برای برخی درمان های جدید است. بسیاری از درمان گران خیرخواه پیش از موقع تلاش می کنند تا مشکلات بیمار را حل کنند اما ندانسته و از روی سهو از طریق نادیده گرفتن پذیرش شخصی و درک شخصی و مشکلات رفتاری و احساسی و از طریق تلاش های غریزی ممکن است رنج و مشقت رشد بیابد و ما را به سمت فعالیت های متغیر سوق دهد. رویکرد برنامه جدیدی که بر مبنای ذهن آگاهی پایه گذاری شده اول آگاهی و پذیرش، دوم تغییر می باشد .
درطول دو دهه گذشته توجه روبه رشدی به امکان اثر بخشی روان شناسی شرقی دریک محیط بالینی و به خصوص آن دسته از تکنیک های مبتنی بر شیوه های با منشاء بودایی به وجود آمده است. مطالعات متعددی به بررسی امکان کاربرد بالینی این دیدگاهها و کاربرد آنها در درمان اختلالات روان شناختی صورت گرفته است. فعالیت هاو پژوهش های محققین و درمانگران، سرانجام منجر به کاربرد اصول و روش های درمانی در موقعیت های بالینی شد. روش هایی که به طور وسیعی ریشه در روان شناسی شرقی داشته است.
اگرچه ذهن آگاهی توسط روان درمانگر غربی مورد قبول واقع شد، اگر چه ذهن اگاهي از لحاظ معناومفهوم ورويكردها رشد يافته ولي ریشه در آموزه هاي کهن اش دارد. مخصوصاً، کیفیت های ذهنی ماورای ساتی؛ آگاهی، توجه و به خاطر آوردن در ذهن آگاهی است که باعث شد آن را برای ايجاد ارامش در شرایط کلینیکی بپذیرفتیم. این کیفیت ها شامل عدم قضاوت، پذیرش و همدلي است.
ذهن آگاهي يعني بودن در لحظه با هر آنچه اكنون هست، بدون قضاوت و بدون اظهارنظر درباره آنچه اتفاق مي افتد؛ يعني تجربه واقعيت محض بدون توضيح . اساس ذهن آگاهي از تمرين هاي مراقبه بودائيسم گرفته شده است كه ظرفيت توجه و آگاهي پيگير و هوشمندانه را ؛ كه فراتر از فكر است افزايش مي دهد. تمرين هاي مراقبه و ذهن آگاهي به افزايش توانايي خودآگاهي و پذيرش خود در بيماران منجر مي شود. ذهن آگاهي يك روش يا فن نيست، اگرچه در انجام آن روش ها و فنون مختلف زيادي به كار رفته است. ذهن آگاهي را مي توان به عنوان يك شيوة بودن يا يك شيوه فهميدن توصيف كرد كه مستلزم درك كردن احساسات شخصي است. ذهنآگاهی با وجودی که هم اکنون در دانشگاه های معتبر جهان به عنوان یک روش کارآمد و بینظیر جهت بازیابی شخصیتهای آسیب دیده و سالم سازی و برگرداندن روح و ذهن به حالت طبیعی شناخته شده است ، اما در عین حال روشی است تجربی و فوق العاده ساده و عملی که هر فردی بدون نیاز به سواد و دانشی خاص، می تواند به راحتی آن را در زندگی خود تجربه کند .
بیر، به عنوان مشاهدة فاقد قضاوت نسبت به جریان در حال پیشرفت درونی و بیرونی محرك ها و بروز آنها تعریف کرد. قضاوت نکردن، ذهن آگاهی را پرورش می دهد وقتی شما با وضعیت هیجانی یا فیزیکی سختی روبه رو می شوید، قضاوت نکردن دربارة تجربیات، بیشتراز آن چه که می بینید و هستید و چیزي که باید باشید، آگاه می شوید. البته این از پذیرش تجربیات لذت آور و دردناك ناشی می شود. پذیرش این نیست که دوباره چیزهایی که از نظر اخلاقی قابل قبول نیست را تصدیق کنیم، بلکه پذیرش در مورد رفتارها متفاوت است. به عبارت دیگر تغییر همسان پذیرش است اگر چه سریعتر اتفاق می افتد.
ذهن آگاهی واژه ای است که اشاره به یک توانایی بالقوه انسانی برای آگاهی غیر مفهومی، بدون قضاوت و متمرکز در زمان حال دارد. این آگاهی از توجه عمدی به آنچه از درون و بیرون فرد در حال وقوعست، بانگرش دوستانه و پذیرش نسبت به آنچه که در حال وقوع است، نشأت میگیرد.
انسانها ذهن آگاهی را با بهره گیری ازمراقبه دراشکال مختلف در طی هزاران سال پرورش وگسترش داده اند.
کارلن و لانگر، از ذهن آگاهی به عنوان وضعیت شناختی یاد کردند و با صراحت بیان نمودند که بین ذهن آگاهی و مراقبۀ ذهن آگاهی بودائی تمایز وجود دارد البته نباید منکر شباهت هاي آنها شد. همچنین بین ذهن آگاهی و درمان عقلانی-عاطفی الیس شباهت هایی وجود دارد.
علاقه به ذهن آگاهی در دو دهه گذشته رشد یافته و اثر بخشی آن در افراد زیادی از قبیل بیماران سرطانی، افسردگی، بیماران قلبی و همچنین کارمندان بخش مراقبت های سلامتی بررسی شده است.
كريستلر و هالت ، ادعا مي كنند كه توسعة مهارت هاي مشاهدة خود در طي آموزش هاي ذهن آگاهی باعث بهبود شناخت سرنخ هاي سيري در پرخورها مي گردد، به همين ترتيب توانايي مشاهدة كشش هاي مربوط به پرخوري را افزايش مي دهد. مارلات ، اثرات مشابهي را در معتادان رو به بهبود بيان مي كند. لينهان، مطرح مي سازد كه مشاهدة بدون قضاوت، فرصت شناخت پيامدهاي يك رفتار را ممكن ميسازد نظیر: عصباني كردن رئيس با تأخيرهاي مكرر خود. اين شناخت، تغييرات رفتاري مؤثرتري را به دنبال خواهد داشت.
ذهن آگاهی گرچه از شرق نشات گرفته است. اما امروزه در غرب جایگاه ویژه ای یافته است. برای مثال کابات زین برنامه ای تحت عنوان کاهش استرس بر مبنای ذهن آگاهی یا MBSR را در غرب توسعه داده که یکی از شیوه های طب مکمل بوده و در حال حاظر در بیش از 200 بیمارستان امریکایی ارایه شده و موضوع بسیاری از پژوهش های دانشگاهی در طب مکمل و جایگزین است. این رویکرد در بعضی از روش های روان درمانی جدید به خصوص برای ترک اعتیاد و رفع استرس و وسواس ذهنی و افزایش تمرکز در دانشجویان و آرام سازی بیماران مصیبت زده استفاده می شود که می توان از جمله به شناخت درمانی بر مبنای ذهن آگاهی اشاره کرد که جزو موضوعات داغ روان درمانی مدرن است. درست است که در شرق دور موضوع ذهن آگاهی کشف شد، اما در حال حاظر در سراسر جهان به عنوان یک رویکرد فوق العاده موثر و کارآمد برای مقابله با مشکلات روز افزون روانی قرن بیست و یک مطرح است.اگر بخواهیم از منظر تحقیقات علمی به ذهن آگاهی نگاه کنیم باید بگوییم که در حال حاضر بسیاری از روانشناسان بالینی از ذهن آگاهی به عنوان یک ابزار غیر دارویی بسیار کارآمد، برای کاهش استرس و اضطراب استفاده می کنند.
منبع
کریمپور،جاسم(1393)،اثربخشی برنامه کاهش استرس مبتنی برذهن آگاهی برکیفیت زندگی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه پیام نور هرمزگان
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید