نظمجویی شناختی هیجان
تعریف هیجان
هیجانها نقش کلیدی در تصمیم گیری، آماده سازی واکنشهای رفتاری، تقویت حافظه برای تجربیات برجسته و تسهیل تعاملات بین فردی ایفا میکنند . هیجانها را میتوان علائم الکتریکی و شیمیایی بدن دانست که نسبت به آنچه که برای فرد در حال وقوع است اطلاعات میدهند. این علائم با حواس پنجگانه آغاز میشوند و سپس در مغز در سیستم لیمبیک پردازش میشوند. سیستم لیمبیک که مسئول پردازش هیجانها در مغز است، پاسخ فرد را نسبت به موقعیتهای هیجانی رقم میزند. هیجانها را میتوان به دو دسته تقسیم کرد : هیجانهای اولیه، به واکنشهای آنی به حوادث که بلافاصله احساسهای شدیدی را در فرد دامن میزنند و افکار نقشی در پدید آمدن آنها ندارند، اطلاق میشود؛ واکنشهای هیجانی به هیجانهای اولیه، هیجانهای ثانویه نام دارند : به عبارت دیگر احساسهایی هستند که فرد درباره احساسهای اولیه تجربه میکند. هیجان دارای سه بخش شناختی, تجربی؛ رفتاری, بیانی و نوروفیزیولوژیکی, بیوشیمیایی است : بخش شناختی, تجربی دربرگیرنده آگاهی و افکار فرد از حالت عاطفی و هیجانی است؛ بخش رفتاری, بیانی شامل علائم قابل مشاهده عواطف مانند جلوههای صورت، گفتار، حرکات و ژستهای بدنی است؛ و بخش فیزیولوژیکی, بیوشیمیایی حالات جسمی است که شاخصهایی از قبیل ضربان قلب، واکنش پوست، سطح هورمون و فعالیت مغز را انعکاس میدهد، معمولا این جزء از هیجان نیز مانند شناختی, تجربی برای دیگران قابل رویت نیست .
برخی از کاربردهای هیجانها عبارتند از :
- بقاء ؛ جنگ و گریز
- به یاد آوردن افراد و موقعیتها
- مقابله با مشکلات زندگی روزمره
ارتباط با دیگران
- اجتناب از درد
- لذت طلبی
هیجانها زمانی بروز میکنند که فرد در شرایطی قرار گیرد و آن را با اهدافش مرتبط بداند. این هدف ممکن است پایدار یا زودگذر باشد؛ ممکن است بر محور فرد یا حواس وی قرار داشته باشد یا بر محور محیط پیرامونش؛ این اهداف ممکن است آگاهانه و پیچیده باشند، یا ساده و غیرآگاهانه. هدف هر چه که باشد و هر معنایی که برای فرد داشته باشد، باعث برانگیخته شدن هیجان میشود؛ این معنا ممکن است در طول زمان تغییر کند، به همین ترتیب هیجان هم به همین ترتیب تغییر میکند .از نقشهای مهم هیجان میتوان به موارد زیر اشاره کرد :
- آماده سازی پاسخهای رفتاری ضروری و مورد نیاز
- تصمیمگیری
- بهبود و تقویت حافظه برای رویدادهای مهم
- تسهیل تعاملات میان فردی .
گراس ، متذکر میشود هیجانها پدیدهای هستند پیچیده و چند وجهی که موجب تغییر در تجارب ذهنی، رفتار و فیزیولوژی سیستم اعصاب مرکزی و پیرامونی میشوند و کل بدن را درگیر میکنند. جنبه ذهنی هیجان توسط تعریف روزمره انسانها از واژه هیجان محصور میشود . با آنکه عموما به جای واژه هیجان از واژه احساسات استفاده میشود، اما واقعیت این است که هیجانها فقط باعث حس کردن چیزی توسط افراد نمیشوند، بلکه باعث میشوند مردم احساس کنند دوست دارند کاری را انجام دهند یا به چیزی مبادرت بورزند . این تکانهها با تغییر در ترشح انتقال دهندههای عصبی مرتبط هستند و هر دوی آنها با پاسخهای رفتاری همبستگی دارند. تغییرات رشدی در سیستمهای پاسخ رفتاری و فیزیولوژیکی نقشی بنیادین در رشد هیجان، مخصوصا در دوران نوزادی و اوایل کودکی ایفا میکنند.
اما هیجانها میتوانند آسیب رسان هم باشند و این زمانی اتفاق میافتد که در زمان نامناسب یا با شدت نامتناسب ابراز شوند .پاسخهای هیجانی نامناسب در مشکلات اجتماعی و حتی بیماریهای جسمانی با آسیبشناسی روانی مرتبط هستند، البته این امر ارتباط تنگاتنگی با توانایی ما در تنظیم موفق هیجانات دارد . هیجانها میتوانند در کارهای فرد تداخل ایجاد کنند و خودشان را بالاجبار به حیطه آگاهی وارد کنند؛ اما در واقع مجبورند با سایر پاسخهایی که در شرایط اجتماعی پدید میآیند، رقابت کنند .
تعریف تنظیم هیجان
برخی محققین تنظیم هیجان را توانایی افزایش یا کاهش هیجانات به میزان نیاز تعریف کردهاند. گراس ،معتقد است تنظیم هیجان یک زمینه مطالعاتی است که بررسی میکند چطور افراد بر هیجاناتشان تاثیر میگذارند، کنترلشان میکنند یا آنها را بیان میکنند. کول، مارتین و همکاران تنظیم هیجان را به عنوان تغییراتی که مرتبط با هیجانات هستند و به وسیله بعضی رخدادهای یا موقعیتها فعال میشوند تعریف میکنند .برخی تنظیم هیجان را به عنوان مجموعهای از فرایندها در نظر گرفتهاند که یک شخص ممکن است از آنها برای فراخوانی یک هیجان مثبت یا منفی، حفظ، کنترل یا تغییر آن استفاده کند، و بین هیجان و نوع ابراز آن تفاوت قائل شدهاند . تنظیم هیجان به عنوان فرایندهایی که از طریق آنها افراد هیجاناتشان را برای پاسخ به توقعات محیطی هشیارانه و ناهشیارانه تعدیل میکنند، در نظر گرفته میشود.
دال ، تنظیم هیجان را به عنوان تلاش فرد برای مدیریت هیجان در نظر گرفته که در آن هیجان خاصی برای یک هدف مورد استفاده قرار میگیرد. گراس و تامپسون ، میگویند اصطلاح تنظیم هیجان میتواند به وسیله هیجان معنی شود یا میتواند اشاره به چگونگی کنترل هیجان داشته باشد.برخی محققین تعریف گستردهتری از تنظیم هیجان دارند و آن را به صورت مجموعه گستردهای از مهارتها و تواناییها که به حفظ سلامت و کارکرد سیستم هیجانی کمک میکند میبینند، تنظیم هیجان درست شامل توانایی برای :
- تشخیص داشتن پاسخ هیجانی
- فهم نوع پاسخ هیجانی
- پذیرفتن پاسخ هیجانی، به جای رد کردن آن یا ترسیدن از آن
- به کار بردن راهبردهایی که اجازه میدهند شدت هیجان را در صورت لزوم کاهش داد
- درگیر شدن در رفتارهای هدفمند در موقع ناراحتی
- و کنترل رفتارهای تکانشی موقع ناراحتی است .
تنظیم هیجان مفهومی بسیار فراگیر و گسترده و دربردارنده طیف وسیعی از فرایندهای هشیار و ناهشیار فیزیولوژیک، رفتاری و روانشناختی است؛ رابردهای تنظیم هیجان ریشه در تحول هیجانی، شناختی و اجتماعی دارند. تنظیم هیجان فرایندی است که در آن افراد میتوانند بر این که چه هیجاناتی داشته باشند، چه زمانی آنها را داشته باشند و چطور آنها را تجربه کنند یا چگونه آنها را بیان کنند، موثر باشند.از دیدگاه گراتز و رومر ، تنظیم هیجان چند فرایند را در برمیگیرد :
- آگاهی از هیجانها
- درک هیجانها
- پذیرش هیجانها
- توانایی کنترل رفتارهای تکانشی
- توانایی دنبال کردن اهداف فردی هنگام مواجهه با هیجانهای چالشبرانگیز
- توانایی استفاده از راهبردهای سازگارانه برای تنظیم پاسخهای هیجانی
افراد به طرق مختلفی هیجانات خود را تنظیم میکنند. راهبردهای تنظیم هیجان ممکن است متمرکز بر تغییر رفتار مانند: فرونشانی ، توجه مانند: کنترل توجه، حواسپرتی ، شناخت مانند: ارزیابی مجدد شناختی، پذیرش و واکنشهای فیزیولوژیکی مانند: تکنیکهای تنفس عمیق باشد . تنظیم هیجان میتواند آگاهانه یا ناآگاهانه، زودگذر یا دائمی، و رفتاری یا شناختی باشد. تنظیم هیجان رفتاری نوعی از تنظیم هیجان است که در رفتار آشکار فرد دیده میشود، در حالی که تنظیم هیجان شناختی قابلیت مشاهده ندارد و زودگذر است .
فرایندهای تنظیم هیجان ممکن است به صورت اتوماتیک و ناخودآگاه یا کنترل شده باشند، ممکن است آگاهانه یا غیرآگاهانه باشند؛ از آن جایی که هیجانها فرایندهایی چند بخشی هستند که در طول زمان آشکار میشوند، تنظیم هیجان شامل تغییر در پویاییهای هیجان، یا نهفتگی، زمان بروز، اندازه و طول مدت پاسخها در حوزه رفتاری، تجربی یا فیزیولوژیکی میشود . تنظیم هیجان بسته به اهداف فرد ممکن است باعث تعدیل، تشدید یا بقای هیجان وی شود .ویژگیهای بنیادین تنظیم هیجان عبارتند از :
- افراد ممکن است هیجانهای منفی یا مثبت خود را با افزایش یا کاهش آنها تنظیم کنند.
- اگرچه به نظر میرسد نمونههای اولیه تنظیم هیجان آگاهانه باشد، مانند زمانی که در صف صندوق در یک فروشگاه بزرگ هستیم، اما میتوانیم تنظیم هیجان را فعالیتی تصور کنیم که در ابتدا به صورت عمدی شروع شده اما بعدتر بدون آگاهی هوشیارانه صورت میپذیرد. مانند زمانی که خشم خود را از پذیرفته نشدن توسط یک همسال پنهان میکنیم یا زمانی که توجه خود را از موضوعات ناراحت کننده برمی گردانیم.
- هیچ فرض اولیهای وجود ندارد که شکل بخصوصی از تنظیم هیجان فی نفسه خوب یا بد است.
تعریف نظمجویی شناختی هیجان
هیجانها، به ویژه هیجانهای منفی میتوانند موجب افزایش تعارضات بین فردی، تصمیمگیری نادرست و مشکلات سلامت روان گردند .بنابراین مردم عموما میکوشند هیجانات خود را با تغییر ارزش، شدت و مدت آنها تنظیم کنند .پروتکل درمان شناختی مبتنی بر نظمجویی هیجان بر ارزیابی مجدد شناختی از نظمجویی هیجان متمرکز است؛ وقتی از واژه نظمجویی هیجان استفاده میکنیم، به فرایندهای شناختی و رفتاری اشاره داریم که بر وقوع، شدت، مدت و ابراز هیجان اثر گذارند . نظمجویی هیجان فرایندی است که در آن افراد میتوانند بر این که چه هیجاناتی داشته باشند، چه زمانی آنها را داشته باشند و چطور آنها را تجربه کنند یا چگونه آنها را بیان کنند، مؤثر باشند .الگوهای نظمجویی هیجان و فعالیت هیجانی میتواند پیشبینی کننده مشکلات درونی شده و عملکرد اجتماعی کودکان حتی در سالهای اولیه رشد باشد و کودکانی با الگوهای ناسازگار نظمجویی هیجان در معرض خطر مشکلات درونی شده قرار دارند .نقص در نظمجویی هیجان میتواند با بروز و تداوم بسیاری از اختلالات روانی مرتبط باشد و البته هدف امیدبخش درمان این اختلالات باشد . بدتنظیمی هیجان بعد مشترک برخی علائم آسیب شناسی روانی مانند ملال طولانی مدت، خلق ناپایدار، خشم زیاد، ترس مداوم و نگرانی شدید است . بدتنظیمی هیجان در همبستگی میان پیامدهای اجتماعی منفی و قربانی خشونت شدن در کودکان و نوجوانان نقش دارد. تا کنون پژوهشها در خصوص تنظیم هیجان بیشتر بر روی مطالعه ارزیابیهای مجدد شناختی، و نظم بخشیدن به واکنشهای هیجانی معطوف بودهاند اما اخیرا پژوهشها در حال بررسی این موضوع هستند که چگونه روشهای پردازش اولیه محرک برانگیزاننده هیجان، میتوانند منجر به واکنشهای روانشناختی گوناگون گردند .
راهبردهای نظمجویی شناختی هیجان
راهبرد نظمجویی شناختی هیجان بر مدل هیجانی گراس استوار است که بر ارزیابی سرنخهای درونی و بیرونی هیجانی تاکید میکند . مدل نظمجویی هیجانی گراس بر نظم بخشیدن هیجانات در پنج بخش انتخاب موقعیت، تغییر موقعیت، گسترش توجه، تغییر شناختی و تعدیل پاسخ تمرکز میکند گراس و تامپسون، اشاره میکنند این پنج نقطه، پنج فرایند تنظیم هیجان را ارائه میکنند :
- انتخاب موقعیت : مهمترین رویکرد رو به جلوی تنظیم هیجان، انتخاب موقعیت است. این نوع تنظیم هیجان شامل اقداماتی میشود که فرد موقعیتی را انتخاب کند ، یا نکند که انتظار دارد باعث برانگیخته شدن هیجانات خوشاید یا ناخوشایند شود. انتخاب موقعیت نیازمند درک ویژگیهای احتمالی موقعیتی دور از دسترس، و پاسخهای هیجانی مورد انتظار به این ویژگیهاست. رسیدن به چنین درکی بسیار دشوار است. با نگاهی رو به جلو، افراد عموما در تخمین پاسخهایشان نسبت به وقایع احتمالی آینده، مرتکب اشتباه میشوند. ضمنا عموما مدت پایداری پاسخهای منفیشان به پیامدهای مختلف را بیش از حد برآورد میکنند. همین امر انتخاب موقعیت به منظور تنظیم پاسخهای هیجانی را بسیار دشوار میسازد. مانع دیگر برای انتخاب موقعیت موثر، قیاس صحیح سود کوتاه مدت تنظیم هیجان در برابر هزینههای آن در بلند مدت است.
- تغییر موقعیت : تغییر موقعیت کمک میکند موقعیتهای بالقوه هیجانزا لزوما منجر به پاسخهای هیجانی نشوند. در مورد افراد بزرگسال، تغییر موقعیت ممکن است مجموعهای از تلاشهای کلامی برای یاری رساندن در حل مساله و تایید حقانیت پاسخ هیجانی را در بر بگیرد. گاهی ممکن است تمایز قائل شدن میان انتخاب موقعیت و تغییر موقعیت دشوار به نظر برسد. این امر به این دلیل است که شاید تلاش برای تغییر یک موقعیت منجر به خلق موقعیت جدیدی شود. برای تمایز موثر این دو باید در نظر داشت که موقعیتها ممکن است بیرونی یا درونی باشند، اما تغییر موقعیت به تغییر شرایط فیزیکی خارجی اطلاق میشود، در حالیکه تغییر محیطهای درونی مانند: شناختها را در بخش تغییر شناختی تحت پوشش قرار میدهیم.
- گسترش توجه : گسترش توجه یکی از نخستین فرایندهای تنظیم هیجان است که در طول دوران رشد پدیدار میشود و به نظر میرسد از دوران نوزادی تا سراسر بزرگسالی مورد استفاده قرار میگیرد، به ویژه زمانی که تغییر یا اصلاح موقعیت امکانپذیر نیست. گسترش توجه به این امر اشاره دارد که چگونه افراد با هدایت کردن توجهشان در یک موقعیت میتوانند بر هیجاناتشان تاثیر بگذارند. گسترش توجه میتواند نسخه درونی انتخاب موقعیت قلمداد شود. دو راهبرد مهم گسترش توجه، پرت کردن حواس و تمرکز کردن هستند. تمرکز، توجه را به سمت مولفههای هیجانی یک موقعیت جلب میکند. وگنر و راگ ، این را شروع کنترل شده هیجان نام گذاشتهاند. زمانی که توجه مرتبا به احساسات ما و پیامدهای آنها معطوف میشود، در واقع نوعی نشخوار اتفاق میافتد. نشخوار پیرامون رویدادهای غمانگیز به تشدید و تمدید علائم افسردگی میانجامد . اما بورکووک، رومر و کینیون، اظهار کردهاند که متمرکز کردن توجه روی تهدیدهای احتمالی آتی اگرچه ممکن است باعث افزایش اضطراب خفیف شود، اما باعث کاهش قدرت و شدت پاسخهای هیجانی منفی نیز خواهد شد. در مجموع گسترش توجه ممکن است اشکال گوناگونی داشته باشد، از جمله : سلب فیزیکی توجه، هدایت مجدد درونی توجه، یا پاسخ دادن فرد به تلاش دیگران برای تغییر جهت توجه.
- تغییر شناختی : تغییر شناختی به این موضوع اشاره دارد که فرد ارزیابیاش از موقعیتی که در آن قرار دارد را تغییر دهد تا اهمیت و بار هیجانی آن را دگرگون کند. یکی از اشکال تغییر شناختی که بسیار مورد توجه قرار گرفته، ارزیابی مجدد است . این نوع تغییر شناختی شامل تغییر معنای موقعیت به نحوی میشود که که تاثیر هیجانی آن را تغییر دهد. ارزیابی مجدد موضوعات فیلمهایی که بار منفی دارند، منجر به کاهش تجربه هیجان منفی ناشی از تماشای آنها شده است.
ارزیابی شناختی مرتبط با هیجان در کودکان تاثیر قابل ملاحظهای از ابراز هیجان آنها در طول دوران رشد میگیرد که شامل دلایل و پیامدهای این هیجانها میشود.
- تغییر پاسخ : برخلاف سایر راهبردهای تنظیم هیجان، تغییر پاسخ در انتهای فرایند تولید هیجان اتفاق میافتد، پس از آن که فرایند تولید پاسخ آغاز میشود. تعدیل پاسخ به تاثیر مستقیم ، تا حد امکان بر پاسخ رفتاری، فیزیولوژیکی یا تجربی اشاره دارد. در واقع تغییر پاسخ، تلاش برای تغییر تظاهرات ذهنی، فیزیولوژیکی و رفتاری هیجان به مستقیمترین شکل ممکن است. شکل شایع دیگر تغییر پاسخ، تنظیم رفتار ابراز کننده هیجان است .
کارکردهای نظمجویی شناختی هیجان
فاسنر و همکاران ، با بررسی همبستگی میان نقص در نظمجویی هیجانات و علائم افسردگی دریافتند کاهش تجربه و ابراز عواطف مثبت همراه با درک عواطف منفی با علائم افسردگی مرتبط است. بدتنظیمی هیجان و مشکل در نظمجویی هیجانات با اضافه وزن در مادران ، ناسازگاری و رفتار پرخاشگرانه در نوجوانان تحت کنترل والدین ، فعالیت نامنظم قلب و سیستم عصبی خودکار و افزایش علائم وحشتزدگی همبستگی دارد. دسترسی محدود به راهبردهای نظمجویی هیجان نقش واسطهای در سلامت کمتر افراد مضطرب ایفا میکند .
فردی که دست به ارزیابی مجدد هیجانی میزند هیجانات مثبت بیشتری را تجربه و ابراز میکند تا هیجانات منفی، در حالی که سرکوب کننده هیجانی هیجانات منفی بیشتری و هیجانات مثبت کمتری را تجربه و ابراز میکند. استفاده از ارزیابی مجدد با عملکرد میان فردی بهتر همبستگی دارد، حال آن که سرکوب هیجانات با عملکرد میان فردی ضعیفتر و بدتر همبستگی دارد؛ در نهایت به کار بستن ارزیابی مجدد هیجانی رابطه معنادار مثبتی با بهزیستی دارد، در حالی که رابطه سرکوب هیجانی با بهزیستی منفی است .مطالعات اخیر نشان دادهاند که ممکن است نظمجویی هیجان با ذهنآگاهی غیر موقعیتی مرتبط باشد و با MBSR تقویت شود . درعین حال یکی از مکانیسمهای عمل احتمالی زیربنای MBSR، نظمجویی هیجان است که ویژگی کلیدی اختلالات خلقی و اضطرابی و موضوع هدف بسیاری از مداخلههای بالینی روانی اجتماعی است . تمرین ذهنآگاهی میتواند بر آن دسته از نواحی مغز که تنظیم کننده توجه، آگاهی و هیجانات هستند نیز تاثیر بگذارد و توانایی اجرای راهبردهای نظمجویی هیجان را تقویت کند .
بررسی تصاویر fMRI هم نشان داد MBSR کاهش هیجان منفی به هنگام نظمجویی هیجان و افزایش فعالیت در نواحی کورتیکال لب آهیانهای که به توجه مربوط میشوند را به دنبال دارد .نظمجویی هیجانات منفی از طریق ارزیابی مجدد باعث افزایش فعالیت منطقه پیشین لب پیشانی و کاهش فعالیت آمیگدال میشود. نتایج پژوهش گوپتا، نشان داد نظمجویی هیجان ماهرانه میتواند نقش شرم مزمن در اختلال خوردن را بهبود ببخشد. گاتمن و همکاران ،دریافتند آموزش راهبردهای نظمجویی هیجان به والدین و هدایت آنها در کمک به کودکان برای افزایش هیجان آگاهی و آزادی در ابراز هیجان تعدیل شده همبستگی مثبتی با نظمجویی هیجانی کودکان پنج تا هشت ساله دارد. هافمن، نظمجویی هیجان را راهگشای بسیاری از نظریهپردازان CBT میداند، زیرا یک چارچوب بیولوژیکی برای توضیح دلایل مؤثر بودن راهبردهای CBT در نظمجویی هیجانات ارائه میکند و برای چگونگی بهبود و ارتقاء آنها هم راهکار ارائه میکند. امروزه نظمجویی هیجان علاوه بر حوزه CBT، در حوزه روان پویشی نیز وارد شده است و رویکردی درمانی به نام روان درمانی پویای مبتنی بر تنظیم توسط نظریهپردازان روان پویشی معرفی شده است .
بدتنظیمی هیجان بعد مشترک برخی علائم آسیب شناسی روانی مانند ملال طولانی مدت، خلق ناپایدار، خشم زیاد، ترس مداوم و نگرانی شدید، و عامل بروز و تداوم بسیاری از اختلالات روانی است .بدتنظیمی هیجان با کاهش تجربه و ابراز عواطف مثبت و درک عواطف منفی در افسردگی ، افزایش علائم وحشتزدگی ، اضافه وزن در مادران ، فعالیت نامنظم قلب و سیستم عصبی خودکار ، سلامت کمتر افراد مضطرب ، ناسازگاری و رفتار پرخاشگرانه در نوجوانان و افزایش احتمال پیامدهای اجتماعی منفی و قربانی خشونت شدن در کودکان و نوجوانان همبستگی دارد.الگوهای نظمجویی هیجان و فعالیت هیجانی میتواند پیشبینی کننده مشکلات درونی شده و عمکلرد اجتماعی کودکان حتی در سالهای اولیه رشد باشد و کودکانی با الگوهای ناسازگار نظمجویی هیجان در معرض خطر مشکلات درونی شده قرار دارند . ارزیابی مجدد هیجان با عملکرد میان فردی بهتر و سرکوب هیجانات با عملکرد میان فردی ضعیفتر و بدتر همبستگی دارد؛ در واقع ارزیابی مجدد هیجانی رابطه معنادار مثبتی با بهزیستی دارد، در حالی که که رابطه سرکوب هیجانی با بهزیستی منفی است
منبع
خانجانی،آتوسا(1394)، اثربخشی درمان استرسزدایی مبتنی بر ذهنآگاهی و نظمجویی شناختی هیجان در استرس،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی، دانشگاه خوارزمی پردیس بینالملل کرج
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید