نظریه های همانندسازی نقش جنسی

هنجارهای اجتماعی که نقشهای جنسی را تعیین میکنند بردو مفروضه مبتنی هستند. یکی اینکه تمام اعضای یک جنس عمدتا صفات همسانی دارند. دیگر اینکه صفات یک جنس متفاوت از صفات جنس دیگر است. از نظر سنتی، هویت نقش جنسی، بصورت«مردانه»یا «زنانه»تقسیم شده است. از تمام افراد مذکر انتظار می رود تا هویت های نقش جنسی مردانه و از زنان انتظار می رود تا هویت های نقش جنسی زنانه را نشان دهند. افرادی که به طور قابل توجهی با انتظارات نقش جنسی مناسب جنس خود همانند سازی نمیکنند یا آنهایی که با انتظارات جنس مخالف همانند سازی کنند، بسیار اندک بوده و دارای مشکلات روانی- عاطفی هستند.

اخیراٌ، تغیرات مهمی در شیوه هایی که روانشناسان هویت نقش جنسی را مفهوم سازی میکنند، رخ داده است. این فرضیه که در مورد تردید است این است که افراد مذکر باید«مردانه»و افراد مونث«زنانه» باشند. اولاٌ به نظر میرسد تعداد افرادی که با هنجارهای نقش جنسی هماهنگ نیستند نسبتاٌبالاست. همچنین، مطالعات نشان میدهد که همانند سازی شدید با انتظارات نقش جنسی سنتی، ممکن اسن پیامدهای روانی منتهی را در مردان وزنان بوجود آورد. برای مثال، خلاصه ی یکی از یافته های پژوهش این است که زنانی که صفات زنانه بسیار بالایی دارند، احتمال دارد که اظطراب بالا، عزت نفس ضعیف و خویشتن پذیری نشان دهند.

درحال که دارابودن صفات مردانه بسیار بالا برای افراد مذکر در هنگام نوجوانی مثبت تلقی میشود، در بزرگسالی اغلب داشتن آن صفات با اظطراب بالا، روان آزردگی و خویشتن پذیری پایین همراه است. علاوه بر این، رشد هوشی بالاتر با مردانگی در دخترتن و زنانندگی در پسران در رابطه است. یعنی پسرانی که دارای رفتار دخترانه و برعکس دخترانی که دارای رفتار پسرانه هستند نسبت به افراد سن و سال خود از هوش بالایی برخوردار اند. پسرانی که دارای صفات مردانه ی بسیار بالا و دخترانی که دارای صفات زنانه ی بسیار بالای هستند اغلب دارای هوش عمومی و توانایی فضایی پایین تر و کنجکاوی کمتر هستند. ساندرالیپز تیز بم خاطر نشان میسازد:«ما به معیار تازه ای از سلامت روانی برای هردو جنس نیاز داریم تا تفکرات قالبی در مورد زن و مرد برداشته شده و به افراد اجازه داده شود تا آزادانه بهترین صفات مردانه با زنانه را ابراز نمایند. مفهوم بم از آندروژن«دوجنسیتی» (گرفته شده از اندرو  به معنای «مذکر »و ژن به معنای «مونث») تلاش در جهت تهییه ی چنین معیاری است.

طبق این مفهوم دختران و زنان باید عاطفی، حساس، دانا، مهرورز و نیز ورزشکار، مستقل، ماجراجو، باهوش، دارای اعتماد به نفس و مغرور باشند و بتوانند در مقابل فشار مقاومت کنند. به همین قیاس، پسران و مردان باید مستقل، ورزشکار و نیز عاطفی، حساس، داناو…. باشند. بم اضافه میکند فردی که ویژگی های انسان رشد نایافته(مردو زن) را دارد کمتر قادر است تا بطور کامل در تمام تجاربی که در زندگی پیش میاید، شرکت کند. روانشناسان ازمونهایی ساخته اند که افرادی آندروژن را از آنهایی که دارای نوع سنتی جنسی هستند متمایز کنند.

با استفاده از این ازمون ها پژوهشگران توانسته اند تا افراد با هویت جنسی متفاوت را مورد مقایسه قرار دهند. برای مثال، جانت اسپنس و همکارانش(1975) در یافته اند که افراد مذکر و مونث دانشگاهی را میتوان بر اساس خود سنجی انها در صفات مرتبط با جنسیت به4طبقه تقسیم بندی نمود.  مردان و زنانی که خودرا نه مردانه ونه زنانه ارزیابی می کردند (گروه1) افراد نا متمایز از نظر جنسی نامیده شدند.

بعد از ان آزمودنی هایی (گروه3) (مردانگی بالا، زنانگی پایین)سپس گروه2 ودر پایان گروه1، به ترتیب عزت نفس بالاتری داشتند. چنین مطالعاتی نشان میدهند که فرا رفتن از الگو های قالبی خاص یک جنس، به ویژه برای زنان، دارای برخی مزایا است. برای مثال، بعضی مطالعات جدید نشان میدهد در حالی که فقط گاهی اوقات افراد آندروژنی در مقایسه با افراد مذکر یا مونث دارای صفات مردانه، عزت نفس بالاترو سازگاری و شخصیتی بهتری را نشان داده اند، اما چنین برتری همواره برای افراد مونث بوده است.

بسیاری از روانشناسان معتقدند که رشد هویت جنسی بر اساس مراحلی صورت می گیرد که مبتنی بر رشد شناختی است. در اولین مرحله، کدکان در مورد جنسیت خود آگاهی چندانی نداشته و هیچگونه نظام سازمان یافته ای برای درک مفاهیم نقش جنسی ندارد. در دومین مرحله، به علت افزایش توانایی های شناختی، کودکان از «قواعدی» که به نقشهای اجتماعی هر جنس حاکم است، آگاه می شوند. در این سر حله بنیابین، ممکن است افراد در ادراک خود از این قواعد، بسیار سخت گیر باشند  و هیچگونه انحراف از هنجار های نقش جنسی را در خود دیگران تحمل نکنند. در سومین مرحله، تفکر انتزاعی، افراد را قادر می سازد تا فرا سوی این هنجارها اندیشیده، به سوی مرحله آندرو ژنی حرکت کنند و در آن آزادانه احساس و تفکر کرده و به گونه ای رفتار کنند که متناسب با نیازهای خود آنها است .

هرچه نوجوان مهارتهای شناختی بیشتری را در عملیات صوری به دست آورد و هرچه در نقشهای جنسی سنتی توانایی بیشتری را احساس کند. انعطاف او نسبت به الگوهای قالبی نقش جنسی بیشتر خواهد شد. البته لزوماٌ همه نوجوانان یا بزرگسالان به سوی مرحله سوم حرکت نمی کنند و برخی در همان مرحله دوم باقی می مانند. نظریه مرحله ای رشد نقش جنسی، ناآزموده باقی مانده است، اما اگر درست باشد بیانگر آن است که نقش والدین در شکل دهی هویت نقش جنس کودکان اندک است : چرا که این عمل از طریق رشد مهارتهای شناختی  صورت می گیرد. رشد و تفاوت های جنسی و هویت نقش جنسی :

نوباوگی :

یادگیری اینکه یک پسر یادختر چگونه باید باشد، معمولا در زمان تولد با این خبر که «آن یک پسر است !» یا «آن یک دختر است !» شروع می شود. این خبر به سرعت با تعیین نام « متناسب با جنس » با پوشاندن لباس با رنگ خاص ادامه می یابد. چنین اعمالی نشان دهنده آن است که ما معتقدیم جنسیت یک کودک عامل مهمی در زندگی اوست و علاوه بر تفاوت های زیستی آشکار بین پسران و دختران، تفاوت های جنسی نسبتاٌ مهمی در نو باوگی آنان مشاهده شده است

کودکی در اوایل کودکی ما شاهد شروع هویت جنسی و نقش جنسی هستیم. برای مثال، گاهی اوقات  کودکان 3 تا 7 ساله  می آموزند که دختر یا پسر هستند و این یک « شرایط » همیشگی را و ابدی است. آنها چنین می توانند دیگر افراد را به درستی دختر، پسر، مرد و یا زن نام نهند. کودکان تا سنین 5 یا 6 سال، در مورد صفات و رفتارهایی که به گونه ای قالبی مختص جنس مذکر یا مونث است، ایده ی خوبی دارند. گرچه پسران و دختران در این سن خیلی متمایز از یکدیگر رفتار نمی کنند

آگاهی از این امر که جنسیت براساس تفاوت های تناسلی است، تا سن 7 یا 9 سالگی به دست نمی آید.

در دوران کودکی، تفاوت های ثابت بین دو جنس خیلی زیاد نیست، ماکوبی و جاکلین (1974) دریافتند که پسران در مقایسه با دختران از نظر فیزیکی پرخاشگر ترند در بازی ها بیشتر رقابت می کنند و در مقابل تقاضاهای والدین بیشتر مقاومت نشان می دهند. در کودکی برای درک نقش جنسی از جانب والدین، تلویریون و معلمان فشار زیادی وجود دارد. به خاطر افزایش توانایی های شناختی جهت و ثبت » این پیام ها، به نظر می رسد که نمی توان تفاوت های کاملاٌ آشکاری بین پسران و دختران در این سن پیدا کرد.

نوجوانی :

در این دوره می توان تفاوت های مهم و معتددی را پیدا کرد که دو جنس پدیدار می شوند چرا چنین است ؟ یک پاسخ، طبق نظریه یادگیری اجتماعی بند و را این است که کودکان چندین سال را صرف مشاهده و یادگیری هنجارها و رفتار های مناسب جنسی کرده اند، اما تا هنگام نوجوانی از آنها خواسته نشده است تا بسیاری از آنها را نشان دهند. در هنگام نوجوانی جامعه با شدت تمام خواهان آن است که افراد نقش ها و رفتارهای مناسب جنسی را بپذیرند. تحقق انتظارات نقش جنسی مبنایی برای ارائه تقویت یا تنبیه می شود. همان طور که انتظارات در نوجوانی تغییر می یابند. در رفتار نوجوان تغییرات چشمگیری مشاهده می شود. علاوه بر دگرگونی در فشار های اجتماعی، تحولات مهمی نیز در کار کردهای فیزیواوژیکی و شناختی در این زمان به وقوع می پیوندد. هورمنها ( و همراه با آن رشد اندام های جنسی ) نوجوانان را نسبت به خود و جنسیت دیگران حساس کرده و آنها را تحریک می کند. تا براساس احساسات جنسی عمل کنند. بلوغ شناختی نیست نقش مهمی در این زمینه ایفا می کند. زیرا این تغییرات دورنی انتظارات اجتماعی را برای نوجوانان ملموس تر و قابل فهم تر می سازد.

رشد هویت جنسی در افراد مذکر

انتظارات نقش جنسی :

هنجارهای نقش جنسی مردانه، به نظر نمی رسد رشد را در برخی زمینه ها محدود کند، با این حال پسرانی که در جوامع طرفدار شیوه های رفتار قالبی مردانه، رشد می یابند احساس روشنتری از خود دارند و اغلب گرایش به قدرت اجتماعی و سیاسی در آنها به وجود می آید. از یک پسر بیشتر از دختر انتظار می رود تا در زندگیش کنترل داشته باشد. او باید تصمیم بگیرد که چه نوع کاری را می خواهد انجام دهد چه سطح درامدی او را راضی خواهد کرد، و کدام زن را در مشارک در زندگی انتخاب کند. برای موفقیت افراد مذکر در ایفای نقش هایی که جامعه تعیین کرده است، دستیابی به هویت، مستقل شدن در زندگی خانوادگی و انتخاب یک شغل ضروری است.

الیزابت دووان وژ.زف آدلسون (1966)دریافتند که انتخاب شغل یک موضوع هویت مهم برای پسران نوجوان است:«برای بیشتذر پسران، پرسش که در بودن» با کاروشغل اغاز می شودو احتمالا خودشان را از طریق شغل خود تعریب می کنند» مطالعات جدید، بسیار زیادی این مطلب را تایید کرده اند. نقش سنتی همراه با انتظارات جدید پایدار باقی مانده است، به همین دلیل گاهی در فرایند اجتماعی پسران تضادهایی دیده میشود.

می توان تصور کرد پسرانی که بیشتر طبق نقشهای سنتی پرورش می یابند، دیرتر به نوجوانی وبزرگسالی می رسند، اما این احتمال وجود دارد که نقشهای جدید را بپذیرند. (ژوزف پلک 1976) می گوید« در حال که در کودکی برای پسران نیروی بدنی وتوانایی جسمانی ارزشمند است و به آنها اموزش داده می شود تا از دختران اجتناب کنند: اما در بزرگسالی برای مردان مهارتهای هوشی و اجتماتعی و توانایی ارتباط برقرار کردن با دیگر افراد مونث به عنوان همکاران و دوستان اهمیت پیدا میکند».

رشد هویت در افراد مونث:

انتظارات نقش جنسی :

در طی کدکی، دختران در مقایسه با پسران محدودیتهای مرتبط یا جنس همسانی را تجربه می کنند اما در هنگام نوجوانی دختران در معرض محدودیتهای سنگین ناشی از نقش جنسی قرار می گیرند. آنها باید با تعارض یک شخص شایسته و مستقل بودن و دارا بودن صفات «زنانه» سازگاری حاصل نمایند.

احتمال می رود ویژگی ها و رفتارهایی که سابقاٌ به عنوان صفات زنانه مورد پذیرش بود، اکنون مورد قبول نباشد. این فشارها دختر نوجوان را وادار می کند تا از یک حالت آندروژنی به سوی یک حالت زنانه که در آن نوعی گسستگی نقش وجود دارد (موفقیت با نقش زنانگی سنتی در تناقض است) حرکت کند.  این تعارض در برخی ار جنبه های رشد خود را نشان می دهد. یکی از جنبه هایی که توجه بسیار زیادی را به خود جلب کرده است«ترس از موفق شدن»زنان است. تحقیقات جدید در این زمینه نشان می دهد که زنان موفقیت شغلی در سطوح بالا را طرد اجتماعی همراه می دانند. آنچه در این زمینه یافت شده، نشان می دهد که نوجوان مونث در مقایسه با نوجوان مذکر فشارهای زندگی را بیشتر گزارش کرده از نظر سلامت جسمانی و عاطفی ضعیفتر هستند. گرچه دختران گزارش می دهند که حمایت اجتماعی بیشتری را از جانب همسالان خود دریافت می دارند.

الگوی های هویت در افراد مونث شناسایی شده است:

  • الگوی سنتی و نقش قالبی : منتظر ازدواج می ماند.
  •  الگوی کسب نقش و موفقیت در آن.
  • هویت دوبعدی: نسبت به خانواده و کار متعهد است.

با وجود این، به علت تضاد بین هنجارهای نقش جنسی سنتی زنان و موفقیت، هیچ یک از این الگوها بدون مشکل نیست. نوجوانی که الگوی سنتی را انتخاب می کند ممکن اسن بعدها تاسف بخورد که در یک شغل موفقیت کافی نداشته است. فردی که دومی الگورا انتخاب می کند ممکن است بدون داشتن شوهر و بچه احساس تهی بودن و خسارت کتد. دختری که هویت دوبعدی را انتخاب می کند کشمکش زیادی را در بر آورده ساختن اغلب خواسته های متعارض هردو نقش تجربه می کند. با توجه به نکات فوق می توان انظار داشت ماهیت و محتوای هویت زنان متفاوت از مردان است.

منبع

ابراهیمی، مرضیه(1391)، بررسی ضرورت وجود و چگونگی توجه به تربیت جنسیتی در برنامه درسی مقطع متوسطه از دیدگاه دبیران و دانش آموزان شهرستان نقده، پایان نامه کارشناسی ارشد برنامه ریزی درسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارومیه.

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0