نظریه های مصرف موادمخدر
آنومي
اين مفهوم از يونان باستان سرچشمه مي گيرد و به معناي فقدان قانون است، آنومي توسط اميل دوركيم، براي توصيف وضعيت اجتماعي غيرطبيعي به كار برده شده كه در آن، انسجام اجتماعي به وسيله بحران هايي از قبيل ركود اقتصادي ضعيف مي شود. اين بحران ها باعث مي شود فرد بدون در نظر گرفتن جامعه به دنبال منافع شخصي خود باشد. دان والدرف، مي نويسد: پناه بردن به هرويين نيازمند يك زندگي فعال است. آنطور كه روان شناسان ادعا كرده اند معتاد ممكن است افسرده و روان پريش باشد و يا مواد مخدر را براي فرار از بعضي واقعيت هاي زندگي اش مصرف كند.
اما او در مورد الزامات زندگي كه نيازمند توانايي و مهارت قابل ملاحظه اي است، فعال مي شود. برخي معتقدند اعتياد تا حدودي انحراف محسوب نمي شود، يعني فعاليتي پاره وقت كه هر از گاهي فرد را به خود جذب مي كند اما كل زندگي او را در بر نمي گيرد. در مقابل، برخي ديگر معتقدند اعتياد، معتاد را درگير زندگي فعالي مي كند كه اهداف مشخص دارد و درصدد برآوردن نيازهاي جسمي خاصي است. گرچه انگيزه افراد براي مصرف هرويين يا شيوه هاي روي آوردن به هرويين بين معتادان، متفاوت است. فرد به طور واضح يك سابقه جذاب را تجربه مي كند، زندگي فعالي دارد و بخش مهمي از يك گروه اجتماعي است .
معاشرت افتراقي
معاشرت افتراقي، چگونگي انتقال رفتار مجرمانه را تبيين مي كند. معاشرت افتراقي جزو نظريه هاي يادگيري است كه بر اساس آن، رفتار مجرمانه آموخته مي شود و يادگيري اساسي در درون گروه هاي نخستين فرد رخ ميدهد. يادگيري مؤثر به ميزان، شدت، فراواني و مداومت ارتباط وابسته است. با توجه به مصرف مواد مخدر، معاشرت افتراقي مي تواند بعنوان يك مقياس در نظر گرفته شود. در يك طرف، مقياس معاشرت هاي كجروانه و در طرف ديگر معاشرت هاي معمولي اجتماعي انباشته مي شود. در برخي ديدگاههاي نظري، مصرف مواد هنگامي شروع مي شود كه معاشرت هاي كجروانه مصرف كنندگان مواد بيشتر از معاشرت هاي معمولي اجتماعي آنها باشد.
اگر هنجارهاي اجتماعي و قوانين به صورت واقعي، هم نوايي با رفتارهاي قانوني را براي فرد تقويت نكنند، او بزهكار مي شود، چون رفتار با تقويت مثبت شكل مي گيرد. اگر رفتارهاي قانوني تقويت نشوند استحكامشان را از دست مي دهند و وضعيت عدم تقويت رفتار به وجود مي آيد. فقدان تقويت رفتاري اين احتمال را كه ساير رفتارهاي كجروانه، تقويت شده و استحكام يابند، را افزايش ميدهد. اعضاي گروه اجتماعي فرد، تقويت هاي اجتماعي مانند: پايگاه، احترام و شان اجتماعي را كه رفتار كجروانه وابسته به آنها است، را شكل مي دهند. در واقع به نظر مي رسد شروع مصرف موادمخدر به طور كامل وابسته به معاشرت با همسالان باشد.
نظريه كنترل اجتماعي
نظريه هاي كنترل اجتماعي روي اين نكته متمركزند كه چرا فقط عده كمي از مردم درگير رفتارهاي كجروانهاي از قبيل جرم و مصرف موادمخدر مي شوند. جواب شان هم اين است كه در اين امر ميزان تعهد فرد به جامعه عامل تعيين كننده است. جواناني كه تعهد و ارتباطات محكمي را با والدين و مدرسه دارند، احتمالاً كمتر درگير رفتار مجرمانه مي شوند. بر اساس نظريات كنترل اجتماعي كج روي هنگامي بوجود مي آيد كه تعهد فرد به جامعه ضعيف شود يا از بين برود. ميزان اين تعهد اجتماعي از بررسي قيد و بندهاي دروني و بيروني تعيين مي شود، به عبارت ديگر، كنترل هاي دروني و بيروني مشخص مي كنند كه ما به طرف رفتار كجروانه يا كاملا قانوني برويم.
كنترل دروني، شامل نظريه روان كاري است كه به فرامن برمي گردد و احساس گناه را به وجود مي آورد. مصرف بي رويه در دوران اوليه رشد يا اثرات نابهنجار والدين مي تواند منجر به از بين رفتن الزامات دروني جامعه شود؛ رفتار كجروانه كه هر نوع تأسف نابي را از بين مي برد، ميتواند با اين نظريه تبيين شود. بر اساس نظريه كنترل اجتماعي، كجروان خيلي كم جامعه پذير شده اند و خانواده واحد اصلي جامعه پذير كردن آنهاست. بنابراين هم از نظر روان شناختي و هم جامعه شناختي، كنترل دروني متأثر از خانواده است. بدين معنا كه معاشرت نوجوانان با موادمخدر يا هر جرم ديگر، همبستگي شديدي با بيگانگي از خانواده دارد، عاملي كه مي تواند با حضور يا عدم حضور كنترل بيروني، تقويت يا تضعيف شود .
كنترل بيروني، شامل عدم تاثير اجتماعي است كه با حوزه عمومي و يا بي اعتنايي و ترس از تنبيه ارتباط دارد. به عبارت ديگر، مردم معمولاً به احتمال اينكه دستگير يا تنبيه مي شوند از رفتار مجرمانه دوري مي كنند، يعني از حوزه عمومي جدا شده و به زندان مي افتند و در موارد استثنايي جريمه نقدي مي شوند. با وجود اين، قدرت بازدارندگي مؤثر نيروي قانون بر اساس دو بعد اندازه گيري مي شود؛ خطر در مقابل پاداش. خطر كردن، وابسته به توان سيستم قضايي براي شناسايي، بازداشت و محكوم كردن خلاف كاران است.
ميزان ريسك در برابر پاداش هاي بالقوه سنجيده مي شود. با وجود اين، هم پاداش و هم ريسك وابسته به وضعيت اقتصادي اجتماعي فرد است. بعبارت ديگر هر چه فرد كمتر از دست بدهد، بيشتر مي خواهد، يعني درگير ريسك ميشود و هر چه بيشتر پاداش به دست آورد بيشتر مي خواهد درگير ريسك شود. اين نظريه توضيح ميدهد كه چرا در شرايط اقتصادي ضعيف، توجه بيشتري به رفتار مجرمانه خاصي پديد مي آيد. با وجود اين، پاداشهاي بالقوه و ادراك ريسك پايين، ميتواند تبيين كند كه چرا افراد در وضعيت هاي اقتصادي تر در رفتار مجرمانه پول ساز از قبيل جرايم گروهي درگير مي شوند. نظريه كنترل اجتماعي ادعا نمي كند كه فقط شخص داراي روابط اجتماعي ضعيف، درگير مصرف موادمخدر مي شود .
برخي افراد به جاي همنوا شدن با هنجارهاي معمولي، از طريق معاشرت افتراقي، رفتار خود را بر اساس هنجارهاي گروه مجرمان و بزهكاراني سازمان مي دهند كه به آن تعلق پيدا مي كنند. اين امر به احتمال قوي در محيط هايي رخ ميدهد كه سازماندهي اجتماعي نسبي وجود دارد، يعني جايي كه كنترل هاي خانوادگي و جمعي در اعمال هم نوايي مؤثر نيستند. چنين فرايندهايي همچنين به تبيين اينكه چرا موادمخدر بعضي اوقات در جوامع مرفه تر شيوع پيدا مي كنند، كمك مي رساند. فقط خانواده ها و فرهنگ هاي مستحكم مي توانند به طور اساسي از مصرف مواد جلوگيری كنند. بنابراين سستي خانواده ها، عدم وجود بزرگ سالان و فراگيري فرهنگ مصرف مداوم، مي تواند خانوادههاي مرفه را فقيرتر كند. در مطالعات عمده اي درباره نيروي پيوندهاي خانوادگي و رفتار مخاطره آميز جوانان , سيگاركشيدن، نوشيدن، ماري جوانا، عمل جنسي، محققين دريافته اند ريسك، كمتر همبستگي شديدي با انسجام خانوادگي دارد. يعني پيوندهاي خانوادگي مهم تر از روابط با همسالان هستند.
منبع
ماندگاری،محبوبه(1392)، نظام ارزشها در خانوادههای دارای عضو معتاد به مواد مخدر،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی هرمزگان
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید