نظریه های روانی – اجتماعی دوران پیری
یکی از نظریه های رشد روانی – اجتماعی دوران پیری نظریه روانی اجتماعی اریک اریکسون، میباشد.
در هشت مرحله رشد روانی- اجتماعی اریک اریکسون که شامل:
طفولیت ؛ اوان کودکی؛ سن بازی؛ سن مدرسه؛ نو جوانی ؛مرحله جوانی ؛ میانه سالی ؛ مرحله پختگی ؛ عروج یا یک پارچگی خود در مقابل نامید=خردمندی(65سال به بعد) این مرحله از دیدگاه اریکسون اخرین مرحله در نردبان رشد است و زمانیکه خود در پایان فعالیت ها و کوشش های زندگی است و میتواند گذشته را جمع بندی کند.در این مرحله،مسائل مختلفی مانند از دست دادن قدرت و سلامتی جسمی ، بازنشستگی،بیکاری،کم شدن درامد،از دست دادن اقوام و دوستان و احتیاج به برقراری مجدد ارتباط اجتماعی و روانی با دیگران. به خصوص باهمسالان نمودار میشود. به نظر اریکسون،فرد در این دوره از زندگی،دچار بحران روانی اجتماعی چندانی نمیشود و بیشتر به جمع بندی،ارزیابی و مرتبط نمودن تجارب مراحل مختلف تکامل ایگو در گذشته،مشغول میشوداین رون را اریکسون، عروج یا یکپارچگی خود مینامد. این احساس عروج خود با نگاه کردن به گذشته درابعادمانند ازدواج ،شغل، پیشرفت های اجتماعی و فکری و غیره حاصل میشود. شخصی که از خود احساس رضایت نماید از مرگ نمی ترسد چرا که تداوم زندگی خود را د رخلاقیت های خود و یا زندگی نسلهای بعدی می بیند. افرادی که روند عروج خود را نمیگذرانند ،از مرگ میترسند ، شدیدا” احساس شکست میکنند . دائم ازآیند ه میترسند و همواره حسرت زندگی بهتر در گذشته را میخورند. تلخی،احساس پشیمانی و شکست ممکن است فرد را به کهولت زودرس ،افسردگی،خود بیما ر انگاری ،واکنشهای پارانوئیدی و نوسانهای خلقی دچار سازد.
نظریه های دیگر رشد روانی اجتماعی دوران پیری
نظریه پردازان دیگر ،دیدگاه اریکسون را در مورد اواخر بزرگسالی یا دوران پیری مانند مراحل اول و وسط بزرگسالی اوروشن و اصلاح کرده اند و تکالیف رشد،فرایند های تفکر ،و فعالیتهایی را که به انسجام من یا خویشتن کمک میکنند ،مشخص نموده اند.همه قبول دارند که رشد موفقیت آمیز و ثمر بخش در سالهای آخر زندگی ،انسجام و تعمق بیشتر شخصیت را در بر دارد.
نظریه پک؛ سه تکلیف انسجام من یا خویشتن:
بعقیده رابرت، پک تعرض انسجام من در برابر نا امیدی اریکسون ، از یه تکلیف مجزا تشکیل میشود.برای اینکه انسجام ایجاد شود ،هر یک از یاین تکالیف را باید انجام داد:
تمایز من در برابر دل مشغولی به کار–نقش:
این تکلیف از باز نشستگی حاصل میشود و افراد سالخورده ای که شدیدا”خود را وقف شغلشان کرده اند ملزم میدارد راهای دیگری برای تامین کردناحساس ارزشمندی پیداکنند.کسی که برای انسجام تلاش میکند باید یک رشته نقشهای خانوادگی ،دوستی اجتماعی را متمایز کند که به اندازه شغل او رضایت بخش باشند.
استعلای بدن در برابر دل مشغولی بدن: پیری تغیراتی را در ظاهر و ضعفهایی را در تواناییهای جسمانی و مقاومت دربرابر بیماریها به همراه دارد. برای کسانی که سلامت روانی شان شدیدا”به حالت بدنشان وابسته است ،دوران پیری میتواند دوران سختی باشد. سالخوردگان باید با تاکید بر توانایی هایشناختی و اجتماعی خود، محدودیتهای جسمی شان را تعالی بخشند.
استعلای من در برابر دل مشغولی:
در حالیکه افراد میانسال میپذیرند که زندگی متناهی است،سالخوردگان با مرگ خواهر برادرها و دوستان و همسالان د رجامعه شان ،به خود یاد اور میشوند که مرگ قطعی است. انها باید از طریق سرمایه گذاری درآینده ای طولانی تر بجای عمر خودشان ،راه سازنده ای را برای مواجه شدن با این واقعیت پیدا کنند. اگرچه سالهای زاینده ی اوایل واواسط بزرگسالی افراد رابرای پیری رضایت بخش اماده میسازد،ولی دستیابی به انسجام من ، مستلزم تلاش مستمردرجهت ایمن تر،هدفمند تر، خوشنود کننده تر ساختن زندگی برای کسانی است که بعد از مرگ فرد زندگی میکنند.
در نظریه پک،سالخوردگان برای انسجام من باید از زندگی شغلی ،بدن و هویت مجزایشان فراتر روند.انها باید از خردمندی خود کمک بگیرندو طوری به فکر دیگران باشند که زندگی انها را بهتر کند. موفقیت انها بر حالت درونی رضایت خاطر انها وتاسودمندی که بردیگران می گذارند،آشکارست.
نظریه لابو وی– ویف خبر گری هیجانی
به نظر لابووی-ویف در اوایل بزرگ سالی) تفکر انتزاعی (عمل گرایانه ،یعنی ابزاری برای حل کردن مشکلات،واقعی میشود.لابووی- ویف درباره ی رشد استدلال در زمینه ی هیجان نیز تحقیق کرده است. او معتقد است افراد سالخورده و اهایی که از لحاظ روانی پخته هستند، از احساسات خود بیشتر خبر دارند. انها در نتیجه فکر کردن به تجربیات زندگی و استفاده از راهبردهای مقابله ای که سر شار از اگاهی هیجانی است ، واکنش های هیجانی را بصورت پیچیده تری توصیف میکنند. برای مثال،در یک تحقیق مشخص شد عصبانیت و غمگینی فنی تر عمل میکنند.مثلا میگفتند آدرنالیم بالا بود.یا ضربان قلبم تند شده بود>و در ضمن انها میگفتند که چگونه باید احساس میکردند نه اینکه چه احساسی داشتند.در مقابل سالخوردگان در توصیف تجربیات شخصی،جنبه های ذهنی و عینی هیجان را با هم ترکیب میکردند. یک نمونه اینگونه گفته بود:<قلبم میدرخشید و نور خورشید را در ان احساس میکردم هنگام ازدواج،شمعها در حال بر افروختن بودند. فراست و هوشمندی هیجانی سالخوردگان به انها کمک میکند تا تعبیرهای هیجانی را از جنبه های عینی موقعیتها به نحوی کار امدتر از جوانان ، تفکیک کنند در نتیجه راهبردهای مقابله کردن انها معمولا به این صورت است که قبل از تصمیم گیری درباره ی یک اقدام ، باید مطمئن شوند تمایلات انها کاملا درک شده است.سالخوردگان دوره های تعمق شدید نیز داشته اندو بهتر میتوانند رویدادهای ناگوار را با نگرشی مثبت تعبیر کنند. یعنی عواملی میتوانند به خویشتن پذیری جدا نشدنی از انسجام من کمک کنند. در مجموع دستاورد روانی – اجتماعی مهم در اواخرزندگی ،خیره شدن در پردازش اطلاعات هیجانی وپرداختن بخود گردانی هیجانیست.
نظریه رابرت باتلر، درمورد سالمندان
وقتی که به سالخوردگان فکر میکنیم اغلب انها را طوری در نظر میگیریم که به یاد گذشته ها هستند به طوری که خاطراتی درباره ی افراد و رویدادهای گذشته خود نقل میکنندو افکار و احساسات همراه با انها را بر زبان می اورند.در حقیقت تصویر سالخوردگان به صورت افرادی که به یاد گذشته هستند به قدری فراگیر است که در بین کلیشه های منفی پیری قرار میگیرد . دیدگاه رایج این است که سالخوردگان برای گریختن از واقعیت های اینده نزدیک و نزدیک بودن به مرگ در گذشته زندگی میکنند.پژوهشگران هنوز کاملا نمی دانند چرا سالخوردگان بیشتر از جوانان از گذشته یاد میکنند ولی نظریه وپژوهش فعلی حاکی از ان است که اندیشیدن به گذشته میتواند مثبت و انطباقی باشد. به عقیده رابرت باتلراغلب سالخوردگان به عنوان بخشی از دستیابی به انسجام من ، جلوگیری از یاس و نا امیدی ،پذیرفتن پایان عمربه مرور زندگی میپردازند.دیدگاهای باتلر به قدری با نفوذ شده است که خیلی از درمان گران،سالخوردگان را ترغیب میکنند برای مرور زندگی به یاد اوری گذشته ها بپردازند.یاد اوری گذشته باعث رضایت از زندگی میشود.
گرچه مرور کردن زندگی معمولا موجب خود اگاهی و عزت نفس می شود ولی خیلی از سالخوردگان وقت زیادی را صرف ارزیابی گذشته خود نمی کنند. عوامل متعددی خاطرات رویدادهای دور را تیره میکنند که شخصیت،تجربیات بعدی زندگی،زمان و ماهیت خود رویدادهااز جمله انها هستند.سالخوردگان مایوس به احتمال زیاد ، رویدادهای ناگوار گذشته را یاد اوری میکنند و برخی از کمک دیگران به مشخص کردن جنبه های ارزشمند زندگی بهرمند میشوند.یاد اوری گذشته در سن پیری ،علاوه بر مرور زندگی ، وظایف دیگری نیز بر عهده دارد. سالخوردگان شاید با این علت از گذشته خود یاد میکنند که دیگران اعم از متخصصان خدمات اجتماعی تا نوه ها و برههای کنجکاو از انها میخواهند این کار را انجام دهند. زمانی که سالخوردگان درباره تجربیات گذشته بحث میکنند نیاز های اجتماعی خود از قبیل برقراری روابط دوستی و تایید شدن توسط دیگران را براورده میسازند.
سرانجام اینکه یاد اوری گذشته هم درمورد جوانان و هم سالخوردگان اغلب هنگام انتقال زندگی روی میدهد. فرد سالخورده ای که اخیرا” باز نشست شده ،بیوه شده،یا به محل جدیدی نقل مکان کرده است شاید برای حفظ کردن احساس تداوم و پیوند شخصی به گذشته روی اورد. در واقع سالخوردگانی که احساس میکنند زدنگی فعلی شان دستخوش حوادث شده است به دفعات بیشتری از گذشته یاد میکنند تا به این طریق احساس ارزشمندی و هدفمندی را دوباره بازیابند .
نظریه بازسازی اجتماعی در سالمندان
این نظریه نیز یکی از نظریه های سالمندی است که به توصیف نقش جامعه در خوپندار سالمندی می پردازد و روشهایی برای خنثی سازی این دوره معیوب پیشنهاد میکند. کای پرس ونبگستون، از مدل شکست اجتماعی تدوین شده توسط زوسمان، استفاده کردند.تا نشان دهند جامعه ما سبب بیدار شدن تغییرات منفی در خود پنداره افراد سالم میشود . در نظریه چهار مرحله را میتوان شمرد:جامعه ما نقش سالمند را از او میگیرد ، اطلاعات هنجاری و رهنمود های اندکی به او ارائه و او را از گروه های مرجع محروم میکند. به طوری که سالمند این احساس را که چه کسی است و چه نقشی دارد ازدست میدهد. سپس جامعه بعنوان فرد فاقد صلاحیت ومعیوب به او برچسب منفی میزند. جامعه سالمندرا از فرصت کاربرد مهارتهای خود محروم میکند و این امر به نوبه خود سبب تحلیل رفتن این مهارت ها میشود.
سالمند این برچسب خارجی را می پذیرد ،با ان عنوان فردی ناپسند همانند سازی می کند و رفتار خود را با انچه از او انتظار میرود تطبیق میدهد و صحنه را برای دوری معیوب اماده میسازد،بر اساس نظریه بازسازیه اجتماعی کایپرس و بنگستون ،افراد میتوانند این نظام را تغییر دهند ودور معیوب سه کنش در درهم شکنند. نخست باید این تفکر را کار منبع اصلی ارزشمندی است ریشه کن کنیم. افراد را بر اسا س منش ،شخصیت و انسانیتشان داوری کرد،دوم اینکه خدمات اجتماعی،مسکن،مراقبتهای بهداشتی و وضعیت مالی سالمندان را باید اصلاح کرد،باید برای خود گردانی به سالمندانم قدرت بیشتری بدهیم .
خط مشی ها و برنامه های سیاسی و اجتماعی موثر بر زندگی سالمندان باید توسط خود انان تعیین شود. از این طریق انان میتوانند احساس اعتماد به نفس و خود ارزشمندی بیشتری یافته و به حفظ کارایی و خدمات اجتماعی خود کمک کنند.
نظریه جداسازی سالمندی
این نظریه را در اغاز کامینگز و هندی ، صورت بندی کردند. این نظریه میگوید که با نزدیک شدن ورود افراد به دوره ی سالمندی ،گرایش طبیعی برای کناره جویی اجتماعی و روانشناختی محیط در انان پدید میاید و طبق این نظریه افراد سالمند عملا از فعالیت های اجتماعی خارج از خانه خود راکنار میکشند و ارتباط خود را با دیگران کاهش میدهند این جداسازی سبب تقویت رضایتمندی زندگی با افزایش سن میشود.
لذا با بالا رفتن سن توانایی تقسیم شدن سلولها کمتر میشود. هایفلک، براساس شیوه تقسیم سلول ، نهایی عمر انسان را 120 سال تخمین میزند. دانشمندان در دهه گذشته سعی کردن علت از دست رفتن توانایی تقسیم سلولها را پیدا کنند. علت احتمالا ته کروموزوم هاست… هر بار که سلولی تقسیم میشود تلوموس که محافظ انتها کروموزومها ست کوتاه تر میشود. تلوموسها پس از حدود 100 بار خیلی کم می شوندو سلول توان تولید مثل خود را از دست میدهد. در یکی از مطالعات معلوم شده است که کاهش تلوموس برا اثرگذشت عمر با عدم توانایی کنار امدن با استرس و افزایش سرطان رابطه دارد.
نظریه های زیست شناختی پیری
طی سالیان متمادی بسیاری از نظریه های پیری بر مبنا فرسودگی،از کار افتادگی و افزایش انتروپی بودند.انتروپی یک واژه ترمودینامیکی است که توسط شیمی – فیزیکدانان جهت تشریح وضعیت بی نظمی و تعادل در دستگاه ها بکار می رود دستگاها تمایل به بی نظمی دارند. از این دیدگاه حیات را باید همواره در حال مبارزه با انتروپی دانست و در این میان پیری عبارت است از پیروزی تدریجی انتروپی . بر اساس نظریه دیگر تحت عنوان نظریه از کار افتادگی ،هر جانداری دارای سهمیه ویژه برای زیست است. یک ساعت پیری که ویژگی ان شناخته شده است در اولین روزهای حیات طوری برنامه ریزی می شود که در طی حیات فرد با نظم و قانون مندی کار میکند ولی به تدریج او را به سمت پیری و مرگ میبرد. بر اساس نظریه رادیکالی ازاد ، رادیکالهای احیا شده در اکسیژن که طی متابولیسم هوازی به طورگاه و بیگاه و غیر قابل کنترل تولید میشود.واکنشهای زیان باری که زمینه پیری هستند آغاز میگردند. نکته اصلی در این نظریه این است که پیریرا ، یک فرایند سراسر تصادفی میدانند چون آسیبی که پیری شدن شود بطور پراکنده حادث میگردد در نتیجه پیری باید پدیده ای باشد که بطور تصادفی هدایت می شود.نظریه های زیست شناختی زیادی در مورد پیری مطرح شده است ولی دو نظریه بیشتر مورد توجه قرارگرفته اند:یکی نظریه ساعت سلولی و دیگری نظریه رادیکال آزاد. هردو نظریه علت پیری را در درون سلولها جستجو میکنند. در نظری ساعت سلولی ائونارد هایفلیک ،گفته می شود که سلولها حداکثر حدودا”میتوانند 100مرتبه تقسیم شوند.
منبع
بادروزه،معصومه(1392)، معنا درما ني گروهی بر کیفیت زندگی وتغییرسبک دلبستگی ناایمن،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی گیلان
ازفروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید