نظریه های خلاقیت
تاکنون به اجمال پیرامون خلاقیت و مفاهیم مرتبط ، مطالبی ارائه شد و اکنون مناسب است به طرح دیدگاههای مربوط به خلاقیت بپردازیم. دیدگاه یا نظریه ، معمولا نقطه نظر و دانشی است که درباره یک موضوع شکل گرفته است .در خلاقیت دیدگاه ها یا نظریه های متفاوتی وجود دارد که هر یک به جوانب مختلف خلاقیت پرداخته اند .در ادامه برخی از این نظریات را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
نظریه ی روح خدایی
بر مبنای این نظریه ی باستانی، خلاقیت از خدا به سمت انسان نزول می یابد و توزیعی جهانی ندارد. بر این مبنا، برخی از افراد سهم بیشتری نسبت به بقیه می برند. افرادی که خلاقند وابستگی بیشتری نسبت به منبع فیض دارند .
نظریه ی خلاقیتی آریتی
آریتی خلاقیت را به عنوان سنتز سحرآسا شرح داده است. این سنتز سحرآسا به صورت اتصال نیروهای بدویِ غیر منطقیِ مغزِ ناخودآگاه، با مکانیزم های منطقیِ خردگرا و ادراکی مغزآگاه،تشریحگردیدهاست. ویعبارتفرایندسوم را برای قایل شدن وجه تمایز این فرایند با فرایندهای بدوی ؛ ناخودآگاه) و ثانویه ؛ منطقی خردگرا بکار می برد .
نظریه ی تعادلی دیوانگی
بر اساس شواهد تاریخی، برخی از مؤلفین همچون لومبر و زو نتیجه گرفتند که خلاقیت و دیوانگی دست در دست هم دارند. یک شخص دیوانه در دنیای شخصی خودش زندگی می کند. او بر مبنای علایق و تمایلاتش احساس، فکر و رفتار می کند. افرادی که خیلی خلاق هستند تا حدی شبیه بوده و رفتارشان نابهنجار و حتی دیوانه وار تعبیر می شود. مع الوصف، این یافته ها پایه ی عینی و پژوهشی ندارد .
نظریه ی خلاقیت فطری
رویکرد دیگر، خلاقیت را به عنوان یک صفت فطری می نگرد، توانایی ذهنی ویژه یا توانایی شناختی منحصر به فرد که یاد گرفته نشده و قابل آموزش نیست .
نظریه ی خلاقیت تایلور
براساس نظریه ی تایلور خلاقیت رامیتوان براساس پنج سطح وسلسله مراتب مطرح کرد.
- خلاقیت بیانی: بیان فی البداهه بدون توجه به کمیت، ابتکار و تولید.
- خلاقیت تولیدی: توانایی تولید چیزهای ابداعی.
- خلاقیت اختراعی: توانایی استفاده ی بدیع از چیزهای قدیمی.
- خلاقیت ابداعی: توانایی تولید ایده های جدید و مفهوم سازی.
دیدگاه عصب شناختی
نظریه ی عصب شناسی راشایدبتوان یکی ازجدیدترین دیدگاه ها درباره ی خلاقیت دانست. در این دیدگاه رابطه ی خلاقیت با مغز و امواج مغزی مورد بررسی قرار می گیرد . بر مبنای این تئوری، عمل خلاقه حاصل تعامل بین دو نیمکره در مغز افراد است .پژوهشگران معتـقدند که بخش چپ مغز مسئول آن دسته از فعالیت های ذهنـی است که عمدتـاً می توان آن ها را در حیطه ی تفکر همگراقرار داد. مانند حافظه ی محض، استدلال کلامی، منطق و یادگیری متکی به حافظه، در حالی که بخش راست مغز، آن دسته از فعالیت های ذهنی را تولید، کنترل و اداره می کند که در دسته ی تفکر واگرا قرار میگیرند .
دیدگاه شناختی
روان شناسانِ گشتالت بر نقش گشتالت ها یا ادراک در خلاقیت تأکید داشتند. در حقیقت آنان معتقد بودند که خلاقیت نوعی فرایند حل مسأله است و حل مسأله نیز وابسته به ادراک است. بدین ترتیب خلاقیت، پدیده ای کاملاً شناختی و ادراکی تصور می شد. در بین طرفداران این دیدگاه، می توان به کوهلرمایرو ایزبرگ؛ واسترنبرگاشا رهنمودشد.
دیدگاه روانشناسی اجتماعی
در دیدگاه روان شناسیِ اجتماعی به نقش همزمان فرایند خلاق، افراد خلاق و محیط خلاق توجه می شود . هالینگتون ؛ برمبنای شناخت محیط زیست درزیست شناسی،نظریه ی اجتماعی خویش راازخلاقیت پایه ریزی میکند. وی معتقد است: خلاقیت محصول فردی واحد، در زمان واحد و در جای خاص نیست، بلکه عبارت از یک زیست بوماست. همان گونه که در یک زیست بوم، موجودات زنده با یکدیگر و با زیست بوم شان مرتبط هستند، در زیست بوم خلاق نیز،همه ی اعضاوهمه ی جنبه های محیطی درحالت عامل هستندوارتباط غیرخطی دارند.
دیدگاه روان سنجی
دیدگاه روان سنجی که دررشدومعرفی خلاقیت نقش بسزایی دارد، همان تحلیل عوامل و عناصر خلاقیت سیالی، اصالت، انعطاف پذیری و بسط است .این مکتب به خلاقیت،اززاویه ی آزمونها مینگردوتلاش می کند با مقیاس های کمی، خلاقیت را در افراد اندازه گیری کند. از پیشروان مهم این مکتب، گیلفورد است. او خلاقیت را عبارت از تفکر واگرا میداند .
دیدگاه رفتارگرایی
از دیدگاه رفتارگرایان یانظریه پردازان ارتباطی،خلاقیت،ارتباط یاپیوندبین افکاراست. این پیوندازقانون«تازگی»،«وضوح»و«فراوانی»پیروی میکند. فردخلاق میتوانددرمقایسه باسایرین،بین افکار خود ارتباط بیشتری برقرار کند و عمل او از روشنی و تازگی خاصی برخوردار است. بدین ترتیب نظریه پردازان ارتباطی معتقدند افکار خلاقه از پیوند بین تجربیات گذشته با یکدیگر و تولید افکار جدید بر می خیزد. در این ارتباط، کار فرد خلاق این است که افکار غیر مرتبط و ظاهراً پراکنده را به همدیگر مربوط سازد. ازصاحب نظران این دیدگاه می توان به اسکینر ووودمن اشاره نمود .
دیدگاه روانکاوی وروانکاوی جدید
یکی ازنظریه های پرنفوذدرخلاقیت،دیدگاه روانکاوی است. فرویدبنیانگذاراین دیدگاهاست. ازدیدروانکاوی،خلاقیت درنتیجه ی تعارضی است که درذهن ناخودآگاه ایجادشده است. ذهن ناخودآگاه تلاش می کند تا راه حلی برای این تعارض بیابد. اگر راه حل، با بخش آگاه یا «خود» هماهنگ باشد، می تواند راه حلی خلاق آمیز باشد، امَا اگر با بخش آگاه در تضاد باشد منجر به بیماری روانی می گردد. بنابراین از دیدگاه روان کاوی، خلاقیت و بیماری های روحی از یک منبع نشأت می گیرند. برعکس فروید، پیروان او، بر ذهن نیمه آگاه تأکید ورزیدند. به این ترتیب، ذهن نیمه آگاه، جانشین ذهن ناخودآگاه در فرایند تفکر خلاق شد. روان کاوان جدید معتقدند؛ زمانی که «خود» فعالیتی ندارد، ذهن نیمه آگاه مشغول است. نیمه ی آگاه، برای مدتی باید از «آگاه» و «ناخودآگاه»، آسوده باشد تا به جمع آوری ایده های تازه بپردازد و خلاقیت ظهور کند .وجه تمایز افکار پیروان فروید از فروید، این است که آن ها تفکر خلاق را معیار سلامت روانی می دانند. بنابراین فرد خلاق را برعکس فروید، بیمار نمی خوانند. از صاحب نظران این دیدگاه می توان فروم ورولامیرا نام برد.
نظریه بوم شناختی
تا دهه های گذشته روان شناسان در تعریف خلاقیت بیشتر بر جنبه های ویژگی های افراد خلاق و فرآیند خلاق توجه داشته اند و به نقش محیط کمتر توجه شده است. در نظریه بوم شناختی خلاقیت تصریح شده است که این چارچوب ، بعد رشدی دارد .بعضی فعالیت های خلاقانه انسان شامل نگرش ها ی شخصی ، قدرت و مهارتهایی است که غالبا در طول سالها شکل میگیرد.در این نظریه خلاقیت عبارت است از فرآیندی که در طول زمان بسط و گسترش یافته و ویژگی آن ابتکار ، سازگاری و واقعیت گرایی است .
نظریه گیل فورد
گیل فورد مطالعات منظم و علمی خلاقیت را با پردازش نظریه ؛ الگوی ساختار ذهن خو آغاز کرد.الگو یا مدل ساخت ذهنی از سه بخش یا طبقه اصلی با نام های عملیات ، محتوا و فرآورده و تعدادی خرده طبقات یا فعالیت تشکیل یافته است و از تعامل آنها با هم 120 عامل یا توانش ذهنی به وجود می آید. گیل فورد در این نظریه دو عامل « تفکر هم گرا » و « تفکر واگرا » را از یک دیگر متمایز میکند و کلید خلاقیت را در تفکر واگرا می داند. تفکر واگرا یک جستوجوی ذهنی است که به دنبال تمام راه حل های ممکن برای یک مساله است و در مقابل تفکر هم گرا قرار دارد که در آن فرد می کوشد تا با ادغام اطلاعات به روشی منطقی فقط به یک پاسخ صحیح برسد.
منبع
فتحی،ارسلان(1392)، رابطه بین سبک های رهبری تحول گرا و مبادله ای با میزان خلاقیت کارکنان آموزش و پرورش،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت اجرائی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید