نظریه های حضور زنان در عرصه مدیریت:
در برسی که دکتر سفیری بر وری ۵۰ سازمان انجام داده است . طبق نظرخواهی از ۵۰ مدیر سطح بالای سازمان ها ، اکثریت بر انضباط کارهای بیشتر زنان نسبت به مردان و وظیفه شناسی و تعهد آنان اذعان داشتند و نیمی از آنان از پرسنل زن راضی تر از پرسنل مرد بودند با این حال در انتخاب افراد در رده های شغلی بالاتر در میان زنان و مردان با تحصیلات و تجربه مساوی ، مردان را ترجیح می دادند ؛ این امر بقایای پیش داوری های غلطی است که فرد علی رغم آگاهی و شناخت و بالا بودن سطح تحصیلاتش ، هنوز به آنها عمل می کند.
- نظریه منطقه حائل
همچنانکه وجود تحرک زیاد پیرامون مرز میان کارگران یدی و غیر یدی می تواند مانع تحرک گسترده تر شود ، تجمع زنان در کارهای ساده منطقه حائلی است که جلوی تحرک اجتماعی آنان را می گیرد و درون هر طبق زنان سطوح پایین تر را اشغال می کنند و نقش حائل در برابر تنزل مردان را بازی می کنند .
- نظریه تحرک وارونه (موازنه منفی )
با تخصصی شدن کارها و سطح بوروکراسی و ورود تکنولوژی پیشرفته ، تحصیلات مسیر تحرک اجتماعی را مشخص می کند و ارتقا شغلی درون نسلی چندان اهمیتی ندارد ، یعنی امروزه زنان با کسب صلاحیت های تحصیلی می توانند در بازار کار جابه جایی داشته باشند و تحرک درون نسلی را به طور سنتی موجب جایگزینی پسران به جای پدران در مشاغل مدیریتی می شد ، از اعتبار ساقط نمایند .
- نظریه سقف شیشه ای
یکی از موانع فرضی که بر سر راه مدیران زن برای دستیابی به مقاطع عالی شغلی در بخش های خصوصی ، دولتی و یا سیاسی در سراسر دنیا وجود دارد ، سقف شیشه ای است . سقف شیشه ای اصطلاحی است که در دهه ۱۹۷۰ در امریکا برای توصیف موانع تصنعی نامرئی ناشی از تعصبات و تبعیضات سازمانی و دیدگاهی ابداع شد ، موانعی که در عمل زنان را از رسیدن به مناصب و موقعیت های شغلی باز می دارد .مطالعات انجام شده نشان می دهد سقف شیشه ای ، بسیاری از زنان را از بالا رفتن به سوی پست های مدیریتی باز می دارد ؛ “سقف شیشه ای ” نگرش ها و تعصبات منفی است که مانع از ان می شود که زنان و گزوه های اقلیت ورای یک سطح خاص در سلسله مراتب سازمانی بروند .
- نظریه انسداد اجتماعی Social Closure
مردان با بهره گیری از انسداد اجتماعی راه زنان را به سوی مشاغلی که دارای بالاترین منزلت است را سد می کنند و طبقات ممتاز شغلی را در دست خود نگه می دارند .
- نظریه جامعه پذیری نقش های جنسیتی
در نظریات تئوری پردازان بزرگی چون پارسنز نیز می بینیم ، توجه به زن به عنوان موجودی که تنها وظایف خاص مادری برایش در نظرگرفته شده ، می باشد .
- نظریه های جنسیتی فمینیستی
فرض اصلی در نظریه های جنسیتی این است که موقعیت زنان در بازار کار و خانه و خانواده با یکدیگر مرتبط و جزئی از نظام کلی اجتماعی است که در آن ، زنان تابع مردانند . یک موضوع کلیدی در تئوری های جنسیت ، اختصاص کار خانگی ( به ویژه مراقبت کودک ) بر عهده زنهاست . گفته می شود که مردها به منزله افراد حقیقی و نه جنس مذکر از کیفیت صحیح مدیریتی برخوردار هستند و در مقابل ، زنان در جایگاه مدیریت ، درست به این دلیل که زن هستند و نه افراد حقیقی فاقد کیفیت های مورد نیاز برای مدیریت توصیف می شوند . از این طریق مردان افرادی حقیقی و مدیرانی جنسیت خنثی هستند ، اما زنان مدیرانی جنسیتی توصیف می شوند.
همچنین عمده ترین موانع موجود برای حضور زنان در عرصه مدیریت ، چهار عرصه اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ، بیولوژیکی و سیاسی می باشد ؛ این موانع عبارتند از :
موانع اقتصادی
- رکود اقتصادی سال های جنگ و انقلاب
- تأکید بر ویژگی ها و نقش های غیر اقتصادی زنان
- اجتناب بخش خصوصی از سرمایه گذاری در کارهای اشتغال زا
- عدم تنوع یا کم تنوعی فرصت های شغلی برای زنان
- بالا بودن هزینه نیروی کار زنان برای کارفرمایان
- صاحب سرمایه نبودن زنان
- موانع اجتماعی
- بی سوادی و پایین بودن سطح سواد
- تبعیض در نمود زن در بسیاری از کتب آموزشی
- تبعیض در نمود زن در سینما و نمایش
- تبعیض و تفاوت در فرآیند اجتماعی شدن زن و مرد در جامعه
- ازدواج در سنین پایین
- سنگینی وظایف خانه داری
- موانع فرهنگی
- طرز تلقی و نگرش جامعه به وظایف زنان
- تأکید بر فعالیت های خانه داری و انزوای اجتماعی زنان
- وجود سنت ها و باورهای خاص در خانواده
- وجود فرهنگ مرد سالاری
- موانع سیاسی
- عدم وجود نهاد های سیاسی مشارکتی
- کم بودن شانس زنان در کسب مقامات دولتی
- ساختار قدرت و نقش های سیاسی
- موانع بیولوژیکی
- بلندی قد و یا کوتاه قدی مدیران زن
- کم رویی مدیران زن
منبع
خير خواه، پريسا (1392)، آسیب شناسی مديريت زنان در دستگاههای اجرایی، پايان نامه كارشناسي ارشد، رشته مدیریت دولتی، دانشگاه آزاد اسلامي
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید