نظریه های بزهکاری
تبیین های زیست شناختی
نخستین مکاتب فکری بر این باور بودند که قتل و آدم کشی ریشه ارثی دارد در واقع آنها معتقد بودند که عموماً ارتکاب جرم موروثی است. مارتین کالیکاک و آدا جاکس، با تحقیق در بین 2000 مجرم به این نتیجه رسیدند که 450 تن از آنها گدا، 258 نفر مجرم، 428 نفر فاحشه و بقیه مرتکب سایر اعمال ناشایست اجتماعی شده اند. آنچه مسلم است این است که تنها شناخت هویت والدین قاتل نمی تواند توجیه درستی برای میل به آدم کشی محسوب شود. نخستین جرم شناسان به مطالعه روی شکل سر و بدن و کلاً ویژگیهای چهره ای و برآمدگیهای و خوها و تمایلات اولیه مجرمین ارتباط دارد.
سیماشناسی
این باور که مجرمان و بطور کلی مردمان شریر، نحوه جسمانی غیرمعمولی دارند به نظریه سیماشناسی و جمجمه شناسی باز می گردد.سیماشناسی که بر اساس مطالعات صورت گرفته توسط جان کاسپرلاواتر، پایه گذاری شد، مطرح میسازد، منش افراد با توجه به ظاهر صورتشان مشخص می شود. اهمیت اساسی سیماشناسی در به جنبش درآمدن دیدگاهی سازمان یافته ترواز لحاظ منطقی چشم گیرتربا عنوان جمجمه شناسی شناخته شده است.
جمجمه شناسی
بجای ظاهر صورت به شکل بیرونی جمجه توجه می کند .این دیدگاه مدیون مطالعات یک کالبد شناس اروپایی به نام فرانز جوزفگال، است . او معتقد بود بین صورت بندی های سر و خصیصه های شخصی افراد ارتباط وجود دارد.انتقاد علمی آشکار به این نظریه این بود که هر کس قادر نیست اندام های فیزیولوژیک ذهن و ارتباطشان با انواع ویژه ای از رفتار را مشاهده نماید. سزارلمبروزو ،با مطالعه در دیدگاه قبلی و گسترش آن دیدگاه خود یعنی اثبات گرایی را مطرح کرد.
دیدگاه اثبات گرایی
مهمترین دیدگاه و نظریه در این ارتباط دیدگاه اثبات گرایی یا تحقق جرم است. آغاز اثبات گرایی جرم شناسی را به کارهای سه متفکر ایتالیایی یعنی سزارلمبروزو ، انریکوفری ، رافائل گاروفالو، باز می گردانند.لمبروزو، که اغلب بعنوان پدر جرم شناس مدرن شناخته می شود، جراح بود و مشاهدات و اندازه گیریهای سامان مند در مورد سربازان، مجرمان، دیوانگان و جمعیت عمومی انجام می داد. اطلاعات توصیفی او ارائه کننده استفاده از روش تجربی در پزشکی قانونی است. او در تلاش برای یافتن تفاوتهای ذهنی و فیزیکی، چنین اشاره می کند که افراد با یک سری ویژگی ها و خصوصیات موروثی که آنها را به سمت ارتکاب جرم سوق می دهد به دنیا می آیند. نظریه او یک نظریه انسان شناسی بود. او معتقد بود مجرمان دارای جنبه های فیزیکی غیرطبیعی و چندگانه ای هستند که وابسته به نیاکانشان یا سرشت فاسد آنهاست. این پستی های فیزیکی، نوعی بازگشت زیستی به عقب را شکل می دهند که لمبروزو، آن را مجرم بالفطره می خواند .
لمبروزو، معتقد بود که سرد مزاجی و سنگدلی ، امتناع از ابراز ندامت ، نداشتن دوستان صمیمی و نزدیک و واگذاری اعمال خود به گردن همدستان و شرکاء از آن دسته تمایلات درونی می باشد که مجرمین با خود به دنیا می آورند زیرا گرایشهای مجرمانه، نسل اندرنسل قابل انتقال است. او معتقد بود که جانی مادرزاد، دارای خصوصیات زیستی و روانی ویژه ای است که او را از سایر افراد عادی متمایز می سازد و از نظر فیزیولوژیک، قوه لامسه در جانی مادرزاد حساسیت زیاد دارد.
انریکوفری، از دانشجویان لمبروزو ، معتقد بود که مجرم بالفطره یعنی کسی که جرایم را به خاطر هوی و هوس انجام می دهد. به نظر فری جرم بواسطه شماری از عوامل شامل: عوامل فیزیکی ، عوامل انسان شناسی : سن، جنس، ارگانیک، روان و عوامل اجتماعی مانند عادات، مذهب، اقتصاد و تراکم جمعیت به وجود می آید. گاروفالو، یکی دیگر از دانشجویان لمبروزو، معتقد بود که مردم متمدن دارای احساساتی پایه ای در مورد ارزش های زندگی انسان و دارایی هستند، نبود این احساسات دلیل کمبود توجه به افراد انسانی است. رفتار نابهنجار در اصل نوعی نقص در حساسیت نوع دوستانه است به دنبال کار اثبات گرایان ایتالیایی، تلاشهای قابل ملاحظه ای در حوزه زیست شناسی صورت پذیرفت. تاریخ های خانوادگی مجرمان مورد بررسی قرار گرفت و «وراثت» جزایی تا برخی نیاکان نشانه گذاری شد دیگر عوامل وراثتی از خلال بررسی برای دوقلوها، اشکال عمومی بدن و حتی شناسایی غدد درون ریز مورد لحاظ قرار گرفت. نظریه های شکل بدن، چنین پیشنهاد می کند که برخی از ویژگی های فیزیکی ، به نوعی میل باطنی برای ارتکاب بزه منجر می شود.
نظریه های تیپ بدنی
ویژگی های جسمانی بی شماری در تحلیل تیپ بدنی مانند بلندی بازو و پا، اندازه دست، رشد عضلانی ساختار استخوانی دیده شده اند. معنای این مفاهیم آن است که شکل بدن انعکاس دهنده ساختار اساسی است که فرد از بدو تولد به شدت متأثر از این عوامل است و اینکه با وجود تغذیه ، شکل بنیادی یا تیپ بدنی همواره باقی می ماند.
برخی از تلاشهای جالب تر در زمینه ارتباط رفتار مجرمانه با نحوه جسمانی نظریه های به اصطلاح تیپ بدنی می باشند. نظریه پردازان تیپ بدنی استدلال می کنند بین نحوه جسمانی بدن و خلق و خوی ذهن همخوانی های بسیار بالایی وجود دارد. کار ویلیام شلدون، نمونه خوبی است از نظریه تیپ بدنی. او معتقد بود یک فرد انسانی زندگی خود را به عنوان یک رویان آغاز می کند که در واقع مجرایی ست متشکل از سه لایه بافتی متفاوت. پس از آن، هماهنگ با واقعیت های شناخته شده از رویان شناسی و فیزیولوژی رشد، یک تیپ شناسی هم تراز جسمانی و روانی را ساخت بندی نمود. او سه خلق و خوی لذت گرا ، چالاک تن و اندیشناک را ارائه داد.
از دیدگاه شلدون ، تیپ بدنی ذاتیست،در تبیین رفتارحاکی ازهمبستگی بالایی بین جثه ومزاج یاشخصیت است.طبقه بندیهایی که دی تولیو، کرچمر، وروک، هوتن، کین برگ ، لسن و اشنایدر، نیز ارائه داده اند. نظریه هایی است که معتقدند بین شکل ظاهر، قیافه، خصوصیات بدنی و بزهکاری رابطه وجود دارد.مؤلفه اساسی رویکرد زیست شناختی بزهکاری علت رفتار تأثیر برخی از مکانیزم های درونی بر فرد است. نظریه های زیست شناختی جرم و بزهکاری از صدها سال پیش مطرح است.
در کنار دیدگاهی که بزهکاری را محصول ویژگی های درونی و جسمانی می دانست، نظریه های زیست شناختی پیشرفته معمولاً فرض می کنند این ویژگی ها حداقل فرد را برای ارتکاب جرم آماده می سازد. بهر حال این پیش آمادگی ها همان گونه که گفته شد با عوامل محیطی که می تواند رفتار و زیست شناسی را متأثر سازد در تعامل است. ارتباط بین پیش آمادگی ها و عوامل زیست شناختی بزهکاری متقابل است به هر حال در این دیدگاه، عوامل محیطی در حاشیه دیده می شود و علت اساسی پدیده زیست شناختی همچون تومور مغزی یا عدم تعادل برخی از مواد شیمیایی به حساب می آید که می تواند مستقیماً به بزهکاری بیانجامد.
منبع
توکلی،راحله(1391)، بررسی شیوه ی ارتکاب قتل ، نوع قتل و انگیزه های قاتلان سریالی ایران،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی، دانشکده پردیس نیمه حضوری علامه طباطبایی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید