نظریه های استرس
نظریه هانس سلیه
هانس سلیه ، روانپزشک اتریشیالاصل مقیم کانادا که پایهگذار پژوهشهای علمی درباره پدیده استرس بوده، از اولین کسانی است که رابطه بین استرس و بیماریها را دقیقا توجیه کرده است. او استرس را به درجه سوختوساز بدن بر اثر فشارهای روانی زندگی تعریف میکند. البته کلمه استرس تنها به روند این پدیده در بدن انسان اطلاق نمیشود، بلکه محرکهای فشارآور نیز تحت همین نام خوانده میشوند. سلیه ؛ در تعریف استرس میگوید: عاملی محیطی است که خاصیت آسیبرسانی دارد و الزاما باعث صدمه جسمانی میشود و نتیجه آن به صورت اثرات گسترده فیزیولوژیک قابل تشخیص است. این تاثیرات و واکنشهای فیزیولوژیک در تمام افراد یکسان میباشد. سلیه، پس از تحقیقات درباره استرس، اصطلاح ؛ سندرم کلی سازگاری را ارائه داد. طبق این دیدگاه ارگانیسم در معرض استرس سه مرحله را طی میکند:
الف)در مرحله نخست، ارگانیسم مصیبت و سختی را تجربه کرده و سعی میکند با آن مقابله کند. در این مرحله که مرحله خطر نامیده میشود، اگر استرس خفیف باشد، ارگانیسم ناآرام و مضطرب میشود و اگر استرس شدید باشد، ارگانیسم شوکه شده و حالات افسردگی در او ظاهر میشود. در هر دو حالت میل به غذا خوردن و آمیزش از ارگانیسم سلب میشود.
ب)در مرحله دوم، ارگانیسم تلاش میکنند با موقعیت خو گرفته و سازگاری پیدا کند. در این مرحله ارگانیسم به مقاومت مبادرت میورزد و سعی میکند با تغییرات خو بگیرد. تحقیقات سلیه نشان میدهد که در حیوانات، غذا خوردن به حد طبیعی بازمیگردد. ولی اختلال در فعالیت جنسی، همچنان باقی میماند.
ج) در مرحله سوم، تحمل ارگانیسم به پایان رسیده و تسلیم میشود. ارگانیسم زمانی وارد مرحله سوم یا مرحله خستگی میشود که پس از تلاشهای مکرر برای سازگاری، سیستم دفاعی بدن مختل میشود و در نتیجه واکنشهای فیزیولوژیک که در مرحله اول شروع شده بود، خود را نشان میدهد. در این حالت اگر محرک استرسزا تکرار شود، ارگانیسم علائم و عوارض مرحله خطر را از خود نشان میدهد .
به طور کلی دیدگاه سلیه، چند بعد اساسی را دربرمیگیرد. مهمترین این ابعاد این است که هرچند استرس ممکن است بر قسمت خاصی از بدن وارد شود، ولی تاثیر آن، یعنی واکنش فرد به تمام استرسها یکسان است. پس واکنشهای رفتاری فیزیولوژیک در افراد یکنواخت میباشد. یکی از مسائلی که در ارزیابی دیدگاه کانن و سلیه باید به آن توجه کرد این مسئله است که صرف نظر از اینکه هر دو دانشمند، تصویری که از استرس ارائه میدهند، تصویری صرفا فیزیولوژیک است، ولی واکنش نسبت به هم خوردن تعادل حیاتی کانن یا سندرم سازگاری کلی سلیه، بحثی را در مورد واکنشهای رفتاری و فیزیولوژیک زمانی که ارگانیسم خود را برای رویداد استرسزا آماده میکند یا انتظار آن را میکشد به میان نمیآورد. برای مثال مادری که وضع حمل میکند، نه ماه انتظار تولد نوزاد را کشیده و خود را آماده میسازد . در سالهای اخیر دیدگاه سلیه بارها مورد انتقاد قرار گرفته است که مهمترین آنها عبارتند از:
- وی نقش مهم تفاوتهای فردی را در واکنش نسبت به استرس نادیده گرفته است.
- در دیدگاه سلیه، تنها به تجزیه و تحلیل استرسهایی که شدیدا زیانآور و مضر هستند پرداخته است.
نظریه استرس عینی
در این تئوری عامل محرک باعث ایجاد برانگیختگی بدن می شود، این واکنش فرد را برای نشان دادن عکس العمل در مقابل شرایط استرس زا آماده می کند. اما این حالت تا مدت زمانی کوتاه مفید است. اگر طول مدت استرس زیاد شود به مرور باعث ایجاد احساس گیجی، دگرگونی در ادراک، کاهش سطح تمرکز و یادآوری می شود. در نهایت استرس باعث اختلال کامل در تصمیم گیری و هوشیاری فرد خواهد شد.
نظریه زمینه قبلی
بر طبق این نظریه برخی افراد به واسطه سابقه ژنتیکی و از آنجایی که به لحاظ ژنتیک آمادگی های استرسی شدن در آنها وجود دارد، زمانی که در شرایط محیطی استرس زا قرار می گیرند، در مقابل یک نوع محرک نسبت به سایرین واکنش شدیدتری نشان می دهند، محرکی که ممکن است دیگران در مقابل آن هیچ واکنش استرسی نشان ندهند.
نظریه الگوی شخصیت
در این دیدگاه الگوی شخصیتی افراد در نحوه واکنش به استرس دارای اهمیت است. افراد بسته به الگوی شخصیتی خود نسبت به استرس واکنش های متفاوتی بروز می دهند، البته این نکته باید در نظر گرفته شود که استرس به خودی خود یکی از واکنش های طبیعی است که جهت ادامه حیات گونه های مختلف، لازم و ضروری است. این که چرا برخی از مردم همیشه مضطرب یا غمگین هستند و برخی دیگر آرام و خوشحال، عده ای مکرراً به بیماریهای مختلف مبتلا می شوند، در حالی که عده ای به ندرت بیمار می شوند، از جمله پرسشهای اساسی هستند. شاید علت این تفاوتها، تفاوت در نحوه پاسخ افراد به موقعیتهای مختلف زندگی باشد. دانستن چیزهایی درباره الگوهای معمولی پاسخهای یک شخص، می تواند ما را در پیش بینی این که او در یک موقعیت جدید چگونه رفتار خواهد کرد، یاری دهد.
راههای خاص پاسخ دادن یک فرد، اغلب از ویژگیهای شخصیتی او ناشی می شود. هر ویژگی ثابت شخصیتی، رویکرد فرد را نسبت به موقعیتهای استرس زا محدود می سازد، زیرا سبکهای ویژه تفکر و رفتار وی، فقط اجازه پاسخهای معین و محدودی را می دهند. در حال حاضر این اندیشه رایج است که تفاوتهای فردی در سلامت تا اندازه ای ریشه در خصوصیات شخصیتی ثابت فرد دارند . اما این که شخصیت چگونه بر سلامت فرد تأثیر می گذارد همچنان مرموز است. یکی از پرسشهای پژوهشی که روان شناسی سلامت بدان علاقه مند است، رابطه بین شخصیت، استرس و بیماری است. شخصیت میتواند موجب آسیب پذیری در برابر استرس یا مقابله ضعیف باشد که در این صورت موجب وقوع بیماری می شود. همچنین شخصیت ممکن است با رفتارهای مضر بر سلامتی ،برای مثال سیگار کشیدن ارتباط داشته باشد که بدین طریق نیز منجر به بیماری می شود. تا به حال محققین روی این نکته تأکید داشته اند که عوامل شخصیتی احتمالاً در تعیین این که چه کسانی بیشتر بیمار می شوند، نقش دارند. همچنین عوامل شخصیتی می توانند پیش بینی کنند که چه کسانی احتمالاً زودتر بهبود می یابند. یکی از ویژگیهای شخصیتی که مکرراً در پژوهشهای روان شناسی سلامت مورد مطالعه قرار گرفته، روان رنجورخویی است.
افراد دارای این صفت به ناراحتی مزمن، نگرانی و اضطراب تمایل دارند و با هیجانات منفی قوی به ناخوشایندی های زندگی پاسخ می دهند. مطالعات مختلف شیوع بیماری را در درونگرایان بیش از برونگرایان نشان داده است.همچنین در توضیح بیشتر تاثیر شخصیت بر استرس می توان عنوان نمود که کوباسا؛ نتیجه پژوهشی نشان داده است، افرادی که دارای خصوصیات شخصیتی مقاوم باشند، در برابر استرس مقاوم تر از دیگران هستند یعنی با کار و زندگی خود بیشتر درآمیخته هستند، به مبارزه جویی و تغییر، گرایش بیشتری داشته و رویدادهای زندگی را بیش از دیگران در کنترل خود دارند و می توانند تدابیر بهتری برای رویدادهای استر س زای زندگی خود بیاندیشند.
منبع
الماسی،شهپر(1393)، رابطه ی بین استرس شغلی و فرسودگی شغلی با سلامت روان در بین کارکنان ادارات،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی، دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید