نظریات استرس

 نظریه بریف ـ شولر و نسلی

به تحمیل شدن ؛ استرس   فشار به عنوان یک تقاضای غیر عادی اشاره می کنند و معتقدند که فشار روانی حالتی تنش زا است که بوسیله فردی که با تقاضاهای غیر عادی، موانع یا فرصت های خاصی روبرو می شود تجربه می گردد.

نظریه آلپورت

به نظر آلپورت روان نژند، پیامد نقصان و کمبود و سلامت روان است. روان نژندها تمایل شدیدی برای فرار از مسئولیت دارند این تمایلات نیازها، کنش ها و ایده ها را در مقابل واقعیت محافظت می کند. آلپورت نتیجه پژوهش های مربوط به سلامت روان شناختی را در شش معیار خلاصه کرده است که این معیار عبارتند از گسترش خویشتن یا مبادله ، احساس همدردی ، شفقت ، امنیت عاطفی ، ،بینش خویشتن ، جهت مندی .

نظریه مزلو

مزلو در مطالعات اولیه خود دریافت که غلبه یک حیوان به سایرین. به ندرت از طریق پرخاشگری آشکار و بکارگیری نیروی حیوانی صورت می گیرد، بلکه غالبا در حیوان نوعی اطمینان درونی و حس غلبه وجود دارد که با ابراز آن ، همنوعان نامطمئن تر؛ سلطه حیوان غالب را می پذیرند. مزلو همین مفهوم را به انسان ها نیز گسترش داد و آن را جز ارزش دادن به خود و اطمینان از شخصیت خویشتن چیز دیگری تصور نمی کرد. مزلو با بهره گیری از روشی بر مبنای محاوره که عبارت از مصاحبه عمیق با مراجعه کنندگانش بود توانست به دو گروه انسان مطمئن و نامطمئن به تعبیر خود وی؛ سالم و ناسالم برسد.گروه اول اعتماد به نفس داشتند ودارای حس برتری وارزش گذاری مثبت نسبت به خود بودند و هیچگونه احساس کم رویی و دستپاچگی در آن ها وجود نداشت و مستقل و صاحب رای بودند.

در صورتی که افراد نا مطمئن و دارای استرس ، فاقد احساس گذاری مثبت نسبت به خود بودند و نسبت به قابلیت ها و جهات کمال و قوت خویش احساس بی اعتمادی داشتند به دیگران اتکا کرده و در انتظار کمک نیرو های خارجی بودند و سایرین را دارای برتری و ارزش هایی بیشتر از خودشان تصور می کردند. ویژگی های دیگری که وی در افراد سالم و فاقد استرس خطرساز عنوان می کند عبارتند از: سنت شکنی بیشتر، اضطراب و حسادت کمتر و نیز عصبانیت ها که در این گروه در مقایسه با گروه دیگر به مراتب نادرتر است. خود کنترلی و هدایت خویشتن از علائم مشخص اینگونه افراد است. مزلو اصطلاح خود شکفتگی را برای انسانی سالم بسیار مطمئن و متکی به نفس بکار برده است .

نظریه فرتیس پرلز

به عقیده پرلز انسان ها در هر لحظه با یکسری تقاضاهای خارجی و نیاز های داخلی روبرو هستند و به همین دلیل فرد باید قادر به برقراری تعادل بین این دو نیرو باشد. استعداد تنظیم این دو نیرو ذاتی و فطری است. این استعداد درونی همزمان با رشد انسان گسترش می یابد و پرلز این استعداد درونی را خود گرایی ارگانیسم نامیده است. بنابراین نظریه پرلز، شخصیت سالم در زمان حال و برای حال زندگی می کند و با اینکه میتواند برای آینده برنامه ریزی کند دچار اضطراب ناشی از اینکه فردا چه خواهد شد نمیشود.

نظریه کانن

کار سلی بر مبنای کار کانن که در سال 1539 استرس ها و پیچیدگی های هرمئوستاز را شرح داد پایه ریزی شده است.کانن علاقه زیادی به مکانیسم هایی دارد که بدین وسیله توسط آن ها بدن ترکیب نسبتا ثابت خود را حفظ نموده است ،گرچه ما می دانیم که ترکیب بدن دائما در حال تغییر است .کانن معتقد بود که بدن باید تغییرات داخلی را تعدیل نماید تا سالم بماند.

نظریه پاستور

بیماری، واکنش اختصاصی بدن در مقابل ویروس­ها و باکتری­های مهاجم است و موجب بروز بیماری در انسان می گردد.

نظریه لوتانز

لوتانز استرس را پاسخی دانسته که فرد برای تطبیق با یک وضعیت خارجی متفاوت با وضعیت عادی، رفتاری، روانی یا جسمانی از خود بروز می دهد و این تطبیق ممکن است نمودی مخرب یا سازنده داشته باشد.

نظریه راجرز

الگوی راجرز از شخصیت سالم، سلامت روانی انسان است که بسیار کارآمد و با کنش و با کارکرد کامل که از تمام توانائیهایش بهره می گیرد و عملکرد مطلوبی دارد. راجرز برخلاف آلپورت که اطلاعاتش را از بررسی افراد بالغ و سالم بدست آورده بود با کسانی به کار و تحقیق پرداخته که به علت مشکل روانی برای دگرگونی شخصیت در جستجوی کمک بودند به نظر راجرز درک آگاهانه از خویشتن و دنیای پیرامون است که شخص را هدایت می کند و نه نیروهای ناآگاهانه که تحت فرمان او نیستند.

عوامل بالقوه استرس شغلی

عوامل محیطی: این نوع استرس ها، در سازمان هایی که دارای نگرش سیستمی باز هستندو به گونه قابل ملاحظه ای از محیط بیرونی خود متاثر می شوند بوجود می آید و شامل تغییرات اجتماعی ، تکنولوژیکی ؛ سیاسی و اقتصادی می باشند.

عوامل سازمانی:با وجود اینکه عوامل متعددی در محیط کار وجود دارد که در ایجاد استرس موثر می باشنددر این جا به هشت عامل عمده آن از جمله ، تفاوت های حرفه ای ؛ ابهام نقش ؛تعارض نقش ؛ اضافه باری یا کم باری نقش ؛ توزیع نامناسب مسئولیت؛ساختار سازمانی ناهمگون ؛ عدم رهبری اقتضایی و فقدان مشارکت اشاره می شود.

عوامل فردی:  عوامل تشکیل دهنده زندگی خصوصی کارگر یا کارمند، آخرین مقوله ای است که می تواند به عنوان عوامل بالقوه استرس مورد بررسی قرار گیرد .

همچنین فیکلرد ؛ در تحقیق خود در آمریکا  علائم و نشانه های استرس را در چهارسطح ؛ بسته به شدت استرس به شرح زیر پیشنهاد می کند:

  • افزایش ضربان قلب، تند شدن تنفس، افزایش فشار خون، تغییرات فیزیولوژیکی
  • تهییج، اضطراب، تنش عدم توانایی در تمرکز افکار، ناآرامی و بی قراری
  • سردرد، دردشکم  و سایر دردهای بدنی
  • زخم معده، حمله قلبی، اعتیاد، بیماری های حاد روان وروان پریشی

منبع

زارعی رباط،فاطمه(1393)، تاثیر استرس شغلی و بی تفاوتی سازمان،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت دولتی،دانشگاه علامه طباطبائی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0