نظريه طرفداران غريزهي پرخاشگري
نظريه فرويد:
فرويد در اوايل كار خود غرايز بشري را به دو دسته تقسيم كرد غرايز جسمي و غرايز حفظ ذات ؛ حيات ما در سال 1920 ظاهراً در نتيجه تأثير جنگ جهاني اول يك طبقهبندي جديد را ارائه داد كه در آن از دو دسته غرايز نام برد غرايز زندگي Evos و غرايز مرگ Thonat، غرايز زندگي سازنده و خاص حيات در حالي كه غرايز مرگ ؛ پرخاشگري مخرب هستند به نظر فرويد مرگ عكسالعملهاي ياد گرفته شده در مقابل محركهاي محيطي هستند بلكه انگيزههاي غريزي بشر هستند كه در نهاد امر سرچشه ميگيرند و او پرخاشگري را به عنوان يك غريزه اساسي مينگريست نيروي غرايز مرگ در درون انسان انباشته ميشود و سرانجام به حدي ميرسد كه بايد تخليه شود خواه رويه بيرون، به شكل پرخاشگري آشكار به روي مقعدي دارد كه در اين مرحله سائق پرخاشگري به اوج ميرسد اين بدان معني است كه در اين دوره علاقه به آسيب رساندن و از بين بردن به همان شدت علائق مقعدي وجود دارد. از آنجايي كه در اين دوره علاقه به آسيب رساندن و از بين بردن به همان شدت عائق مقعدي وجود دارد. از آنجايي كه در اين مرحله مسائل مربوط به پرخاشگري و دفع ميپردازد و بعضي از روانشناسان اين مرحله را مقعدي ـ ديگر را دانستهاند .
نظريه لورنز:
لورنز؛ در كتاب پرخاشگري؛ اظهار ميدارد كه پرخاشگري صفت غريزي تمام موجودات زنده است به عقيده او پرخاشگري براي حفظ حيات انسان در گونههاي ديگر حيوانات به كار ميرود و هدف اصلي پرخاشگري تأمين فضاي زيستي كافي براي زندگي موجودات يك نوع است لورنز نتيجه ميگيرد كه پرخاشگري بين افراد يك گونه نقش حياتي و ميدي بازي ميكند.زيرا رفتار پرخاشگرانه تأثير مستقيم بر جفتگيري حيوانات داشته به اين سبب انتخاب آنها ميگردد حيوانات داراي سيستم ژنتيكي به خصوص هستند كه مانع بروز پرخاشگري در اوقات غير طبيعي ميشود چون فاقد چنين سيستمي است و يا آن را پرورش نداده است بنابراين از پرخاشگري گاهي براي هدفهاي غير طبيعي و حياتي استفاده ميكند به نظر وي علت چنين رفتاري در بشر نتيجه رشد فكري انسان و تسلط او بر محيط و عوامل طبيعي است در حقيقت انسان به مرحلهاي رسيده است كه گرسنگي، سرما و يا خورده شدن به وسليه ديگر حيوانات خطرات اساسي محسوب نميشود.
خطر عمده در مورد انسان جنگهاي بين قبيلهاي مابين كشوري عقب مانده از قافله، تصاحب پول و تجدد ولي چنين عواملي در زندگي حيوانات نقش اساسي بازي نكرد و سبب به وجود آمدن پرخاشگري نميشود پرخاشگري لورنز به يك فرضيه هيدروليكي شباهت دارد.به اين ترتيب كه انرژي نيروي محركه پرخاشگري به تدريج در مراكز عصبي موجود زنده انباشته ميشوند.وقتي انرژي را به اندازه كافي ذخيره شد انفجار به وقوع پيوسته و پرخاشگري ظاهري ميشود. بنابراين سبب رفتار پرخاشگرانه ميتواند انرژي انباشته شده غريزي باشد و نه محركهاي محيطي البته لورنز معتقد است كه انسان محرك و يا محركهايي را در حيط خود پيدا كرده و ؛ فرژ منع شده در قبل از انفجار خالي ميكند و حتي انسان فعالانه به دنبال چنين محركهايي در محيط ميگردد و در صورت نبودن اين محركها خود آنها را ايجاد ميكند .
نظريه ناكامي ـ پرخاشگري:
اين فرضيه براي اولين بار در سال 1939 توسط گروهي از محققان ؛ دالارد، و دوب، ميلر، موور، عرضه شد اين عده در اوائل كار تحقيقي خود به اين نتيجه رسيدند كه رفتار پرخاشگرانه نتيجهي مستقيم ناكامي است و بالعكس يعني وجود ناكامي هميشه سبب بروز پرخاشگري ميشود از زمان ارائه فرضيه به بعد افرادي نظير مازلو ، آزين، باس و ديگران در اين مورد تحقيق كردهاند يكي از اثرات اين پژوهش اصلاح فرضيه ناكامي ـ پرخاشگري بود كه توسط بركوينز عرضه شد اين تئوري دو بخش مهم را به تئوري اوليه ناكامي ـ پرخاشگري اضافه كرد اول اينكه هر عمل پرخاشگرانه صرفاً نتيجه ناكامي نبوده و عوامل ديگري در بروز آن دخيل هستند. يعني رفتار پرخاشگرانه مانند بسياري از رفتارهاي ياد گرفته شده ميتواند در غياب ناكامي ظاهر شود براي مثال فردي ممكن است از عمل پرخاشگرانه خود جهت جلب توجه يا محبت ديگران استفاده كند در اين حالت بيتوجهي اطرافيان به اين عمل احتمالاً سبب ناكامي خواهد شد و ديگر اينكه رابطه بين ناكامي و پرخاشگري ضعيفتر از آن است كه توسط اين گروه پيشنهاد شده است . با وجود مباحثي كه در زمينه تعريف رابطه بين ناكامي و پرخاشگري صورت گرفته است ولي نتيجه قطعي به دست نيامده است، به طور خلاصه نتايج به دست آمده به شرح زير است: از ناكامي تنها عالم بوجود آورندهي پرخاشگري تلقي نميشود.
- پرخاشگري هميشه به دنبال ناكامي ظاهر نميگردد و ممكن است واكنشهاي ديگري مانند تغيير حذف يا تسليم در برابر عوامل باعث ناكامي شود.
- رفتارهاي پرخاشگرانه كه در مقابل ناكامي ظاهر ميشود بيشتر در كودكان و حيوانات نشان داده ميشود در اشخاص بالغ چنين رفتاري مبني بر عواملي چون شدت ناكامي، حالت شخصي در لحظه ناكامي زمينه تجربي فرد انتظارات فرهنگي , اجتماعي است.
- واكنشهاي پرخاشگري كه در مقابل ناكامي ظاهر ميشود يك عكسالعمل آموخته شده ميباشد چنين رفتاري در طي دوران كودكي و نوجواني از طريق تعليم وتربيت به وسيله والدين در كودك ايجاد ميشود.
- واكنش افراد بالغ در برابر ناكامي متفاوت است اين اختلال نتيجه تفاوت فردي در طرز تربيت، زمينه فرهنگي و اجتماعي و ساير عوامل تشكيل دهندهي شخصيت اجتماعي فرد است .
نظريه ياگيري اجتماعي:
طبق نظريه يادگيري اجتماعي، اصول اخلاقي دوره رشد منحصر به فرد ندارد، بلكه رفتار اختلاقي درست مانند همه پاسخ ديگري اكتساب ميشود: از طريق تقويت و سرمشق گيري.نظريهپردازان يادگيري اجتماعي معتقدند كه كودكان عمدتاً از طريق سرمشگيري ياد ميگيرند كه به صورت اخلاقي رفتار كنند ـ با مشاهده كردن افرادي كه رفتار مناسب را نشان ميدهند و با تقليد كردن از آنها بعد از اين كودكان پاسخ اخلاقي، مانند تقسيم كردن يا راستگويي را اكتساب كردند، تقويت به شكل تحسين، فراواني آن را بيشتر ميكند .
تئوري يادگيري ـ اجتماعي پرخاشگري
بندورا و الترز و ديگر محققان در حوزه پرخاشگري بررسي نموده و مدل جديدي از رفتار پرخاشگرانه ارائه نمودند اين تئوري به نام تئوري يادگيري اجتماعي معروف شده است در اين تحيقات دو عامل اساسي كه در بروز پرخاشگري نقش عمدهاي دارند عنوان شده است اين دو عامل:
- تقليد
- منبع موثر ميباشد.
منظور از تقليد، مشاهده رفتار پرخاشگرانه ديگران و تكرار همان رفتار توسط بيننده است منبع مؤثر نقطه مقابل تقليد است به اين ترتيب كودك فرضاً مشاهده ميكند كه پرخاشگري در فيلم سبب تنبيه خود پرخاشگر شده است آن كودك احتمالاً نتيجه ميگيرد كه پرخاشگري نتيجه خوبي ندارد و در نتيجه از بروز آن خودداري ميكند .باندورا و والترز ؛ پرخاشگري را به عنوان يك رفتار سازنده و آموخته شده نام بردهاند. رفتار سازنده بايستي كه شخص را به مقصد برساند بدين ترتيب كه اگر شخص آموخته باشد كه ناكامي با رفتار پرخاشگرانه به زانو درآورد احتمالاً در آينده نيز در مقابل ناكامي، پاسخ پرخاشگرانه از خود بروز خواهد داد.
منبع
محمد زاده،زینب،(1393)، رابطه شیوه های فرزندپروری با پرخاشگری و اضطراب کودکان پيش دبستاني،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید