مولفه های هویت جمعی
هویت ملی از مقولاتی است که در قرن بیستم و بعد از شکلگیری سیاسی نظام بینالمللی قالب مفهومی خاص خود را پیدا کرد؛ هر چند که همواره یکی از مشغلههای ذهنی اندیشمندان ایرانی بوده است. هویت ملی نیز، مانند هویت، تعاریف مختلفی دارد. در یک تعریف: هویت ملی، همان احساس تعلق و تعهد نسبت به اجتماع ملی و نسبت به کل جامعه در نظر گرفته شده است، و میتوان گفت هویت ملی به این معناست که افراد یک جامعه، نوعی منشأ مشترک را در خود احساس می کنند. در تعریفی دیگر: «هویت ملی، مجموعهای از نشانهها و آثار مادی، زیستی، فرهنگی و روانی، است که سبب تفاوت جوامع از یکدیگر میشود؛ و لذا، هویت ملی، اصلیترین سنتز و حلقهی ارتباطی بین هویتهای خاص محلی و هویتهای عام فراملی است». در تعبیری کاملتر هویت ملی، مجموعهای از گرایشها و نگرشهای مثبت نسبت به عوامل، عناصر و الگوهای هویتبخش و یکپارچهکننده در سطح یک کشور به عنوان یک واحد سیاسی است. از آنجائیکه هويت ملي یک پديدهاي جمعي بوده و بر بنيادهاي فرهنگي، تاريخي و اعتقادي اقوام گوناگون کشوراستوار میباشد، به همین دلیل، هويت ملي از نظر جامعهشناسي به مثابه نوعي احساس تعهد و تعلق عاطفي نسبت به مجموعهاي از مشتركات ملي جامعه است كه موجب وحدت و انسجام ميشود و داراي ابعاد مختلف خرده فرهنگ ملي، ديني جامعهاي و انساني است و ويژگي اصلي آن قابليت انعطاف اجزاء آن و بومي بودن ابعاد تشكيل دهنده آن ميباشد.
همانگونه که از تعریف هویت ملی بر میآید، این مفهوم دارای عناصر سازندهای میباشد. از جمله مهمترین آنها، میتوان به ارزش های ملی، دینی، جامعهای و انسانی اشاره کرد. ارزش های ملی، تمامی مشترکات فرهنگی اعم از: سرزمین، زبان، نمادهای ملی، سنتها و ادبیات را شامل میشود؛ ارزش های دینی، تمام مشترکات دینی و فرهنگ دینی را شامل میشود؛ ارزش های جامعهای به اصول، قواعد و هنجارهای اجتماعی نظر دارد، و ارزش های انسانی، به کلیهی اصول و قواعد انسانی، فارغ از هر گونه محدودیت اجتماعی و جغرافیایی برای نوع بشر نظر دارد. البته در میان اندیشمندان علوم سیاسی، اجتماعی، جغرافیا، تاریخ و غیره، دربارهی اصالت هر یک از ارزش های فوق نسبت به دیگری اختلاف نظر وجود دارد. در جغرافیا، به سرزمین و تاریخ مشترک؛ در علوم اجتماعی، به زبان و دین مشترک و در علوم سیاسی، به ساختار سیاسی مشترک، ملیت و ملت و جامعهی مدنی تأکید شده است. هویت ملی در کنار عناصر سازندهی خود، ابعاد: گوناگونی هم دارد که شامل ابعاد اجتماعی، تاریخی، جغرافیایی، سیاسی، دینی، فرهنگی، زبان و ادبیات میشود. هر یک از این ابعاد، در تکوین و تشخص هویت ملی، اهمیت خاص خود را دارد، بعد اجتماعی نشاندهندهی تعلق شخص به یک محیط اجتماعی خاص است، که محدوده هویت اجتماعی او را شکل میدهد؛ بعد تاریخی، عبارت است از آگاهی مشترک افراد یک جامعه از گذشتهی تاریخی و احساس دلبستگی به آن؛ و لذا، احساس هویت تاریخی و هم تاریخی پنداری، پیوند دهندهی نسلهای مختلف به یکدیگر است که مانع جدا شدن یک نسل از تاریخاش میشود؛ در حالی که هویت ملی هر ملت، در درجهی نخست زاییدهی محیط جغرافیایی آن ملت است؛ زیرا محیط جغرافیایی، تبلور فیزیکی، عینی، ملموس و مشهود هویت ملی به حساب میآید.
هویت ملی در بعد سیاسی، در صورتی شکل میگیرد که افرادی که از لحاظ فیزیکی و قانونی، عضو یک نظام سیاسی هستند و داخل مرزهای ملی یک کشور زندگی میکنند، و موضوع یا مخاطب قوانین آن کشور هستند؛ از لحاظ روانی هم خود را اعضای آن نظام سیاسی بدانند. علیرغم تأثیر انکارناپذیر ابعاد فوق در هویت ملی، و با وجود شدت یافتن فرایندهای توسعه و نوسازی، مذهب در تمام ابعاد خود، همچنان منبع مهمی برای هویت و معنابخشی در جهان متجدد و آشفته به شمار میرود. شاخصهای مهم هویت عمومی به شعایر، مناسک و نهادهای دینی و بالأخره مشارکت و تمایل عملی به ظواهر و آیینهای مذهبی و دینی میشود. بعد فرهنگی هویت ملی نیز از مهمترین اجزای هویت ملی یک جامعه است که سبب توافق فرهنگی میشود؛ زیرا فرهنگ و میراث فرهنگی یک ملت، کلیت زنده و پویای خلاقیت انسانی آن ملت است، که به نحوی خودآگاه یا ناخودآگاه، آن ملت را تحت تأثیر قرار میدهد. شاخصهای مهم این بعد شامل: آیینها و سنتهای عام؛ جشنها و اعیاد؛ ارزش های سنتی؛ لباس و طرز پوشش؛ معماری بناها و مکانها؛ رسوم؛ عرف و هنرهای ملی و بومی هستند. زبان نیز، بعد مهمی از میراث مکتوب هر ملتی است. زبان نه تنها به عنوان یک محصول اجتماعی، ابزار و وسیلهی ارتباطات به شمار میرود، بلکه خود به عنوان بخشی از متن روابط اجتماعی که در تولید و باز تولید فرهنگ و هویت ویژهی هر جامعه نقش مهمی دارد؛ و لذا، میتوان گفت زبان یک ملت، نظام معنایی آن ملت است. با توجه به تعاریف مذکور، عناصر سازندهی هویت ملی و ابعاد متفاوت هر کدام، برای هویت ملی کارکردهای خاصی را میتوان برشمرد. انسجامآفرینی و همبستگی ملی؛ ایجاد آگاهی ملی و تعیین سازوکارهای فرهنگ سیاسی از آن جملهاند. بهرهگیری از تواناییهای نمادین مانند زبان، دین، گذشته تاریخی و منافع مشترک، میتواند به همبستگی ملی منجر شود. با توجه به نقش تعیین کنندهای که هویت ملی در حوزهی فرهنگ، اجتماع، سیاست و اقتصاد دارد، علاوه بر ایجاد همبستگی و مشروعیت بخشیدن به نظام سیاسی ـ اجتماعی، نقش عمدهای را در قوام و دوام حیات سیاسی یک ملت ایفا میکند، و حتی برای تعیین مسیر زندگی جمعی در آینده و اهداف ملی، نقش خاصی را بر عهده میگیرد.
هویت ملی با مفاهیم دیگری نیز مرتبط است. زمان میتوان از هویت ملی یک جمع سخن به میان آورد که قبلا به ملت تبدیل شده باشند. مفهوم ملت با توجه به ویژگیهای عینی و مشترک یک جامعه و تصورات ذهنی اعضای آن، تعاریف متعددی دارد. این واژه گاهی به گروهی از مردم اطلاق شده است، که دارای وحدت زبان یا نژاد یا مذهب یا ترکیبی از آنها باشند، در نظر گروهی دیگر اعتقادات، منافع مشترک و رخدادهای تاریخی، عوامل مؤثر در ایجاد ملت هستند؛ و لذا، میتوان گفت ناسیونالیسم یا ملتگرایی نوعی احساس وفاداری و تعلق به ملتی خاص است که برای خود صفات ویژهای قایل بوده، در تلاش برای حفظ منافع ملی و فرهنگ ملی خود از هیچ کوششی دریغ نمیورزند. در این دیدگاه، ملت به گروهی اطلاق میشود که خود را دارای پیوندها و علقههایی میبیند که این پیوندها و علقهها شرط لازم آن است، اما آگاهی و اذعان به آن پیوند، شرط کافی است.
با توجه به اینکه در مورد قومیت و گروه قومی گونههای مختلفی از تعاریف وجود دارد؛ لازم است در اینجا تعریف هویت قومی را در کنار هویت ایلی مشخص کنیم. بدین منظور، میتوان گفت که هویت قومی صفتی برای گروههای ایلی است که از ساختار سنتی خود خارج شده و با بیان سیاسی مشخصههای جدیدی پیدا کردند. گروه قومی برای خود، اساس تعلق به یک واقعیت بیرونی که آنها را از دیگران تفکیک میکند، هویتیابی از طریق نام و زبان مشترک، حرکت به سوی فرایندهای همگرا در قالب یک سرزمین و ظهور گرایشات و آگاهیهای قومی را میتوان به عنوان مهمترین مشخصههای جدید ذکر کرد.اهمیت «هویت قومی برای خود» زمانی مطرح میشود که یک گروه قومی از وضع و جایگاه اجتماعی ـ سیاسی خود آگاه میشود و نوعی گرایش نسبت به علایق قومی – که حاصل جنبههای فرهنگی اجتماعی درون گروه میباشد ـ ظهور میکند. این گرایش بیشتر در قالب ناسیونالیسم قومی با بیان سیاسی مطرح میشود، یا اینکه بسیجی آگاهانه برای حفظ منافع قومی صورت میگیرد(محمدی، 1391).
هویت قومی یا الگوی قومی، شکل جدیدی است که در فرایند مدرنیزاسیون شکل گرفته و از الگوهای محلی ایلی ـ قبیلهای اقتباس شده است. این الگو، گرایش ناسیونالیسم قومی را به وجود آورده و در حد افراطی به جدانگاری قومی نیز گراییده شده است. در خصوص اینکه گروه ایلی و گروه قومی را امری سنتی و مدرن بدانیم، دو گرایش نظری وجود دارد:
۱- اصلگرایی ۲- ابزارگرایی.
اصلگرایان، این مفاهیم را ناشی از پیوندها و احساسهای اصلی و حتی ذاتی و طبیعی میدانند که فراتر از مقاطع زمانی قرار میگیرد و به یک معنی میتوان گفت همواره وجود داشته است. البته این گرایش خود شامل دو گروه میشود:
الف) اصل گرایان تندرو
ب) اصل گرایان میانهرو
گروه اول، مفاهیم ذکر شده را نوعی پیوند میدانند که جنبهی جهانشمول و طبیعی داشته و میتوان آن را با روابط خویشاوندی و زبان مقایسه کرد. گروه دوم، مفاهیم ذکر شده را حاصل فرایند مشارکت و همزیستی میان اعضای یک گروه اجتماعی میدانند.
در واقع، در این جا هویت قومی (هویت ایلی) نوعی پنداشت و باور عمومی به گذشتهی مشترک، منشأ مشترک نشانهها، نمادها، سنتها و ارزش های مشترک است که در یک فرایند زمانی طولانی شکل میگیرد. این تفسیر از هویت قومی (و هویت ایلی) بیشتر برای انسانشناسان قابل قبول بوده است؛ زیرا بر جهانبینی نمادین و ذهنی انسانها تکیه میزند و آن را به شکلی پویاتر از گرایش نخست تحلیل میکند ابزارگرایان، هویت قومی را مفهومی مدرن میدانند. مطابق با این نظریه، شرایط مدرن و متغیر جهان امروز عامل ایجادکنندهی الگوی قومی و گرایش ناسیونالیسم قومی است. در این رویکرد نظری، چند دیدگاه وجود دارد که هرکدام به عاملی از عوامل در ایجاد هویتیابی قومی و سیاسی شدن قومی در شرایط جدید توجه دارد. مثلاً رهیافت سیاسی عامل اصلی هویتیابی قومی را به دولت نسبت میدهد. برخی رهیافت اقتصادی رقابت بر سر منابعی که وجود دارد و امتیازات آشکاری را که گروهها به خاطر آن به رقابت میپردازند، عامل اصلی بروز و ظهور هویت قومی میدانند.
در مجموع در مورد ایران باید گفت هویت ایلی، از دیدگاه کهنگرایان موضوعی است که از گذشته در ایران وجود داشته است؛ اما از طرفی، هویت قومی از دیدگاه ابزارگرایان، پدیدهای مدرن است که تحت تأثیر شرایط جدید ظاهر شده است. این شرایط منجر به این شد که هویت قومی جدید مبتنی باشد که از دلبستگی و تعلق خاطر نسبت به گروه قومی حکایت دارد. در واقع رشد هویت قومی که در خود بحران و تحولات قومی را به وجود آورده، یا سیاسی شدن ایلات و ظهور ناسیونالیسم قومی را منجر شده است، همه متأثر از شرایط نامطلوب زندگی، سختیها و به حاشیه رانده شدنها یا عوامل متنوع دیگر است. تئوریهای موجود در ابزارگرایی ـ همانگونه که ذکر شد ـ بر عوامل گوناگون تأکید میکنند؛ اما در این مقاله نقش دولت را در ظهور هویت قومی مهم دانسته و بر این امر تأکید میشود.
حرکت به سمت جهانی شدن و استقرار فرهنگ و هویت جهانی در بسیاری از جوامع بدلیل دستیابی بر مدینه فاضله وعده داده شده بود . توسعه وسایل ارتباط جمعی و کوتاه شدن فواصل بین افراد ، فرهنگها ومناطق جغرافیایی ، باعث شده که بتدریج مرز بین قومیتها از بین برود. ایجاد هویت جهانی باعث به اشتراک گذاشته شدن و انتقال حجم وسیعی از دستاوردهای بشری به کل مجموعه انسانی می گردد که شامل علم، فلسفه، هنر، مفاهیمی چون آزادی و …. می باشد. هویت جهانی که بر داشت فرد از خود بعنوان عضوی از جامعه بشری است ، طوری که در این بر داشت مرز بین اقوام ، کشورها ، زبانها در نوردیده می شود ، به طور مستقیم یا غیر مستقیم قومیتهای مختلف را به گفتگو و تبادل وا می دارد. هویت جهانی در سطح کلان باعث تجانس فرهنگی – قومی می شود و نهایتاً جهت گیری و اهداف واحدی دا در نظام جهانی دنبال می کند . هویت جهانی باعث فاصله گرفتن افراد از دولت محوری شده و هنجارهای فرا گیر و مسلط دولتها را ضعیف می نماید وطن گرایی افراطی کم می شود و هویت خواهی فرا ملی افزایش پیدا می کند این هویت خواهی حول محور مشترکات تمام انسانها با هم می چرخد که شامل دفاع از حقوق بشر ، پیشرفت علم ، کرامت انسان ، برابری نژادها و اقوام و … می باشد. هویت جهانی می تواند هویت فردی و قومی را تحت تأثیر گذاشته و به آنها جهت دهد جهتی که هویت جهانی به هویت فردی وهویت قومی می دهد در راستای مشترکات انسانی می باشد.
منبع
ولدی، آمنه(1395)، بررسی تاثیر شبکه های مجاری(اینستاگرام) بر مولفه های هویت جمعی(قومی، ملی و فراملی) و شهروند حرفه ای، پایان نامه کارشناسی ارشد تکنولوژی آموزشی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمانشاه.
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید