مولفه های هوش هیجانی

 هوش هیجانی عبارت است از توانایی نظارت بر احساسات و هیجانات خود، دیگران و توانایی و تفکیک احساسات خود و دیگران و استفاده از دانش هیجانی در جهت تفکر و ارتباطات خود و دیگران.  هوش هیجانی هم عناصر درونی است و هم بیرونی شامل میزان خودآگاهی، خودانگاره احساسات، استقلال و ظرفیت خودشکوفایی و قاطعیت می باشد عناصر بیرونی شامل ظرفیت فرد برای قبول واقعیت انعطاف پذیری و توانایی حل مشکلات هیجانی، توانایی مقابله با استرس و تکانه ها می شود.

 خودآگاهی

 از نظر گلمن خودآگاهی ریشه و اساس مؤلفه های هوش هیجانی است و تا زمانیکه از سطح خودآگاهی پائینی برخورداریم و در انتخاب هدف و برنامه ریزی برای رسیدن به هدف مدیریت کنترل احساسات خود و برانگیختگی خود و بکارگیری نظمی که بتوان براساس آن با احساسات دیگران هماهنگ شود رشد مهارت های اجتماعی متناسب با هدف و عمل با مشکلات مواجه می شویم. تعریفی که گلمن (1995) برای خوداگاهی درنظر گرفته عبارتست از درک عمیق و روش احساسات، هیجانات نقاط ضعف و قوت و نیاز و سائق های خود.

 خودکنترلی یا مدیریت خود

 همچنان که با آگاهی خود در مورد احساسات، هیجانتات و اثرات آنها رشد می دهیم. ما نیز می توانیم توانایی خود را در جهت کنترل آنها بهبود بخشیم. بطوریکه آنها نتوانند تأثیر ناجور برروی عملکرد ما داشته باشند. خودکنترلی هیجان به معنای سرکوب هیجان نیست بدین شکل نیست که با یک سر دفاعی محکم در مقابل احساسات و خودانگیزه های خود درست کنیم برعکس خود کنترلی به این می پردازد که با یک انتخاب برای چگونگی ابراز احساساتمان داریم و چیزی که مورد تأکید است روش ابراز احساسات می باشد به شکلی که این روش ابراز هم جریان تفکر را تسهیل کند و هم از انحراف آن جلوگیری کند(اسکندری، 1391ص 42).

 به طور کلی خلقیات تأثیر فوق العاده بر روی محتوای جریان تفکر می گذارد به عنوان مثال ص زمانیکه ما خشمگین هستیم وقایعی را در ذهن خود می پرورانیم که غضب آلود هستیم و این باعث می شود که نگرش و تفکر ما از موضوع اصلی منحرف شود و ما چیز دیگری را پردازش می کنیم چون در آن موقعیت محتوای تفکر ما عوض شده است نوع نگرش ما نیز عوض شده است و این فرایند باعث ایجاد یک عقده خواهد شد که نتیجه منفی گرایی و کناره گیری از واقعیت می باشد و در آخر به عملکرد نادرست و روابط نامطلوب می انجامد. گلمن معتقد است که می توان خوددداری و مقاومت در مقابل چنین خلقیات که هستبر هستبر اقدامی برای افزایش بازده کاری ایجاد روابط مطلوب می باشد. گلمن معتقد است زمانیکه هیجانات از سلامت افراد ناشی می شود زمینه رشد و شکوفایی برای افراد مهیا م شود زیرا یکی از مفاهیم پذیرفته شده در مورد انسان فیدبک گر، فیربک دادن است افرادی که از لحاظ هیجانی آرام هستند در ایجاد ارتباط موفق هستند و همیشه فیدبک مثبت از دیگران می گیرند یعنی باعث متنوعیت هیجانات موجود می شوند. ما در طول زندگی بدون شک با محرکهایی برخورد می کنیم که ممکن است برای ما ناخوشایند باشند و این ناخوشایندی سریع در خلق و خوی ما تأثیر می گذارد مثل برخورد افراد خانواده یا همکار و درد سطح وسیعتر محرکهایی که ساخته و پرداخته ذهن ما می باشند در این خصوص باید توانایی لازم برای کنترل و مدیریت افکار و رفتار خود داشته باشیم که اساس آن خودشناسی به مهارتهای اجتماعی تشکیل می دهد از نظر گلمن مشاهده خودکنترلی خیلی راحت نیست و خودکنترلی در نبود آتش بازیهای هیجانی بهتر خود را نشان می دهد یعنی هرچه شدت احساسات کمتر باشد خودکنترلی نمود بهتر پیدا می کند. گلمن معتقد است احساس مسئولیت در محیط کاری و نوع برخورد با افراد تحت تأثیر خلقیات فردی می باشند و هرچه محتوای فکر در رابطه با مسئولیتی که فرد قبول کرده است خالصتر باشد احساس مسئولیت بیشتر و بهتر صورت می گیرد. در یکی از تحقیقات صورت گرفته مشخص شده بود افراد موفق در محیط کاری از نظر خودآگاهی با خودکنترلی، سازگاری، نوآوری هفت برابر نمره بیشتری نسبت به افراد ناموفق داشتند و در نتیجه ما می توانیم نتیجه بگیریم خودکنترلی و مدیریت خود تا حد زیادی می تواند موفقیت شغلی را شکل دهند.

 شعور اجتماعی

 شعور اجتماعی سومین مؤلفه هوش هیجانی می باشد و عبارت است از درک احساسات و جنبه های مختلف دیگران و بکارگیری عمل مناسب و واکنش مورد علاقه برای افرادی که پیرامون ما قرار گرفته اند

 این مؤلفه با احساس مسئولیت درقبال دیگران نسبت بیشتری دارند زیرا هرچه افراد پیرامون یا مقابل برای ما اهمیت بیشتری داشته باشند سعی بیشتری خواهیم کرد. واکنش مناسب در قبال آنها نشان دهیم و شرط واکنش مناسب، درک نوع احساس طرف مقابل می باشد. این مؤلفه برای افرادی که با مراجعین زیاد و تفاوت برخوردارند ضروری می باشد خیلی از متخصصین هوش هیجانی عقیده دارند که نشان اصلی هوشیاری اجتماعی توان همدلی است.

 در بین مؤلفه های هوش هیجانی تشکیل همدلی از همه راحتتر می باشد همه ما همدلی با یک دوست، یک معلم با احساس کرده ایم و تشخیص داده ایم که واکنش او تا چه حد باعث دلگرمی ما شده است.همدلی به معنی من خوبم یا تو خوبی نیست و به این معنی هم نیست که تمام احساسات طرف مقابل را تائید و تحسین کنیم همدلی بیشتر به معنی تأمل و ملاحظه احساسات دیگران می باشد.

 به عقیده نظریه پردازان هوش هیجانی نکته کلیدی جهت افزایش حسن همدلی پرورش توانایی گوش دادن درخود می باشد زیرا هرچه افراد احساس مسئولیت بیشتری بکنند. تحمل بیشتری برای گوش دادن به حرفهای دیگران خواهند داشت در نتیجهبه جهت درک بهتری از احساسات دیگران خواهند رسید.  گفتن این نکته ضروری است که همدلی نیز ریشه در خودآگاهی دارد زیرا هرچه ما نسبت به احساسات خود گشاده تر باشیم به همان اندازه در شناخت آنها ماهرتر خواهیم بود. و به راحتی می توانیم نوع احساس خود را از دیگران تفکیک دهیم و برای طرف مقابل یک احساس مستقل قائل شویم.

 گلمن معتقد است که افرادیکه توانایی درک احساسات دیگران را ندارند از لحاظ احساس ناشنوا هستند تشخیص میزان همدلی افراد از طریق کلام، کردار، آهنگ، صدا، سکوت و لرزش آنها راحت است در همه روابط انسانی، توجه کردن به دیگران از انس و الفتهای هیجانی و از طریق ظرفیتهای که شخص برای همدلی دیگران دارد سر چشم می گیرد ظرفیت شناخت احساسات دیگران در عرصه های مختلف زندگی از کار خروشندگی و مدیریت گرفته تا روابط عشق وعاشقی و فعالیتهای سیاسی نقش بازی می کنند. عدم وجود همدلی عواقب ناگوار آن در خیلی از افراد مثل جنایتکاران و کودک آزاران زیاد به چشم می خورد آنچه مهم است ذکر شود این است که افراد به ندرت احساسات خود را در قالب کلمات بیان می کنند و بیشتر از طریق نشانه های غیرکلامی از جمله طرفین صدا و حرکت دست و محدودیت و حالات چهره ابراز می کنند و هرچه ما از نظر هوش هیجانی، قوی تر باشیم می توانیم این پیامهای غیرکلامی را تشخیص دهیم. در یکی از تحقیقات که در آمریکا صورت گرفته بود مشخص شد دانش آموزان که در درک پیام های احساسی خیلی کمتر از دیگران توانایی بیشتری دارند محبوبترین از لحاظ عاطفی و باثبات ترین بچه های مدرسه هستند.

خودانگیزی

 یکی دیگر از مؤلفه های هوش هیجانی می باشد و خیلی از روانشناسان آنرا شرط بقاء می نامند به عقیده آنان انسان سالم هیچ کاری را بدون هدف از پیش تعیین شده انجام نمی دهد و برای رسیدن به هدف و حتی انتخاب هدف خودانگیزی لازم می باشد. از نظر گلمن، خودانگیزی زبان سائق پیشرفت می باشد و کوشش است در جهت رسیدن به حد مطلوبی از فضیلت افرادی که این خصیصه را زیاد دارند همیشه در کارهای خود نتیجه محور سائق زیادی در آنها برای رسیدن به اهداف و استانداردهایی وجود دارد این افراد اهداف چالش برانگیز را خیلی سریع مرتب و میزان مخاطرات آنها را حساب می کنند و اطلاعات و راهبردهایی را به کار می برند که باعث کاهش عدم اطمینان آنها و افزایش عملکرد آنها شود. این افراد خیلی سریع یاد می گیرند که چگونه بازده کاری خود را افزایش دهند و خیلی سریع با اهداف گروه یا سازمان سازگار می شوند.

 این افراد همیشه انتقاد شدید و سازننده در گروه از خود نشان می دهند و موقعیت آنها در گروه طوری است که مدیران همیشه از توانایی های آنها حساب می برند. این افراد همیشه به توانایی خود اعتماد دارند و همیشه نسبت به آینده امیدوار هستند. اگر قرار است یک صفت ضروری برای افراد درنظربگیریم خودانگیزی می باشد زیرا فقط از طریق خودانگیزی است که می توان به پیشرفت فرای انتظار رسید از آنجا که افراد زیر چتر تفاوتهای فردی قرار گرفته اند از لحاظ نیاز و سائق با هم متفاوت می باشند سپس عوامل انگیزش در آنها متفاوت می باشد.

 گلمن در این رابطه معتقد است افرادیکه انجام کار برای آنها مهم است در طول کار علاقۀ زیادی به چالشهای خلاقانه از خود نشان می دهند و عشق به یادگیری و انجام کار در آنها بیشتر وجود دارد این افراد انرژی بیشتری صرف این کار می کنند و سؤالی که همیشه ذهن آنها را مشغول می کند این است که با چه روش بهتری می توان این کار را انجام داد. این افراد زمانیکه عمل آنها به شکست می انجامد باز هم مطلوب باقی می مانند در چنین مواقعی خودتنظیمی با انگیزه پیشرفت در جهت غالب شدن بر ناکامی ترکیب می شود. دو شخص با آمادگی بیشتریدر جهت مقابله با موانع یا کار جدید شروع به کار می کند و به طور کلی مراحل خودانگیزی مطلوب بدین شکل است که در ابتدا اهداف را دسته بندی می کنیم و میزان اهمیت هرکدام را مشخص می کنیم و هرچه خودشناسی ما بیشتر باشد بهتر می توانیم اهداف خود را براساس نیازهای واقعی اولویت بندی کنیم.

مهارتهای اجتماعی

 مهارتهای اجتماعی یکی دیگر از مؤلفه های هوشی هیجانی می باشد و شامل توانایی ها برای مدیریت روابط با خود و دیگران می باشد مهارتهای اجتماعی فقط شامل دستیابی نمی شود اگرچه افرادی که این مهارت را زیاد دارند خیلی سریع یک جَوِ دوستانه با افراد ایجاد می کنند ولی این مهارت بیشتر به دوستیابی هدفمند مربوط می شود افرادی مهارتهای اجتماعی قوی دارند به راحتی می توانند مسیر فکری دیگران را در سمتی که می خواهند هدایت کنند خواه برای ایجاد رفتار جدید باشد خواه براتنگیختن او برای ایجاد رفتار یا عملکرد یا تولید جدید باشد .

 افرادی که مهارتهای اجتماعی بالایی دارند همیشه درصدد هستند که یک چرخه وسیعی از اطلاعات با افراد را به دست آورند و خیلی سریع جنبه های مشترک افراد را شناسایی کنند بعد از آن یک رابطۀ مؤثر برقرار کنند و این عمل حاکی از آن است که اعمال چنین افرادی براساس فرضیات حساب شده و دقیق می باشد. چنین افرادی در اولین فرصت در محیط کاری یک شبکه ارتباط قوی برقرار می کند. براین اساس همه ما این را می پذیریم افرادی که در جهت پیشرفت برانگیخته می شوند خوش بینی آنها نسبت به آینده است حتی مواقعی که با شکست مواجه می شوند زیاد می باشد. افراد فقط از طریق مهارتهای اجتماعی بالا می دانند در کجا چه مواقع از خود حالات هیجانی نشان دهند و همچنان که پیداست این مشکلت تعداد زیادی از افراد جامعه می باشد مخصوصاً زندگی امروزی که افراد در طول روز باید به سمت رفع نیازهای خود با افراد متفاوتی مواجه شوند و هر موقعیتی اقتضای خاص خود را دارند. ما در طول روز با افراد متفاوتی برخورد می کنیم و در هر برخورد پیام عاطفی برطرف مقابل ارسال می کنیم.  طبیعی است هرچه مهارتها برای ارسال نوع پیام بیشتر باشد راحتتر می توانیم طرف مقابل را حت تأثیر قرار دهیم.

منبع

عباس زاده، الهام(1394)، رابطه بین هوش هیجانی، شادکامی با پیشرفت تحصیلی در بین دانش آموزان دختر دوم متوسطه مدارس دولتی ناحیه یک شهرستان ارومیه، پایان نامه کارشناسی ارشد برنامه ریزی درسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارومیه.

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0