منابع خودکارآمدی

گرچه ادبیات و سوابق نظری موجود ، از نقش پیش بینی کننده رویکرد شناختی- اجتماعی در افزایش باورهای خودکارآمدی ، حکایت می کند این سؤال همچنان باقی است که افراد این باورها را چگونه در خود شکل می دهند ؟ تحقیقات انجام شده درموقعیت های مختلف به کشف اثرات فرایند های مختلف آموزشی بر خودکارآمدی دست یافته اند .

بندورا ، بیان می کند که باورهای افراد در باره کارآمدی آنها تحت تأثیر چهار منبع عمده ، رشد و تحول می یابد . این چهار منبع عبارتند از :دستاوردهای عملکرد ، تجارب جانشین ، قانع سازی کلامی ، و حالتهای فیزیولوژیکی هیجانی  .

دستاوردهای عملکرد : یکی ازمنابع اطلاعاتی که باورهای کارآمدی بر اساس آن ایجاد و تحکیم می یابد ، دستاوردهای عملکرد است . دستاورد های عملکرد پیشین بازخوردی ایجاد می کند که باعث می شود فرد به توانایی خود در آن عملکرد باور پیدا کند و براساس این باور ایجاد شده به فعالیت بیشتر درآن زمینه بپردازد . به این طریق ، باورهای مربوط به توانایی ، هم از دستاوردهای عملکرد قبلی تأثیر می پذیرد و هم باعث افزایش دستاورد های عملکرد بعدی می شود . بندورا معتقد است اولین و مهمترین ، منبع تعبیر و تفسیرهای فرد ازنتایج مستقیم عملکرد خود است ، زیرا برپایه تجربیات موفق شخص قراردارد .موفقیتهای قبلی که برتسلط شخصی مبتنی هستند، شواهد فوری و ملموس فراهم می کنند که آیا شخص می تواند در انجام یک وظیفه خاص موفق شود یا نه ؟ موفقیتها ، تجارب تبحری را بالا می برد و شکستهای مکرر، بخصوص اگردراوایل جریان رویدادها یعنی قبل از اینکه حس کارآمدی بطورجدی بوجود بیاید، رخ دهند ، باورهای کارآمدی را کاهش می دهند .

پژوهش های بندورا ، در زمینه تجارب مسلط نشان می دهد که احساس کارآمدی تحت تأثیر عوامل هفتگانه زیر قرار می گیرد :

  • توانمندیهای موجود
  • ادراک درجه دشواری تکلیف
  • میزان تلاش
  • میزان نیاز به کمک بیرونی
  • شرایطی که تکلیف باید در آن انجام شود
  • الگوهای زمانی موفقیت و عدم موفقیت
  • چگونگی سازماندهی و بازسازی تجارب .

تجربه جانشینی : بندورا ، دومین روش ایجاد و تقویت باورهای خودکارآمدی از طریق تجربیات غیرمستقیمی است که مدلهای اجتماعی ارائه می دهند. مقایسه اجتماعی بین خود و دیگران و خصوصاً بر گروه همسالان و همجنسان را باعث ایجاد احساس خودکارآمدی می داند. در موقعیتهای که اشخاص تجربه های اندکی برای شکل دهی قضاوتهای خود دارند ، الگوها بطور خاصی ، مؤثر و مفید واقع می شوند . دیدن افراد شبیه به خود که با تلاش پیگیر موفق می شوند ، باورهای خودکارآمدی مشاهده کنندگان را بالا می برد که اینکه آنها هم دارای این توانایی ها برای غالب شدن بر فعالیت های مشابه برای موفق شدن هستند . به همین منوال مشاهده شکست دیگران علیرغم تلاش فراوان ، باورهای مشاهده کنندگان را در زمینه کارآمدی کاهش می دهد و تلاش های آنها را متزلزل می کند . تأثیر مدلسازی بر خودکارآمدی ادراکی تا حد زیادی تحت تأثیر شباهت ادراکی به نسبت آن مدلهاست . هر چه شباهت فرضی بیشتر باشد مدلهای شکست و موفقیت موثرترخواهد بود. اگر افراد این مدلها را متفاوت از خود بدانند خودکارآمدی ادراکی آنها چندان تأثیر رفتار مدلها و نتایجی که آن به بار می آورد ، نیستند. افراد بدنبال مدلهای با تجربه ای هستند که دارای توانائی هایی هستند که آنها خواهان آن هستند  از طریق رفتار و روشهای نشان داده شده تفکر، مدلهای با کفایت دانش را انتقال می دهند و مهارتها و راهبردهای مؤثر برای کنترل نیازهای محیطی را به مشاهده کنندگان آموزش می دهند. علاوه بر این از طریق این فرایندها ، فرد توانایی خود تنظیمی نیز پیدا می کند . بنابر این از طریق رشد کفایتها و معیارهای شناختی ، فرد می تواند پاداشها یا تنبیه های آینده را در پیشرفت به سوی اهداف انتخاب شده یا دستیابی به آنها پیش بینی کند . این مورد اخیر ، یعنی نتایجی که توسط خود فرد به دست می آید نقش تعیین کننده ای در پایداری بلند مدت رفتار درغیاب تقویت کننده های بیرونی دارد .

ترغیب کلامی یا پیام های دریافتی از محیط اجتماعی

سومین منبع ایجاد و تقویت خودکارآمدی ،  است . بدین معنی که وی شایسته انجام رفتارهای معینی است . افراد باورهای خودکارآمدی را به عنوان نتیجه تشویق ها و حمایت های اجتماعی که از دیگران دریافت می کنند ، ایجاد و گسترش می دهند . تشویق های اجتماعی و پیشنهادهای کلامی می تواند به افراد کمک کند تا تلاش بیشتری بکار ببرند و پشتکار مورد نیازبرای موفقیت را تداوم بخشند و این امر به رشد پیوسته مهارت ها و کارآمدی شخصی منجرمی شود .

ترغیب کلامی یا قانع سازی کلامی ، یعنی اینکه به افراد گفته شود آنها توانایی رسیدن به هر چیزی را که می خواهند به آن برسند را دارند ، می تواند کارآیی شخصی را افزایش دهد.این ممکنست از چهار منبع اطلاعاتی رایجتر باشد ومعمولاًتوسط والدین ، معلمان ، همسران ، دوستان ، ودرمانگران عمل می شود. برای اینکه قانع سازی کلامی مؤثر افتد، باید واقع بینانه باشد .

دلگرمی ها برای ترغیب افراد در تمرکز کردن بر نقاط قوت خود در شایستگی ها یشان و نادیده گرفتن نارسائیها و عملکردهای نا موفق گذشته شان ، بکار می روند و اگر قانع سازی کلامی نتیجه بخش باشد احتمالاً فرد عملکرد مؤثری از خود نشان می دهد و برای موفق شدن تلاش می نماید.

حالات زیست شناختی و عاطفی

 حالات زیست شناختی مانند اضطراب ، فشار روانی ، برانگیختگی ، خستگی و تنش اغلب به عنوان شاخصهای آمادگی برای شکست تفسیرمی شوند.خلق فرد نیزمی تواند تأثیرعمده روی باورهای خود کارآمدی داشته باشند.خوشبینی و خلق مثبت باورهای خودکارآمدی را افزایش میدهندناامیدی وافسردگی باورهای خودکارآمدراکاهش میدهند.

انتظارات کارآمدی شخصی یک فرد تحت تأثیرحالات برانگیختگی هیجانی وحالات فیزیولوژیک وی قراردارد. بندورا، می گوید: قضاوت افراد درمورد توانمندی های خود تابع حالات جسمانی است که آن نیزبه نوبه خود متأثر ازحالات عاطفی وفیزیولوژیک شخصی هستند. برانگیختگی هیجانی به معنی دورکردن احساسات منفی : ترس ، نگرانی و بداخلاقی و ایجاد احساسات مثبت مانند عشق ، هیجان، و سبقت جویی است. افراد درموقعیت های فشارزا فعالیتهای فیزیولوژیک خود را به عنوان نشانه هایی ازعدم تعادل یا اختلال می بینند . هیجانات منفی می توانند موجب تنش وفشارشوند واز درون افراد را آشفته کنند ودر نهایت در کارآمدی آنان اثرمنفی خواهد داشت . ادراک شخصی ازحالات فیزیولوژیک خود (اثرات ذهنی شخصی ) مانند ترس ، اضطراب ، تنش ، و افسردگی ؛ درون و برون شخص  سبب می شود که افراد درانجام وظایف تواناییهای خود را دست کم بگیرند وانتظارات خودکارآمدی شخصی را پایین بیاورند .

 بندورا ، پیشنهاد می کند که برای تغییر باورهای کارآمدی باید توان جسمانی را افزایش ، سطح استرس و گرایشهای منفی عاطفی را کاهش دهیم و سوء برداشتهای حالات بدنی را اصلاح کنیم . از آنجا که افراد توانایی تغییر دادن افکار خودشان را دارند ، باورهای خودکارآمدی نیز به نوبه خود تحت تأثیرحالتهای زیست شناختی افراد قرارمی گیرد. بنظر بندورا، افراد درمحیطهای روانی خاصی زندگی می کنند که بیش ازهمه ساخته خودشان است . لذا این استعاره غالباً بکارمی رود که افراد می توانند خودشان را بخوانند واین خواندن به واقعیت افکار وحالات هیجانی بازمی گردد که افراد درخودشان ایجاد کرده اند . گاهی ممکن است اطمینان به خود افراد، تحت تأثیر حالات هیجانی همراه با یک فعالیت معین قرار گیرد . علاوه بر این ، وقتی افراد دارای افکار و ترسهای غیرمنطقی درباره ظرفیت ها و تواناییهای خود باشند ، این واکنشهای منفی عاطفی می تواند ادراکات توانایی آنها را تضعیف کند و باعث ایجاد فشارروانی و تنش شود ، که فرد را به عملکرد نامناسب داشتن مطمئن می کند . البته درست نیست که گفته شود اضطراب قبل ازیک فعالیت معین نشانه ای از خودکارآمدی ضعیف است ، اما واکنشهای شدید هیجانی به یک تکلیف ، نشانه های برای انتظار موفقیت یا شکست در آن حیطه فراهم می کند . برای مثال پاجارس ، معتقد است که افراد می توانند با توجه به حالات هیجانی و نشانه های موفقیت و شکست به ارزیابی سطح خودکارآمدی خود بپردازند. افکار منفی وترسها ، باعث کاهش سطح ادراکات خودکارآمدی شده و ازطریق ایجاد فشار روانی ، برعملکرد تأثیر می گذارند ، یکی ازراههای افزایش سطح باورهای خودکارآمدی افراد ، بهبود سطح بهزیستی بدنی وهیجانی آنها و کاهش حالات منفی هیجانی ذکر شده است . افراد دارای خلق افسرده ، کارآمدی خودشان را پایین تر ارزیابی می کنند.از اینجهت یکروش برای ارتقاء باورهای خودکارآمدی افراد، کاهش حالات هیجانی منفی و تقویت بهزیستی جسمی و عاطفی آنهاست .

تجارب تصویر سازی

افراد با تصویرسازی ذهنی یک موقعیت فرضی ورفتارهای اثربخش یاغیراثربخش خودشان یا دیگران درآن موقعیت ، می توانند باورهای خودکارآمدی شان را تحت تأ ثیر قرار دهند .

بندورا، دربازنگری چگونگی کنش این منابع درتأمین اطلاعات خودکارآمدی، معتقد است که اکتساب وتشکیل قضاوتهای خودکارآمدی ، تنها ازطریق یک بعد صورت نمی گیرد. بلکه اطلاعات کارآمدی دراثر تلفیق وترکیب اطلاعات حاصل ازاین منابع به وجود می آید . لذا تلفیق اطلاعات کارآمدی بعنوان منبع دیگری ازاطلاعات کارآمدی مطرح می شود. اطلاعاتی که ازهریک ازاین منابع به دست می آید ، بطور مستقیم وخودکار بر قضاوتهای خود کارآمدی تأثیر ندارد، بلکه این اطلاعات ازلحاظ شناختی مورد ارزیابی و تفسیر قرار می گیرند . انتخاب کردن، یکپارچه سازی، تفسیر وجمع آوری مجدد اطلاعات بر قضاوتهای خودکارآمدی مؤثر است .

دومین روش ایجاد و تقویت باورهای خودکارآمدی از طریق تجربیات غیرمستقیمی است که مدلهای اجتماعی ارائه می دهند .

بندورا ، مقایسه اجتماعی بین خود و دیگران و خصوصاً بر گروه همسالان و همجنسان را باعث ایجاد احساس خودکارآمدی می داند. در موقعیتهای که اشخاص تجربه های اندکی برای شکل دهی قضاوتهای خود دارند ، الگوها بطور خاصی ، مؤثر و مفید واقع می شوند . دیدن افراد شبیه به خود که با تلاش پیگیر موفق می شوند ، باورهای خودکارآمدی مشاهده کنندگان را بالا می برد که اینکه آنها هم دارای این توانایی ها برای غالب شدن بر فعالیت های مشابه برای موفق شدن هستند دومین روش ایجاد و تقویت باورهای خودکارآمدی از طریق تجربیات غیرمستقیمی است که مدلهای اجتماعی ارائه می دهند . بندورا ، مقایسه اجتماعی بین خود و دیگران و خصوصاً بر گروه همسالان و همجنسان را باعث ایجاد احساس خودکارآمدی می داند. درموقعیتهای که اشخاص تجربه های اندکی برای شکل دهی قضاوتهای خود دارند ، الگوها بطور خاصی ، مؤثر و مفید واقع می شوند. دیدن افراد شبیه به خود که با تلاش پیگیر موفق می شوند ، باورهای خودکارآمدی مشاهده کنندگان را بالا می برد که اینکه آنها هم دارای این توانایی ها برای غالب شدن بر فعالیت های مشابه برای موفق شدن هستند.

منبع

کریمی،سرگل(1388)، اثربخشی مشاوره شغلی براساس رویکرد شناختی- اجتماعی بندورا برافزایش باورها،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشکده روانشناسی وعلوم تربیتی علامه طباطبایی

ازفروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0