مفهوم گرایش کارآفرینانه چیست؟
گرایش بهسوی کارآفرینی و کارآفرینان از اوایل دهه 1980 به بعد همزمان با تأکید شرکتها بر نوآوري برای بقاء و رقابت با کارآفرینانی که پیش از پیش درصحنه بازار ظاهر میشدند موجب هدایت فعالیتهای کارآفرینانه به درون شرکتها شد.گرایش کارآفرینانه فرآیندی سازمانی است که سازمان از طریق ترکیب منابع موجود، راههای جدیدی برای توسعه و تجاریسازی محصولات جدید، حرکت به سمت بازارهای جدید و ارائه خدمات جدید به مشتریان خلق کرده و سازمان را برای بقا و عملکرد بهتر یاری میدهد .
گرایش کارآفرینانه یک فرآیند سطح سازمانی پویاست که صرفنظر از اندازه و نوع سازمان قابلیت کاربرد در هر سازمانی را دارد. گرایش کارآفرینانه در سازمان به درگیري شرکت در فعالیتهای کارآفرینانه اشاره دارد. به اعتقاد لامپکین و دس گرایش کارآفرینانه جنبههای تصمیمگیری، رویهها و طرز عمل یک شرکت را براي مشخص کردن جهتگیری راهبردي و چگونگی اداره شرکت ترکیب میکند. بر این اساس گرایش کارآفرینانه به فرآیندها، شیوهها و فعالیتهای تصمیمگیری کلیدی سازمان اشاره دارد که به ورودی جدید منجر میشود. ورودی جدید با وارد شدن به بازارهای جدید با محصولات یا خدمات فعلی یا جدید تحقق مییابد.
اثر کارآفرینی بر موفقیت استراتژیک شرکت هنگامی بیشترین تأثیر را دارد که همه بخشهای سازمان را به تحرك وادارد. این حالت در شرکتهایی دیده میشود که در آنها رهبران استراتژیک و فرهنگ سازمان باهم در جهت ایجاد انگیزهای قوي براي نوآوري، ریسکپذیری و پیگیري فرصتهای جدید سرمایه فعالیت میکنند. این ایدهها تحت عنوان مفهوم “گرایش کارآفرینانه” شناخته میشوند.
گرایش کارآفرینانه شرکتها را در مواجهه با فناوریهای جدید هوشیار نگه میدارد، آنها را از روندهای بازار آگاه میسازد و برای ارزیابی احتمالات جدید کمک میکند و بهوسیله متمرکز نگاهداشتن تصمیمگیرندگان بر تغییرات صنعت و تقاضای مشتریان، به شرکتها در جهت شناسایی فرصتها و راهاندازی فعالیتهای اقتصادی جدید کمک میکند .
ابعاد گرایش کارآفرینانه
ابعاد گرايش كارآفرينانه بر اساس تعريف میلر از شركت كارآفرين شکلگرفته است. او كه بهعنوان يك پيشرو در توسعهی مفاهيم گرايش كارآفرينی شناخته میشود، در تشریح سازمان کارآفرین اینگونه میگوید:”شرکتی که درگیر نوآوری درزمینهی محصول و بازار باشد، مشارکتهای همراه با ريسك را بپذيرد و با پيشگامي در نوآوري از رقبا پیشی گیرد”. بنابراين، شركتي با گرايش كارآفرينی داراي نوآوري، ریسکپذیری و پيشگامي است.
میلر گرایش کارآفرینانه یک شرکت را ترکیبی از ریسکپذیری، نوآوری و پیشگامی توصیف نمود. کوین و اسلوین هم، نظر میلر را درباره ابعاد کارآفرینی مطرح کردند. طبق نظر ویکلاند و همکاران اکثر محققان توافق کردند که گرایش کارآفرینانه ترکیبی از سه بعد است: عملکرد نوآورانه، پیشگامی و ریسکپذیری. درواقع بسیاری از مطالعات این سه بعد که توسط میلر مطرحشده است را قبول دارند.
جدول: ابعاد گرایش کارآفرینانه
ابعاد | تعریف |
ریسکپذیری | تصمیمگیری و عمل بدون اینکه الزاماً دانش خاصی در مورد نتایج احتمالی آن عمل وجود داشته باشد؛ منابع قابلتوجهی در فرآیند ریسکهای جسورانه باید مورد تعهد باشند. |
رویکرد نوآورانه | تمایل به ارائه محصولات نو تازه، انجام آزمایش و فرآیندهاي خلاقانه براي توسعه محصولات و خدمات جدید و فرآیندهاي جدید. |
پیشگامی | رهبر بازار نگاهی روبهجلو دارد و این امر بینشی است براي استفاده از فرصتها در پیشبینی تقاضاي آینده فراهم میکند. |
در بخشهای بعدي، ابعاد گرایش کارآفرینانه بر اساس مدل میلر، تعریفشده است.
ریسکپذیری
ازنظر دراکر در كتاب نوآوریها و كارآفريني، كارآفرينان موفق بيش از تمركز بر ريسك به فرصتها توجه میکنند. بهبیاندیگر، سازماني كه گرايش كارآفرينی داشته باشد، بيشتر مايل به توجه و تلاش براي دستیابی به فرصتها است. ریسکپذیری نيز همانند نوآوري همواره بهعنوان يكي از مشخصات اصلي كارآفرين و كارآفريني موردتوجه بوده است. كانتيلون نويسندهی فرانسوي بهعنوان نخستين فردي كه در سال 1734از اصطلاح کارآفرینی استفاده نموده است مشخصه اصلی کارآفرین را ریسکپذیری او میداند .موضوع ریسک یک مؤلفه مهم در مطالعات رفتار کارآفرینانه است. تمایل به ریسکپذیری به موقعیتها تنوع میبخشد. مدیران نوآور دولتی درواقع کارآفرین هستند. آنها خطرات را با تمایل فرصتطلبانه به اقدامات و محاسبات آگاهانه از دیوانسالاري و موانع سیاسی در مقابل نوآوري میپذیرند .
رویکرد نوآورانه
شومپيتر را میتوان در زمرهي نخستين اقتصادداناني دانست كه از نوآوري بهمثابه موتور پيشران رشد اقتصادي ياد مینماید. همل در كتاب رهبري انقلاب خود، از نوآوري بهعنوان مهمترين بخش راهبردي شركت ياد میکند. از اصلیترین مشخصات فرايند کارآفرینی سازمانی، نوآور بودن است كه منعکسکنندهی ميزان حمايت سازمان از فعالیتهای كارآفريني میباشد. در بیان اهمیت نوآوري باید گفت كه كارآفريني بدون نوآوري وجود ندارد. دمان پور ويسچنفسكي در تعريفي كوتاه، رویکرد نوآورانه را اینگونه تعريف كردهاند:”ایجاد و استفاده از ایدهها یا رفتارهای جدید در سازمان”. نوآوری مطرحشده در گرایش کارآفرینانه به معنای تمایل شرکت برای بهکارگیری و پشتیبانی از ایدههای جدید، مواد بدیع و نوظهور، آزمایشها و فرآیندهایی است که به نتایج ارزشمندی ازجمله تولید محصولات و خدمات جدید و پیشرفت تکنولوژیکی منجر میشود.
از طرفی، رویکرد نوآوری بازتاب گرایش یک شرکت به درگیر شدن با ایدههای جدید، آزمایش و فرآیندهای خلاق است که ممکن است منتج به محصولات، خدمات یا فرآیندهای تکنولوژیک جدید شود. نوآوری میتواند تدریجی یا رادیکال باشد، بدین معنا که ممکن است از مهارتهای موجود بهمنظور ایجاد بهبود تدریجی استفاده کند یا بهجای آن با ایجاد مهارتهای جدید و از بین بردن مهارتها و قابلیتهای موجود-در طی یک فرآیند- ایدههای جدید را توسعه و پرورش بدهد.ازنظر اینکه رویکرد نوآورانه صرفاً بیانکننده تمایل و گرایش مدیران کارآفرین به نوآوری در سازمان است، بنابراین با عملکرد نوآوری بهعنوان اجرا و پیادهسازی نوآوری در محصولات، فرآیندها و شیوههای مدیریتی متفاوت است.
پيشگامي
بعد سوم گرايش كارآفرينی، پيشگامي است. ونکاترامان پیشگامی را جزء مهمی از کارآفرینی میداند. همانند خودِ گرايش كارآفرينی، لفظ پيشگامي نيز توسط محققين مختلف، متفاوت تعریفشده است. در پايش محيط و شناخت فرصتها، سازمانهای پيشگام براي بررسي همهجانبهی شرايط محيطي بهمنظور شناسايي و بازتعريف فرصتهای پنهان از انگیزهی بيشتري نسبت به ساير شرکتها برخوردارند. به بیانی دیگر، پیشگامی در فعالسازی و تشويق ابعاد ديگر گرايش كارآفرينی نقشي اساسي دارد. وقتي سازمان به خاطر رفتارهاي پيشگامانهي خود متوجه سطح بالايي از فرصتهای بازار میشود، براي بهرهبرداری از اين فرصتها دست به نوآوري میزند و در تلاش بهمنظور سرمایهگذاری در اين فرصتها متقبل ريسك بيشتري میگردد.
روشهای اندازهگیری گرایش کارآفرینانه
در تحقیقات پیشین کارآفرینی از سه روش براي عملیاتیسازي و اندازهگیری گرایش کارآفرینانه استفادهشده است: 1)ادراکات (دریافتهای مدیریتی) درباره فرآیندهای کارآفرینانه ؛ 2)رفتار کارآفرینانه شرکت و 3)دادههاي گذشته در خصوص تخصیص منابع بهعنوان شاخصهای وضعیت کارآفرینان.
در مطالعات گذشته غالباً از روش دریافتهای مدیریتی براي سنجش متغیرهاي سطح شرکت مانند استراتژي، ساختار، فرآیندهاي تصمیم سازي و عملکرد شرکت، استفادهشده است. این دریافتها میتواند از طریق مصاحبه یا نظرسنجی (با پرسشنامه) از مدیران شرکت سنجیده شود. روش نظرسنجی از طریق پرسشنامه بیشترین کاربرد را در اندازهگیری گرایش کارآفرینانه داشته است.
روش دیگري که براي سنجش گرایش کارآفرینانه استفادهشده است، بررسی رفتار شرکت است . طبق نظر کوین و اسلوین مفهومسازی کارآفرینی از طریق رفتار شرکت، مزیتهای متعددي دارد. اولاً، رفتار شرکت را میتوان مستقیم مشاهده و اندازهگیری کرد. دوما، ویژگیهای سطح شرکت، مانند فرآیندهاي تعیین استراتژي کارآفرینانه یا ویژگیهای تیم مدیریتی تنها میتوانند فعالیت کارآفرینانه را تسهیل (یا کند) نمایند و سازمان را کارآفرینانه نمیسازند. سوم اینکه، رفتار شرکت میتواند از طریق ایجاد استراتژیهای خاص، ساختار، فرهنگ و دیگر پدیدههای سازمانی، مدیریت شود. بنابراین مدیریت، قابلیت مداخله و کنترل آن را دارد.
تعدادي از محققین نیز پیشنهاد بررسی نحوه تخصیص منابع شرکت را براي عملیاتی کردن مفهوم گرایش کارآفرینانه دادهاند. مثلاً اندازهگیری نوآوري (از ابعاد گرایش کارآفرینانه) ممکن است با استفاده از نسبت متخصصین و مهندسین درگیر در فرآیندهاي نوآوري، بهکل کارکنان صورت گیرد.در برخی مطالعات، از نسبت هزینههای تحقیق و توسعه بهکل کارکنان سازمان استفادهشده است. تمایل به ریسکپذیری (یکی از ابعاد گرایش کارآفرینانه) میتواند با شاخصهاي مالی مانند بدهی کل به دارائیهای کل یا شاخصهاي ریسک کسبوکار مانند انحراف استاندارد نرخ برگشت دارائیها در طول زمان، سنجیده شود .
منبع
براتی ،مهدیه(1394)، تأثیر گرایش کارآفرینانه و تعهد سازمانی بر عملکرد صادرات، پایاننامه کارشناسی ارشد ،مدیریت بازرگانی، دانشگاه تربيت مدرس
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید