مفهوم فرهنگ چیست؟

واژه فرهنگ در زبان فارسی از پیشوند “فر” به معنی جلو، پیش؛ و   هنگ یا ثنگ  ؛  به معنای کشیدن و آوردن، ترکیب یافته است و در مجموع به معنی پیش کشیدن، ارتقا دادن و تربیت کردن می باشد.در زبان فارسی این کلمه با کلماتی مانند: فرن به معنی کاریز و قنات و فرهنج یعنی نهال کشی، پیوند مستقیم دارد. در زبان لاتین هم با واژه cultura به معنی کاشتن و پروراندن و یا cult به مفهوم مراسم و شعائر هم خانواده است. این همه خود بار معنایی ارزشمند فرهنگ را می رساند.

لازم به ذکر است که تا پیش از سده 19 میلادی، روشنفکران نظریه پرداز، تمدن و فرهنگ را به یک معنا و بر پایه برداشت نظری از مسایلی چون، حسن معاشرت و قواعد اجتماعی در نظر گرفته و تعریف می کردند؛ اما از این سده و به ویژه در آلمان، محققان علوم انسانی تمدن را در برابر فرهنگ معنا کردند.

پس از آن که در نیمه سده 19 میلادی، ادوارد تایلر انسان شناس مشهور انگلیسی در کتاب خود جوامع انسانی، تعریف روشنی از فرهنگ ارائه داد ؛ تعریفی که به یک تعبیر، کامل ترین تعریف از فرهنگ در علوم انسانی است؛ تحت این عنوان که فرهنگ مجموعه ای پیچیده از شناسایی ها، اعتقادات و … است که فرد به عنوان عضو جامعه خود کسب می کند .

فرهنگ کلیت زندگی اجتماعی انسان تلقی گشت. سپس تحول عمده در محفل گفتمانی آلمان اتفاق افتاد و متفکران آلمانی معنای فرهنگ را از تمدن جدا کردند. از همین دوران بود که واژه culture  به مفهوم علمی وارد حوزه مطالعات اجتماعی شد و به دنبال برداشت و معنایی که محققان علوم اجتماعی نمودند و فرهنگ را شامل دانستنی ها، نهادها، اعتقادات، هنرها، اخلاقیات، قوانین و عادات انسان ها دانستند، به ناگاه موجی از برداشت ها، تفاسیر و معانی متعدد در مورد فرهنگ به قلمرو علوم انسانی وارد شد. بنابراین تا حدود 400 تعریف از فرهنگ ارائه گردید و حتی برخی معتقدند که فرهنگ مفهومی است گسترده که تمامی الگوهایی را که در جامعه آموخته می شوند، در آن غنا می یابند و از طریق نمادها منتقل می شوند، در بر می گیرد. پس فرهنگ به عنوان وجه ممیزه انسان از دیگر موجودات شامل تمام دستاوردهای جامعه یا گروه … و حتی ابزار مادی می شود .

یکی از محققان دربارۀ فرهنگ، در تعریف و تبیین فرهنگ معتقد است که: فرهنگ از نظر عامه مردم به معنی موفقیت هنری و فکری متعالی است و توسعۀ علم و هنر و ادبیات و فلسفه، بیانگر نبوغ یک ملت است ولی از نظر جامعه شناسان و مردم شناسان، فرهنگ علاوه بر همه این ها، شامل تمامی چیزهایی است که فرد به عنوان یک عضو از جامعه کسب می کند، یعنی همه عادات و اعمالی که فرد از راه تجربه و سنت آموخته است به انظمام تمام اشیاء مادی که توسط گروه، تولید می شود و آنچه را که می تواند در آثار هنری و مطالعات علمی متجلی دید، به علاوه در آنچه که می خوریم و می آشامیم و می پوشیم؛ در انواع خانه هایی که بنا می کنیم، در روابطمان با اعضاء خانواده خود و با سایر افراد جامعه، در نظام ارزشی جامعه، در آنچه می آموزیم، در تصورمان از خوب و بد، در آرزوهایمان، در نظرمان نسبت به جوامع و در بسیاری چیزهای دیگر تجلیّات فرهنگ مشهود است .

عوامل مختلفي موجب تيرگي و ابهام مفهوم فرهنگ شده است كه در شناخت و ارائه تصوير و ايجاد درك روشن آن مؤثر است؛ اين عوامل عبارت اند از:

  • مشترك بودن مفهوم فرهنگ در علوم اجتماعي و كاربرد عاميانه آن در زندگي روزمره مردم، بسياري از مفاهيم خاص علوم اجتماعي و علمي با اين مشكل مواجه اند. مفاهيمي چون « جامعه »، طبقه اجتماعي يا فرهنگ با برداشتهاي افراد غير متخصص يكسان نيست.
  • رشته هاي علوم انساني چون روان شناسي، روان شناسي اجتماعي، جامعه شناسي، مردم شناسي، باستان شناسي، علوم سياسي، تاريخ ، اقتصاد، مديريت ، حتي فلسفه و ادبيات و هنر، هر يك به نوعي با برداشت خاصي از فرهنگ سر و كار دارند، به همين دليل مفاهيم و تعاريف مختلفي از آن ارائه شده و اين امر موجب پيچيدگي و ابهام بيشتر در مفهوم فرهنگ گرديده است.
  • گاهي جزء و عنصري از فرهنگ، كليت آن می شود، به خصوص برنامه ريزان و سياست گذاران فرهنگي بيشتر مرتكب چنين اشتباهي مي شوند، مثلا تلقي هنر يا روابط اجتماعي به منزله كليت فرهنگ از رايج ترين اين نوع برداشتهاي خطاست.
  • زمينه هاي فلسفي و يا انسان شناسي خاصي كه هر يك از مكاتب علمي در علوم اجتماعي از آن متأثر گشته و اصول خود را بر پايه آن بنا نهاده اند، در تعاريفي كه از مفهوم فرهنگ ارائه شود بسيار مؤثر است.
  • آخرين عاملي كه مفهوم فرهنگ را مبهم تر می سازد ودستيابي به تصويري آشكار و ملموس از آن را دشوار مي نمايد، فقدان تناسب و انسجام دروني ميان عناصر محتوايي فرهنگ است. فهرست پديده ها و اموري كه در دايره شمول فرهنگ قرار مي گيرند بسيار طولاني است و عناصر متعدد مادي و غير مادي را شامل مي شود.

امروزه، فرهنگ الزاماً معاني قديمي را در بر ندارد، بلكه معني عام تري را می رساند و آن عبارت است از اينكه گروههاي مختلف مردم به روشهاي متفاوتي زندگي مي كنند و معمولاً زماني كه درباره فرهنگ صحبت مي كنيم، نوعاً به الگويي از توسعه اشاره مي كنيم كه در نظام دانش، ايدئولوژي، ارزشها قوانين و تشريفات و مراسم روزانه جامعه منعكس مي شود .

منبع

جوادیان،ابوالفضل(1392)، تاثیر ابعاد فرهنگی بر توسعه و تقویت گردشگری،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت بازرگانی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0