مفهوم تاب آوري چیست؟
انسان ها در برابر شرايط نامساعد، خطرها و ناملايمات معمولاً احساس بي پناهي مي كنند و در بسياري مواقع نيز سعي می کنند كه در برابر خطرها و موقعيت های ناگوار، تحمل نمايند واغلب نتايج غير منتظره اي به دست مي آورند. توانايي اجراي اين جادوي رايج ،اغلب در حوزه علوم اجتماعي، انعطاف پذيري يا «تاب آوري» نام دارد. تاب آوري در علوم اجتماعي به عنوان «فرايند كشساني و واكنش در مقابل ناملايمات» فرض مي شود.كانر، تاب آوري را بعنوان روشي براي اندازه گيري توانايي فرد در مقابله با عوامل استرس زا و عواملي كه سلامت روان فرد را تهديد مي كند، تعريف كرده است.
افراد تاب آور داراي رفتارهاي خود شكنانه نيستند. از نظر عاطفي آرام بوده و توانايي مقابله با شرايط ناگوار را دارند. بونا، راه هاي بدست آوردن تاب آوري را داشتن سرسختي، خود افزايي، مقابله سركوبگرايانه، داشتن خلق و خو و احساسات مثبت مي داند.براي درك تفاسير و روش هاي مرتبط با تاب آوري، ممكن است به تمايز بين احتمال خطر و مصاديق تاب آوري نياز داشته باشيم. در سه دهه اخير تحقيق كاملي در اين خصوص انجام و نمونه هاي تاب آوري جمع آوري شده است. تاب آوري به عنوان قدرت يا توانايي برگشتن به زندگي اوليه و شروع وضعيت جديد از طريق كاهش فشار عصبي يا تحريف آن و جايگزيني نشاط تعريف مي گردد. تاب آوري همچنين به عنوان توانايي بهبود بيماري افسردگي يا مسائلي از اين دست نيز فهميده مي شود .
تاب آوري مهارتي مناسب است براي پشت سرگذاشتن مشكلات زندگي حتي وقتي كه شرايط نامطلوب و سخت وجود دارد، مثل اينكه شخص يك طناب قابل ارتجاع را دور مشكلات بسته كه به فرد كمك مي كند وقتي اوضاع بد شد آنها را به عقب بكشد و به آنها به چشم انسانها بنگرد.تاب آوري به توانايي يك انسان گفته مي شود كه به طور موفقيت آميز شرايط نامطلوب را پشت سرگذارده وبا آنها تطابق مي يابد و به رغم مواجهه با مشكلات زندگي به قابليت تحصيلي و هيجاني و اجتماعي دست مي يابد مفهوم تاب آوري طي پژوهش هایسه دهه گذشته علوم اجتماعي، به مثابه يك پديده چند بعدي شناخته شده است كه در بافت هاي مختلف اجتماعي و دروني متفاوت هستند.
در تحقيقات گذشته تاب آوري بر متغيرهايي مثل توانايي بيمار، پنهان سازي احتمال خطر و عوامل آسيب پذير تاكيد شده است.بر طبق مدل هاي ارائه شده از سوي اورال، آلتروسپ ، سه حوزه عملكردي براي تاب آوري تعريف و بر آنها تمركز شده است.
- تاب آوري به عنوان يك ويژگي شخصيتي يا توانايي پيش بيني افراد در مقابل تاثيرات منفي ناملايمات و احتمال خطر فرض مي شود.
- يك وضعيت روحي مثبت يا سلامت رواني مثل درك مثبت، خود پنداره، پيشرفت تحصيلي، موفقيت در وظايف و. ..يا فقدان بيماري روحي رواني به رغم وجود يا احتمال خطر تعريف مي گردد.
- يك فرايند پويا كه بر كنش بين متغيرهاي فردي و پيراموني تاثير گذاشته و در طول زمان تغيير مي كند. اين تعريف به دليل چهارچوب فراگير و تلفيق ويژگي هاي فردي با ویژگی های محيطي ايجاد تاب آوري، بيش از تعاريف قبلي مورد توجه است.
تاب آوري بعنوان سازه هاي اصلي شخصيت براي فهم انگيزش، هيجان ورفتار مفهوم سازي شده است . ورنر و اسميت ، خودتاب آوري را سازوكار ذاتي خود اصلاح گري انسان مي دانند. افزون بر آن به باور ورنر، تاب آوري صرف نظر از خطرات تهديد كننده، عاملي بالقوه در همه افراد براي تغيير است. بلاك ، بر اين باور است كه خود تاب آوري توانايي سازگاري سطح كنترل بر حسب شرايط محيطي مي باشد.
تاب آوري ويژگي يا خصلتي نيست كه برخي داراي آن باشند وبرخي آنرا نداشته باشند، به بيان دقيق تر، تاب آوري بيانگر تعاملي بين انسان و محيط است. تاب آوري اشاره به ايستادگي در برابر خطر دارد اما يك پديده تدريجي است و انباشت خطر مي تواند حتي تاب آورترين افراد را نيز مغلوب سازد. راتر، خاطر نشان مي كند كه تاب آوري نوعي تعامل با عامل خطر است يعني ماهيتي رو به رشد دارد كه از بيولوژي و تجارب اوليه زندگي منشاء مي گيرد و عوامل محافظتي مي توانند از طريق شيوه هاي مختلف در مراحل متفاوت رشد، عمل كنند. به عنوان مثال مراقبت هاي والدين در كودكي قوياً محافظت كننده است، اما در نوجواني يك چنين مراقبتي ممكن است مانع رشد سالم شود.
تاب آوري آشكارا چيزي بيشتر از يك برآمد است. ورنر و اسميت، تاب آوري را سازو كار ذاتي خود اصلاح گري بشر مي دانند و معتقدند آنهايي كه تاب آور هستند، انعطاف پذير هستند، اين افراد نه شكست ناپذيرند و نه مصون. هسته مركزي سازه خودتاب آوري را اين پيش فرض تشكيل مي دهد كه فطرتي زيست شناختي براي رشد و كمال در هر انسان وجود دارد،براي نمونه طبيعت خود ـ اصلاح گري ارگانيسم انساني كه بطور طبيعي و در شرايط معين محيطي مي تواند آشكار شود .
تاب آوري ظرفيتي انساني در همه افراد براي تغيير، صرف نظر از خطرات تهديد كننده است. اساساً نوع بشر داراي نيازهاي پيچيده و متعددي براي رشد است كه باعث مي شود تا او را به طور طبيعي به سمت اين برامدهاي تاب آور به حركت در آورند.به باور ماستن، هنگامي كه فاجعه از سر بگذرد و نيازهاي اوليه انساني تامين گردد، آن گاه تاب آوري به ظهور مي رسد. در نتيجه فرايند تاب آوري، اثرات ناگوار، اصلاح يا تعديل مي شوند و يا حتي ناپديد مي گردند.
سلامت روان افراد آسيب ديده، تحت تاثير پيامدهاي منفي پيشامدهاي ناگوار قرار مي گيرد. سرسختي و خود تاب آوري از منابع درون فردي هستند كه مي توانند سطوح استرس و ناتواني را در شرايط ناگوار تعديل نمايند و اثرات منفي استرس را كم رنگ تر جلوه دهند. البته تاب آوري، تنها پايداري در برابر آسيب ها يا شرايط تهديد كننده نيست و حالتي انفعالي در رويارويي با شرايط خطرناك نمي باشد، بلكه شركت فعال و سازنده در محيط پيراموني خود است. مي توان گفت تاب آوري، توانمندي فرد در برقراري تعادل زيستي ـ رواني، در شرايط خطرناك است .
پژوهش هاي تاب آوري نشان مي دهند كه چگونه افراد در رويارويي با عوامل تنش زا و آسيب رسان كه در بافتار اجتماعي وجود دارد؛ نظير نژادپرستي، جنگ، فقرو يا ناشي از رخداد پيشامد هاي ناگوار است؛ با موفقيت بيرون مي آيند. در واقع اين ديدگاه منطق نيرومندي را مهيا مي سازد تا از نگرش تنگ و تار علوم اجتماعي و رفتاري كه لزوماً توجه خود را معطوف به خطر، نقصان و آسيب كرده اند، دست برداشته و توجه به نقاط قوت افراد با ديدگاهي ارتقاء نگر گسترش يابد. توجه به اينكه هر كسي داراي نقاط قوت و ظرفيت براي تغيير است، نه تنها موجب مي شود كه در حوزه ي بهداشت رواني حادثه، فرايندهاي كارآمد شناسایي شوند بلكه باعث مي شود تا از حساسيت بي مورد نسبت به پرداختن به شناسایي خطر به عنوان ديدگاهي يك جانبه دست برداشته شود. افزون بر اين، پژوهشگران بر اين باورند كه تاب آوري نوعي ترميم خود با پيامدهاي مثبت هيجاني، عاطفي و شناختي است .
كامپفر، باور داشت كه تاب آوري، بازگشت به تعادل اوليه يا رسيدن به تعادل سطح بالاتر در شرايط تهديد كننده است و از اين رو سازگاري موفق در زندگي را فراهم مي كند. در عين حال كامپفر به اين نكته نيز اشاره مي نمايد كه سازگاري مثبت با زندگي، هم مي تواند پيامد تاب آوريبه شمار رود و هم به عنوان پيش آيند، سطح بالاتري از تاب آوري را سبب شود، اين مساله را ناشي از پيچيدگي تعريف و نگاه به تاب آوري مي داند.كوباسا، مدي و زولا ، سرسختي را تركيبي از باورها درباره خويشتن و جهان تعريف مي كنند كه از سه مولفه تعهد ، كنترل و مبارزه جويي تشكيل شده است. باور به تغيير، دگرگوني و پويايي زندگي و اين نگرش كه هر رويدادي لزوماً به معناي تهديدي براي امنيت و سلامت انسان نيست، انعطاف پذيري شناختي و بردباري در برابر رويدادهاي سخت استرس زا و موقعيت هاي مبهم را به دنبال دارد .
كوباسا و پوكتي، باور دارند كه ويژگي هاي روانشناختي سرسختي از جمله حس كنجكاوي قابل توجه، گرايش به داشتن تجارب جالب و معني دار، ابراز وجود، پرانرژي بودن و اين كه تغيير در زندگي، امري طبيعي است، مي تواند در سازش فرد با رويدادهاي تنيدگي زاي زندگي سودمند باشند. بررسي ها گوياي آن هستند كه سرسختي با سلامت بدني و رواني از بروز بيماري جسمي و روحي پيشگيري مي كند برخي از پژوهش ها نيز، بين تاب آوري وسرسختي با اضطراب وافسردگي رابطه دارند چرا كه افراد تاب آور مي توانند بر انواع اثرات ناگوار چيره شوند.در بنيادي ترين سطح، تاب آوري، رشد دروني انسان را مورد تأكيد قرار مي دهد. مفهوم تاب آوري بر رشد زيست شناختي فطري, براي پرورش و ارتقاء كه در انسان به عنوان يك ارگانيسم وجود دارد و بخشي از تركيب ژنتيكي فرد را شكل مي دهد و قادر است بطور طبيعي در شرايط معين محيطي بارز و هويدا گردد، تأكيد مي ورزد. به عبارت دیگر، در اين مفهوم بر اين نكته تكيه مي شود كه انسان هایی که تاب آوري ذاتي و يا ظرفيت هايي براي بهبود زندگی دارند .
بطور عمده دارای نيمرخ تاب آور هستند که ویزگیهای آنها عبارتند از:
- توانش اجتماعي؛مانند تفاهم، انعطاف پذيري فرهنگي، همدلي، مهرباني، مهارت هاي ارتباطي و شوخ طبعي.
- حل مسأله؛مانند برنامه ريزي، ياري جوئي، تفكر انتقادي و خلاق.
- خود گرداني؛مانند احساس هويت، خودكارآمدي، خودآگاهي، تسلط بر وظايف و كناره گيري سازگارانه از مفاهيم و شرايط منفي يا ناسازگار.
- احساس هدفمندي و باور به آينده اي روشن؛ هدف گيري، آرمان هاي تحصيلي، خوش بيني، اعتقاد ديني و روابط معنوي.
بر خلاف تصورهاي قبلي كه تاب آوري را جزو خصيصه هاي افراد فوق العاده محسوب مي كرد، پژوهش هاي اخير نشان دادند كه تاب آوري در انحصار افراد فوق العاده نيست و در افراد و سطوح مختلف تحوليكودکي تا بزرگسالي مشاهده مي شود.روانشناسان باليني اخيراً مدل هايي از تاب آوري را تحت شرايط فقدان مصيبت افسردگي و درد، بررسي كرده اند. نتايج هماهنگ اين تحقيقات مويد تاثيرات مثبت سازنده و محافظ كننده تاب آوري در مقاومت و مقابله موفق و انطباق رشد يافته با شرايط خطير و استرس زاي فوق الذكر است و سطوح پايين وضعيت تاب آوري با آسيب پذيري و اختلال هاي روانشناختي مرتبط است.
نظريات نخستين در مورد تاب آوري بر ويژگي هاي مرتبط با پيامد مثبت در مواجهه با مصائب و ناملايمات زندگي تاكيد داشتند. اين دسته از پژوهش ها بعدها عوامل حفاظتي بيروني مثل محيط آرام خانه و مدرسه، خانواده حمايتگرو… را نيز در بروز تاب آوري موثر دانستند . نظريه هاي فعلي، تاب آوري را سازه اي چند بعدي متشكل از متغيرهاي سرشتي، مانند مزاج و شخصيت، همراه بامهارت هاي مخصوص مثل مهارت حل مساله مي دانند .
تاب آوري پديده ي ژنتيكي صرف نيست كه فقط انسانهاي خاص داراي آن باشند. در واقع، پديده تاب آوري ظرفيتي ذاتي در هر فرد است كه مي تواند به خود اصلاح گري و تغيير منجر گردد.تاب آوري كه مقاومت در برابر استرس يا رشد پس ضربه اي نيز ناميده مي شود. در امتداد يك پيوستار با درجات متفاوت از مقاومت در برابر آسيب هاي روانشاختي قرار مي گيرد . براساس اين تعريف، تاب آوري فراتر از جان سالم به در بردن از استرس ها و ناملايمات زندگي است و با رشد مثبت، انطابق پذيري و رسيدن به سطحي از تعادل بعد از به وجود آمدن اختلال در وضعيت تعادلي پيشين مطابقت مي كند .
نان هاندرسن، تاب آوری را ترکیبی از شش عامل زير معرفي مي كند:
- فراهم سازي حمايت مهربانانه
- طراحي و ارتباط سازي براي افزايش اميدواري
- فرصت سازي براي مشاركت معنادار
- پيشاهنگي در پيوند هاي اجتماعي
- مرزبندي شفاف و سازگار
- آموزش مهارت هاي زندگي
ماستن و كوتسورات، خصوصيات تاب آوري را به اين شرح توصيف نموده اند:
- برخورداري از تيزهوشي و مهارت عقلاني، توانائي در صميميت و گسستگي
- توانایي در مفهوم پردازي موضوعات متعدد،دستيابي فرد به اين اعتقاد كه حق زندگي كردن دارد.
- برخوردار بودن از توانایي يادآوري و فراخواني اشخاص و موضوعات خوب و نگهداري آنها(نمادهاي خوب) در ذهن.
- برخورداري از توانایي در لمس عواطف، بجاي اين كه وي هر زمان كه عواطف مهم وي برانگيخته شدند، آنها را انكار يا سركوب كند.
- داشتن هدف در زندگي
- -برخورداري از توانائي جذب و استفاده از حمايت اجتماعي
- برخورداري از توان در نظر گرفتن احتمالات در زندگي و استفاده مطلوب از دستورات اخلاقي جامعه مدني
- نياز و توانایي در كمك به ديگران
- برخورداري از خزانه عاطفي
- كاردان و مبتكر بودن
- برخورداري از ديدگاهي نوع دوستانه نسبت به ديگران
- برخورداري از ظرفيت تبديل درماندگي آسيب رسان به درماندگي آموخته شده .
تاب آوري فرايندي پويا است كه در آن تأثيرات محيطي و شخصيتي در تعاملي متقابل بر يكديگر اثر مي گذارند. پژوهش هاي تاب آوري الگوهاي نظري رشد انسان را كه پيش از اين توسط اريكسون، برونفن، پياژه، كلبرگ، گيليان، استينر، مازلو و پيرس ، مطرح شده بود، مورد تأييد قرار مي دهند. در تمامي اين الگوهاي نظري، در حاليكه بر ابعاد مختلف رشد انساني(رواني- اجتماعي- شناختي- اخلاقي- معنوي) تأكيد مي شود، هسته مركزي اين رويكردها را اين پيش فرض تشكيل مي دهد كه فطرتي بيولوژيك براي رشد و كمال در هر انسان وجود دارد-طبيعت خود اصلاح گري ارگانيسم انساني- كه به طور طبيعي و تحت شرايط معين محيطي مي تواند آشكار شود.
همانگونه كه ماستن، مي گويد: هنگامي كه فاجعه از سر بگذرد و نيازهاي اوليه انساني تأمين گردد، آن گاه تاب آوري احتمال ظهور مي يابد. مهم ترين نتيجه كاربردي برآمده از دل پژوهش هاي تاب آوري، اين است كه مي توانيم توانمندي افراد را ارتقاء دهيم بگونه اي كه آنها به احساس هويت و كارآمدي، توانایي تصميم گيري، هدف گذاري و باور به آينده دست يابند و از اين راه بتوانند نيازهاي اوليه انساني خود براي مهرباني، رابطه با ديگران، چالش، قدرت و معنا داري را در شرايط طاقت فرسا بعنوان كانون توجه هر گونه مداخلات پيشگيرانه، آموزشي و رشد فردي قرار دهند.
منبع
موسویان،سیدحامد(1394)، بررسی سبک های یادگیری،تاب آوری و مهارت های حل مسئله در شطرنجبازان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی گیلان
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید