مفاهیم و مبانی خودکارآمدی

یکی از مسائل مهم مورد توجه بشر خودکارآمدی است. بندورا  خودکارآمدي را قضاوت افراد در موردتوانایی هايشان براي سازماندهی و اجراي یک سلسله کارها جهت رسیدن به انواع تعیین شده عملکرد می داند. بديهي است كه تفكر، احساسات و رفتار انسان در موقعيت هايي كه به توانايي های خود اطمينان دارد، متفاوت از رفتار وي در موقعيت هايي است که احساس عدم توانايي يا فقدان صلاحيت مي كند.

ادن و ذوک معتقدند خودکارآمدی تخمین کلی فرد از توانایی های خود برای تأثیر گذاشتن بر عملکرد است. کسیدی و ایچوز خودکارآمدی را عقیده به توانایی یک فرد در داشتن یک رفتار یا انجام یک کار خاص به صورت موفقیت آمیز  می دانند. اسپکتور معتقد است خودکارآمدی قضاوت های فرد دربارة توانایی هایش برای انجام موفق سطوح خاصی از تکالیف است، که می تواند منجربه تلاش های گسترده تر و پشتکار بیشتر گردد.

خودکارآمدي یا خود اثربخشی از لحاظ روانشناسی انتظارات متصور یک فرد برای موفقیت در یک کار یا رسیدن به یک نتیجه خوب از طریق فعالیت هاي فردي است. بنابراین خودکارآمدي یک فرآیند ذهنی است که شامل شناسایی هدف، برآورد تلاش و توانایی هاي لازم براي رسیدن به آن هدف و پیش بینی نتیجه آن می باشد. افراد داراي خودکارآمدي بالا توانایی هاي خود را باوردارند و براي رسیدن به هدف خود پافشاري می کنند و تسلیم نمی شوند، از این رو در متقاعد کردن دیگران موفق عمل می کنند.

خودکارآمدی از بنیه شخصیتی فرد در رویارویی با مسائل و رسیدن به اهداف و موفقیت خبر می دهد و تحت تأثیر ویژگی های شخصیتی، از جمله باور داشتن خود (اعتماد به نفس)، تلاشگر بودن و تسلیم نشدن (خودتهییجی)، وارسی علل موفقیت نداشتن به هنگام ناکامی(خودسنجی)، آرایش جدید مقدمات و روش های اجتماعی برای رسیدن به هدف (خود تنظیمی) و تحت کنترل درآوردن تکانه ها(خود رهبری) قرار دارد.

منابع خودکارآمدی

انتظارات خودكارآمدي براساس چهار منبع اطلاعاتي شكل مي گيرد .اين چهار منبع عبارتنداز: دستاوردهاي عملكردي، تجربه جانشيني، ترغيب كلامي وحالت هاي فيزيولوژيكي.

دستاوردهاي عملكردی:  بندورا معتقد است انتظارات كارآمدي در تجربياتي كه شخص در آنان مهارت دارد، ريشه دارد. تجارب موفق انتظارات سطح بالا ايجاد می كنند؛ در حالي كه تجارب شكست منجربه انتظارات پايين می شوند.

تجربيات جانشيني:  يعني ديدن يا مشاهده كارهاي موفقيت آميز ديگران، مي تواند  به تدريج ادرا ك هاي كارآمدي را در بينندگان القاء كند تا به اين باور برسند كه آنان هم آن قدر داراي قابليت هستند كه بر فعالیت هاي مشابه تسلط يابند.

ترغيب كلامي يا قانع سازي كلامی:  قانع سازي كلامي بدين معني است كه اگر به مردم بگوییم شما توان انجام كارهايي را كه مي خواهيد  داريد، خودكارآمدي آنان افزايش مي يابد. براي اينكه قانع سازي مؤثر بيفتد،  بايد واقع بينانه باشد.  اين شيوه اغلب براي متقاعد كردن افرادي به كار     مي رود كه قابليت هاي لازم براي انطباق با اهدافشان را دارند.

برانگيختگي فيزيولوژيكی: ميزان آرامش يا ترس ما در شرايط استرس زا، منبع ديگري است كه بر خودكارآمدي ما تأثير می گذارد. ما اين نوع اطلاعات را  اغلب به عنوان منبعي براي قضاوت در بارة توانایي هاي خودمان به كار مي گيريم.  بندورا معتقد است زماني كه مردم با برانگيختگي آزارنده اي محاصره نشده اند، بيشتر انتظار موفقيت دارند تا زماني كه در شرايط استرس زا قرار مي گيرند.

انواع خودکارآمدی

خودکارآمدی دارای حیطه های مختلفی است که عبارتند از:

  • خودکارآمدی اجتماعی: به معنای ادراک فرد از توانمندی خود در رسیدن به معیارهای اجتماعی و ارتباطات اجتماعی است.
  • خودکارآمدی تحصیلی: به معنای ادراک فرد از توانمندی خود در یادگیری، حل مسائل تحصیلی و دستیابی به موفقیت های تحصیلی است.
  • خودکارآمدی هیجانی: به معنای ادراک فرد از توانمندی خود در کنترل و مدیریت هیجان ها و افکار منفی است.
  • خودکارآمدی جسمانی: به معنای ادراک فرد از توانایی جسمی، اطمینان در انجام فعالیت ها و مهارت های فیزیکی و همچنین اطمینان از تأثیرگذاری جسمانی بر افراد دیگر است.

راهکارهای رسیدن به خودکارآمدی بالا

  • قرار دادن/گرفتن در معرض تجربه های موفق از طریق ترتیب دادن هدف های قابل دسترس؛
  • با قرار دادن/گرفتن شخص در معرض الگوهای مناسبی که در عمل موفق اند و بدین وسیله، افزودن تجربه های جانشینی موفق او؛
  • فراهم آوردن متقاعدسازی و تشویق های کلامی موفق؛
  • تقویت برانگیختگی فیزیولوژیکی از طریق رژیم غذایی و برنامه های ورزشی؛
  • جست و جوی ناشناخت ها، استقبال از تغییرات و قبول این مطلب که «زیبایی زندگی در تغییرات آن است »؛
  • نسبت به هم نوعان خود احساس تعلق داشتن، عدم خودبینی و از خود راضی بودن؛
  • مقابله با بی عدالتی و توجه به خود تشویقی و نیروهای برانگیزاننده درونی؛
  • از زندگی شکوه و شکایات نداشتن؛(فردی که احساس خودکارآمدی پایین می کند، شکوه های خویش را با دیگران درمیان می گذارد تا حمایت آنان را به دست آورد)؛
  • آموختن نکات مفید از شکست، به همان میزان که از موفقیت می آموزید؛
  • عدم احساس مالکیت نسبت به دیگران و مصونیت نسبت به حسادت.

راهکارهای تربیت فرد خودکارآمد

برای تربیت فرد خودکارآمد، می توان راهکارهایی را با توجه به ماهیت خودکارآمدی استنباط کرد. در این میان بعضی راهکارها می توانند دارای وجوه دوگانه باشند. بدین معنی که گاه در مقام ابزار تحقق خودکارآمدی و گاه در مقام نتیجه و محصول خودکارآمدی جلوه گر شوند. به طور نمونه، خلاقیت و کنترل خود این وجوه را پذیرایند. از جمله راهکارهای ضمنی برای تربیت فرد خودکارآمد که بندورا به آن ها اشاره کرده است به این صورت است:

  • مواجهه کردن با موقعیت های چالش برانگیز

موقعیت های تکراری و آسان زمینه کاهش خودکارآمدی را فراهم می کنند، اما در موقعیت های چالش برانگیز که دانسته های سطحی فرد برای حل آن ها کافی نیست، فرد در مورد دانش خود دچار شک شده و به تفکر در مورد تبیین های تازه وا داشته می شود. در این حالت، ایده های خلاق امکان ظهور پیدا می کنند و توانایی فرد در خلق این ایده ها به عنوان راه حل های جدید مورد سنجش قرار می گیرند. در صورتی که فرد در چنین شرایطی بر مشکلات غلبه کند و از عملکرد خود رضایت کامل داشته باشد، خودکارآمدی افزایش یافته و چالش طلبی برای او به صورت امری عادی جلوه می کند. هرچند که عکس این قضیه نیز ممکن است رخ دهد.

  • ایجاد زمینه برای آمادگی عقلی و اخلاقی

قدرت تحلیل درست قضایا و ارزش گذاری برای قضایای اخلاقی نیاز به نوعی آمادگی دارد که بخشی از آن در درون فرد و بخشی در محیط می باشد. تشویق های محیطی، محرک های شناختی و فراهم نمودن الگوهای مناسب شخصیتی برای افراد به منزله ایجاد آمادگی در فرد محسوب می شوند. طراحی موقعیت هایی با ویژگی محوریت اندیشیدن و تفکر درباره چگونگی تفسیر محیط و خلق معنای لازم برای آن و نیز ترسیم مرزهایی ملموس برای تعیین محدوده عاملیت شخص در آن موقعیت ها، الگوهایی برای عمل فرد فراهم می کنند که در نهایت او را برای مواجهه های بعدی آماده می کنند.

  • آموزش خلاقیت

خلاقیت توانایی اندیشیدن درباره امور از راه های تازه و غیر معمول و رسیدن به راه حل های منحصربه فرد برای مسائل می باشد. برای تربیت فرد خودکارآمد، آموزش مهارت هایی که روش های اندیشیدن خلاق را در دستور کار دارد و فرد را باچالش های شناختی مواجه می سازند، باید مدنظر قرار گیرند. این آموزش ها باید کاربردی بوده و موقعیت های واقعی چالش برانگیز محیطی را برای فرد شبیه سازی نمایند. اندیشیدن خلاق نیازمند نگریستن به مسائل از زاویه های غیرمتعارف است و معمولاٌ کارآمدی شخص در گرو ارزیابی صحیحش درباره چگونگی تعامل سه جانبه شخص، محیط و رفتار و مخصوصاٌ نقش خود در این تعامل است.

  • آموزش کنترل خود

بندورا تأکید می کند که سلامت روانی یا سازگاری به این بستگی دارد که افراد چقدر تصور می کنند که روی کارکردهای خود و رخدادهای محیط اطرافشان کنترل دارند. وی برای کنترل دو جنبه زیر را قائل شده است:

تأخیر کامروایی: تأخیرکامروایی به تأخیرانداختن ارضای آنی نیازها برای رسیدن به نتیجه مطلوب آتی می باشد که در واقع اهمیت عوامل شخصی-شناختی را در رفتار نشان می دهد به طورنمونه، یک دانش آموز ازتنبلی و وقت تلف کردن در مدرسه چشم پوشی می کند تا درامتحان ها نمره های خوبی بگیرد.

تعادل محل کنترل: معنای کنترل این است که آیا شخص نتایج را حاصل عملکرد خودش (کنترل درونی) می داند یا حاصل وقایع خارج از کنترل خود (کنترل بیرونی). کسانی که کنترل درونی دارند، فرض را بر این می گذارند که نتایج حاصل، معلول اعمال و رفتار خودشان هستند. اما کسانی که کنترل بیرونی دارند، خود را اسیر سرنوشت، شانس و دیگران می دانند. بر این اساس به طور طبیعی، افراد خودکارآمد باید دارای منبع کنترل درونی باشند.

منبع

رفیعی، فریده(1394)، اثر تعدیل گری خودکارآمدی بر رابطه بین ابهام و تعارض نقش بر خلاقیت، پايان‌نامه‌ي كارشناسي ارشد، مدیریت بازرگانی،دانشگاه فردوسی مشهد

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0