مفاهیم ومبانی حافظه
یک تعریف ساده و قابلفهم از حافظه برای بیماران، خانوادهها و پرستاران، توانایی دریافت، اندوزش و بازیابی اطلاعات است. اگرچه مردم تمایل دارند از حافظه بهعنوان یک مهارت، عملکرد یا توانایی کلی صحبت کنند، برای مثال میگویند: «من یک حافظه قوی دارم یا او یک حافظه دقیق دارد.» انواع زیادی از حافظه وجود دارد. بدلی، به بحث در مورد انواع حافظه میپردازد و یادآوری میکند که افراد مبتلا به یادزدودگی کلاسیک، برای یادآوری بعد از یک تأخیر یا حواسپرتی ، مشکلات زیادی دارند، اما فراخنای حافظه فوری طبیعی دارند؛ بنابراین آنها بعد از شنیدن یک رشته از اعداد میتوانند بهصورت نمونه پنج، شش و هفت تا از آنها را به ترتیب صحیح تکرار کنند.
افراد دیگر در تکرار اعداد دو رقمی یا بیشتر، مشکلات بزرگتری دارند اما مشکلات کمتری بعد از یک تأخیر یا حواسپرتی دارند؛ بنابراین یک تمایز دوگانه بین افراد مبتلا به یادزدودگی کلاسیک و افرادی که حافظه کوتاهمدت ، فوری آسیب دیده دارند میتوان پیدا کرد. حافظه یک مهارت یا عملکرد منفرد نیست بلکه ترکیبی پیچیده از خرده نظامهای حافظه است . ما میتوانیم حافظه را برحسب مدت زمانی که خاطرات ذخیره میشوند، برحسب انواع اطلاعاتی که به یاد آورده میشوند، وجه حسی که اطلاعات از طریق آن به مغز میرسد، مراحل پردازش خاطرات، حافظه آشکار یا ناآشکار دستهبندی، خواه یادآوری یا بازشناسی مورد نیاز باشد، خواه حافظه گذشتهنگر برای رویدادهایی که انجام شدهاند یا آیندهنگر یادآوری آنچه باید انجام شود، چه تاریخ خاطره قبل یا بعد از آسیب یا بیماری باشد.
انواع حافظه
تقسیمبندی حافظه بر اساس زمان
بدلی و هیتچ، تحت تأثیر اتکینسون و شرفین ، پیشنهاد کردند که حافظه میتواند بهطور کلی به سه بخش بر مبنای مدت زمانی که اطلاعات میتوانند ذخیره شوند، تقسیم شود: حافظه حسی که اطلاعات را برای زمان کمتر از یک چهارم ثانیه ؛ دویست وپنجاه میلی ثانیه، ذخیره میکند، حافظه کوتاهمدت که اطلاعات را برای چند ثانیه نگهداری میکند و حافظه درازمدت که اطلاعات را برای چند دقیقه تا سالها نگه میدارد.
نخست، حافظه حسی، نظامی است که وقتی به سینما میرویم از آن استفاده میکنیم و آنچه را که روی پرده ظاهر میشود را بهصورت یک فیلم متحرک مشاهده میکنیم. در حقیقت ما یک مجموعه از عکسهای بیحرکت را میبینیم اما عکسها در حافظه حسی کوتاهمدت نگهداری میشوند و بنابراین بهعنوان تصاویر متحرک تفسیر میشوند. این حافظه شامل حافظه حسی دیداری یا حسی تصویری است. معادل شنوایی آن بهعنوان حافظه پژواکی شناخته میشود و ما را قادر میسازد تا صداهای گفتاری را تفسیر کنیم.
دومین نظام، اطلاعات را برای چند ثانیه نگهداری میکند و زمانی ما از آن استفاده میکنیم که شماره تلفن جدید شاید تا هفت رقم را شمارهگیری میکنیم. ما میتوانیم این هفت رقم طولانی را بهاندازه کافی در ذهن نگه داریم تا شمارهگیری کنیم اما اگر تلفن اشغال باشد یا کسی با ما درحالیکه شمارهگیری میکنیم صحبت کند اعداد از ذهنمان خارج میشوند و آن را فراموش میکنیم و باید دوباره به آن نگاه کنیم. روانشناسان به آن حافظه کوتاهمدت میگویند؛ اما تصور عموم از حافظه کوتاهمدت به معنی هر چیزی از چند دقیقه تا چند روز یا چند هفته است، بنابراین بهتر است از اصطلاح حافظه کوتاهمدت مگر به هنگام صحبت با روانشناسان دیگر اجتناب کنیم.
تقسیمبندی حافظه بر اساس نوع پردازش
حافظه فوری ، حافظه اولیه و حافظه کاری، اصطلاح دیگری هستند که از آنها استفاده میشود. حافظه اولیه یا حافظه فوری به ظرفیت حافظهای اشاره میکند که توسط فراخنای ارقام (هفت بعلاوه یا منهای دو برای اکثریت مردم، میلر، یا توسط اثر تأخر یادآوری آزاد، توانایی یادآوری آخرین موارد در یک فهرست از کلمهها، حروف یا ارقام اندازهگیری میشوند. بدلی؛ اصطلاح حافظه اولیه را هنگام اشاره به یک نظام حافظه ساده برای چند ثانیه و حافظه کاری را هنگام اشاره به تعامل چند نظام حافظه موقت که افراد معمولاً در زندگی واقعی استفاده میکنند، ترجیح میدهد. فرض شده که حافظه کاری یک کنترلکننده یا تخصیص دهنده منبع ؛ عامل اجرايي مركزي دارد که با دو نظام فرعی با نامهای حلقه واجشناختی و صفحه دیداری , فضایی، همکاری میکند.
حلقه واجشناختی یک انباره است که حافظه را برای چند ثانیه نگه میدارد، اما قادر به افزایش این مدت از طریق استفاده از گفتار زیرصوتی ؛ زمزمه است؛ بنابراین میتواند به موارد تصویری که قادر به نامگذاری در قالب کدهای واجشناختی است تبدیل شود .بدلی، صفحه دیداری , فضایی اجازه اندوزش موقت و دستکاری اطلاعات فضایی و دیداری را میدهد. در کار بالینی میتوان افرادی با آسیب به هر یک از این نظامها را دید. به پیروی از بدلی و بدلی و ویلسون ؛ افراد دارای اختلال عامل اجرایی مرکزی بیان میکنند که نشانگان اختلال عملکرد اجرایی دارند. مشکلات اصلی آنها برنامهریزی، سازماندهی، توجه تقسیم شده ، در جا زدن و مشکل در کنار آمدن با موقعیتهای جدید و تازه میباشد . افراد با اختلال حلقه واجشناختی، مشکلاتی با پردازش گفتار و فراگیری زبان جدید دارند.
تعداد کمی از بیمارانی که با اختلالات حافظه فوری میبینیم (بهعنوان مثال آنها تنها میتوانند یک یا دو عدد، کلمه یا حرف را بهطور صحیح تکرار کنند) اختلال حلقه واجشناختی دارند. والر و پاپگنو در مورد حلقه واجشناختی بهصورت مفصل بحث کردهاند درحالیکه ویلسون و بدلی ؛ یک بیمار با اختلال حلقه واجشناختی و بهبودی بعدی او را توصیف کردند. افراد با اختلال صفحه دیداری , فضایی ممکن است تنها در یکی از این عملکردها، کمبودهایی داشته باشند؛ بهعبارتدیگر، مشکلات فضایی و دیداری قابل تفکیک هستند. اگرچه این بیمار توسط ویلسون، بدلی و یانگ توصیف شده است، اینگونه بیماران در کار بالینی کمیاب هستند و معمولاً برای توانبخشی مراجعه نمیکنند.
بدلی و ویلسون ؛ چهارمین بخش را به حافظه کاری تحت عنوان حافظه موقت رویدادی اضافه کردند؛ یک حافظه موقت چندوجهی که قادر به یکپارچه کردن اطلاعات از حلقه واجشناختی و صفحه دیداری , فضایی در انباره حافظه درازمدت میباشد. حافظه موقت بهطور خاص در حافظه فوری برای متون منثور، مهم فرض میشود که به بیماران مبتلا به یادزدودگی با عملکرد ذهنی خوب و فاقد اختلال اجرایی، اجازه میدهد تا حافظه فوری با ظاهری بهنجار را برای متن منثور نشان دهند که خیلی فراتر از ظرفیت هر دو نظام فرعی است. البته حافظه تأخیری هنوز بهشدت آسیب دیده است. هنگام ارزیابی یادآوری فوری یک متن منثور در بیمار مبتلا به یادزدودگی، این غیرعادی نیست که امتیازی در یک دامنه بهنجار پیدا شود؛ اگرچه ظرفیت حافظه کوتاهمدت در یادآوری نباید بیشتر از هفت کلمه بعلاوه یا منهای دو کلمه باشد .
حافظه موقت رویدادی، تبیینی برای افزایش نمرات فراهم میکند. انباره درازمدت یا حافظه درازمدت، نظامی است که اطلاعات را برای دوره طولانیتر زمانی از چند دقیقه تا چند سال ذخیره میسازد. این حافظه همچنین به حافظه ثانویه اشاره دارد. حافظه درازمدت بهواسطه ظرفیت وسیع و احتمالاً نامحدود، پایا و بادوام است. برخلاف حلقه واجشناختی که اطلاعات عمدتاً توسط شاخصههای گفتاری رمزگذاری میشوند؛ نظام درازمدت عمدتاً توسط معنی و مفهوم رمزگذاری میشود. این نظامی است که معمولاً در افراد با اختلال حافظه تحت تأثیر قرار میگیرد. بیشتر آنها، حافظه فوری نسبتاً بهنجار دارند اما بعد از یک تأخیر یا حواسپرتی اطلاعات از بین میرود. معنایی که بهوسیله آن اطلاعات برای چند دقیقه نگه داشته میشود مانند معانی که بهوسیله آن خاطرات برای سالها حفظ شده است، ضروری به نظر میرسند.
بخشهای واقع در میان حافظه حسی : اندازهگیری شده در یک هزارم ثانیه حافظه فوری : اندازهگیری شده در چند ثانیه و حافظه درازمدتتر : اندازهگیری شده در چند دقیقه، روزها، هفتهها و سالها واضح هستند. این مطلب بیان نمیکند که رویدادهایی را که سالها پیش اتفاق افتادهاند را همانند رویدادهایی که دیروز اتفاق افتادهاند به یاد میآوریم؛ در اینجا تمایز مشخصی میان حافظه حسی، اولیه و ثانویه وجود ندارد. ازنظر بالینی ما تمایل به صحبت در مورد حافظه تأخیری ، حافظه اخیر و حافظه دور داریم؛ حافظه تأخیری اشاره به رویدادها یا اطلاعاتی دارد که دقایقی پیش رخ دادهاند، حافظه اخیر به چیزهایی اشاره دارد که در روزها یا هفتههای قبل اتفاق افتادهاند، حافظه دور اشاره به رویدادها یا اطلاعاتی دارد که سالها قبل رخ دادهاند . حافظه درازمدت میتواند به روشهای متفاوت درک یا متمایز شود؛ شامل حافظه معنایی، رویدادی و رویهای ؛ حافظه دیداری و کلامی ؛ و حافظه ناآشکار و آشکار.
تقسیمبندی حافظه بر اساس نوع اطلاعاتی که به خاطر سپرده میشود
حافظه دانش کلی، تجربههای شخصی و مهارتها یا عادتها به نظامهای مختلفی بستگی دارد که هر یک از آنها میتوانند بهطور مستقل تحت تأثیر واقع شوند. به پیروی از تالوینگ ؛ حافظه دانش کلی مانند حقایق، معانی کلمهها، ظاهر تصویری اشیا و رنگ چیزها، بهعنوان حافظه معنایی شناخته میشود. ما زمانی که پاسخ سؤالاتی مانند رنگ موز، پایتخت کشور مصر یا پاسخ کرگدن بزرگتر یا کوچکتر از سگ است و معنی کلمه عدالت را میدهیم، از حافظه معنایی استفاده میکنیم. ما یک ذخیره بزرگ از اطلاعات داریم؛ مانند اینکه چه چیزهایی معنی ظاهر مشابه، صدای مشابه، بوی مشابه و احساس مشابه میدهند. به یاد آوردن زمان اطلاعات به دست آورده شده یا کسی که در آن زمان حاضر بوده ضروری نیست. معمولاً یادگیری در موقعیتها بیشمار و در شرایط مختلف صورت میگیرد. بیشتر افراد با حافظه مختل، یک حافظه معنایی طبیعی حداقل برای اطلاعات به دست آمده قبل از شروع تخریب حافظه دارند.
بهطور مثال شخصی با نشانگان یادزدودگی کلاسیک برای معنی کردن کلمهها یا به یاد آوردن حقایق از طریق دانش عمومیاش مشکلی نخواهد داشت. هرچند ممکن است اندوزش حقایق جدید مشکل باشد؛ شاید به این علت که اساساً برای ورود اطلاعات به حافظه معنایی، فرد به حافظه رویدادی وابسته است . یک بیمار مبتلا به یادزدودگی گسترده، تقریباً هیچ واقعیت جدیدی را از زمان شروع بیماری آنسفالیت ناشی از ویروس هرپس سیمپلکس؛ در سال 1985 ذخیره نکرده بود. او از زمانی که بیمار شد هیچ دانشی در مورد کلمهها جدیدی که وارد زبان شده بود، نداشت. او نمیدانست که پست الکترونیکی چیست، او واژههای بیماری جنون گاوی، شبکه جهانی وب یا ویاگرا را نمیفهمید. بر خلاف این مورد، بیمار دیگری باوجود یک یادزدودگی شدید، اگرچه یادگیری او کم و دور از معمول بوده، بسیاری از این کلمهها را آموخته است .برخی از بازماندههای آسیب مغزی، کمبود حافظه معنایی را بهطور خاصی بعد از آنسفالیت یا آنوکسی نشان میدهند؛ با اینکه افراد با آسیب مغزی تروماتیک نیز ممکن است این مشکلات را نشان دهند علت آن آسیب به اندوزش معنایی یا دسترسی به آن انباره است .
وارینگتون؛ بیان میکند که آگنوزی اشیای دیداری یک نقص حافظه معنایی دیداری است. برخی از بیماران توانایی بازشناسی موضوعات زنده را از دست میدهند اما هنوز هم اشیاء ساخته شده را تشخیص میدهند و گفته میشود که اختلال طبقه بندی خاص دارند. وارینگتون و شالیس؛ هیلیس و کارامازا و ساکت و هیومفریس، برعکس نظر محققان قبلی بیان کردند که انسانها میتوانند اشیای بیجان را بهتر از موضوعات زنده بازشناسی کنند. حافظه معنایی معیوب نیز در افرادی که از بیماری آلزایمر رنج میبرند در کنار کمبود در حافظهی رویدادی دیده میشود .
به هر حال گروهی از بیماران وجود دارند که مشکلات خاصی با کمبود حافظه معنایی دارند. آنها با دمانس معنایی پیشرونده روبرو هستند. مشخصههای این بیماری عبارتاند از کاهش تدریجی دانش معنایی، تأثیر گذاری بر انواع مفاهیم، عدم استفاده از وجه حسی . حافظهای رویدادی ممکن است کمتر تحت تأثیر قرار گیرد. اسنودن، گریفیث و نیری و گراهام و هودجز؛ دریافتند که افراد مبتلا به دمانس معنایی، نگهداری خاطرات اخیر و اختلال در خاطرات دور نشان میدهند؛ که بر خلاف آن چیزی است که در بیماران آلزایمری دیده شده است.حافظه تجربیات شخصی مثلاً: جایی که شما تعطیلات نوروز را میگذرانید، یا زمانی که پولهای کارت اعتباری خود را خرج میکنید یا چیزی که دوستانتان را از شما میخواهند امروز عصر انجام دهید. حافظه شرح حالی است و بهعنوان حافظه رویدادی شناخته شده است . این حافظه برای یادآوری رویدادی خاصی که در زمان حادثه اتفاق افتاده، بسیار مهم است. به گفته بدلی ؛ به نقل از تالوینگ، این حافظه، به انسان توانایی سفر به زمانهای گذشته را میدهد.
مشکلات حافظهای رویدادی مثل مشکلات حافظه معنایی از اختلال در حافظه بلندمدت ناشی میشود. هرچند تالوینگ اعتقاد داشت که حافظه معنایی و رویدادی دو نظام مستقل هستند. بدلی ؛ با این دیدگاه موافق نبود. او نشان داد که در اکثر شرایط، ترکیبی از هر دو نوع وجود دارد: اگر کسی به یاد آورد که صبحانه چه چیزی خورده است ،یک تکلیف رویدادی؛ این یادآوری تحت تأثیر دانش معنایی او در مورد اینکه معمولاً صبحانه چه چیزی میخورد، قرار میگیرد. اکثر افراد مبتلا به اختلالات حافظه، نقص حافظه رویدادی نیز دارند؛ که مشکل اساسی در زندگی روزمرهی آنها بهحساب میآید. به دلیل اهمیت این حافظه، هم ازنظر فراوانی و هم ازنظر شدت مشکلاتی که این افراد با آن روبرو هستنحافظه مهارتها و امور عادی بهعنوان حافظه رویهای شناخته شده است. یادگیری دو چرخه سواری، خواندن لغات به صورت برعکس و یادگیری ماشین نویسی، مثالهایی از یادگیری رویهای است. ویژگی اولیه این نوع یادگیری این است که بستگی به تفکر هوشیار ندارد بلکه یادگیری میتواند بدون نیاز به آگاهی از مکان و نحوه یادگیری اصلی صورت گیرد. به همین دلیل، بیشتر افراد مبتلا به اختلالات حافظه، یادگیری رویهای بهنجار و یا تقریباً بهنجار را نشان میدهند. H. M معروفترین بیمار مبتلا به یادزدودگی همهی زمانها علیرغم نقص بسیار شدید حافظهی رویدادی قادر به یادگیری تکالیف حرکتی بود.
کوهن و کورکین؛ نشان دادند که H. M قادر به یادگیری معمای پیچیده برج هانوی بدون آشنایی قبلی بود. شمار زیادی از مطالعات نشان دادهاند که بیماران مبتلا به یادزدودگی میتوانند تکالیف خاص ازجمله معمای چیدمان، شرطیسازی پلک زدن و وارونه خوانی لغات در آینه را یاد بگیرند. یادگیری بهنجار یا نزدیک به بهنجار در توانبخشی بسیار مهم است زیرا ما میتوانیم روی این توانایی نسبتاً دست نخورده در آموزش ماشین نویسی و استفاده از رایانه و همچنین استفاده از وسایل کمک حافظه، سرمایهگذاری نماییم. به هر حال در اکثر مطالعات در بیماران مبتلا به اختلالات حافظه، یادگیری رویهای، دست نخورده یافت شده است، برای مثال سووینن، پوت مانز و لاموت دریافتند که بیماران مبتلا به نشانگان کورساکوف، نقصهای در تکالیف یادگیری رویهای نشان میدهد. در مقابل کاواکو، اندرسون، آلن، کاسترو- کالداز و داماسیو گزارش دادهاند که یادگیری باقی مانده مهارتهای ادراکی حرکتی پیچیده در بیماران مبتلا به یادزدودگی، یک پدیدهی قدرتمند است و این موضوع را میتوان در شرایط مختلف و با درخواست انجام تکالیف ادراکی حرکتی، اثبات کرد. مشخص شده است که برخی از بیماران، مخصوصاً آنهایی که با بیماری هانتینگتون و پارکینسون مواجه هستند، در یادگیری رویهای اختلال نشان میدهند . افراد مبتلا به آلزایمر ممکن است این نقص را نشان دهند ، یا نشان ندهند . هیرونو و همکاران،. ویکاری و همکاران و نیکولسون و فاوست بیان کردند که کودکان مبتلا به نارساخوانی تحولی، یادگیری رویهای آسیب دیده دارند درحالیکه سیگارت، ویسرال و بل یک اختلال خفیف در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی یافتند.
تقسیمبندی حافظه بر اساس حس خاص
ممکن است به یادآوری اطلاعات و اتفاقات به شکلهای متعدد ازجمله وقتیکه میبینیم، میشنویم استشمام میکنیم، لمس میکنیم و میچشیم نیاز داشته باشیم. با این وجود در توانبخشی حافظه، حوزه اصلی نگرانی در مورد حافظه برای اطلاعات کلامی و دیداری است. واضح است که میتوانیم چیزهایی را که میتوانیم طبقهبندی کنیم و یا بخوانیم، به یادآوریم اما ما همچنین میتوانیم چیزهایی را به یادآوریم که بهآسانی نمیتوانیم بیان شان کنیم مثل چهرهی یک شخص.به دلیل وجود بخشهای متعدد مغز که مسئول فرایندهای شنیداری و دیداری هستند. این موارد میتوانند بهطور مستقل بر برخی از افراد که با حافظه دیداری و بر برخی دیگر که با حافظه کلامی مشکل اولیه دارند، تأثیر گذار باشند. سالها پیش، میلنر نواقص ویژه دروندادهای حسی را طی جراحی لوب اکتومی یکطرفه گیجگاهی نشان داد.
برداشت قسمت چپ گیجگاه منجر به اختلال حافظه دیداری شد و برداشت قسمت راست لوب گیجگاهی منجر به ضعف بیشتر در یادآوری مواد غیرکلامی مثل صورتها، الگوها و مازها شد.اگر حافظه برای یک نوع درونداد حسی، کمتر تحت تأثیر قرار گیرد. این احتمال وجود دارد که از نظام کمتر آسیب دیده بهمنظور جبران نقص نظامهای آسیب دیده دیگر استفاده شود. برای مثال، فردی با تواناییهای کلامی ضعیف اما حافظه دیداری خوب ممکن است مواد کلامی را به اطلاعات دیداری تبدیل کند و از تکنیکهای تصویرسازی دیداری بهره ببرد. درحالیکه افراد دارای الگوهای معکوس ممکن است قادر به کلامی کردن اطلاعات دیداری فضایی مثل اطلاعات یک مسیر، باشند.ویلسون؛ درمان موفقیتآمیزی برای بیماران مبتلا به اختلال هر دو حافظه دیداری و کلامی، توصیف کرده است. البته برخی از افراد هم اختلال حافظه کلامی و هم اختلال حافظه دیداری دارند. این به این معنی نیست که آنها نمیتوانند از تکنیکهای یادیار و دیگر راهبردهای حافظه بهره ببرند
منبع
شریفی،علی اکبر(1394)، ساخت یک برنامه رایانهای توانبخشی شناختی و بررسی تأثیر آن بر بهبود عملکرد حافظه،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه پیام نور
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید