مفاهیم ومبانی استرس

استرس به منزله بخشي از زندگي هر انسان، در همه افراد در حدي اعتدال‌آميز وجود دارد، و اين حد، به عنوان پاسخي سازش يافته‌ تلقي مي‌شود به گونه‌اي كه مي‌توان گفت ؛ اگر استرس نبود همه ما پشت ميزهايمان به خواب مي‌رفتيم. فقدان استرس ممكن است ما را با مشكلات و خطرات قابل ملاحظه‌اي‌ مواجه كند. بنابراين استرس به منزله بخشي از زندگي هر انسان، يكي از مولفه‌هاي ساختار شخصيت وي را تشكيل مي‌دهد و از اين زاويه است كه پاره‌اي از استرس‌هاي دوران كودكي و نوجواني را مي‌توان بهنجار دانست و تأثير مثبت آنها را بر فرآيند تحول پذيرفت به عبارتي ديگر مي‌توان گفت كه استرس در پاره‌اي از مواقع سازندگي و خلاقيت‌ را در فرد ايجاد مي‌كند و بالعكس، استرس مرضي نيز وجود دارد، چرا كه حدي از استرس مي‌‌تواند سازنده و مفيد باشد و اغلب مردم بايد تجربه كنند، اما اين حالت ممكن است جنبه مزمن و مداوم بيابد كه در اين صورت نه تنها نمي‌توان پاسخ را سازش يافته دانست بلكه بايد آن را به منزله منبع شكست و استيصال فرد تلقي كرد كه فرد را از بخش عمده‌اي از امكاناتش محروم مي‌كند و طيف گسترده‌اي از اختلال‌هاي اضطرابی را كه از اختلال‌هاي شناخته و بدن تا ترس‌هاي غيرموجه و وحشت‌زدگي‌ها گسترده‌اند، به وجود مي‌آورند.

بسياري از اوقات ترس با استرس، به صورت يك جا در نظر گرفته مي‌شود. حال آن كه بين ان دو تفكيك وجود دارد، چنان كه ترس بستگي به محرك شناخته شده‌اي دارد، در حالي كه استرس، محرك ناشناخته و غيرمشخصي خواهد داشت. در مورد ترس، محرك تهديد كننده قابل ملاحظه‌ و مشاهده است، ولي اضطراب به انتظار خطر بستگي دارد، آدمي از عامل، خطر مي‌ترسد ولي در استرس عامل ناشناخته است. ترس عبارت است از واكنش در مقابل يك خطر واقعي، ولي استرس عبارت است از واكنش در مقابل خطري كه وجود ندارد.در تقسيم‌بندي كلي دو نوع استرس وجود دارد.

اول، نوعي كه به طور طبيعي به عنوان عكس‌العمل در مقابل استرس يا خطر تجربه مي‌شود، مثلاً:  شخصي بتواند تهديد عليه امنيت يا سلامتي‌اش را به درستي تشخيص دهد يا وقتي سارق مسلحي تهديدش مي‌كند، يا هنگامي كه ترمز اتومبيل ببرد. در اين هنگام شخص احساس لرزه و رعشه مي‌كند، دهانش خشك مي‌شود، كف دست‌ها و پيشانيش عرق مي‌كند، ضربان قلبش سريع‌تر شود، در معده‌اش احساس سوزش كرده و عصبي مي‌گردد، او استرس و ترس روحي را تجربه مي‌كند. بيشتر مردم اين چنين احساساتي را به هنگام خطر يا فشار داشته‌اند. همچنين اگر كسي مكرراً در موقعيت ميعني مورد حمله قرار بگيرد يا ترسانيده شود، ياد مي‌گيرد كه هر زمان با آن موقعيت مواجه شود، هراسان گردد. اين يك عكس‌العمل دفاعي معمول است اين استرس را كه يك عكس‌العمل طبيعي به استرس موجود در محيط خارجي فرد است برون‌زا  يا استرس تحريك شده مي‌ناميم. عبارت فوق اين عقيده را منعكس مي‌كند، كه فرد هميشه مي‌تواند هنگام ظاهر شدن اين نوع استرس منشأ قابل توجيهي بر آن تشخيص دهد.

نوع ديگري از استرس وجود دارد كه استرس‌ درون‌زا  ناميده مي‌شود، اكنون شواهد جمع‌آوري شده نشان مي‌دهد كه نوع دوم استرس يك بسياري است كه به نظر مي‌رسد قربانيان آن با يك آسيب‌پذيري ژنتيكي به آن زاده مي‌شوند، اين نوع معمول با علائمي از استرس شروع مي‌شود كه ناگهان و بدون هشدار و بي‌هيچ علت ظاهري، ضربه زننده هستند. گاهي به نظر مي‌رسد كه بخش‌هاي متفاوتي از بدن از كنترل خارج مي‌گردد. حتي ممكن است در غياب هر نوع خطر يا استرس ظاهري قلب به سرعت بزند يا حالت سرگيجه، خفگي و تنگي نفس و يا احساس مورمور شدن ظاهر شود. ناگهاني بودن اين علائم و اين حقيقت كه آنها بدون  هشدار و بدون وجود استرس آشكار ظاهر مي‌شوند، بيماري را از نوع ديگر استرس يعني پاسخ طبيعي به تهديد جدا مي‌كند در واقع استرس برون‌زا و درون‌زا كاملاً متفاوت هستند.

تعاريف ارائه شده از استرس

اساساً استرس را نمي‌توان در قلمرو آن چه تحت عنوان آزردگي مشخص مي‌شود محدود كرد، چرا كه احساس استرس نه تنها در بيماران افسرده، وسواسي و روان گسسته وجود دارد، بلكه در افراد بهنجار نيز به صورت‌هاي مختلف، پديدار مي‌گردد. شايد به همين دليل است كه در مورد استرس نمي‌توان تعريف مشخص و روشني را ارائه داد، چرا كه استرس در افراد مختلف به گونه‌هاي متفاوت بيان مي‌شود. با توجه به موارد ذكر شده مي‌توان در زير به تعاريفي در زمينه استرس پرداخت:

 لافون،  استرس را اين چنين تعريف مي‌كند: استرس يك انتظار به ستوه آورنده است و ممكن است در تنشي گسترده، موحش و اغلب بي‌نام اتفاق مي‌افتد، اين حالت كه به شكل احساس و تجربه كنوني است مانند هر اغتشاش هيجاني در سطح همبسته رواني و بدني در فرد پديد مي‌آيد و ممكن است يك تهديد عيني و استرس‌آور داشته باشد. در واقع استرس به عنوان احساسي رنج‌آور است كه با يك موقعيت ضربه‌آميز كنوني يا به انتظار خطري كه به شئي نامعيني وابسته است تعريف مي‌شود.

  • استرس يك حالت احساسي و هيجاني است كه از خصوصيات برجسته آن توليد حالت بي‌قراري و دلواپسي است كه با اتفاقات زمان و شرايط تناسب ندارد .
  • استرس حالت هيجاني ناخوشايند و مبهم و وضعيت تحريك تشديد شده هيجاني است كه اساسا نگراني يا ترس را هم دربر دارد .
  • استرس را در واقع همه انسان‌ها تجربه مي‌كنند، استرس احساس ناخوشايند و اغلب مبهم دلواپسي است كه با يك يا چند تا از احسا‌س‌هاي جسمي همراه مي‌گردد.

اما تعريف D.S.M.I.V  از استرس اين گونه است : نگراني پيشاپيش نسبت به خطرها، بدبختي‌هاي آينده، توأم با احساس بي‌لذتي، با نشانه‌هاي بدني تنش، منبع پيش بيني نشده مي‌تواند دروني‌ يا بيروني باشد.و نهايتاً اين كه با استرس عبارت است از احساس مبهم و توأم با ناراحتي كه اغلب منشاء و علت مشخصي ندارد، و براي فرد شناخته شده نيست.

فيزيولوژي استرس

دستگاه عصبي خودمختار و غدد درون‌ريز  ؛ نقش مهمي در استرس دارند. مي‌‌توان گفت دستگاه عصبي خود مختار واسطه دستگاه عصبي مركزي  و غدد درون ريز است. دستگاه عصبي خودمختار در اكثر موارد موجب فعاليت غدد درون ريز مي‌شود و غدد درون‌ريز با پسخوراند، فيزيولوژيك فعاليت عصبي را تعديل مي كند كنش دستگاه عصبي خود مختار اين است كه بدن را در محيط متغير، ثابت نگه مي‌دارد.

فعاليت دستگاه عصبي خود مختار و غدد درون‌ريز موجب بروز علائمي مي‌گردد كه در تشخيص استرس داراي اهميت زيادي مي‌باشد. به هنگام بروز استرس بي‌قراري و تنش عضلاني مشهود است، فرد سريع‌تر سخن مي‌گويد، راه مي‌رود و اين تنش شديد موجب هدر رفتن انرژي و بروز خستگي مي‌شود كه بسيار آن را به صورت فشار توضيح مي‌دهد. احساس فشار در عضلات پيشاني و گيجگاهي موجب نوعي سردرد تنشي مي‌شود و فرد احساس مي‌كند چيزي محكم دور سر او بسته شده است و معمولاً از اين حالت درد در پيشاني شكايت مي‌كند.لرزش اندام در بيماران استرسي به علت تنش عضلاني محسوس‌تر است، به هنگام كارهاي ارادي و تمركز و دقت كاهش مي‌يابد و موجب شكايت‌هاي رواني بيمار مي‌گردد و اين تصور به فرد دست مي‌دهد كه مبادا قدرت فكري خود را از دست داده باشد، تظاهرات حركتي در حالت استرس بسيار بارز است. استرس مزمن نيز معمولاً توأم با اختلالات روان ‌تني است .

سبب شناسي استرس

عواملي كه سبب ايجاد و حالت استرس شخص مي‌شوند و به دو دسته كلي تقسيم مي‌شوند: گروه اول، آن دسته عواملي هستند كه با اثرگذاري بر روي ساختمان بدن و جسم، موجب استرس مي گردند، گروه دوم؛ عواملي كه برخاسته از طرز تفكر و بينش فرد است و سبب استرس دروني مي‌گردد.

گروه اول : عوامل جسمي و فيزيكي

  • كم كاري يا پركاري تيروئيد
  • نزول شديد قند خون
  • پركاري مركز غده فوق كليوي
  • افزايش هورمون كورتيزول
  • مسموميت با داروهاي محرك
  • قطع ناگهاني اين داروها :
  1. الكل
  2. مسكن‌ها

بسياري كه از استرس رنج مي برد، در اولين گام بايد اطمينان حاصل گردد مبني بر اينكه استرس او مربوط به داروها نباشد؛ چرا كه قطع ناگهاني برخي داروها منجر به استرس هاي شديد مي‌گردد، از جمله قطع داروهايي از گروه آرام‌بخش‌ها، خواب‌آورها و باربيتوراتها.

  •  تومورهاي مغزي، در مواردي ممكن است عامل به وجود آورنده استرس باشد، به خصوص تومورهاي حوالي بطن سوم.
  •  بيماريهاي مزمن انسداد ريه‌ها
  •  مسموميت با فلزات سنگين
  •  بعضي از انواع صرع مربوط به ابتلاء ديانسفال
  •  عدم تحمل قرص آسپرين

گروه دوم: داشتن افكار نامعقول، اصرار فرد بر اينكه :

  •  چنان چه امور بر وفق مراد نباشند، نهايتاً به بدبختي فرد ختم مي‌شود.
  •  اعتقاد فرد به اينكه، براي كسب احساس ارزشمندي بايد از تمامي جهات كامل و بي نقص باشد.
  •  اعتقاد فرد بر اينكه تجارب گذشته به طور مطلق بر رفتار تأثير مي‌گذارد.
  •  اعتقاد فرد بر اينكه عوامل خطرناك بيروني وجود داشته و فرد بايد از بروز آنها جلوگيري كند.

علائم استرس

پژوهشگران علائم استرس را به دو دسته علائم جسمي و علائم رواني تقسيم مي‌كنند:

  • علائم جسماني استرس :

فقدان اشتها، بي خوابي، احساس خستگي دائمي، مشكلات تنفسي، احساس خفگي، تپش قلب، در برخي از موارد از نفس افتادن، حالت تهوع، سردردهاي متوالي، پاهاي لرزان، از دست دادن تعادل بدن، تمايل به عرق كردن زياد بدون علت مشخص، درد و فشار در سينه، احساس كرختي خصوصاً در پاها و پنجه‌ها، پرش عضلات، گرفتگي شديد عضلات، سرگيجه و غش، تنش‌هاي عصبي، حملات گريه كردن يا تمايل به گريه كردن، فشار خون بالا، ناخن جويدن، سوء هاضمه‌هاي متعدد.

  • علائم رواني استرس :

كج خلقي دائم با مردم، احساس عدم توانايي در مقاومت، بي‌علاقه به زندگي به طور دائمي يا ادواري، ترس از بيماري، احساس گناه، احساس بد بودن و آزار رسانيدن به خود، اشكال در تصميم‌گرفتن، بي‌علاقگي نسبت به ساير مردم، آگاهي از خشم فرو خورده، هراس از آينده، از دست دادن احساس لذت،‌ عدم توانايي در نشان دادن احساس واقعي، احساس هدف دشمني ديگران قرار گرفتن، احساس شكست، احساس نداشتن كسي كه به او اعتماد كند، اشكال در تمركز حواس،ترس شديد از يك فضاي باز يا بسته يا از تنهايي، عدم توانايي در اتمام يك كار قبل از پرداختن به كار ديگري، ترس از ديوانه‌شدن و ترس از دست دادن كنترل .

بيماري‌هايي كه در اثر استرس ايجاد مي‌شود:

  •  افزايش فشار خون و بيماري قلبي

افزايش فشار خون و بيماري قلبي ارتباط نزديكي با استرس دارند. فشار خون بالا در اغلب اوقات منشاء عضوي مستقيمي كه به سادگي بتوان شناخت، ندارد. افزايش فشار خون جزئي به علت بروز تغيير در مقاومت رگ‌هاي خوني است و قسمتي از فشار عروق خوني كه خون را به بافت‌ها حمل مي‌كند به وسيله سيستم عصب سمپاتيك و رها ساختن مواد شيميايي به داخل عروق ايجاد مي‌شود و ادامه فعاليت پاسخ‌هاي شيميايي عصب سمپاتيك باعث كاهش قدرت انقباض و انبساط رگ‌ها و درنتيجه بالا رفتن فشار خون مي‌گردد. فشار خون پديد آمده مي‌تواند منجر به بيماري‌هاي قلبي گردد، زيرا قلب به ناچار، خون را با نيروي بيشتري به داخل شرياني كه فشار آن بالا رفته است مي فرستند و در نتيجه كار اضافي به آن تحميل مي‌گردد و همچنين افزايش فشار خون احتمال پارگي شريان‌ها را كه مي‌تواند منجر به مرگ گردد بالا ببرد به طوري كه پاره شدن يك سياهرگ در مغز مي‌تواند ايجاد سكته مغزي نمايد.

  •  سرطان

استرس در ايجاد سرطان مي‌تواند نقش اساسي داشته باشد چرا كه استرس در بسياري از موارد باعث وقفه در سيستم دفاعي بدن مي‌گردد در مطالعه‌اي كه بر روي 2000 زن در يك درمانگاه بيماريهاي ويژه پستان انجام شده، مشخص شده است كه در دو سال آخر درصد ابتلا به سرطان در ميان زناني كه فردي از قبيل شوهر، دوست، يا يكي از اقوام خود را از دست داده‌اند.بيشتر از زماني كه اين ضربه‌ها را نداشته‌اند.

  • مسائل معده و روده

افراد معيني در مقابل استرس با افزايش اسيد معده عكس‌العمل نشان مي‌دهند كه غالباً عامل موثري در ايجاد زخم معده و روده است. ساير حالاتي كه معتقدند به علت استرس ايجاد مي‌شود يا با استرس مزمن تشديد مي‌گردد شامل زخم‌هاي خونريزي دهنده روده بزرگ و سندروم روه تحريك‌پذير مي باشد كه باعث حملات انقباضي دردناك در روده بزرگ مي‌گردد.

  • سردرد و كمر درد

بسياري از سردردها به علت كشش عضلاني صورت و جمجمه پيدا مي‌شود. اين نوع سردردها كه بعضي از اوقات از آنها به نام سردرد تنشي نام برده مي‌شود يكي از شايعترين علائم استرس است. سردردهايي كه به نام ميگرن ناميده مي شود به نظر مي رسد كه ناشي از انقباض عروق خوني مغز باشد و انقباض عروق خوني به خاطر استرس ايجاد مي‌گردد. بنابراين نتيجه مي‌گيريم كه يكي از علل ميگرن استرس است. همچنين پشت درد و كمر درد كه غالباً متعاقب انقباض عضلاني ناشي از  استرس يا به علت ضعف جسماني يا عدم انعطاف‌پذيري در طول كار پديد مي‌آيد.

  • بيماريهاي ريوي و مسائل جلدي

استرس شديد همراه با استعمال دخانيات مي‌تواند در بروز سينه پهلو و آنفلوانزا اثر داشته باشد. به نظر مي رسد كه استرس اثر مستقيم تري در بروز بيماري آسم داشته‌ باشد نهايتاً اينكه استرس در بيماريهاي پوستي به طور قابل ملاحظه‌اي باعث تشديد بيماري مي گردد. اگزما و كهيل، صورت‌هاي مختلف بيماري پوستي هستند كه به احتمال زياد به دليل استرس به وجود مي‌آيند چون استرس باعث تغييراتي در سلول‌هاي پوستي فرد مي‌گردد و اين مساله نهايتاً به تغييراتي در پوست افراد مي‌گردد .

قبل از پرداختن به رويكردهاي گوناگون استرس تعريفي كه لانگ ارائه داده و اكثر نظريه‌پردازان با آن موافقت كرده‌اند را از نظر مي‌گذرانيم. اكثر نظريه‌پردازاني با لانك موافقند كه استرس يك مفهوم فرضي است. يعني استرس نوعي تصور است كه وجود خارجي و عيني ندارد ولي در تغيير پديده‌هاي مشاهده‌پذير مي‌تواند مفيد باشد. وي مدلي سه سيستمي از استرس ارائه داده است كه وسيعاً به فهم تعريف‌هاي مختلف كمك كرده است. استرس را مي‌توان بر حسب افكار تغيير كرد، براي مثال : من وحشت‌زده هستم  يا آن را به حسب احساسات و واكنش‌هاي جسماني تغيير كرد مثل افزايش ضربان قلب، تعريق و تنش يا بر حسب رفتار مثل اجتناب ورزيدن از يك موقعيت يا گريز از آن در نظر گرفت. نيمرخ استرس افراد مختلف بسته به اين كه كدام نظام بيشترين تأثير را پذيرفته است، متفاوت خواهد بود.

منبع    

محمدقلی زاده،آرزو(1394)، اثر بخشی آموزش ذهن آگاهی بر کاهش تنیدگی شغلی پرستاران،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0