مفاهيم افسردگي

سبک پاسخی نشخواري

پاسخ هاي نشخواري می تواند به عنوان افکار تکرار شونده و رفتارهایی تعریف شود که توجه فرد افسرده را بر علائم افسردگی، دلایل و پیامدهاي آن متمرکز می کند . براي نمونه، تمرکز بر احساس بی انگیختگی احساس می کنم دوست ندارم کاري انجام دهم ، تمرکز براي یافتن دلیل افسردگی ، چه اشتباهی از من سرزده که چنین احساسی دارم و نگرانی درباره پیامدهاي علائم ، وقتی چنین احساسی دارم نمی توانم کارهایم را انجام دهم . در این نظریه تأکید می شود که پاسخ هاي نشخواري نقطه مقابل حل مسئله مؤثر و ساختار یافته است، یعنی، مانع بروز رفتارهاي مؤثري می شود که . می توانند به درمان افسردگی کمک کنند. سبک پاسخی منحرف کننده حواس .

پاسخ هاي منحرف کننده حواس، به عنوان افکار یا رفتارهایی تعریف می شوند که به ذهن فرصت رهایی از علائم افسردگی را می دهد و فرد را به سوي فعایت هاي لذت بخش و خنثی سوق می دهند . مانند، همکاري با دوستان در فعالیتی جمعی و یا پرداختن به سرگرمی اي که نیاز به تمرکز دارد . پاسخ هاي منحرف کننده حواس مؤثر، رفتارهاي پرخطر و خودتخریبگری مانند: استفاده از مواد مخدر، دعوا کردن، رانندگی با سرعت بالا، رفتارهاي پرخشگرانه  را شامل نمی شوند که فقط براي مدت کوتاهی ذهن را از تمرکز بر روي مشکل دور می کنند . بر اساس یافته هاي پژوهشی، افرادي که از رفتارهاي منحرف کننده حواس بی خطر در پاسخ به خلق افسرده استفاده می کنند، بیشتر احتمال دارد در قدم بعدي از حل مسئله مؤثر براي غلبه بر مشکلاتی که به افسردگی منجر شده،. استفاده کنند .

تفاوت هاي جنسیتی

بر اساس یافته هاي پژوهشی ، زنان بیش از مردان گرایش به نشخوار فکري دارند . درنظریه سبک هاي پاسخ، تفاوت هاي جنسیتی در گرایش به نشخوار فکري به عنوان واسطه اي براي تفاوت هاي جنسیتی در افسردگی در نظر گرفته می شود . یعنی، با کنترل تفاوت هاي جنسیتی در نشخوار فکري، تفاوت هاي جنسیتی در افسردگی معنادار نبوده است . دلایل تفاوت هاي جنسیتی در نشخوار فکري ممکن است فراوان باشد. براي نمونه، مشخص شده است که زنان نسبت به مردان، استرس بیشتري را گزارش می کنند . از قبیل، درآمد پایین و نارضایتی در ازدواج . این تفاوت هاي جنسیتی، در تجربه استرس مزمن، می تواند تا اندازه اي در بروز تفاوت هاي جنسیتی در نشخوار فکري سهم داشته باشد . همچنین زنان بیش از مردان احتمال دارد که قربانی حوادث تروماتیک، از قبیل، سوء استفاده جنسی قرار بگیرند .

باید در نظر داشت، بر پایه یافته هاي پژوهشی، با کنترل سطح افسردگی، سابقه استرس هاي عمده در زندگی با گرایش به نشخوار فکري رابطه دارد.  بر مبناي یافته هاي پژوهش هاي جامعه مدار، یک الگوي شخصیتی ، سه مؤلفه اي را پیشنهاد می کنند که می تواند در بروز تفاوت هاي جنسیتی در نشخو ار فکري سهیم باشد . اول، باورهاي زنان نسبت به هیجانات منفی و مشکل در کنترل این هیجانات است که با نشخوار فکري ارتباط دارد . زنان اعتقاد دارند، هیجانات منفی شدید تر از آن هستند که بتوان آنها را کنترل کرد . هم چنین زنان ممکن است اعتقاد داشته باشند هیجانات شدید در آنها در مقایسه با مردان، بیشتر به عواملی بستگی دارد، که از کنترل پذیري کمتري برخوردارند (مانند، هورمون ها).

دوم، زنان بیشتر احتمال دارد، احساسات خود را، مسئول وضعیت هیجانی روابطشان بدانند و تمام بار حفظ روابط مثبت با دیگران را، به دوش بکشند . این باور، با افزایش در نشخوار فکري، رابطه دارد . مسئولیت احساسات در تعیین وضعیت هیجانی روابط به این منجر می شود که زنان به کوچکترین تغییري در روابط، حساس و همیشه براي بروز مشکل گوش به زنگ باشند، همیشه مراقب نظرات و رفتارهاي دیگران باشند، همیشه به این فکر کنند که چگونه می توانند دیگران را خوشحال کنند. در این شرایط، زنان همواره نسبت به وضعیت هیجانی خود گوش به زنگ هستند و از آن به عنوان دماسنجی، براي اندازه گیري کیفیت روابط خود، استفاده می کنند . این وضعیت در بروز نشخوار فکري سهیم است.

تفاوتهای  فردی

نولن هوکسما،  نشان داده است که افراد از نظر گرایش به پاسخ هاي نشخواري نسبت به حوادث منفی زندگی و وضعیت هاي خلقی متفاوت هستند . به عبارت دیگر، با وجودي که افراد زیادي در زمان هاي غمگینی یا افسردگی ممکن است دچار نشخوار فکري شوند، ولی فقط بعضی افراد در حد زیادي با آن مشغول می شوند و بقیه در حد کم به نشخوار فکري می پردازند یا آن را رها می کنند. به علاوه، یافته هاي پژوهشی نشان می دهد، تفاوت هاي فردي در گرایش به پاسخ هاي نشخواري، صرف نظر از تغییرات خلقی در طول زمان، ثابت می ماند. به نقل از نولن ، و  براي نمونه، در یک مطالعه طولی ، نمرات پرسشنامه سبک هاي پاسخ، در افرادي که به تازگی فقدان یکی از نزدیکان خود را تجربه می کردند، تا 18 ماه بعد از آن، در ضمن پنج مصاحبه، از همبستگی بالایی ( 75 %) برخوردار بود.

چنانچه ذکر شد، بر اساس نظریه سبک هاي پاسخ، نشخوار فکري به این شکل در زمینه اي از علایم افسردگی موجب تشدید این علایم می شود و زمینه را براي تبدیل شدن این علایم به یک دوره اختلال بالینی فراهم می سازد . به عبارت دیگر، نشخوار فکري آسیب پذیري افراد را نسبت. به افسردگی افزایش می دهد .با وجود پیامدهاي منفی نشخوارفکري در افسردگی، هنوز رابطه نشخوار فکري و افسردگی در یک نمونه ایرانی مورد بررسی قرار نگرفته است . به علاوه، نتایج پژوهشها نشان می دهد که نمرات نشخوار فکري بر اساس مقیاس پاسخ هاي نشخواري، با میزان اضطراب و علائم مختلط اضطراب  افسردگی نیز رابطه ي مستقیم دارد . از آن جا که افسردگی و اضطراب هم زمانی قابل توجهی دارند، در پژوهش حاضر کنترل میزان اضطراب در بررسی رابطه نشخوارفکري و اضطراب نیز مد نظر قرار گرفته است.

ذهن آگاهی

در ادبیات روان‌شناختی مفاهیمی وجود دارد که رها سازی توجه،اساس آن مفاهیم به شمار می آید.چندین مفهوم این همپوشی را نشان می دهند،از جمله این مفاهیم می توان به خود مشاهده گری  دیکمن،عدم خود کارگردانی،سفران وعدم وابستگی،سفران و ذهن آگاهی فرا گیر به عنوان یک فرایند شناختی خلاق، لانگر ،اشاره کرد .هرچند امروزه در خصوص در هم تندیگی جسم و ذهن تردیدی نیست،اما ساز و کار استرس هنوز یک مسئله مهم است.بررسی حالات و خصیصه های روان‌شناختی و ماهیت ارتباط آنها با سلامت و بیماری مسیری است که در رازگشایی مسئله یاد  شده باید طی شود.یکی از خصیصه هایی که در این زمینه اهمیت محوری دارد،مفهوم ذهن آگاهی است.بسیاری از دیدگاههای فلسفی،دینی و روان‌شناختی بر اهمیت ذهن آگاهی در حفظ و بالا بردن بهزیستی تاکید کرده اند.لانگر، واژه ذهن آگاهی را برای توصیف یک رویکرد تحقیق علمی به کار برد.به نظر لانگر،ذهن آگاهی یک فرایند شناختی خلاق و سازنده است و زمانی که یک فرد سه ویژگی کلیدی زیر را به کار می گیرد،آشکار می شود،آن سه ویژگی عبارتند از:

  • خلق یک طبقه بندی جدید.
  • پذیرا بودن اطلاعات جدید.
  • آگاهی از دید و زوایای دید ژرف تر و بیشتر.

بر اساس نظر  بایرون ،راهبردهای سازگاری مفید ذهن آگاهی برای ایجاد و حفظ آگاهی عبارتند از :فقدان قضاوت و ارزشیابی،صبر و شکیبایی،صبر و بردباری.ذهن آگاهی یکی از جنبه های محوری روانشناسی 2500 ساله بودایی است که نقش مهمی در تمرینات و فلسفه این رویکرد بازی می کند.از آن زمان وقتی پیش تر از آن مراقبه به شکل های مختلفی تمرین شده است ,هنوز به درستی دانسته نشده استکه چرا این تمرینات در فرهنگ‌های مختلف برای سالیان متمادی مورد توجه بوده اند.ذهن آگاهی بر اساس عقیده رایج بودیسم یک سنت منسجم از مسیری است که به سمت درک ،شروع و پایان درد و رنج معطوف می شود و ابزاری است که انسان از آن برای آزادی خود از رنج روز افزون و مشکلات و دردهای موجود متوسل می شود. این روش به طور گسترده ای در تائوئیسم ,بودیسم مسیحیت ,اسلام و یهود مورد استفاده قرار گرفته است.

اما نفوذ آن در روانشناسی غربی به یک قرن پیش بر میگردد.ویلیام جیمز، از نخستین کسانی بود که که این مفهوم روانشناسی شرقی را مورد توجه  قرار داد. او پیش‌بینی کرده بود که مراقبه تأثیر فراوانی بر روانشناسی غرب خواهد گذاشت در 25-30 سال گذشته چهار نوع مراقبه مورد توجه پژوهشگران پزشکی غربی قرار گرفته است,که عبارتند از مراقبه متعالی,مراقبه تنفسی,و مراقبه بالینی و مراقبه ذهن آگاهی. مراقبه ذهن آگاهی از سه نوع دیگر به سبب تاکیدی که روی تمرکز زدایی دارد,متفاوت می‌باشد.بسیاری از دیدگاه های فلسفی,دینی و روان‌شناختی بر اهمیت ذهن آگاهی جهت حفظ و بالا بردن بهزیستی تاکید می کند.

در اهمیت نقش ذهن آگاهی در بهزیستی و سلامت انسان کافی است توجه داشته باشیم که هر شخص اشکال ابتدایی آن یعنی توجه و آگاهی را به کار می برد.یکی ار ویژگی های ذهن اگاهی که با بهزیستی ارتباط دارد و درباره آن بحث فراوان شده است مفهوم ذهن آگاهی  است. اثر برنامه را بر خلق و نشانه های استرس در بیماران مبتلا به سرطان بررسی کرده اند و یافته ها نشان داد که گروه مورد درمان در نمرات خلق آشفته و افسردگی, اضطراب ,خشم ,استرس و آشفتگی ذهنی به طور معناداری کاهش نشان داده اند.همچنین کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی  در بهبود کیفیت خواب در زنان مبتلا به سرطان سینه توسط شاپیرو، نشان داد که می تواند درمان امید بخشی برای کاهش استرس بیماران مبتلا به سرطان باشد.کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی,مراقبه مبتنی بر ذهن آگاهی را برای درمان اختلالات جسمی ,روان‌تنی,واختلالات روان پزشکی به کار میگیرد.

آموزش ذهن آگاهی شامل سه مولفه است:

  • رشد آگاهی از طریق یک روش شناسی نظام دار که در برگیرنده تمرین های رسمی ذهن آگاهی؛ وارسی بدن،نشستن در حالت مراقبه،حرکت هوشیارانه  وتمرین های غیر رسمی ذهن آگاهی؛ گسترش آگاهی در هر لحظه از زندگی روزمره است.
  • چارچوب نگرشی خاص،این چارچوب با مهربانی،کنجکاوی و رضایت از بودن در زمان حال مشخص می شود که همراه با آشکار سازی تجارب است.این اعمال هم به صورت اندیشمندانه در ضمن اجرا و تمرین پرورش می یابند و به طور خود انگیخته از عمل فرد نشات می گیرند.
  • درک درست از آسیب پذیری بشر که این مساله ابتدا از طریق آموزش های شنیداری و سپس از طریق جستجوی اعتبار آن ها از طریق مشاهده مستقیم فرایند تجربه در عمل طی تمرین های ذهن آگاهی رشد می یابد.ما از طریق این فرایندها می آموزیم گرچه رنج قسمتی از تجربه ماست اما راه هایی وجود دارد که ما می توانیم الگوهای عادت شده جدیدی را جهت ایجاد،افزایش و تعمق در آن یاد بگیریم.

کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی

جان کابات ذین ،کلینیک کاهش استرس را در مرکز پزشکی دانشگاه ماساچوست ،در وسترن در دهه 1970 تأسیس کرد.از آن به بعد او و همکارانش به بیش از 100000نفر،مانند بیماران قلبی،سرطان،مبتلایان به ایدز،درد مزمن،مشکلات معده ای, روده ای وابسته به استرس،سردرد،فشارخون بالا،اختلالات خواب،اضطراب و وحشت زدگی کمک کرده اند.شواهد نشان داد که اکثریت شرکت کنندگان،کاهش نشانگان روان‌شناختی و جسمی را تجربه کرده بودند،و نیز تغییرات عمیق مثبتی در نگرش،رفتار و ادراک آن ها نسبت به خود،دیگران و جهان اطرافشان به وجود آمده بود.جان کابات ذین، ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس را در 1979 در دانشکده پزشکی دانشگاه ماساچوست ایجاد کرد.هدف او این بود که مراقبه ذهن آگاهی را در مجموعه پزشکی غربی قابل دسترس و دستیابی کند و در عین حال به عصاره آموزه های بودایی صادق بماند.مراقبه ذهن آگاهی در راس آموزه های بودایی است و برای کاهش رنجش و افزایش شادکامی در انسان ها طراحی شده است.بنابر این مختص یک مشکل یا اختلال نیست بلکه به طور بالقوه برای هر کسی که احساس درد و آشفتگی می کند،قابل استفاده است.

جان کابات ذین که مراقبه بودایی را تمرین کرده بود،امیدوار بود چاره ای برای بیمارانی بیاندیشد که درمان پزشکی شان رضایت بخش نبود.او یک برنامه گروهی ده جلسه ای برای بیماران مبتلا به درد مزمن و طیف وسیعی از مشکلات مرتبط با استرس پیشنهاد کرد.این بیماران از سوی پزشکان خود ارجاع شده بودند چون درمان پزشکی سنتی چیز بیشتری برای ارائه نداشت.این برنامه مبتنی بر تمرین فشرده چندین نوع از مراقبه ذهن آگاه بود و برای کمک به بیماران به منظور پرورش آگاهی و پذیرش تجربه حال حاضر طراحی شده بود.این برنامه در آن زمان به دلیل دغدغه هایی از این دست که مراقبه یک فعالیت افسانه ای نگریسته شود و آن هم برای بیمارانی در یک مرکز پزشکی دانشگاهی،کاهش استرس نامیده شد.در نهایت برنامه ی تحت عنوان ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس شناخته شد و هم اکنون در شکل استانداردش یک برنامه گروهی هشت  هفته ای است برای بیش از سی شرکت کننده با جلسات هفتگی5/2 ساعته و یک جلسه کامل روزانه در هفته ششم.برنامه های ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس فراوانی در آمریکای شمالی و اروپا در دسترس هستند.انطباق با جمعیت ها و زمینه های مختلف گزارش شده است از جمله بیماران سرطانی ، بیماران قلبی،فیبرو میالژی،سندرم خستگی مزمن،و به همین ترتیب استرس موقعیت شغلی و بهبود تقویت در روابط بین زوجین سایر انطباق های آن هستند.در بیشتر مطالعات منتشر شده بر شکل هشت جلسه گروهی تاکید شده اما محتوای آن با جمعیت یا شرایط مورد مطالعه تناسب پیدا می کند.

 مکانیزم دخیل در ذهن آگاهی

نظم بخشی فیزیولوژیکی

با وجود اینکه ذهن آگاهی یک روش مدیریت خلق یا آرام سازی نمی‌باشد,یک نتیجه جانبی آن ناشی از تاثیری است که بر عمل شاخه پاراسمپاتیک سیستم عصبی می گذارد.اجرای تمرینات آن سبب الگوهای جدیدی از خود تنظیمی می شود.نتایج مرتبط با سلامت ذهن اگاهی در بسیاری از زمینه ها شامل بهبود کارکرد ایمنی ,کاهش فشارخون,کاهش سردرد,کاهش تنش عضلانی,و سردرد,کاهش کلسترول و سطح کورتیزول خون می‌باشد.در سطح نوروبیولوژی مشخص شده است که ذهن اگاهی سبب تعامل بین دو نیمکره و بین سیستم لیمبیک و قشر مغز می شود.بخشی از تاثیرات درمانی در شرایطی از قبیل اضطراب و افسردگی به نظر میرسد از تحریک فعالیت نیمکره چپ و کاهش فعالیت نیمکره راست ناشی می شود ؛ تمرینات ذهن اگاهی مختص یک جمعیت یا اختلال ویژه نیستند،تغییرات گسترده ضرورت ندارد .

منبع

محمدابراهیم،الهام(1394)، آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان نشخوار فکری ،افسردگی و احساس نگرانی در زنان شاغل،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0