مراحل تعارض
وقتي زوجين به طور پيوسته در حل مشکلاتشان ناموفق باشند ممکن است به حد بالايي از تعارض برسند هر چه تعارضات شديدتر باشند مداخلات بيشتري را ميطلبد به طور کلي مراحل رشدي تعارضات زناشويي شامل چهار مرحله است:
مرحله اول: در اين مرحله حد پاييني از تعارضات وجود دارد و معمولاً در زوجين پيش ميآيد که در فاصله کوتاهي پس از آشنايي با هم ازدواج کردهاند. اين تعارضات عمده بيشتر از شش ماه طول ميکشد و تنش هم ايجاد نميکند اکثر اين زوجين به درمانهاي روانشناختي پاسخ ميدهند.
مرحله دوم: زوجين تعارضات فرضي را بيشتر ازشش ماه تجربه ميکنند ارتباط بين همسران باز اما هر دوي آنها ميتوانند نارضايتي خود را بيان کنند با وجود سرزشن کردن مثلثسازي افزايش مييابد. زوجين به گذراندن زمان با همديگر ادامه ميدهند. اما رنجش آنها آشکار است. به عنوان يک واکنش نسبت به اينگونه تنشها ممکن است الگوهايي از جدايي پيگيري، يادآوري، مسالحه يا فرزند وليگونه را نشان ميدهد. در اين مرحله درمان متمرکز بر کاهش اضطراب و تنش همچنين ايجاد دوباره تمرکز و كنترل بر خود است.
مرحله سوم: در اين مرحله زوجين تعارضات شديدي را از خود نشان مي دهند که حدود شش ماه با دورههايي از اضطراب شديد همراه است. سرزنش و قطبيت در تنازع قدرت ديده ميشود. خشم و کنترل بحثهاي مقدماتي هستند و ممکن است به طور موقت با افزايش مثلثسازي ديگري قرار گيرد اين تلاشها براي کاهش تعارض وقتي است که تعارضات تا حد زيادي استرسزا باشد. در اين مرحله رابطه بسته است و اعتماد پايين ميباشد. درمان بر کاهش واکنشهاي هيجاني منفي و قطعي نشده همچنين ايجاد دوباره اعتماد متمرکز است و اين مستلزم اين است که بحثهاي مخرب کنار گذاشته شود تا زوجين سرزنش را کاهش دهند و بتوانند درجاتي از مهارتهاي حل مسأله را در روابط خود استفاده کنند.
مرحله چهارم : در اين مرحله زوجين بيشترين حد تنشي را در همه ابعاد آن در روابط خود دارند. ارتباط ضعيف، تنازع قدرت و سرزنش و مقصر دانستن طرف مقابل تا حد زيادي ديده ميشود. انتقادگري زياد است و خودافشاگري وجود ندارد. مثلثسازي و به عبارتي شکلي از يک يک وکيل وجود دارد رابطه درماني به دليل بالا بودن خشم برقرار نميشود درمان ممکن است متمرکز بر مباحث فرزند وليگونه يا واکنش همسر نسبت به فرايند طلاق باشد. ميانجيگري بيشتر از يك فرايند رقيبانه درمان انتخابي است.
نقش های جنستی و تعارضات روجین
نداشتن درک درست از تفاوت های شناختی، داشتن انتظارات یکسان از هر دو جنس، اصل دانستن دلایل سرشتی و مادرزادی در ایجاد رفتارها و گرایش ها موجب انتظارات غیر واقع بینانه و از بین رفتن امید به بهبود و تغییر در دیگری می شود. چراکه هرکدام انتظار دارند که همسرشان در موقعیت های مختلف همانند دیگری عمل کند. بدون توجه به اینکه، زنان و مردان شیوه های ارتباطی متفاوتی دارند. زنها به نشانه علاقه و ادامه گفتگو بیشتر سؤال می کنند، حرف می زنند و گوش می دهند. درحالی که مردها سؤال کردن را به منزله درخواست اطلاعات بیشتر می دانند. زنها به صحبت و مشورت علاقه مندند اما مردها ترجیح می دهند که زنها به جای درد دل کردن، مشکلات خود را صریح بیان کنند و راه حل بخواهند . عدم توجه به تفاوت های جنسی و رفتاری منجر به ایجاد احساسات منفی در زن می شودکه به نوبه خود می تواند رفتار وی نسبت به همسرش را تحت تأثیر قرار دهد و نیز بر احساسات مثبت همسر نسبت به او تأثیر بگذارد و باور به فطری بودن یا به عبارتی مادرزادی بودن تفاوت ها امید به آینده و بهتر شدن وضعیت را منتفی می کند . ترودل، بر اساس پژوهش اعلام کرد که زنان نسبت به مردان بیشتر به زندگی زناشویی اهمیت می دهند تا رفتارهای جنسی .
منبع
چهری،پروین(1394)، رابطه تعارض زناشویی با نگرش دختران به ازدواج،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید