مدیریت واسطه ها در تعامل دانشگاه و صنعت
تأسیس واسطه ها اعم از داخلی یا خارجی وابسته به ایجاد روابط غیررسمی با صنعت است و نشان میدهد که سازمانی کردن و ترویج چنین ارتباطاتی باید جزء اهداف و سیاست گذاری دانشگاهها باشد. تأسیس واسطه های خارجی، چه به صورت نهاد باشند یا مراکز مشاوره، به منظور انعطاف پذیری مدیریتی بیشتر برای بدست آوردن فرصتهایی در بازار و ایجاد منابع مالی بیشتر است. این مساله باعث تضمین بازاریابی مناسب محصولات و خدمات دانشگاه، افزایش ظرفیت مذاکره در قراردادها، تصمیم گیری سریعتر در مورد ارزشمند بودن قراردادها از نظر تخصصی و مالی میشود. استقلال اداری نیز برای اجرای پروژهها لازم است. به عنوان مثال توانایی خرید فوری یک کالا ممکن است، یک دارایی مهم برای یک پروژه صنعتی که از نظر زمانی دچار محدودیت است، به حساب آید.انعطاف پذیری مدیریتی باعث افزایش اختیارات مالی و اداری واسطهها به خصوص در زمینه مدیریت مالی و مدیریت منابع انسانی میشود.
یکی دیگر از جنبه های مهم رابطه دانشگاهها با واسطهها، کانالهای ارتباطی است که بین واسطه و واحدهای دانشگاهی باید وجود داشته باشد، گویای این مطلب است که واحدهای دانشگاهی، تأمین کننده خدمات ارائه شده توسط واسطهها هستند. معمولا در ابتدا دانشگاهها علاقهای به سپردن کنترل پروژههای خود، به یک واسطه را ندارند. به بیان دیگر واسطه باید دانشگاه را از قید کارهای اداری رها کند و اجازه دهد که دانشگاه روی کارهای تخصصی و پژوهشی متمرکز شود.اولین مشکل رویکرد غیرمتمرکز واحدهای تجاری این است که وضع سیاستهای دانشگاهی و توسعه سیاستهای دانشگاهی و قوانین و مقررات برای همکاری با بخش خصوصی دشوار است. دوم اینکه دید ضعیفتری برای به انجام رساندن پروژههای بین رشتهای تحت یک ساختار غیرمتمرکز نسبت به انجام آن در یک ساختار مرکزی وجود دارد .
مدیریت مالی ارتباط دانشگاه و صنعت و نقش آن در بهبود این تعامل
یکی از دلایل توسعه روابط مراکز آموزش عالی و محیط اقتصادی- اجتماعی در طول دهه گذشته در دنیا محدودیتهای مالی موسسات آموزش عالی بوده که باعث شده این موسسات به فکر ایجاد درآمد بیشتر باشند. بسیاری از دانشگاهها در دنیا ایجاد درآمد را به عنوان هدف خود قرار دادهاند تا از این درآمد به عنوان مکمل بودجه دولتی خود استفاده کنند. انواع درآمدهایی که از طریق ارتباط دانشگاه و صنعت به دست میآید؛ درآمدهایی که از طریق همکاری با بخش تولیدی بدست میآیند اهمیت زیادی دارند. این درآمدها به طور کلی به صورت زیر تقسیم بندی میشوند:
درآمدهایی که از طریق ارائه محصولات و خدمات ایجاد میشوند و این درآمدها تابعی از درآمدهای هزینه هستند. درآمدهایی که به طور غیرمستقیم از حق اختراعها و حق لیسانسها از طریق سیاست بازاریابی حقوق مالکیت فکری بدست میآیند. البته کسب درآمد از طریق ارتباط با صنعت وجه اول قضیه است و بعد از کسب درآمد مسایلی در دانشگاه بوجود میآید که عدم توجه به آنها باعث میشود که این ارتباط پایدار نماند، کارکنان انگیزه کافی برای فعالیت نداشته باشند و توان مادی و معنوی در کارکنان برای بر قراری برخی از ارتباطات وجود نداشته باشد. این مسائل به شرح زیر است:
- برآورد هزینه و قیمت گذاری خدمات: اطمینان از وجود مکانیسمهای مناسب برای تعیین قیمت محصول یا خدمت است.
- توزیع پاداش و درآمد حاصل از ارتباط با صنعت : اگر قواعد و رویههای مناسبی توسط موسسات اتخاد نشود و پاداش کافی برای کارمندان در نظر گرفته نشود در دراز مدت انگیزه کافی در کارکنان به منظور قبول فشار کاری اضافی وجود نخواهد داشت.
- سرمایه در معرض خطر: زمانیکه سرمایهای بتواند فعالیت زا شود بایستی برای تأمین بودجه فعالیتهای مشترک که دارای منافع علمی یا مالی زیادی است در نظر گرفته شود و همچنین درآمد حاصل از آن نیز تخمین زده و در نظر گرفته شود.
- ساختار مناسب مدیریت مالی
- رویههای حسابداری مناسب یا وجود سیستمهای حسابداری مناسب .
بنا به یک اصل کلی دانشگاه نباید در مناقصات با فارغ التحصیلان دانشگاهی یا محققان خود از طریق پیشنهادات مالی با قیمتهای پایین رقابت کند. در مقابل دانشگاه برای افزایش تولید و نوآوری، باید از پروژههای کارکنان به صورت مالی حمایت کرده و از آنها در چهارچوب یک انکوباتور تجاری یا یک مرکز نوآوری که توسط مرکز آموزش عالی اداره میشود پشتیبانی کند.
رویکردهای تعیین هزینه و قیمت گذاری خدمات دانشگاه به صنعت
نگرش بازار : معمولترین رویکرد برای تعیین هزینه و قیمت گذاری خدمات است، به این دلیل که قیمت خدمات براساس میزان تحمل بازار تعیین میشود و در مورد قیمتها بین عرضه کننده و متقاضی خدمات، مذاکره صورت میگیرد.
رویکردهای هزینه کلی :رویکرد دیگر قیمت گذاری خدمات است. در این مورد مثلاً هزینه کلی خدمات تجاری از بخشهای زیر تشکیل شده است:
- کل ساعات کار علمی که توسط کارکنان دائم و قراردادی انجام شده است (حقوق و تمام هزینههای غیرمستقیم).
- تمام هزینههای مستمر (مسافرت، مواد مصرفی، خدمات خارجی و غیره).
- تجهیزات خریداری شده برای پروژه که در طول زمان مورد استفاده واقع (مستهلک) شده اند.
- هزینههای بالاسری یا سربار
توزیع درآمد حاصل از فعالیتهای ارتباط با صنعت : توزیع درآمد ایجاد شده بخش بسیار مهمی از مدیریت روابط صنعت و دانشگاه است. این مساله ابزار اصلی ایجاد انگیزش در افراد مختلف برای شرکت در فعالیتهای مشترک میان دانشگاه و صنعت است. برای کارکنان دانشگاه ارتباط با صنعت فرصتی است تا درآمد خود را افزایش دهند. توزیع درآمد ناشی از همکاری با بخش خصوصی در داخل دانشگاه از چندپارگی داخلی دانشگاه جلوگیری میکند. برخی از دپارتمانهای دانشگاه نسبت به سایرین به بازار نزدیکترند و توانایی زیادی برای تولید درآمد دارند در حالیکه ممکن است بقیه اینگونه نباشند. میتوان به راحتی اثبات کرد که دپارتمان مدیریت بازرگانی فرصتهای زیادی برای مشاوره و آموزش مداوم حرفهای داشته باشد در حالی که فرصتهای دپارتمان تاریخ بسیار محدودتر است .
توزیع درآمد بدست آمده از تجاری کردن حق اختراعها و حق امتیازها: برخی از دانشگاهها توانستهاند سیاستها، ساختارها و رویههایی را برای تجاری کردن مالکیت فکری ایجاد کنند که بتوانند درآمد قابل توجهی ایجاد کند. در این رویهها، آنها قوانینی را در مورد مالکیت فکری و توزیع درآمد ناشی از تجاری کردن اختراعات خود وضع کردهاند. وضع چنین قوانینی در موسسات آموزش عالی پیشرو در امر تحقیق اهمیت زیادی دارد زیرا میتواند درآمد خوبی ایجاد کند .
توزیع درآمد بدست آمده از هزینههای بالاسری(سربار) یا مازاد درآمد ایجاد شده : دانشگاههایی که هنوز قانون مالکیت فکری را وضع نکردهاند، درآمدشان به صورت بخشی از هزینههای بالاسری از قبل تعیین شده یا توزیع درآمد مازاد (یعنی اختلاف بین هزینه و درآمد بعد از بسته شدن حسابها) است.قوانین حاکم بر دانشگاهها میتواند روشهای گوناگونی برای توزیع درآمد بین سهامداران مختلف ایجاد کند.این تفاوتها به دلیل تفاوت در نوع خدمات و فعالیتهای انجام شده است. مثلا هر چه یک فعالیت یا خدمت کاربر باشد و کمتر زیر ساختار پژوهشی و آزمایشگاهی داشته باشد، بخش اصلی درآمد به محقق تعلق میگیرد. در مقابل، هر چه یک فعالیت بیشتر براساس تجهیزات و آزمایشگاه (سرمایه بر) باشد، مقدار بیشتری از درآمد به دانشگاه یا دپارتمان تعلق میگیرد. عامل سوم وجود واسطه است که کارهای اداری مربوط به پروژه یا فعالیت را انجام میدهد و اجرت او از هزینههای بالاسری تأمین میشود.دانشگاههایی که با صنعت ارتباط دارند قوانین و رویههایی برای توزیع درآمد ایجاد کرده اند. این قوانین و رویهها را میتوان به سه شکل مختلف با توجه به میزان سهم هر یک از سهامداران- دانشگاه و دپارتمان که در آن تحقیق انجام شده و شخص محقق دسته بندی کرد:
– نگرش اول: ارتباط با صنعت و تولید درآمد به این طریق قسمتی از فعالیتهای معمول دانشگاه است. بنابراین تمام فعالیتهای مربوط به همکاری با صنعت از طریق دانشگاه انجام شده و قسمتی از فعالیتهای اصلی دانشگاه به شمار میرود. در این روش کارمندان بار کاری بیشتری را تحمل میکنند که ممکن است جایگزین تدریس یا تحقیق آنها در دانشگاه شود. کارکنان وقتی اضافه حقوق دریافت میکنند که روی پروژهها اضافه کاری کنند.
– نگرش دوم: درآمد براساس یک فرمول بین موسسه، واحد عملیاتی و افراد تقسیم میشود. هدف این رویکرد ایجاد انگیزه در کارکنان است. این رویکرد معروفترین رویکرد ایجاد درآمد بوده است. زیرا توانسته است نظر همه را در تولید درآمد جلب کند.
– نگرش سوم: موسسات، اولویت را به تشویق کارکنان دانشگاه برای شرکت در پروژههای مشترک میدهند. این دانشگاهها سهم اصلی درآمد را به کارکنان اختصاص میدهند .
مدیریت کارکنان در ارتباط دانشگاه و صنعت
در اکثر کشورهای دنیا سرمایه گذاری برای تربیت نیروی انسانی از جمله مسایل مهمی است که همواره ذهن مسئولان و مدیران جوامع را به خود مشغول داشته است. نقش نیروی انسانی در توسعه همه جانبه جامعه به قدری حائز اهمیت است که به عقیده برخی از دانشمندان اقتصاد و مدیریت، منابع انسانی متخصص و ماهر بزرگترین دارایی و سرمایه های اصلی یک جامعه محسوب میشود. توسعه روابط با بخش صنعت به میزان زیادی به آن گروه از کارکنان دانشگاه که تمایل و قابلیت برقراری روابط سودمند و دراز مدت با موسسات تجاری دارند بستگی دارد. در دانشگاههایی که این روابط به صورت خصوصی یا شخصی است، آن گروه از کارکنان دانشگاه که در کار صنعتی تجربه دارند، بیش از همه فعالیت میکنند. این مطلب نشان میدهد که داشتن دانش علمی کاری و آشنایی با فرهنگ طرف مقابل یک عامل حیاتی برای موفقیت در ایجاد رابطه سودمند و پایدار بین صنعت و بخش تولیدی است. عوامل کلیدی دیگر، متعهد بودن و خلاقیت کارکنان است. متعهد بودن برای تضمین ماندگاری دراز مدت روابط صنعت و دانشگاه و خلاقیت برای فعال نگهداشتن روابط و گسترش و موسسهای کردن روابط صنعت و دانشگاه لازم است. در نتیجه استخدام کارکنان مناسب و آموزش کارکنان از جنبههای مهم مدیریت امور کارکنان برای توسعه روابط صنعت و دانشگاه است. میتوان گفت که مشارکت در یک پروژه با صنعت نوعی توسعه ستادی است زیرا به کارمندان دانشگاه اجازه می دهد که به طور داوطلبانه در فعالیتی خاص مرتبط با فعالیتهای آموزشی، پژوهشی و مطالعاتیشان شرکت کنند. این کار باعث افزایش درآمد کارکنان میشود. در نتیجه قوانین و رویههای مدیریت امور کارکنان باید دستورالعملهایی در مورد میزان زمانی که کارکنان میتوانند با بخش خصوصی روی پروژهها صرف کنند، داشته باشد. ولی وجود قوانین یک مساله است و یافتن مکانیسمهایی برای وفادار ماندن به آنها مساله مهم تری است. در نتیجه سیستمهای پاداش دهی مناسب به منظور جذب و حفظ کارکنان با کفایت در موسسات آموزش عالی باید وجود داشته باشد.
استخدام کارکنان و مدیریت منابع انسانی
تنوع وظایف در موسسات آموزش عالی که یکی از آنها همکاری با بخش تولیدی است، باعث بروز تغییراتی در شرایط استخدام شده است. در گذشته، مدل حاکم به این صورت بود که اساتید دانشگاه دستیاران جوانی داشتند که در حال کار بر روی تز خود بودند و انتظار داشتند در جایی به صورت دائم استخدام شوند. در امور مشاورهای و برنامههای آموزش کوتاه مدت، این اساتید معمولاً ساعتی دستمزد میگرفتند بدون توجه به اینکه استخدام دانشگاه بوده یا از خارج دانشگاه باشند. امروزه اساتیدی که استخدام دائم دانشگاه هستند به همراه اساتیدی که به صورت پاره وقت با دانشگاه همکاری میکنند روی پروژهها کار میکنند زیرا شرایط استخدام در بخش آموزش عالی روز به روز ناپایدارتر میشود.
اغلب کارکنان موقت، دانشگاهیان جوانی هستند که نتوانستند شغل دائم در دانشگاه پیدا کنند. وجود کارکنان دائم و موقت در کنار هم در دانشگاه ایجاد تنش میکند زیرا قانون استخدام دائم کارکنان بعد از اینکه مدتی به صورت موقت استخدام بودند کم کم دارد از بین میرود. برای حفظ کارکنان موقت که توانایی بالایی دارند، یکی از چالشهای مهم مدیریت امور کارکنان دائم و موقت است. ایجاد و حفظ یک محیط دوستانه با رفتار مساوی با تمام کارکنان موسسه در این بخش، اهمیت زیادی دارد به عنوان مثال، دانشگاهها در انگلیس سندی تصویب کرده اند که آن دسته از موسسات آموزش عالی که آن را امضاء کنند به رعایت استانداردهای مدیریت امور کارکنان غیردائم ملزم خواهند شد. این سند به آموزش ضمن خدمت و ارتقاء مداوم پژوهشگران در مراحل اولیه تحقیقات شان، مدیریت مناسب از طریق نظارت و سرپرستی توسط پژوهشگران ارشد و توسعه مسیر شغلی، مربوط میشوند. حاصل همکاری و رفتار عادلانه با پژوهشگران جوان، حفظ بهترین آنها در ساختارهای تحقیقاتی دانشگاهها است.
به غیر از شرایط استخدام، سیاست امور کارکنان که هدایت کننده توسعه روابط با صنعت است باید وظایف و نقشهای جدیدی برای مدیران روابط صنعت و دانشگاه و کارکنان دانشگاه مشخص کند و آنها را با تواناییهای جدید مورد نیاز برای انجام وظایف، نظیر آموزش مداوم حرفهای، انتقال تحقیقات و تکنولوژی، مشاوره و ایجاد درآمد آشنا کند. پیدا کردن کارکنانی که وظایف خود را در حال حاضر به خوبی انجام میدهند و کسانی که باید در زمینه وظایف خود آموزش ببینند، اهمیت زیادی دارد.مدیریت امور کارکنان، استخدام متخصصین از خارج از مؤسسه هنگامی که توانایی کافی در داخل موسسه وجود ندارد، را نیز شامل میشود .
مدل ها و انواع پاداشها
در خیلی از موسسات آموزش عالی پروژههای مربوط به همکاری با بخش تولیدی جزء فعالیتهای اصلی موسسات نیست. به همین دلیل پاداشهایی برای ایجاد انگیزه در کارکنان به منظور انجام فعالیتها و افزایش علاقه به کاربرد دانش و تجربهشان در همکاری با صنعت برای آنان در نظر گرفته میشود . مطمئناً در هر دانشگاهی تعدادی افراد با انگیزه هستند که همیشه به خاطر علاقه تخصصی در این زمینه فعالیت خواهند کرد اما باید توجه داشت که به صورت کلی سیاست توسعه روابط با بخش خصوصی بدون دادن پاداش به کارکنان، با شکست مواجه میشود. سه نوع از پاداشهای معمول برای تشویق ارتباط با صنعت به شرح زیر است :
پاداشهای مالی : پاداشهای مالی شامل مکانیسمهایی نظیر سهمی از درآمد حاصل از مالکیت فکری، بخشی از مازاد درآمد پروژه و افزایش مزد (روزی یا ساعتی) حقوق کارمندان دانشگاه میشود. نوع دیگری از پاداش مالی ممکن است به صورت مکمل حقوق باشد.برخی از دانشگاهها تأکید زیادی روی پاداشهای مالی دارند زیرا این پاداشها موثرترین وسیله برای تشویق کارکنان هستند. آنها انواع مختلف پاداشهای مالی نظیر مکملهای حقوقی، حق الزحمه و قسمتی از بهره برداری از حقوق مالکیت فکری، را برای ایجاد انگیزه به کارکنان میدهند .
ارتقاء : پیشرفت شغلی در بیشتر دانشگاهها براساس تعداد و کیفیت انتشارات است. بخصوص تصمیم گیری در مورد استخدام دائم یا موقت کارکنان به این مساله بستگی دارد. معیارهای مهم تصمیم گیری در مورد ارتقاء در برخی دانشگاهها به شرح زیر است:
آموزش : این مساله براساس برنامه ریزی درس، ارائه درس، تهیه جزوات درسی، روشهای جدید آموزشی و روشهای ارزشیابی و غیره بررسی میشود.
پژوهش : در این زمینه تعداد پروژهها و پایان نامههایی که فرد راهنمایی کرده، تعداد تزهای دکترا که فرد راهنمای آن بوده، تعداد مقالات منتشر شده و مشارکت در کنفرانسها، مورد بررسی قرار میگیرند.
مشارکت در فعالیتهای اداری داخلی و فوق برنامه: این فعالیتها شامل ثبت نام، راهنمایی دانشجویان، سرپرستی خوابگاه، راهنمایی و ایجاد انگیزه در دانشجویان برای انجام فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی، ورزش و غیره میشود.
شرکت در فعالیتهای ارتباط صنعت با دانشگاه: این فعالیتها شامل شرکت در برنامههای مدرسه عملی، مرکز نوآوری تکنولوژی، مشاوره با صنعت، ایجاد دورههای آموزشی براساس نیازهای بخش صنعت، مشارکت در برنامههای آموزش از راه دور و غیره میشود .
پاداشهای غیرمالی: برخی دانشگاهها به جای تغییر معیارهای ارتقاء بیشتر از پاداشهای غیرنقدی نظیر: اولویت دسترسی به منابع غیر رسمی نظیر پاداشهایی به صورت هزینه مسافرت، فضای اداری جدید، تجهیزات و غیره استفاده میکنند. مثالهای بالا در مورد معیارهای ارتقاء در تصمیم گیریها موسسهای بود نه در سطح ملی یا دولتی. بنابراین در سطح دولتی در بسیاری از موارد راحتتر است که به کارکنان فعال در پروژهها مربوط به همکاری با صنعت به عنوان پاداش، یک محیط کاری مناسب داده شود. این پاداش میتواند شامل دسترسی به امکانات بهتر نظیر اتاق جدید، تجهیزات دفتری بهتر، تجهیزات علمی یا دادن هزینه سفر باشد .
منبع
نورسینا ، مهدی (1392) ، میزان تأثیر مؤلفههای مدیریت آموزش عالی بر همکاریهای دانشگاه ، رسالۀ دکتری ، مدیریت آموزش عالی ، دانشگاه آزاد اسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید