مدیریت مشارکتی

مدتی است که موضوع مدیریت مشارکتی در ایران مطرح شده است و برخی از موسسات و سازمان ها و شرکت ها نیز سعی بر این داشته اند که این نظام و فرآیند را در عمل به اجرا درآورند. ولی باید توجه داشت که مدیریت مشارکتی از دهه 1950 میلادی ودر نتیجه بهبود وتوسعه روش های مدیریت علمی و مکتب نئو کلاسیک ایجادگردیده و با گذشت زمان تکامل یافته است به گونه ای که امروزه صاحب نظران واندیشمندان معروف بر این عقیده­اند که نظام مدیریت مشارکتی یکی از روش های مدیریت نوین ، کارساز و نجات بخش در سازمان ها و موسسات و تشکیلات گوناگون دنیای کنونی است و تعاریف مختلفی از مدیریت مشارکتی شده است که در زیر به چند مورد از آنها اشاره می گردد.

مدیریت مشارکتی عبارت است از بوجودآمدن فضا و نظامی توسط مدیریت که تمام کارکنان ،مشتریان و پیمانکاران یک سازمان در روند تصمیم سازی ، تصمیم گیری و حل مسائل و مشکلات سازمان با مدیریت همکاری و مشارکت نمایند .مدیریت مشارکتی عبارت است از مجموعه گردش کار ها و عملیاتی که تمام کارکنانیکه سازمان را در روند تصمیم گیری های مربوط به آن سازمان دخالت داده و شرکت می سازد .

 تاکید اصلی این نوع مدیریت بر همکاری و مشارکت علاقمندان و داوطلبان عموم افراد است و می خواهد از ایده ها ،نظرات وابتکار های آن ها در حل مشکلات و مسائل سازمان استفاده می کند لذا اساس فرآیند این نوع مدیریت بربنیان تقسیم اختیارات بین مدیریت و کارکنان استوار است .مدیریت مشارکتی عبارت است از دخالت  و ورود کارکنان مختلف سازمان در رده های مختلف حسب ضرورت درفرآیندتبینمشکل ،تجزیه و تحلیل موقعیت ، بررسی و دستیابی به راه حل ها .

مدیریت مشارکتی ممکن است به درگیر کردن کارکنان در کارشان تعریف شود ممکن است کارکنان در هر سطحی از تصمیم گیری ،در انواع تصمیمات به شکل های گوناگون از سهیم شدن در اطلاعات و نتایج تصمیمات گرفته تا ادغام و یکی کردن تصمیمات و غیره اقدام به مشارکت نمایند .مدیریت مشارکتی عبارت است از تجزیه و تحلیل نیاز ها و ضرورت های جامعه ،درک مثبت آن ها ،در گیر شدن واگذاری اختیارات و نهایتا ایجاد برنامه های مطلوب برای همگان.

ابزار مدیریتی :

تصمیم گیری مشارکتی به عنوان ابزار مدیریتی در ساز مان ها بیشتر پذیرفته شده است این نگرش بر کارائی ،اثر بخشی و رضایت تکیه می کند. محدودیت عمده این نگرش ، وابستگی آن به مدیریت است .مدیر ، چنین برنامه های تصمیم گیری را به راه می اندازد و تشخیص می دهد که کارکنان در تصمیم گیری درگیر شوند . بنابراین بقای چنین سازوکارهای مشارکتی در گرو اثربخشی آن یعنی ارتقای بهره وری  ،افزایش رضایت کارکنان و مانند اینهاست .

نظریه دموکراسی :

دموکراسی سازمانی ،عموما به نظامی از مدیریت اشاره می کند که در آن سازمان را افراد معمولی که اکثریت را تشکیل می دهند، هدایت می کنند.در قلب نظریه دموکراتیک سنتی این اعتقاد نهفته است که انسان های عادی ظرفیت حکومت عاقلانه را دارند. نظریه پردازان دموکراسی نظیر پیتمن تاکید می کند که ظهور جو دموکراتیک در مجموعه سازمانی که رفتار های مشارکتی را مجازنمی داند ،غیرممکن اگر با نظر  اعتقادی به این نظریه نگاه کنیم ، باید گفت مدیریت کار ساده ای نیست  که آن را به هوی وهوسافراد معمولی واگذاشت . مدیریت بر مبنای توده کارکنانی که با ویژگی هایی چون غفلت ،غیر منطقی بودن ،بی علاقگی  و احساسی بودن همراه است ، یک نوع تلاف منابع در سازمان به شمار می رود.

نگرش انسانی :

سبک رهبری مشارکت جو ، در دوران مدیریت نئو کلاسیک مطرح شد . این نگرش در پی کسب همکاری کارکنان در رسیدن به هدف های سازمانی است اعتقاد براین بود که کارکنان اگر در تصمیم گیری دخالت  داده شوند. از تصمیم ها حمایت خواهند کرد ودر نتیجه بهره وری خودشان را افزایش  خواهند داد. این نگرش ، مسئولیت رهبری در تصمیم گیری یا اختیارات او را به زیر دستان واگذار نمی کند ،اما فرض میکند که زیردستان بر مبنای آموزش و تجربه هایشان قابلیت ارائه پیشنهاد ها و تصمیم گیری را دارند.

دیدگاه ایدئولوژیکی :

موضوع مشارکت کارکنان در تصمیم گیری ،بیشتر مبتنی بر دیدگاه های ایدئولوژیکی است .به عنوان مثال بعضی از دانشمندان علوم اجماعی از قانونگذاری دولتی برای وادار ساختن سازمان هابه بهبود کیفیت زندگی کاری حمایت کرده اند  آن ها به کارگیری مشارکت را صرفنظر از پیامدهای عملی آن پیشنهاد و توصیه می کنند . دیدگاه های ایدئولوژیکی عمدتا صریح ،جهانی و سیاسی هستند و بحث ایدئولوژیکی در خصوص مشارکت تقریبا بدین شکل دنبال می شود که دموکراسی خوب است . مشارکت امری دموکراتیک است و بنابراین مشارکت در تصیم گیری های سازمانی لازم است.

برخی از پژوهشگران ،مدیریت مشارکت را امری اخلاقی قلمداد می کنند ساشکین چنین استدلال می کند که :

  1. اخلاقا درست نیست که مدیران به کارکنان صدمه بزنند.
  2. مدیرانی که به مشاکت اهمیت نمی دهند ، از طریق ناکام گذاشتن افراد در ارضای نیاز هایشان به آن ها صدمه می زنند.
  3. بنابراین اخلاقا باید مدیران از مشارکت استفاده کنند .

بعضی از نظریه پردازان سیاسی ،مشارکت در محیط های کاری را پیش نیازی برای مشارکت سیاسی قلمداد می کنند.به عنوان مثال پیتمن می گوید سازمان هایی که مشارکت در محیط کار را اجازه نمی دهند ممکن است باعث کاهش علاقه و درگیری افراد در مشارکت های ملی ، استانی ومحلی شوند.او می گوید که ساختارهای دموکراسی در محیط های کاری باعث می شود تا کارکنان مهارت های خود را برای مشارکت در زندگی سیاسی و ماورای محیط کار بهبود بخشند. تحلیل های مربوط به گروه های کاری خود گردان و نیمه مستقل ،شواهد تجربی لازم را برای حمایت ازدیدگاه پیتمن فراهم می سازند.

جدول : نکات کلیدی در دیدگاه های فلسفی مشارکت

نظریه دموکراتیکنگرش انسانیابزار مدیریتیدیدگاه ایدئولوژیگی
دموکراسی کاریرشد انسانیکیفیتامر اخلاقی
برابری قدرتنیازهای روحی وروانیرضایتاولویت سیاسی
مسئولیت جمعیکار بامعنیعملکردارزش مذهبی
جمع گراییبهداشت روانیتعهدتقاضای اجتماعی
حقوق بشربهبود انسانیبهره وریلحن اجتماعی

منبع

غبیشاوی، زهره(1394)، رابطه مدیریت مشارکتی وعملکرد فردی، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت دولتی، دانشگاه پیام نور

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0