مدل فراشناختی اختلال روانشناختی

نظریه فراشناختی نوعی مدل عملکرد اجرایی خود تنظیمی است . دلیل چنین نام گذاری این است که مدل حاضر به تبیین عوامل شناختی و فراشناختی دخیل در کنترل نزولی  یا تدوام اختلال هیجانی می پردازد .در این مدل ، فرآیندهای شناختی در سه سطح متعادل مد نظر قرار گرفته اند : پردازش خودکار و انعکاسی؛ پردازش سطح پایین ، پردازش هشیار و پیوسته افکار و رفتارها ؛که به عنوان سبک شناختی مشهور است و مجموعه دانش یا باورهایی که ماهیتی فراشناختی داشته و در حافظه ی بلند مدت ذخیره می شوند.  فراسیستم از بقیه سیستم شناختی معمول متمایز است ، اما نظیر هر سیستم دیگری عملکردهای آن در سطوح مختلف پردازش صورت می گیرد . فراسیستم ، یک مدل یا نمونه از پردازش شناختی متدوال و فعلی را در بطن خودش به وجود می آورد و آن را به سمت دستیابی به اهداف نقشه ی فعال شده رهنمون می سازد .

فراشناخت درمانی بر این اصل اساسی بنا شده است که اختلال روانشاختی بر اثر فعال سازی سبک فکری خاص و زهرآگینی به وجود می آید که به این سبک فکری ، سندرم شناختی  توجهی؛ می گویند . اغلب مردم دوره هایی از هیجان و ارزیابی منفی  مثل:  غمگینی ، اضطراب ، خشم ، بی ارزشی را به طور موقتی و گذرا تجربه می کنند ، با این حال ، سندرم شناختی توجهی؛ باعث می شود ، افراد در دام آشفتگی های تکراری و دیرپا بیفتند. سندرم شناختی  توجهی؛ را یم ، توان سبک فکری تکراری تعریف کرد که به شکل نگران اندیشی یا اندیشناکی ، توجه معطوف به تهدید و رفتارهای مقابله ای ناکارآمد بروز می کنند . چنین شکل هایی از سبک فکری تکراری ، آتش بیار معرکه می شود برای مثال: سرکوبی افکار ، اجتناب ، سو مصرف مواد . این سندرم پیامدهایی دارد که منجر به تدوام هیجان های منفی و تقویت افکار منفی می شود . معمولاً سندرم شناختی  توجهی ؛ سبب ماندگاری احساس تهدید در افراد می شود .

یک نمونه از اثرات سندرم شناختی  توجهی ؛را می توان در شکل گیری اختلال هراس دید. بروز خود به خود حملات هراس ، کاملاً متداول است و برای بسیاری از افراد در دوره هایی از زندگی شان پیش می آید . با این حال ، نگرانی درباره ی حمله بعدی به عنوان بخشی از سندرم شناختی  توجهی؛ باعث تدوام اضطراب می شود و بازبینی احساس های بدنی به عنوان بخشی از سندرم شناختی  توجهی؛ شرایط را برای راه اندازی حمله های بعدی افزایش می دهد. بنابراین ، افرادی که مستعد فعال سازی این الگوی شناختی توجهی ؛ هستند ، به احتمال بیشتر تداوم برانگیختگی اضطراب گونه را نشان می دهند وحملات هراس مکرر دست از سر آنها بر نمی دارد . چنین الگوهایی این باور را در فرد تقویت می کند که پیامدهای اضطراب کنترل ناپذیر و خطرناک در پی دارد . آبشخور سندرم شناختی توجهی ؛ دانش و باورهاست ، اما این دانش و باورها ماهیتی فراشناختی دارد و ربطی به حوزه ی شناختی متداول , باورهای افراد درباره ی خود و جهان ندارد . دو نوع باور از اهمیت خاصی برخوردارند :

  1. باورهای مثبت درباره ی نیاز به انجام جنبه هایی از سندرم شناختی توجهی ؛ برای مثال :اگر درباره ی علایم بیماری خودم نگران باشم ، هیچ چیز مهمی را نادیده نخواهم گرفت
  2. باورهای منفی درباره ی کنترل ناپذیری ، خطرپذیری یا اهمیت افکار و احساسات  برای مثال : هیچ گونه کنترلی بر ذهن خودم ندارم,  اضطراب مرا دیوانه می کند.

قبل از ارائه جزئیات بیشتر ، بهتر است به ارائه محتوای بنیادین رویکرد فراشناختی بپردازیم :

  • هیجان های اضطراب و غم ، نشانه های دورنی بنیادین هستند که بیانگر ناهمخوانی در فرایند خود تنظیمی و عوامل تهدید کننده بهزیستی فرد است .
  • چنین هیجان هایی معمولاً کوتاه مدت هستند ، به این دلیل که شخص دست به دامن راهبردهای مقابله ای برای کاهش تهدید یا کنترل شناخت می شود .
  • اختلال روانشاختی ناشی از تداوم پاسخ های هیجانی است .
  • پاسخ های هیجانی به دلیل سبک و راهبردهای فکری افراد تداوم می یابند .
  • این سبک های دردسرساز که در همه ی اختلال های هیجانی دیده می شود ، سندرم شناختی توجهی؛ نامیده می شوند که از نگرانی ، اندیشناکی ، تهدیدیابی ، راهبردهای ناکارآمد کنترل فکر و اشکال دیگری از رفتار  مثل اجتناب تشکیل می شوند . این سبک های ناکارآمد ، مانع یادگیری سازگارانه می شوند .
  • سندرم شناختی توجهی ؛در اثر باورهای فراشناختی به وجود می آیند و حالت های احساسی و فکری را کنترل و تفسیر می کنند .
  • سندرم شناختی توجهی؛ از طریق چندین مکانیسم کاملاً مشخص باعث تداوم و تشدید تجارب هیجانی منفی می شود .

سندرم شناختی  توجهی

الگوهای فکری افراد مبتلا به اختلال روانشاختی ، کیفیتی تکراری و غم اندیشانه دارند که بر موضوعات معطوف بر خویشتن متمرکز است و به سختی تحت کنترل در می آیند . این کیفیت ، شاخصه ی سندرم شناختی  توجهی ؛ است و با توجه  قفل شده بر خود مشخص می گردد .سندرم شناختی  توجهی؛  را می توان پردازش مفهومی افراطی تعریف کرد که به شکل نگرانی و اندیشناکی تجلی می یابد . این پردازش مفهومی افراطی به شکل زنجیره های طولانی افکاری است که عمدتاً کلامی هستند . فرد در چنین حالت هایی سعی می کند به سوال های  چه می شود اگر …   جواب بدهد ؛ یا همان نگران اندیشی و یا در تلاش برای یافتن معنای حوادث است  برای مثال ،  چرا حال من این گونه است؟

علاوه بر این مولفه مفهومی ، سندرم شناختی  توجهی ؛ مولفه ی سوگیری توجه را نیز در بر می گیرند . سوگیری توجه ، نوعی توجه ثابت و سمج بر محرک های تهدیدزا است . به این سوگیری توجه ،  تهدیدیابی گفته می شود ،به عنوان مثال :  فردی که در سرقت مسلحانه ، دچار اختلال استرس پس از سانحه شده بود ، بعد از حادثه دائم به دنبال علایم خطر بالقوه ی محیطی می گشت . بیماری که از عزت نفس پایین شکایت می کرد ، اظهار داشت ، نسبت به نادیده انگاری از سوی دیگران ، حساسیت پیدا کرده است . او متوجه شد که این حساسیت با جستجوی علایم حاکی از بی مهری دیگران همراه است . این فرآیندهای مفهومی و توجهی بخشی از راهبردهای فرد برای کنار آمدن با تهدید ، ناهمسانی های خود و هیجان های ناشی از این وضعیت ها محسوب می شوند . راهبردهای دیگری نیز وجود دارد که بخشی از سندرم شناختی  توجهی ؛ به حساب می آیند . راهبردهای کنترل فکر برای مثال : سرکوبی افکار و رفتارهایی نظیر اجتناب شناختی ، هیجانی و رفتاری در زمره ی سندرم شناختی  توجهی ؛ قرار می گیرند .

باورهای فراشناختی مثبت و منفی

سندرم شناختی  توجهی ؛ تحت کنترل باورهای معیوب درباره ی تفکر هستند . باورهای فراشناختی دو حوزه ی مهم دارند که در سندرم شناختی توجهی؛  نقش مهمی ایفا می کنند :

  • باورهای فراشناختی مثبت
  • باورهای فراشناختی منفی .

باورهای فراشناختی مثبت به مفید بودن نگرانی ، اندیشناکی ، تهدیدیابی و سایر راهبردهای مشابه اشاره دارند . به عنوان مثال می توان به چند باور فراشناختی مثبت اشاره کرد :

  • اگر نگران باشم برای مقابله با حوادث احتمالی آینده آماده تر می شوم.
  • معطوف کردن توجه به خطر باعث حفظ امنیت من می شود.
  • من باید بتوانم همه چیز را به یاد بیاورم تا متوجه شوم آیا لایق سرزنش هستم یا نه .
  • اگر دائم از خودم بپرسم که چرا دچار این احساس شده ام ، بالاخره به این جواب دست پیدا می کنم.
  •  من باید افکارم را کنترل کنم و گرنه دست به کار ناخوشایندی می زنم.

ممکن است در ظاهر این باورها منطقی به نظر برسند . با این حال ، برای این که ماهیت معیوب و تحرف شده ی این باورها آشکار شود ، بهتر است در برابر هر کدام از آن ها سوال های مفیدی طرح شود . فراشناخت درمانگر این سوال ها را به این منوظر می پرسد تا به این باورها معنای جدیدی بدهد :

  • اگر نگران باشم برای مقابله با حوادث احتمالی آینده آماده تر می شوم.
  • آیا امکان دارد بدون نگرانی ، برای مقابله با حوادث احتمالی آینده آماده باشید؟
  • آیا امکان دارد در مورد هر چیزی که اتفاق می افتد ، نگران بود ؟
  • آیا امکان دارد در مورد هر چیزی که اتفاق می افتد ، نگران بود؟
  • نگرانی باعث واقع بینی شما می شود یا بدبینی ؟
  • معطوف کردن توجه به خطر باعث حفظ امنیت من می شود.
  • از کجا می فهمید که باید توجه خود را به خطر معطوف کنید؟
  • آیا شما واقعاً خطر را می بینید یا شما با خطر غیر قابل مشاهد های روبرو هستید که به اشتباه شما را به تله می اندازد؟
  • آیا معطوف کردن توجه به خطر می تواند با ایجاد فراموشی نسبت به کارهای معمول ، از امنیت شما بکاهد؟
  • من باید بتوانم همه چیز را به یاد بیاورم تا متوجه شوم که آیا لایق سرزنش هستم یا نه.
  • آیا امکان دارد همه چیز را به یاد آورم؟
  • از کجا فهمیدید که خود سرزنش گری باعث احساس بهتر در شما و افزایش عملکرد حافظه ی شما می شود؟
  • آیا می توانید حافظه خود را بهبود ببخشید ، بدون این که خودتان را سرزنش کنید؟
  • اگر دائم از خودم بپرسم که چرا دچار این احساس شده ام ، بالاخره به این جواب دست پیدا می کنم.
  • چقدر طول می کشد تا به جواب دست پیدا کنید؟ چقدر وقت صرف این کار می کنید؟
  • اگر پی ببرید دستیابی به پاسخ ، مستلزم متوقف کردن تجزیه و تحلیل احساسات تان است ، چه اتفاقی رخ می دهد؟
  • اگر هیچ پاسخی به جز تغییر شیوه تفکرتان وجود نداشته باشد ، چه اتفاقی رخ می دهد؟
  • من باید افکارم را کنترل کنم و گرنه دست به کار ناخوشایندی می زنم.
  • از کجا فهمیدید کدام یک از افکار قابل کنترل هستند؟
  • آیا می توانید تمام افکارتان را کنترل کنید؟
  • آیا می توانید دست از کنترل افکارتان بردارید و به دنبال واقعیت آژمایی آن ها بروید؟

حوزه ی دوم باورهای فراشناختی به اهمیت و معنای منفی وقایع شناختی درونی  برای مثال : افکار و باورهای متداول ربط دارد . فراباورهای منفی در دو دسته وسیع جای می گیرند :

  • کنترل ناپذیری افکار
  • معنا ، اهمیت و خطرافکار .

چنین فراباورهایی زمینه ی شکست در کنترل افکار را فراهم می کنند و موجب تداوم و پایداری سندرم شناختی توجهی؛ می شوند. همین پدیده نیز منجر به تفسیر منفی و تهدید زایی  وقایع ذهنی می گردد.همچنین دامنه ی نفوذ این باورها می تواند به تجارب هیجانی و حالت های احساسی نیز کشیده شود . به عنوان مثال : می توان به چند باور فراشناختی منفی اشاره کرد :

  •  من هیچ گونه کنترلی بر نگرانی و اندیشناکی خودم ندارم.
  • نگرانی می تواند به بدن من آسیب برساند.
  • آشفتگی روانشناخی باعث می شود ذهنم از کار بیفتد.
  • افکار ناخوشایند آنقدر توان دارند که مرا وادار به انجام کار ناخوشایند وبدکنند.
  • برخی از افکار می توانند موجب اتفاقات ناگوار شوند.
  • افکارم می توانند مرا مجبور کنند که کار غیر دلخواه را انجام بدهم.
  • افکار غیر قابل کنترل نشانه ای از دیوانگی هستند.
  • اگر باور داشته باشم که آدم بدی هستم ، پس باید آدم بدی باشم.
  • تجربه اضطراب به این معنا است از این که حتماً خطری مرا تهدید می کند: دلم شور می زند ، حتما اتفاق بدی می افتد.
  • فکر کردن به برخی چیزها باعث به وقوع پیوستن آنها می شود.

خلاصه ای از مدل فراشناختی

در مجموع فراشناخت درمانی بر این اصل بنیادین است که اختلال روانشناختی به دلیل اثرات سبک تفکر یعنی، سندرم شناختی  توجهی؛ بر تجارب هیجانی و دانش ,باورها تداوم می یابد . سندرم شناختی توجهی؛  از طریق مسیرهای خاصی موجب تداوم احساس منفی فرد درباره ی خودش و ادراک تهدید می شود. سندرم شناختی  توجهی ؛ با فعال سازی باورهای فراشناختی مثبت و منفی مرتبط است . جداسازی سطح فراشناختی از سطح شناختی متاول ، این پیامد را در بردارد که ممکن است تجارب وقایع درونی مثل: افکار ، باورها و هیجان ها در ذهنیت های شناختی و فراشناختی پردازش شوند . این مدل دامنه ای از روش های درمانی احتمالی را ارائه می کند که متمرکز بر کنار نهادن سندرم شناختی توجهی ؛ اصلاح باورهای فراشناختی ،  شکل دهی شیوه های متفاوتی از تجربه و رابطه با وقایع درونی می باشند

 مدل بازسازی شده A-B-C

یکی از راه های درک مدل فراشناختی و فهم تفاوت موضع آن با نظریه های شناختی  رفتاری اولیه ، بررسی تغییراتی است که مدل فراشناختی در الگوی استاندارد A-B-C که اساس کار شناخت درمانگران تلقی می شود ، ایجاد نموده است. واقعه ی فعال سازی (A) باعث راه اندازی طرحواره یا باور غیر منطقی (B) می شود که خود این باورها به پیامدهای هیجانی و رفتاری (C) دامن می زنند . مساله ی مهم لاینحل در نظریه های شناختی اختلال روانشاختی تبیین ارتباط بین ارزیابی ها و باورهای منفی متداول با تداوم هیجان ها و افکار منفی می باشد . علاوه بر این ، سوال دیگری نیز در نظریه های شناختی بی پاسخ مانده است .  چه چیز باعث می شود افراد مبتلا به مشکلات روانشناختی در کنترل الگوهای فکری مشکل پیدا کنند؟ در فراشناخت درمانی با قرار دادن باورهای فراشناختی در وسط مدل استاندارد A-B-C و جایگزین کردن تجربه درونی یک فکر منفی یا باور معمول به جای رویداد فعال ساز ، فرمول بندی جدیدی از مدل A-B-C ارائه می کند .. در مدل A-M-C برخلاف مدل استاندارد A-B-C ، لازم نیست واقعه ی فعال ساز موقعیت های بیرونی باشند ، بلکه حوادث شناختی درونی نیز می توانند در حکم واقعه ی فعال ساز عمل کنند .

در مدل جدید ، مولفه ی M در برگیرنده ی باورهای فراشناختی و سندرم شناختی  توجهی ؛است . ارزیابی منفی کلی تر یا باورهای متداول (B) تحت تاثیر فرآیندهای فراشناختی هستند .رویکرد فراشناختی با تحلیل ماهیت فراشناخت واره ها و سندرم شناختی  توجهی ؛ رویه ی متفاوتی در پیش می گیرد . درمانگر از بیمار سوال کرد که چه مقدار از وقتش را صرف فکر کردن به احساس خود و چرایی این احساس می کند . بیمار جواب داد ، ساعت های متمادی صرف اندیشیدن به احساس های خود و چرایی آن ها می کند. او دائم و به صورت زنجیروار از خودش سوال می کرد: چرا من این احساس را دارم ؟ آیا شرایط تغییر می کند؟ این حوادث چه معنایی دارند ؟ چرا کاری از دستم بر نمی آید؟ چرا دیگران خوشحال تر و خوشبخت تر از من هستند ؟ این اوضاع لعنتی کی تمام می شود ؟  از بیمار سوال شد که آیا چنین شیوه تفکری مزایایی دارد و او در پاسخ اشاره کرد که باید به اتفاقات بد و ناگوار فکر کند ؛ اندیشناکی تا بتواند آن حوادث را تغییر دهد و با غم اندیشی می تواند انگیزه ی بیشتری پیدا کند . درمانگر از او سوال کرد ، چگونه غمگینی را تجربه می کند و بیمار در پاسخ اشاره کرد که با معطوف کردن توجه به افکار و احساسات خود ، گوش دادن به موسیقی های غم انگیز و کاهش فعالیت ها ، وقت بیشتری پیدا می کند تا غم اندیشی بپردازد.

تفاوت نکات کلیدی درمان شناختی  رفتاری؛ با فراشناخت درمانی بیشتر به چشم می خورد . هدف درمان شناختی  رفتاری؛ چالش با باورهای ناامیدانه ی خود هیچ امیدی به تغییر نیست، است . در حالی که در فرمول بندی فراشناختی ، آبشخور غمگینی و ناامیدی مکرر و پایدار در فراشناخت واره ها و سندرم شناختی  توجهی؛ نهفته است . بنابراین هدف فراشناخت درمانی ، کنار گذاری سندرم شناختی  توجهی؛ و چالش با باورهای فراشناختی است که از چنین سبک پاسخی حمایت می کنند . توجه به این نکته نیز لازم است که در تحلیل A-M-C پیشایند (A) یک برانگیزاننده درونی ، یعنی ، یک فکر در نظر گرفته می شود و نه یک موقعیت بیرونی .

این مثال ماهیت فراشناخت درمانی را به صورت کاملاً آشکار نشان می دهد . فراشناخت درمانی را می توان درمانی تلقی کرد که بیماران را در شناسایی الگوهای فکری و مقابله ای ناکارآمد که باعث آشفتگی های هیجانی مزمن می شوند ، توانمند می سازد . همچنین فراشناخت درمانی به بیماران کمک می کند تا الگوها را تغییر دهند و به اصلاح فراباورهای درباره ی افکار و احساسات شان بپردازند . در فراشناخت درمانی برخلاف درمان شناختی  رفتاری؛ تمرکز اولیه ی بر ارزیابی واقعیت باورهای منفی متداول ,درباره ی خویشتن و جهان نیست . فراشناخت درمانگر برای درمان بیمار افسرده ای که در بالا ذکر شد ، به دنبال واقعیت آزمایی باورهای بیمار هیچ امیدی نیست, از طریق نقد و بررسی شواهد تایید کننده و رد کننده نیست ، بلکه به او کمک می کند از طریق چالش با باورهای فراشناختی و حذف سندرم شناختی  توجهی ؛  در واکنش به افکار تنهایی اش به شیوه ی جدیدی پاسخ بدهد . فکر یا باور فرد درباره ی این که هیچ امیدی به تغییر پیش روی خود نمی بیند به این دلیل پایدار و تغییر ناپذیر است که سندرم شناختی توجهی ؛  به تقویت آن دامن می زند .

ملاحظه ای در باب درمان های فرایند مدار در برابر درمان های محتوا مدار

درمان های شناختی  رفتاری موجود را می توان درمان هایی تلقی کرد که سخت محتوا محورند . این درمانگران عمدتاً به محتوا افکار و باورهای افراد می پردازند . فراشناخت درمانگران در درجه ی اول به فرایندها علاقمند هستند و معمولاً تمرکز آنها بر محتوا ، در حوزه ی فراشناختی است و نه محتوای حوزه های اجتماعی ، جسمی  و محیطی که در درمان های شناختی  رفتاری مورد تاکید می باشند . به عنوان مثال ، یک درمانگر شناختی رفتاری کلاسیک برای درمان افسردگی ، ابتدا سعی می کند از طریق سوال های سقراطی به بررسی شواهد تایید کننده و رد کننده افکار و باورهای منفی فرد درباره ی خویشتن ، جهان و آینده بپردازد . معمولاً آن ها از این سوال استفاده می کنند :  در این فکر شما چه تحریف  شناختی نهفته است؟ و  چه شواهدی ، مخالف فکر شما وجود دارد و آن را تایید نمی کند؟  اما یک فراشناخت درمانگر به دنبال کاهش دامنه ی نفوذ اندیشناکی ، اصلاح باورهای منفی درباره ی کنترل ناپذیری اندیشناکی و چالش با باورهای فراشناختی مثبت که مستلزم درگیر شدن در این فرایندها در واکنش به خلق غمگین است . مداخله ی فراشناختی می طلبد که چنین سوال هایی از بیمار پرسیده شود : آیا می توانید در پاسخ به فکرتان ، اندیشناکی را متوقف کنید؟ و  اندیشسدن افراطی به افکار چه معنایی به دنبال دارد ؟

وقتی به محتوای شناخت اشاره می کنیم ، منظورتان سیستم پردازش اطلاعات دانشی است . همان اطلاعاتی که در حافظه ذخیره شده اند یا در حال حاضر در هشیاری جریان دارند . باورها را می توان بخشی از این کتابخانه ی اطلاعات با دانش تلقی کرد.وقتی به  فرایندها  اشاره می کنیم ، منظومان اعمالی است که افراد از آن ها برای کسب دانش و یادگیری دانش جدید استفاده می کنند . با استفاده از استعاره ی کتابخانه ، فرایندها را می توان به جستجوی کتاب ، تعیین موقعیت آن در کتابخانه ، مطالعه ی کتاب و استفاده از اطلاعات آن برای تغییر اعمال ، افکار با دانش تشبیه کرد . فرآیندها ، باعث ارتباط دانش ,باورها با پیامدهای هیجانی و رفتاری می شوند . این فرایندها تعیین می کنند که تجارب چه اثری بر دانش بگذارند.

ما در درمان فراشناختی مستقیماً کاری به دانشی مانند این باور که  من آدم بی ارزشی هستم،رنداریم و تنها به فرایندهایی می پردازیم که چگونگی استفاده از دانش را تعیین می کنند . برای برداشتن این گام مهم می توانیم به طور منطقی فرض کنیم که فکر می کنیم و به آن ایمان داریم ، از فعالیت فرایندها حاصل می شوند . در واقع ، این افکار ، محتوا نیست ، بلکه نتیجه ی فرآیند استفاده از محتوا است . حالت هایی که بیماران بد و ناخوشایند تلقی می کنند  برای مثال : احساس بی ارزشی  یا  احساس به وقوع پیوستن قریب الوقوع حمله قلبی  به این دلیل پدیدار می شوند که آنها دائماً خودشان را درگیر این فرایندها می کنند و به ایجاد و تداوم چنین اطلاعات معیوبی دامن می زنند .فراشناخت درمانی بر این نکته تاکید می کند که برای کمک به بیمار جهت قضاوت گری صحیح ، باید فرایندهای شناختی : سبک های تفکر ، الگوهای توجهی  و راهبردهای خاص او برای استفاده از اطلاعات درونی را تغییر داد.

پیاده سازی عملی مدل A-M-C

درمانگر پس از غربال گری تشخیصی ، در مرحله ی سنجش با استفاده از مدل A-M-C به عنوان اساس کار ، درباره ی ماهیت سندرم شناختی  توجهی ؛ باورهای فراشناختی و علایم به برداشتی اولیه دست پیدا می کند . درمانگر معمولاً این فرایند را با کاوش درباره ی هیجان ها و علایم مزبوط (C) در یک چارچوب زمانی جدید و مناسب ، شروع می کند . چارچوب زمانی مناسب برای این کتوش حداقل دو هفته ی گذشته است . می توان از سوال های زیر برای کاوش هیجان ها استفاده کرد :

 پیامدهای هیجانی (C)

  • در طی دو هفته ی گذشته خلق و اضطراب شما چطور بود ؟
  • متوجه چه علایم جسمی در خودتان شدید؟
  • متوجه چه تغییراتی در رفتارتان شدید؟
  • آیا افکاری به ذهن تان خطور کرد که به خودتان آسیب بزنید؟ اگر این خطر وجود دارد ، سنجش خطر و اقدامات پیشگیرانه در اولویت قرار دارند.

وقتی که ویژگی های پاسخ های هیجانی و رفتاری کاملاً مشخص شدند . برآورد نرخ های پایه ی این رفتارها و علایم هیجانی اولویت پیدا می کند . مخصوصاً درمانگر باید به کاوش درباره ی فروانی و مدت زمان این عوامل بپردازد . فرایند پرسشگری درباره ی عوامل برانگیزاننده علایم باید به گونه ای پیش بروند که وقایع فعال ساز (A) را نیز در بر گیرد . رویکرد فراشناختی توجه ویژه ای به وقایع فعال ساز درونی دارد :

 وقایع فعال ساز درونی (A)

  • چه موقعیت هایی حال شما را بدتر کرد ؟
  • در آن لحظه چه افکاری به ذهن تان خطور کرد یا چه احساسی را تجربه می کردید ؟
  • به آخرین باری که هیجان افسردگی یا اضطراب را تجربه کردید را تجسم کنید . چه چیزی باعث شد شما این احساس را تجربه کنید ؟ اولین فکر یا احساسی که تجربه کردید را به خاطر دارید ؟
  • آیا در طول این مدت ، گاهی اتفاق افتاد که بیشتر درگیر اندیشیدن به مشکل تان شوید ؟ آخرین بار چه فکری شما را وادار به این کار کرد ؟

درمانگر در فرایند جستجوی واقعه درونی ، به دنبال فکر منفی است  که نشانه ی خاصی ندارد و یا توسط احساس ها ، موقعیت ها یا هیجان ها فعال می شود . نکته ی مهم این است که درمانگر باید به دنبال برانگیزاننده ای باشد که قبل از شروع تفکر تکراری ، مقابله با توجه به تهدید ، پدیدار گشته است . وقتی که درمانگر به واقعه ی درونی مثل:  اولین فکر در زنجیره ی نگرانی پی برد ، آنگاه با طرح سوال های خاصی به ماهیت سندرم شناختی  توجهی؛  و فراشناخت واره های مرتبط پی می برد .

سندرم شناختی توجهی ؛ و فراشناخت واره ها (M)

  • وقتی این تجربه را کردید ، تفکر شما چه تغییری پیدا کرد ؟
  • آیا نگران بودید یا زیاد به مسایل فکر می کردید ؟ آخرین بار نگرانی یا افراط اندیشی شما چقد طول کشید؟
  • شما بیشتر به چیزهایی توجه داشتید ، که ناراحت تان می کرد ؟ چطور این کار را می کردید ؟
  • آیا برای کنترل احساسات تان دست به اقدامی می زدید ؟ چه کار می کردید ؟
  • آیا برای تغییر افکار خود دست به اقدامی زدید ؟ چه کار کردید ؟
  • آیا تلاش کرید به مسایل خاصی فکر نکنید یا از فکر کردن به برخی مسایل اجتناب کنید ؟
  • نگران یا اندیشناکی چه مزایایی دارد ؟ می توانید به مزایای آنها اشاره کنید ؟
  • معطوف کردن توجه به افکار یا احساس ها چه فوایدی در بردارد ؟ می توانید به فواید آنها اشاره کنید؟
  • آیا معطوف کردن توجه به تهدید به شما کمک می کند ؟
  • اگر افکار و هیجان های خود را کنترل نکنید ، چه اتفاقی می افتد ؟
  • اگر احساس شما ، یا تفکر شما به همین شکل ادامه پیدا کند ، بدترین اتفاق ممکن چیست ؟
  • چقدر برافکار افسرده ساز و نگران کننده ی خود کنترل دارید ؟

معمولاً این سوال ها برای دستیابی به نمای اولیه ای از سندرم شناختی  توجهی ؛ و باورهای فراشناختی مثبت و منفی کفایت می کنند . .با این حال ، لازم است که در برخی موارد سطح عواطف بیمار تعدیل شود تا به اطلاعات ضروری دست پیدا کنیم . برای دستیابی به این هدف ، آزمون های سنجش رفتاری بسیار کمک کننده است .

آزمون سنجش رفتاری در اضطراب

اگر سوال های مطرح شده فوق قادر به شناسایی ویژگی های کامل سندرم شناختی  توجهی؛  نباشد ، احتمالاً چارچوب زمانی سوال ها برای دستیابی به هیجان  مثلاً اضطراب  کافی نبوده است . اگر زمان را بیش از دو هفته در نظر بگیریم ، ممکن است مفید واقع شود ، اما این کار باعث می شود بیمار نتواند وقایع را به یاد بیاورد . گاهی اوقات بیمار به خوبی توانسته است با اجتناب خود ، از پس موقعیت های اضطراب برانگیز برآید و به همین دلیل نمی تواند واقعه ی فعال ساز را به یاد بیاورد . در چنین مواردی استفاده از آزمون سنجش رفتاری (BATs) به همراه سوال های از جنس سوال هایی که در بخش قبلی مطرح شدند ، توصیه می شود .

در آزمون سنجش رفتاری ، بیمار را با موقعیت های شبیه به موقعیت های مشکل آفرین روبه رو می کنیم . به عنوان مثال ، می توانیم از بیمار به ترس اجتماعی بخواهیم که با دوست خود به ایفای نقش یک موقعیت بپردازد یا موقعیت های واقعی را تجربه کند که قبلاً از آنها اجتناب می کرده است مثل : ایسادن در صف بانک. می توانیم از بیمار مبتلا به اضطراب سلامتی که درباره سرطان اشتغال ذهنی دارد ، بخواهیم که مقاله ای درباره تشخیص سرطان را مطالعه کند . می توانیم از فرد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر بخواهیم که موقعیت های نگران کننده را شناسایی کرده و آن ها را پیگیری کند . همچنین می توانیم از بیمار مبتلا به اختلال وسواس اجباری؛ بخواهیم وسواس های ذهنی خود را به یاد بیاورد یا به اشیاء آلوده دست بزند . در اکثر موارد ، صرف پیشنهاد این فعالیت ها ، برای فعال کردن چرخه نگرانی و رفتارهای مقابله ای ناکارآمد کافی است . درمانگر از طریق سوال های زیر می تواند به هدف خود دست یابد :

پیامدهای هیجانی (C)

  • وقتی که با موقعیت روبه رو شدید ، چه فکری به ذهن تان رسید یا چه احساسی تجربه کردید ؟
  • چه علایم جسمی در خودتان مشاهده کردید ؟
  • چه تغییرات رفتاری در خودتان مشاهده کردید ؟
  • چه تغییراتی در افکارتان به وجود آمد ؟

 واقعه ی درونی فعال ساز (A)

  • وقتی که بیمناکی شما شروع شد ، ابتدا چه افکاری به ذهن تان خطور کرد ؟
  • آیا درباره اتفاقات احتمالی ، مشغله فکری داشتید ؟ چه فکری شما را وادار به اشتغال ذهنی کرد ؟

سندرم شناختی توجهی و فراشناخت واره ها (M)

  • وقتی این گونه فکر می کنید ، چه اتفاقی برای تفکرتان می افتد ؟
  • آیا زیاد نگران بودید یا به مسایل زیاد فکر می کردید ؟
  • آیا توجه شما بیشتر به تهدید معطوف شده بود ؟ چه بلایی بر سر توجه تان آمده بود ؟
  • آیا بر ای کنترل احساس خود کاری انجام دادید ؟ چه کار کردید ؟
  • آیا برای تغییر افکار خود کاری انجام دادید ؟ چه کار کردید ؟
  • آیا تلاش کردید به برخی از افکار خاص نیندیشید یا از برخی موقعیت ها اجتناب کنید ؟
  • نگرانی یا اندیشناکی چه مزایایی دارد ؟
  • آیا معطوف کردن توجه به افکار و احساسات سودی هم برای شما دارد ؟ چه سودی دارد ؟
  • معطوف کردن توجه بر روی تهدید چگونه می تواند کمک کننده باشد ؟
  • اگر افکار یا هیجان های تان را کنترل نکنید ، چه اتفاقی خواهد افتاد ؟
  • اگر شما به این شیوه فکر کردن یا احساس کردن را ادامه دهید ، بدترین اتفاقی که ممکن است رخ دهد ، چیست ؟

– آیا بر این باورید که نگرانی های تان غیر قابل کنترل هستند ؟

 طرح سنجش هفت مرحله ای

بهتر است برای توالی سنجش و تعیین روال متداول بررسی فراشناخت واره ها در جلسات سنجش ، از یک نقشه ی راهنما استفاده کنیم . در این قسمت به طرح هفت مرحله ای سنجش می پردازیم که به شکل متداول جلسات فراشناخت درمانی اختصاص دارد :

  • گام اول : تعیین ماهیت اصلی مشکل در ماه گذشته برای مثال :

  در ماه گذشته چه احساسی داشتید ؟

            حالت خلقی و اضطرابی شما شبیه به چیست ؟ از کی شروه شده است ؟

            در موقعیت هایی دچار اضطراب و آشفتگی می شوید ؟

 این وضعیت چه تاثیری بر روی رفتار ، اجتناب و غیره دارد؟

  • گام دوم : تعیین چارچوب زمانی ، برای مثال :

این مشکل کی به وجود آمده است ؟

 چه مشکلاتی دارید ؟

 توالی این مشکلات چگونه است ؟ اول کدام مشکل به سراغ تان آمد؟

 ممکن است این مشکلات به هم ربط داشته باشند؟

  • گام سوم : تشخیص در صورت لزوم و سنجش خطر

استفاده از روش های غربال گری تشخیصی

بررسی جامع  سابقه پزشکی و مصرف دارو

سنجش میزان آسیب به خویشتن یا دیگران اگر خطر وجود دارد ، بایستی اقدام لازم برای کاهش آن انجام شود.

  • گام چهارم : کاوش درباره ی A-M-C

چه موقعیت ها یا محرک هایی باعث این حالت در شما می شوند (A)؟ چه شناخت واره ها یا باورهایی به عنوان عوامل برانگیزاننده درونی به این حالت های شما دامن می زننند؟

چه فراشناخت واره هایی (M) در مشکل شما نقش دارند ؟ ماهیت سندرم شناختی  توجهی؛  چیست ؟ این شناخت واره ها و سندرم شناختی توجهی ؛ چه اثری بر خیجان های شما دارند ؟

  • گام پنجم : انتخاب و کاربرد ابزار سنجش متناسب ؛این انتخاب بستگی به تشخیص یا ماهیت مشکل دارد.

استفاده از شاخص های کلی تر سنجش خلق و اضطراب و مقیاس های اندازه گیری شناخت و رفتار مختص هر اختلال برای مثال :  پرسشنامه افسردگی بک؛ پرسشنامه اضطراب بک؛ پرسشنامه افکار اضطرابی و مقیاس اختلال اضطراب فراگیر.

  • گام ششم : کاوش میزان انگیزش فرد و تمایل به همکاری در درمان و چاره اندیشی برای رفع مشکلات .
  • گام هفتم : تعیین اهداف بیمار از درمان .

استفاده از گفتگوی سقراطی فراشناخت محور

در فراشناخت درمانی از گفتگوی سقراطی به منظور بررسی معانی ، فرایندهای زیربنایی و باورها استفاده می شود . با این وجود ، کانون توجه گفتگوی سقراطی در فراشناخت درمانی با آن چه در درمان شناختی  رفتاری بکار گرفته می شود ، متفاوت است . در درمان شناختی  رفتاری ، درمانگر با استفاده از فن پرسشگری محتوای افکار و باورها را شناسایی می کند و با تغییر باورها به پیشرفت درمان کمک می کند . در فراشناخت درمانی ، درمانگر با استفاده از پرسشگری ، سندرم شناختی  توجهی؛ را شناسایی می کند و مانع از فعالیت آن می شود . زمانی که تمرکز اصلی درمان بر باورها یا مفروضه ها است . هدف از گفتگوی سقراطی ، شناسایی و اصلاح باورها درباره افکار و هیجان ها ؛فراشناخت واره ها  می باشد ، در حالی که در درمان شناختی  رفتاری ، هدف از گفتگوی سقراطی ، شناسایی افکار درباره خویشتن و دنیای پیرامون است .

رویارویی فراشناخت محور

رویارویی ، مولفه ی مهمی در فراشناخت درمانی به شمار می رود . با این حال ، فراشناخت درمانی برای ایجاد تغییر هیجانی نیازی به رویارویی های طولانی مدت و مکرر ندارد . هدف از رویارویی در فراشناخت درمانی متفاوت است : رویارویی هم برای تغییر باورها بکار می رود و هم برای تقویت پردازش های جایگزین و سازگارتر ، رویارویی فراشناخت محور به سه شکل به کار می رود :

الف) تسهیل تغییر باور به طور کلی

ب ) چالش با باورهای فراشناختی به طور اختصاصی

 ج) ترغیب پردازش سازگارانه ی واقعه فاجعه بار .

ایجاد تغییرات اساسی در باور

هدف از آزمون باورها این است که بیمار با محرک های ترس برانگیز روبه رو شود . این قبیل آزمایش های رفتاری را میتوان یک تکنیک فراشناختی غیر اختصاصی تلقی نمود ، زیرا باعث می شود که بیمار ، شناخت واره های خود را ارزیابی کند . چنین آزمایش هایی را میتوان به طور اختصاصی تر برای تغییر فراشناخت واره ها نیز بکار گرفت . این آزمایش ها می تواند از طریق کنترل شیوه های پردازش اطلاعات توسط بیمار قبل ، بعد و در طی رویارویی ، تغییر باورها را به حداکثر برسانند . این کار شبیه نوشتن یک برنامه یا طرح فراشناختی برای هدایت الگوی پردازشی است.

چالش با باور های فراشناختی

یکی از اهداف درمانگر در فراشناخت درمانی این است که به طور اختصاصی با باورهای مثبت و منفی بیمار درباره تفکر چالش کند . لذا درمانگر ، رویارویی با این منطق را برای بیمار توضیح می دهد که قصد دارد از آن طریق به طور اختصاصی باورهای فراشناختی را به آزمون در آورد .

آشنایی با تکنیک آموزش توجه

هدف از ایجاد تکنیک آموزش توجه ، طراحی شیوه ای برای تاثیر بر روی ابعاد مختلف سندرم شناختی توجهی ؛و فراشناخت واره هایی است که هدایتگر این سندرم می باشند . نخستین پژوهش منتشر شده در باب اثر بخشی این تکنیک برای درمان یک فرد مبتلا به اختلال هراس گزارش شد. در این پژوهش هدف اصلی ، به کارگیری تکنیکی بود که بتواند از توجه افراطی و متمرکز بر خود جلوگیری کند . توجه بر خود ، عنصر اصلی نگرانی ، اندیشناکی و تهدیدیابی است که مولفه ی اصلی سندرم شناختی  توجهی؛ را تشکیل می دهد برای مثال :  توجه به رویدادهای بدنی در هراس .

سوال مهم در ایجاد تکنیک آموزش توجه مربوط به جنبه ای از توجه می باشد که باید به منظور مداخله در سندرم شناختی  توجهی ؛و افزایش انعطاف پذیری فراشناختی مورد دستکاری قرار می گرفت . توجه یک مقوله چند وجهی  است و به جنبه ای گزینش گری، تغییر پذیری ، پردازش موازی  و محدودیت های گنجایشی تقسیم می شود . طراحی تکنیک آموزش کنترل توجه براساس در نظر گرفتن این ابعاد و نحوه ارتباط این تکنیک با اهداف بیمار می باشد .

ویژگی های مختلف این تکنیک براساس نظریه بنا شده است و در مرحله شکل گیری تکنیک اختصاصی شده است . یکی از مسائل مهم در این تکنیک ، طراحی شیوه ای بود که سیستم توجه را به خوبی درگیر سازد و از سوی دیگر ، با تمرین از قدرت و دشواری آن کاسته نشود ، زیرا در غیر این صورت این تکنیک نمی توانست به صورت نظامند فرایندهای کنترلی را تقویت کند . ما نیاز به تکنیکی داتشیم که بتواند به موضوعات بیرونی غیر مرتبط با خود را پردازش کند و پردازش تکرار شونده متمرکز بر خود را مختل نماید . این تکنیک نباید توسط بیمار به عنوان روشی برای توجه برگردانی ، اجتناب یا راهبرد مدیریت هلایم استفاده می شد ، زیرا باورهای غلط درباره رویدادهای درونی و کنترل ناکارآمد متمرکز برخود را تداوم می بخشید .

در تلاش های اولیه برای ایجاد یک تکنیک اثر بخش ، از راهبردهای توجه دیداری استفاده شد ، اما نتایج آن ضعیف بود . در تلاش های بعدی از راهبرد توجه شنیداری استفاده شد که نیازمند تخصیص فضایی توجه بود . این شیوه اساس تکنیک آموزش توجه شناخته شد. تکنیک آموزش توجه از سه مولفه تشکیل می شود:

الف) توجه انتخابی

ب) تغییر سریع توجه

ج ) توجه تقسیم شده .

 هر سه مولفه به صورت یکپارچه تمرین می شوند. این فرایند تقریبا دوازده  دقیقه به طول می انجامد و در سه بخش ارائه می شود : پنج دقیقه برای توجه  انتخابی ، پنج دقیقه برای تغییر توجه و دودقیقه برای توجه تقسیم شده .

دستورالعمل توجه انتخابی عبارت است از هدایت توجه بیمار به صداهای جداگانه ای که در موقعیت های مکانی مختلف در محیط به گوش می رسند . از بیمار خواسته می شود تا توجه خود را به صورت اختصاصی بر صدای خاصی متمرکز کند و در برابر انحراف توجه توسط سایر صداها مقاومت کند .

تغییر سریع توجه شامل درخواست از بیمار برای تغییر توجه بین صداهای جداگانه و موقعیت مکانی است . سپس از بیمار خواسته می شود تا با پیشرفت مرحله ، تغییر توجه را سریع تر انجام دهد . در ابتدای این مرحله تقریباً  ده ثانیه به هر صدا اختصاص داده می شود . در مراحل بعدی سرعت تغییر توجه به یک صدا در هر پنج ثانیه افزایش  داده می شود .

تکنیک آموزش توجه با اجرای کوتاه مدت تمرین تقسیم شده : به مدت  یک یا دو دقیقه به پایان می رسد . در این مرحله از بیمار خواسته می شود تا دامنه و عمق توجه را افزایش دهد و به طور همزمان چندیدن صدا و موقعیت را پردازش نماید .

این روش به گونه ای طراحی شده است که به طور مداوم نیازمند توجه است . برای رسیدن به این هدف باید از صدای مختلف به صورت همزمان برای آموزش استفاده شود . سرعت تغییر در مرحله ی تغییر توجه را میتوان با توجه به شرایط تعدیل نمود . این روش با مرحله توجه تقسیم شده به پایان می رسد تا ویژگی ,الزام رجوع به منبع  تکنیک حفظ شود .

بین شش تا نه صدا ، همراه با موقعیت های فضایی ، براساس میزان دشواری تخصیص توجه برای تمرین انتخاب می شود و به بیمار معرفی می گردد . برخی از این صداها ؛ صداهای بالقوه  ، هستند و به ندرت می توان مکان آنها را به صورت دقیق در فضا مشخص کرد . ممکن است در جریان انجام تمرین ، صداهای خاصی وجود نداشته باشند . برای مثال ، از بیمار خواسته می شود تا بر هر صدایی که از سمت راست به گوش می رسد توجه کند . در این شیوه ، توجه به مکان خاصی تخصیص می یابد ، بدون اینکه صدای خاصی در محیط مدنظر باشد . بنابراین ، این تکنیک از نقشه درونی فراشناختی برای تشخیص فضایی ، کنترل و شدت توجه استفاده می کند .

معمولاً حداقل ترکیبی از سه صدا در موقعیت های فضایی متفاوت در اتاق مشاوره استفاده می شوند ، دو صدای دیگر خارج از اتاق مشاوره در فاصله ی نزدیک مشخص می شوند و دو صدا ؛ یا موقعیت دیگر در فاصله دور به کار می روند ؛  این دو صدا می توانند موقعیت های فضایی باشند. برای مثال ، یک موقعیت در سمت راست و دیگری در سمت چپ برای تمرکز توجه به فاصله. فاصله نزدیک معمولاً خارج از اتاق مشاوره ولی داخل ساختمان و فاصله ی دور خارج از ساختمان در نظر گرفته می شود . دامنهی پارامترها به قدری زیاد است که ماهیت دقیق این تکنیک بین جلسات به شیوه های مختلف قابل اجراست و همین ویژگی بر اثر بخشی تکنیک می افزاید و به اندازه کافی در تکنیک انعطاف ایجاد می کند تا در بیشتر موقعیت ها قابل اجرا باشد . نمونه صداهای ضبط شده نیز در به کارگیری تکنیک آموزش توجه استفاده می شوند.

معمولا از بیمار خواسته می شود تا به نقطه ثابتی تمرکز کنند و توجه دیداری خود را در ضمن تمرین ، ثابت نگه دارند . تکنیک آموزش توجه زمانی تمرین می شود که بیمار در حالت اضطراب یا نگرانی حاد نباشد . این امر باعث می شود تا این تکنیک نتواند به عنوان راهبرد مدیریت هیجان عمل کند . با این حال ، در درمان افسردگی ، به ناچار لازم است تا این تکنیک در شرایطی به کار گرفته شود که بیمار در خلق پایین به سر می برد ، اما حتی در این موارد هم از این تکنیک به منظور کاهش سریغ غمیگنی استفاده نمی شود .

دستور العمل های استاندارد برای اجرای تکنیک آموزش توجه

برای اجرای صحیح تکنیک آموزش توجه می توان از دستورالعمل زیر استفاده کرد . در این دستورالعمل صداها با S1 ، S2 ، S3 و … مشخص می شوند. اگرچه فقط سه مورد از این صداها مشخص و خاص هستند ، برخی از صداها اغلب مکان هایی فضایی هستند که هیچ صدای معینی برای آنها وجود ندارد . این دستورالعمل ها نسخه ی جدید نوشته نوشته های قبلی من هستند ، است .

پسخوراند بیمار

پس از بکار بردن شیوه ی فوق درمانگر از بیمار می خواهد که شدت تمرکز بر خود را با استفاده از مقیاس دو وجهی درجه بندی کند . کاهش دو درجه در جلسه ی اول معمول است . شکست در رسیدن به این سطح تغییر ، نشان دهنده ی مشکلات مربوط به عدم آشناسازی درست با تکنیک است که باید بررسی شوند . در چنین مواردی لازم است تا تکنیک آموزش توجه با ایجاد تغییرات ضروری تکرار شود .

عدم کاهش تمرکز بر خود می تواند به دلیل بدفهمی منطق تکنیک آموزش توجه باشد . بویژه ، ممکن است بیماران سعی کنند تا افکارشان را کنترل و یا سرکوب کنند یا در حین توجه به محرک بیرونی گاهی توجه شان به سمت نگرانی و اندیشناکی کشیده شود . برخی از بیماران از کنار گذاشتن راهبردهای کنترل ذهن خود اکراه دارند و این موضوع مانع از انجام تکنیک آموزش توجه می شود . در این شرایط دغدغه های مراجع مثل تغییر در راهبرد مورد چالش قرار گرفته و بررسی می شود .

همچنین درمانگر درباره تجربه های معمولی که ممکن است پس از تکنیک آموزش توجه اتفاق بیفتد ، صحبت می کند . این تکنیک تغییرات ادراکی مثل افزایش حساسیت موقت و متوسط به محرک های بیرونی و تجربه های فراشناختی ایجاد می کند که ممکن است برای بیماران غیر معمول باشد . مثل تجربه ی سکوت موقت ذهنی  که طبیعی است .

در پایان ، درمانگر باید درباره سهولت انجام تکنیک توسط بیمار ، سوال کند . درمانگر تاکید می کند که این تکنیک زمان بر و نیازمند تمرین است . بسیار مهم است که درمانگر نسبت به مفروضه های بیمار درباره غیر مفید بودن تکنیک آموزش توجه آگاه باشد . برای مثال ، برخی از بیماران با این فرض که آنها به دلیل داشتن افکار و احساس های مزاحم در طی این تکنیک نمی توانند به خوبی تمرین کنند . در این موارد ، معمولاً درمانگر مجدداً تاکید می کند که هدف این تکنیک از بین بردن آگاهی به رویدادهای درونی نیست ، بلکه این تمرین به منظور کنترل توجه انجام می شود . یک راهبرد می تواند این باشد که درمانگر به مفید بودن تجربه احساس ها و افکار منفی و مزاحم ضمن تمرین اشاره کند و هدف از ارائه این تکنیک ، یعنی ، کنترل انعطاف پذیری توجه حتی با وجود این  صداهای درونی  را به بیمار یادآور شود .

تکنیک منزل

یکی از مولفه های اصلی تکنیک اصلی آموزش توجه ، تمرین مداوم تکنیک به صورت تکلیف منزل است . معمولاً ، از بیماران خواسته می شود که دو بار در روز تمرین کنند ولی اغلب بیماران این تکنیک را فقط یک بار در روز انجام می دهند . تمرین باید تقریباً به مدت دوازده  دقیقه انجام شود و توالی ارائه شده در جلسات باید رعایت شود .

در برگه ی خلاصه ی تکنیک آموزش توجه ، سه منبع بالقوه ی صدا شناسایی و ثبت می گردد و از این جهت همکاری بیمار را افزایش می دهد . برای مثال ، بیماری تصمیم گرفت تا رادیویی را در اتاقی که در آن تمرین می کند ، قرار دهد و از طریق تغییر دادن موج کانال ها صدا ایجاد کند . او همچنین تصمیم گرفت تا از طریق دستگاه استریو از اتاق مجاور موسیقی پخش کند ، ولی در مورد صدای سوم هیچ فکری نکرد . پس از بحث با درمانگر او تصمیم گرفت تا با استفاده از یک زمان سنج صدای سوم را ایجاد کند . او برای بقیه صداها هم تصمیم گرفت که به صدای اتفاقی بیرون توجه کند . درمانگر معمولاً با استفاده از برگه خلاصه ی تکنیک آموزش توجه ، جلسه ی اول را شروع می کند

تکنیک توجه آگاهی انفصالی

توجه آگاهی انفصالی در آغاز توسط ماتیوس و ولز ، مطرح شد . تاکید توجه آگاهی انفصالی بر نحوه برخورد فرد با شناخت واره های خود و ایجاد یک کنترل انعطاف پذیر بر توجه و سبک های تفکر است . تمرکز اصلی این تکنیک بر روی طراحی یک راهبرد ویژه برای انعطاف پذیری بیشتر و موثرتر در کنترل توجه و قادر به رها کردن روش های ناکارآمد در ارتباط با تجربه های درونی است . تکنیک های توجه آگاهی انفصالی نیز عمدتاً بر ایجاد فرآگاهی تاکید دارند ، به صورتی که پردازش مفهومی به تعویق بیفتد و خود   از رویدادهای شناختی مجزا شود . همانطور که قبلا توضیح دادم . توجه آگاهی انفصالی به عنوان :

حالتی از آگاهی از وقایع درونی ، بدون پاسخ گویی به آن ها ، ارزیابی ، تلاش برای کنترل ، سرکوب و یا پاسخ دهی رفتاری به وقایع درونی است . در واقع منظور از توجه آگاهی انفصالی این است که در برابر افکار مزاحم ، نگران نشویم و بدون هیچ عمل یا تفسیر اضافی ، به افکارمان اجازه دهیم که کل فضای ذهن مان را اشغال کند و آن ها را به عنوان یک واقعه در ذهن ببینیم .

اهداف توجه آگاهی انفصالی

چندین هدف برای به کارگیری توجه آگاهی انفصالی وجود دارد که در زیر به آنها اشاره می شود . توجه آگاهی انفصالی سبب تغییر بیمار از طرح عینی به طرح فراشناختی می شود . از آن می توان برای قطع فرآیندهای شناختی مداوم مثل نگرانی و اندیشناکی استفاده کرد. از آن می توان برای افزایش کنترل اجرایی در حین تخصیص توجه استفاده کرد. علاوه بر این توجه آگاهی انفصالی به بیمار کمک می کند که افکار بر روی خودپنداره او تاثیر کمتری داشته باشند .

زمانی توجه آگاهی انفصالی می توان بیشترین تاثیر را داشته باشد که اولاً به درستی اجرا شود ، ثانیاً دلیلی برای اجرای آن موجود داشته باشد . از توجه آگاهی انفصالی نباید به عنوان یک تکنیک برای اجتناب شناختی یا هیجانی و یا وسیله ای برای پیشگیری نادرست از پیامدهای ترسناک ، استفاده شود . برای مثال ، ممکن است بیمار به طور نامناسب از توجه آگاهی انفصالی به عنوان وسیله ای برای کنترل کردن یا خنثی سازی تاثیر افکار تهدید آمزی استفاده کند . این استفاده نادرست سبب می شود بیمار ، این باور غلط که افکار می تواند آسیب زا باشند ، حفظ کند. مهم تر از همه ، هدف از آموزش توجه آگاهی انفصالی این نیست که فرد از آن به عنوان یک شکل دیگری از راهبرد ناکارآمد کنترل افکار استفاده کند و یا از افکار اجتناب کند . هدف اصلی ما از به کارگیری توجه آگاهی انفصالی ، مشاهده کردن افکار و تجربه کردن آنها بدون تلاش برای پاسخ گویی به آنها است . توجه آگاهی انفصالی نوعی راهبرد مشاهده بدون عمل است که با مقابله کردن و سندرم شناختی  توجهی؛  در تضاد است و به همین علت ، حالتی از آگاهی انفصالی محسوب می شود . همچنین به دلیل این که در توجه آگاهی انفصالی ، ارتباط بین خود با محتواهای هشیاری به عنوان تجربه ای ژرف و عمیق قطع می شود ، می توان از واژه آگاهی انفصالی برای اطلاق به این وضعیت استفاده نمود . زمانی که افکار یا احساسات وارده شده در هشیاری با خود پنداره فرد ترکیب شوند ، این قطع ارتباط بین خود با محتواهای هشیاری به صورت خاص سودمند باشد .

مولفه های توجه آگاهی انفصالی

توجه آگاهی انفصالی یک نوع آگاهی درونی بدون درگیر شدن در فرایندهای خود پردازشی است . به ویژه توجه آگاهی انفصالی شامل آگاهی یافتن از افکار به عنوان یک واقعه گذرا در ذهن ، متمایز از واقعیت و مجزا از خود می باشد . از آن جایی که توجه آگاهی انفصالی شامل آگاهی در غیاب پردازش فکری است ، اجرای آن مستلزم کنترل فراشناختی پردازش های تکرار شونده و افکار تحلیل گر است . توجه آگاهی انفصالی صرفاً عبارت است از آگاهی درباره وقایع درونی بدون قضاوت از منظر خود مولفه های روانشناختی توجه آگاهی انفصالی را می توان از هم جدا و در قالب موارد ذیل فرمول بندی نمود :

  • فرا آگاهی یعنی: هشیاری از افکار.
  • تمرکز زدایی شناختی یعنی : ادراک افکار به عنوان وقایعی مجزا از حقایق.
  • انفصال توجه و کنترل یعنی: انعطاف پذیری توجه و قفل نشدن بر روی هیچ یک از افکار.
  • کاهش پردازش مفهومی یعنی : کاهش میزان تجزیه و تحلیل از وقایع یا گفتگوی درونی .
  • کاهش مقابله ناکارآمد یعنی : کاهش رفتارهای اجتنابی یا بی توجهی به خطرهای احتمالی که هیچ گاه به وقع نمی پیوندد.
  • خودآگاهی اصلاح شده یعنی:  تجربه منحصر به فردی از آگاهی یافتن از خویش به عنوان یک مشاهده گر مجزا از افکار و باورها.

منبع

فاضلی،کریم(1394)، اثر بخشی آموزش موئلفه های فراشناخت بر اضطراب امتحان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

ده تکنیک برای ایجاد توجه آگاهی انفصالی

در این بخش ده تکنیک اساسی ارائه می شود که در فراشناخت درمانی برای تقویت حالت توجه آگاهی انفصالی یا مولفه های آن به کار گرفته می شود  .

هدایت فراشناختی

هدایت فراشناختی به کاربرد پرسش هایی ساختار یافته برای افزایش تامل فراشناختی هنگام رویارویی با محرک یا موقعیت مشکل زا اشاره دارد .

تکلیف تداعی آزاد

در این تکلیف درمانگر از بیمار می خواهد که به آرامی بنشیند و به جزر و مد افکار یا خاطرات خود که با هر محرکی به طور خودکار فعال می شود ، نگاه کند . هدف این نیست که بیمار عمدتاً به این موارد یا خاطرات فکر کند ، بلکه بی اختیار رویدادها و یا فقدان چنین رویدادهایی را در هشیاری نظاره گر باشد . تکلیف به شیوه ی زیر انجام می شود :

 این تکنیک همانند توجه آگاهی انفصالی به شما کمک می کند که به شیوه مناسبی با وقایع غیر ارادی و خودکار ذهن تان برخورد کنید . شما با کمک این تکنیک می توانید به شیوه ی جدیدی با این وقایع رفتار کنید . حالا من برای شما یک سری از کلمات را می خوانم و از شما می خواهم به ذهن تان اجازه دهید که آزادانه به هر یک از کلمات پاسخ دهد . نباید آنچه را به ذهنتان می رسد تحلیل و یا کنترل کنید ، فقط نگاه کنید که ذهنتان بعد از شنیدن این کلمات چه پاسخی می دهد . ممکن است که هیچ فکری به ذهن تان خطور نکند و به جای آن یک تصویر به ذهن تان بیاید . برای ما مهم نیست که چه چیزی اتفاق می افتد . تکلیف شما این است که به طور منفعل و بدون هیچ قضاوتی ، فقط نظاره گر آن اتفاقات باشید . سعی کنید چشم هایتان را ببندید . من حالا می خواهم تعدادی کلمه برای شما بخوانم : سیب ، جشن تولد ، ساحل ، درخت ، دوچرخه ، فصل تابستان ، گل سرخ .

وقتی که شما ذهن تان را مشاهده می کردید ، چه چیزی را دیدید ؟

 هدف ما این است که شما این تکنیک را برای افکار و احساست منفی به کار گیرید .

بنابراین شما باید فقط به آنچه در ذهن تان اتفاق می افتد ، به دقت نگاه کنید و درباره آنها هیچ قضاوت و تحلیلی نداشته باشید .

 تکلیف ببر

این تکنیک برای مراجعین ما فوق العاده جذاب و لذت بخش است . در این تکنیک از مراجعین خواسته می شود برای تجربه ی توجه آگاهی انفصالی به طور منفعلانه و بدون هیچ فعالیت ارادی به جنبه های غیر ارادی یک تصویر نگاه کنند . دستورالعمل برای اجرای این تکلیف به شیوه زیر می باشد :

برای اینکه توجه آگاهی انفصالی را تجربه کنید و از ملزومات اجرای آن اگاه شوید ، می خواهم یک تمرین را به شما معرفی کنم . ما این تمرین را تکلیف ببر می نمایم . اجازه بدهید آن را انجام دهیم : چشم هاتان را ببندید و تصویری از ببر را در ذهن تان مجسم کنید . تلاش نکنید این تصویر را تغییر دهید . فقط به تصویر و رفتارهای ببر دقت کنید . ببر ممکن است حرکت کند ، ولی نباید شما آن را به حرکت وادارید . ببر ممکن است چشمک بزند ، ولی شما نباید آن را وادار به چشمک زدن کنید . ببر ممکن است دمش را تکان دهد ، ولی شما آن را وادر به این کار نکنید . شما نباید هیچ کاری انجام دهید ، بلکه فقط باید به تصویر نگاه کنید ، آگاه می بینید چطور این ببر فقط یک فکر در ذهن شما است و از شما جدا است و رفتارهای خاص خودش را دارد.

در ادامه تمرین ، درمانگر از بیمار سوالاتی درباره حرکت ببر و نحوه تغییر تصویر می پرسد :  آیا ببر خودش حرکت کرد یا شما او را وادر به حرکت کردید ؟ وقتی که بیمار این حرکت را به صورت خود به خودی تجربه می کند ، مطمئن می شوم که بیمار می تواند توجه آگاهی انفصالی را اجرا کند . در پایان درمانگر از بیمار می خواهد این فرایند را برای افکار خوایند منفی نیز به کار گیرد

 آزمایش سرکوب ؛  ضد سرکوب

وقتی که بیمار هزینه زیادی را برای کنترل و اجتناب از افکار خاصی صرف می کند و اشتباهاً آنها را برابر با مفهوم توجه آگاهی انفصالی تلقی می کند . آزامیش سرکوب ؛  ضد سرکوب از اهمیت بسزایی برخوردار می شود . در این موارد خیلی مهم است که درمانگر بین سرکوب و توجه آگاهی انفصالی تمایز قائل شود و به بیمار کمک کند تا سو تعبیرها و استفاده های نابجایش درباره توجه آگاهی انفصالی را به حداقل برساند . این تکنیک شامل دوره ی کوتاهی از تلاش برای سرکوب یک فکر خاص و مقایسه این وضعیت با پیامدهای یک دوره آگاهی از افکار می باشد

استعاره ابرهای در حال گذر

این تکنیک به شیوه های متعدد قابل اجرا است ، در بعضی از نسخه های این تکنیک ، از افراد درخواست می شود که برای پاسخ به افکارشان از تصاویر ذهنی استفاده کنند : افکارشان را به صورت نوشته هایی بر روی ابرها تصور کنند و به آنها اجازه دهند که در عرض آسمان شناور شوند . البته ، در این تکنیک با افکار درگیر می شویم و آنها را تغییر می دهیم ، بنابراین نمی تواند یک مصداق کامل از توجه آگاهی انفصالی باشد . یکی دیگر از نسخه های این تکنیک ، استفاده از ابرها به عنوان استعاره برای اجرای تجربه توجه آگاهی انفصالی می باشد که در مقایسه با سایر نسخه ها از برتری خاصی برخوردار است . در زیر مثالی از آن ارائه شده است :

یکی دیگر از روش ها برای به دست آوردن مهارت توجه آگاهی انفصالی ، تشبیه کردن افکار به ابرهایی است که در آسمان در حال حرکتند . ابرها بخشی از سیستم خود تنظیمی جوی کره زمین هستند و کنترل کردن آنها امری غیر ممکن و غیر ضروری است . افکار و احساس های شما نیز مانند این ابرها هستند که شما باید به آنها اجازه دهید در ذهن تان حرکت کنند ، فضای ذهن شما را اشتغال کنند و بعد از طی کردم این مسیر از فضای ذهن تان خارج می شوند.

استعاره کودک بازیگوش

این استعاره به بیمار کمک می کند به راحتی بتواند بین اثرات درگیری فعال با افکار و آگاهی انفصالی ؛ ذهن آگاهی، تفاوت قائل شود . درمانگر دستورالعمل های لازم را به شرح زیر در اختیار بیمار قرار می دهد :

 شما می توانید چنین تصور کنید که اجرای آگاهی انفصالی شبیه به روشی که شما با یک کودک رفتار می کنید . شما بدرفتاری های یک کودک را در یک فروشگاه چگونه مدیریت می کنید ؟ ممکن است که کودک را به شدت زیر نظر داشته باشید و رفتارهای او را به طور فعالانه کنترل کنید . اما اگر بچه این جلب توجه را دوست داشته باشد ، این پاسخ می تواند مشکل ساز شود . بنابراین بهتر است که فعالانه با کودک برخورد نکنیم و به صورت منعل و بدون انجام هیچ کاری نظاره گر او باشیم . افکار و باورهای منفی شبیه به کودک هستند . اگر بیش از حد به آنها توجه کنید ، اگر آنها را کنترل یا تنبیه کنید ، احتمالاً بدرفتاری های آنها افزایش خواهد یابد . بنابراین بهتر است از هرگونه تلاش برای کنترل یا برخورد فعالانه با آنها دست بردارید و فقط نظاره گر فعالیت آنها باشید . در حین انجام این عمل ، سعی کنید که از حضور خودتان به عنوان یک مشاهده گر ، آگاه باشید .

استعاره مسافر قطار

این تکنیک شکل دیگری از تکنیک استعاره ابر است که توضیح دادیم . در این تکینک درمانگر از بیمار می خواهد با افکار مزاحم و احساساتش مثل یک قطار تندرو برخورد کند که به سرعت از ایستگاه می گذرند .خودتات را یک مسافر فرض کنید که در ایستگاه راه آهن منتظر قطار ایستاده اید . ذهن شما شبیه به ایستگاه شلوغ و افکار و احساسات تان نیز شبیه به قطاری است که در حال گذر است . ما در این ایستگاه نه می توانیم وارد این قطار در حال حرکت شویم . فقط می توانیم از بیرون به آن نگاه کنیم و شاهد گذر این قطار ؛افکار و احساسات  باشیم . همانا سوار این قطار شدن سرنوشتی به جز سربه بیراه گذاشتن ندراد.

حلقه کلامی

ارائه مکرر افکار ضبط صوت با تکرار کلامی افکار سبب کاهش برجستگی توجه به آنها و تقابل بار معنایی آن افکار می شود ، زیرا در این حالت آنها بیشتر به صورت صداهای خنثی تلقی می شوند تا مانع درونی اطلاعات . این تکنیک همراه با منطق فراشناختی آن در زیر آمده است : در این مرحله از شما می خواهیم که به افکار مزاحم ضبط شده تان گوش کنید ؛ یا افکارتان را آهسته برای خودتان تکرار کنید…  همان طور که این کار را انجام می دهید ، باید به صورت خاصی با آنها برخورد کنید . با افکارتان به عنوان مجموعه ای از صداها برخورد کنید و به هیچ طریقی با آنها درگیر نشوید . آنها فقط اصواتی در ذهن شما هستند . به خاطر داشته باشید که شما به عنوان یک شنونده ، از این مطلب آگاهی دارید که این افکار واقعیت نیستند و فقط وقایعی در ذهن شما هستند .

 انفصال مشاهده کردن خویشتن

انفصال شامل رهایی از کنترل ، پردازش های فکری و تجربه کردن افکار یا باورها به عنوان یک مشاهده گر بدون قضوات گری می باشد . این احسای منحصر به فرد از خویشتن است . در این حالت افراد نظاره گر افکارشان هستند و خوشان را از آن جدا می کنند .برای تجربه توجه آگاهی انفصالی از بیمار سوالاتی پرسیده می شود که در حین نظارت افکارش ، به روش خاصی توجه اش را هدایت کند . درخواست می شود که تمرکز خود را بر روی افکارش متمرکز کنند . این سوال ها به همراه تکنیک های تجربی بالا به بیمار کمک می کند تا بعد از آگاهی و رهایی از فرایندهای فکری ، توجه آگاهی انفصالی را بهتر تجربه کند . به ویژه در طول این تمرین از بیمار سوال می شود :

 آیا شما همان افکارتان هستید یا شخصی که آنها را مشاهده می کند ؟ سعی کنید که از وضعیت خودتان آگاه شوید و ببینید تجربه یک نظاره گر بودن چگونه تجربه ای است . وجود شما کاملاً مستقل از افکارتان می باشد.یا  آیا شما همان باورها هستید یا فردی که باورها را مشاهده می کنید ؟ سعی کنید از این وضعیت یعنی نظاره گر بودن باورهای تان  که این دو از هم جدا هستند  آگاه باشید .

تکنیک خیال پردازی

معمولاً خیال پردازی های ما با حالتی عینی تجربه می شود . ما در آنها کاملاً غرق می شویم و با آنها همچون واقعیت های لحظه ای رفتار می کنیم . تمرین انفصال در حین خیال پردازی از طریق جدا کردن مشاهده گر از آنها سبب می شود یک تجربه ذهنی قوی تری از توجه آگاهی انفصالی حاصل شود . در این تکنیک درمانگر از بیمار می خواهد که توجه خود را بر روی یک خیال پردازی لذت بخش ، برای مثال سوار شدن بر یک ماشین عجیب و غریب یا نوشیدن یک لیوان آب گوارا در کرانه دریای خزر ، متمرکز کند . سپس درمانگر از بیمار می خواهد شروع به خیال پردازی کند ولی خودش را به عنوان نظاره گر این خیال پردازی از بالا مشاهده کند.

منبع

فاضلی،کریم(1394)، اثر بخشی آموزش موئلفه های فراشناخت بر اضطراب امتحان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید

0