مدل‌های خواندن مطالب

 به نقل از راینر و پلانسک ، یادگیری خواندن مستلزم دانستن چگونگی دریافت معنا از نشانه‌های نوشتاری است که براساس سه مدل نظری خواندن صورت می‌گیرد. این سه مدل عبارت‌ است از:

مدل‌های خواندن از بالا به پایین: اصلی‌ترین ویژگی مدل‌های از بالا به پایین این است که بالاترین عنصر نظام پردازش اطلاعات یعنی بخشی که معنای عبارت را می‌سازد، در همه سطوح این فرایند جریان اطلاعات را کنترل می‌کند. انگیزه اصلی در مدل‌های بالا به پایین ناشی از این باور است که خواننده با استفاده از دانش عمومی خود از جهان اطراف و اطلاعات موضوعی عبارت موردنظر می‌تواند برتنگناهای نظام پردازش غلبه کرده و گمانه‌هایی درباره آنچه در عبارت بعدی می‌آید در ذهن خود به وجود آورد. در این مدل خواننده با چرخه یا سیکلی درگیر است که با گمانه‌ای درباره عبارت بعدی شروع می‌شود و سپس با حداقل نمونه‌گیری از اطلاعات بصری که روی صفحه چاپی قرار دارد گمانه مورد نظر تایید می‌گردد و پس از آن، گمانه‌ای جدید درباره عبارت بعدی در ذهن وی شکل می‌گیرد.

کسانی که این نوع مدل‌ها را مطرح کرده‌اند هرگز نمی‌توانند نوع گمانه‌هایی را که در ذهن شکل می‌گیرند با صراحت بیان دارند و این خود یکی از مشکلاتی است که در این گونه مدل‌ها وجود دارد . مدل‌های فرایند خواندن از بالا به پایین که توسط : گودمن و اسمیت، ارائه شده‌اند مشهورترین این نوع مدل‌ها هستند.مدل گودمن، بیشتر برای درک چگونگی یادگیری بچه‌ها طراحی شده است ولی می‌توان آن را یک مدل خواندن با سطح مهارت بالا نیز در نظر گرفت.این مدل دارای نقایص و ضعف‌هایی است. مهمترین مشکل این است که این مدل واقعا” نمی‌تواند فرایند خواندن را بطور کامل مشخص نماید. چگونگی استخراج اطلاعات منابع غیربصری و به کارگیری آن در شکل‌گیری تصویر درک شده روشن نمی‌شود. راینر و پلانسک، همچنین بیان می‌کنند که در این مدل نحوه ارتباط نشانه‌های گرافیکی با کل نظام معلوم نیست، این نشانه گرافیکی در ثابت‌سازی‌های متوالی تکرار شده‌اند. همچنین این مدل چگونگی همانندسازی معنای لغت فعلی با قبلی را ارائه نمی‌کند.بدون شک این نبود دقت به دلیل شناخت کم ما از نحوه عملکرد فرایندهای سطح بالا و کنترل‌کننده است.

مدل‌های خواندن پایین به بالا : در این مدل، فرایند خواندن خیلی سریع است و اطلاعات طی مراحلی در نظام پردازش‌کننده جریان می‌یابد. نظریه اصلی این مدل عبارت است از اینکه اطلاعات بصری ابتدا از صفحه چاپی نمونه‌گیری شده و پس از طی یک سری مراحل و با کمترین تاثیرپذیری از دانش عمومی از جهان و اطلاعات موضوعی متن یا راهبردهای پردازش بالاتر، به فرایندهای بعدی منتقل می‌شود.از مدل‌هایی که توسط ماسارو، لابرگ و ساموئلز، و مک ورث، ارائه شده‌اند، اغلب به مثابه مدل‌های پایین به بالا استفاده می‌شود. جامع‌ترین و موثرترین مدل خواندن پایین به بالا مدل گوف، است ارائه شده است. مدل گوف، همانند مدل گودمن ضعف‌هایی دارد که خود گوف بعضی از آنها را مشخص کرده است ؛ گودمن این کار را نکرده است. پیش‌بینی نکردن حروفی که روی آنها پردازش شده است و چشم بیش از چند بار برروی آنها ثابت مانده است یکی از این محدودیت‌هاست. همانطور که میچل ، خاطر نشان ساخته است اگر این مدل به صورت تفکیک شده و لفظ به لفظ تفسیر شود، تکرار ثابت‌سازی چشم باعث اختلال نظام پردازش می‌شود.

با وجود این نقص، گوف در تعیین زمان درک، درست عمل کرده بود. دومین محدودیت این مدل این است که نحوه کنترل حرکت چشم را در فرآیند خواندن روشن نمی‌سازد. همچنین در این مدل امکان اینکه حرکت چشم تحت تاثیر دیگر جنبه‌های پردازش قرار گیرد در نظر گرفته نشده است. همچنین در این مدل چیزی درباره چگونگی هدایت پرش‌های طبیعی چشم به طرف جلو ارائه نشده است. سومین محدودیت مدل گوف این است که چیزی درباره نحوه عملکرد فرایندهای سطح بالای درک مطلب ؛ مثل یکپارچه‌سازی جملات و حروف اضافه ارائه نمی‌کند. همچنین نقش استنباط و استنتاج نیز در این مدل روشن نیست. آخرین ضعف این مدل انعطاف‌ناپذیری آن از طرف خواننده است. بدین معنا که خواننده امکان انتخاب عملیات یا راهبردهای لازم برای استفاده در وظایف مختلف خواندن را ندارد و آزادی کمی برای تغییر مراحل عملیات دارد.عمده‌ترین حسن این مدل همانا پیش‌بینی‌های روشن و صریح است یعنی پیش‌بینی‌هایی که قابل آزمودن و سنجش هستند. گوف، عملکرد ذهن را هنگام خواندن به روشنی ارائه می‌کند. باید اذعان داشت که ما از مدل گوف چیزهای فراوانی آموختیم. در نهایت باید خاطرنشان ساخت که مدل گوف هنگامی ارائه شده است که مدل‌های بالا به پایین خواندن کاملا” رایج بود. در این شرایط گوف،  پیشنهاد می‌کند که متن، نقش کمی در دسترسی واژگانی دارد. نظر وی بعدها کاملا” رواج یافت و از آن استفاده شد.

مدل‌های خواندن میان‌کنشی:مدل‌های خواندن میان‌کنشی در حال حاضر در روانشناسی شناختی کاملا” رایج هستند. در مدل‌های میان‌کنشی معمولا” فرض بر این است که خوانندگان احتمالا” قبل از پرداختن به تفسیر متن، اطلاعات حاصل از مکانیزم‌های «پایین به بالا»،  «بالا به پایین» را مدنظر قرار داده‌اند. از مدل‌های میان‌کنشی‌ای که تاکنون بیشتر استفاده شده‌اند، می‌توان مدل‌های رامل هارت و مک کلی لند،  را نام برد.  مدل رامل هارت موارد زیر را روشن نمی‌کند: چگونگی کنترل حرکت چشم، روش واج‌شناسی در بازشناسی لغت، راهبردهای پشتیبانی‌کننده که در بازشناسی لغت به کار برده می‌شوند و یا موارد درک مطلب که ماورا سطح بازشناسی جمله است. به هر حال هدف اصلی رامل هارت تهیه چارچوبی برای توسعه مدل‌هایی بود که جایگزین مدل‌های فلوچارتی سریال مثل مدل گوف، مک ورث و ماسارو،  شود. در مدل وی بر سازوکار پردازش موازی که از سطح بالای میان‌کنش برخوردار باشند، تاکید شده است. در سال‌های اخیر مک کلی لند براساس مدل رامل هارت، مدلی ارائه کرد که به صورت جزئی سازوکار حرکات چشم و چگونگی یکپارچه شدن اطلاعات در زمان ثابت شدن چشم را مدنظر قرار داده است. اما باید اذعان داشت که این مدل هنوز هم فرایند خواندن را به صورت جامع و کامل ارائه نمی‌کند.

منبع

محمدی بهمنی،فاطمه(1392)، بررسی عادت‌های خواندن و مطالعه دانشجویان، پایان نامه کارشناسی ارشد،رشته علم اطلاعات و دانش‌شناسی،دانشکده روانشناسی وعلوم تربیتی علامه طباطبایی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0