مدلهای تعارض کار- خانواده

در ادبیات تحقیق، تعارض کار- خانواده به عنوان نوعی ریزش منفی در نظر گرفته می شود که در اثر تبادل نگرش ها و رفتارهای بین دو حوزه کار و خانواده ایجاد میگردد و موجب تقاضاهای متعارض می گردد. این تقاضاها می توانند مستقیم باشند، از قبیل نیاز به ایفای همزمان دو نقش؛ خواستن از شخص برای رسیدگی و مراقبت از فرزند بیمارش در طول زمان کار  یا اینکه می توانند غیرمستقیم باشد مانند نگرانی درباره حال فرزند بیمار در حالی که فرد به انجام وظایف شغلی خویش مشغول است. به همین اعتبار در چند دهه اخیر تحقیقاتی درباره علل و پیامدهای تعارض بین کار و خانواده در حوزه پژوهش های رفتار سازمانی و منابع انسانی انجام شده است، که از یکو سیاست ها و خط مشی هایی در زمینه مدیریت این تنش های نقشی در حوزه منابع انسانی سازمان ها فراهم آورده است و از سوی دیگر به ارائه مدل های تجربی و تبیین، فرآیندها، سازوکارها و پیامدهای بروز این نوع تعارض در رابطه  متقابل کار- خانواده و به ویژه تأثیر آن بر رضایت زناشویی و سلامت عمومی منتهی شده است .

مدل ناسازگاری نقش های شغل و خانوادگی گرینهاوس و بیوتل

گرینهاوس و بیوتل، مدلی برای تبیین تعارض کار- خانواده با تأکید بر منابع آن در قلمرو نقش های کاری و خانوادگی ارائه کرده اند. این مدل از چند جزء اصلی شامل منابع تعارض در قلمرو کار، منابع تعارض در قلمرو خانواده و انواع اصلی تعارض کار- خانواده تشکیل شده است و منطق اصلی مدل، این فرض است که هر ویژگی نقش که بتواند بر تعهد  زمانی ، فشاری و رفتاری در نقش شخص تأثیر گذارد، موجب تعارض بین آن نقش و نقش دیگر خواهد شد. این فرض نتیجه ای از قضایایی اصلی ذیل است .

قضایای اصلی مدل

قضیه نخست، این است که وجود فشارهای همزمان از سوی نقش های شغلی و خانوادگی، وقوع تعارض کار- خانواده را تشدید می کند و چون بروز تعارض کار- خانواده غالباً نتیجه حضور در نقش متضاد از سوی قلمروهای کاری و خانوادگی است، لذا می بایست اثرات فشارهای کاری و خانوادگی بر تعارض کار- خانواده به طورمشترک بررسی می شود. علی رغم تداخل فعالیت های کاری با فعالیت های خانوادگی شخص، چنانچه فشار زیادی برای مشارکت وی در فعالیت های خانوادگی نباشد، احتمالاً احساس تعارض کار- خانواده کمتری خواهد کرد. در حالیکه به موازات وجود و افزایش فشار ناشی از انتظارات شغلی، شخص احساس تعهد بیشتری نسبت به فعالیت های خانوادگی می نماید و فشارهای متضاد و تعارض کار- خاواده شدت می گیرد.

در قضیه دوم، گرینهاوس و بیوتل، عنوان می کنند که خودپنداره شخص از الزامات نقش، منبغ مهمی برای فشار درون قلمرو نقش معینی است. انتظارات شخص از دو جنبه اهمیت دارند، نخست از این حیث که انتظارات و ارزش های یک فرد می تواند ه رفتار نقش او شکل دهند. دوم از این جنبه که اختلاف بین انتظارات فرد و انتظارات دیگران در قلمرو نقش معینی می تواند افزایش یابد و احتمالاً به تعارض کار- خانواده منجر می شود. بنابراین خودپنداره شخص شامل باورها، ارزش ها، احساسات و ادراکات منبع عمده ای برای فشار محسوب می شوند. بعنوان مثال اشخاصی که مدت زمان زیادی را به کار می پردازند و خود را در معرض تعارض کار- خانواده قرار می دهند، غالباً کسانی هستند که از خود تقاضاهای بیشتری در کار دارند.

در قضیه سوم، گرینهاوس و بیوتل، اظهار دارند که برجستگی نقش بر رابطه بین فشار نقش و تعارض کار- خانواده تأثیر می گذارد، و فشارهای ناشی از نقش معین را تشدید می کند. بدین ترتیب با برجسته شدن هویت شغلی یا خانوادگی فرد، وی به آن نقش یا هویت، بیشتر متعهد می شود و نسبت به ایفای آن از سطوح بالاتری از انگیزش برخوردار می گردند و نسبت به فشارهای محیطی در آن نقش حساس تر شده و موفقیت ها و پاداش های مربوط به آن نقش برای وی بسیار مهم می گرددکه تعهد زمانی بیشتری، نسبت به آن نقش پیدا می کند، این وضع سبب بروز فشارهایی می شود که می تواند باعث برخورد آن نقش با نقش های دیگر فرد می شود.

آنها در قضیه چهارم مطرح می کنند که تعارض کار- خانواده زمانی تشدید می شود که برای عدم تبعیت از تقاضاهای نقش مجازاتهایی وجود داشته باشد زیرا فقدان مجازات ممکن است فشار برای انجام تقاضاهای نقش را کاهش دهد. بنابراین ویژگی های محیطی ای که احتمال مجازات را برای عدم تبعیت از تقاضاهای نقش کاهش می دهند، احتمالاً تأثیر فشار نقش را نیز بر تعارض مبتنی بر زمان، فشار و رفتار ضعیف می کنند.

قضیه پنجم، ناظر به این موضوع است که جهت ارزیابی تعارض کار- خانواده پس از پاسخ فرد به موقعیت تعارض آمیز، ادراک می گردد. به اعتقاد این محققان علی رغم دیدگاه آنان تعریف تعارض کار- خانواده وجود فشار نقش های ناسازگار متقابل را مشخص می کنند و تداخل بین دو نقش را مدنظر ندارند، اما هم در نظریه و هم در روش چنین فرض شده است که کار یا خانواده با هم تداخل پیدا می کنند. حال آنکه تعیین جهت تداخل نقش، زمانی میسر است که فرد به موقعیت تعارض آمیز پاسخ دهد. در این حالت زمانی که فرد به فشارهای همزمان نقش ها از طریق اختصاص زمان بیشتر به کار در برابر خانواده پاسخ می دهد، احتمالاً چنین ادراک می کند که کار با وظایف  خانوادگی او تداخل دلرد. در اینجا گرینهاوس و بیوتل با استناد به تحقیق هال، بیان کرده اند که مردان در ایفای نقش های متعدد، ابتدا کار و سپس خانواده را اهمیت می دهند. در حالی که زنان اغلب بر اساس انتظارات ساختاری با تقاضاهای همزمان کار و خانواده مواجه می شوند. آنان نتیجه می گیرند که زنان در مقایسه با مردان سطوح بالاتری ار تعارض کار- خانواده را تجربه می کنند. آنها همچنین با استناد وجود تفاوتهای جنسیتی در نوع مجازات افراد در صورت عدم ایفای نقش به این نتیجه می رسند که احتمالاً جهت تداخل نقش بر حسب جنسیت برای زنان و مردان متفاوت است، بدین ترتیب که زنان تعارض را از خانواده به کار و مردان تعارض را از کار به خانواده تجربه می کنند.

در قضیه ششم، مدل تعارض کار- خانواده با مرحله معینی از زندگی شخص پیوند می خورد، در این قضیه گرینهاوس و بیوتل از یک سو با استناد به تحقیق بایلن، اظهار می کنند که تعارض کار- خانواده در مراحل اولیه زندگی شغلی شخص شدیدتر است. فرد در سالهای اولیه اشتغال از هر قلمرو نقش های کاری و خانوادگی فشارهای قوی تری می پذیرد. در واقع یکی از وظایف اصلی فرد شاغل برای اجتماعی شدن در شغل خویش، مواجهه با این فشارهای شغلی و خانوادگی است. از سوی دیگر این احتمال نیز وجود دارد که تعارض کار- خانواده در طول مرحله میانه زندگی شغلی شخص شدیدتر باشد، زیرا در مرحله میانی زندگی شغلی(در سن 35-42 سالگی) این احتمال وجود دارد که افراد دوباره به سوی زندگی خانوادگی روی آورند و توجه بیش از حد به کار را مورد تردید قرار دهند.

در قضیه هفتم، گرینهاوس و بیوتل ، بین حمایت از دیگران با تعارض کار- خانواده ارتباط برقرار می کنند. این قضیه ناظر به حمایت اجتماعی است که به دو شکل با تعارض کار- خانواده مربوط می شوند: نخست از این طریق که اعضای یک مجموعه نقش را از راه فراهم کردن تقاضاهای زمانی کمتر، فشار کمتر یا انتظارات منعطف تر نسبت به فرستنده نقش مستقیماً فشارهای نقش معین را کاهش می دهند، دوم حمایت اجماعی ممکن است رابطه بین تعارض کار- خانواده و پیامدهای منفی آن بر سلامت روانی و اجتماعی فرد را از طریق تأثیر ابعاد ویژه حمایت؛ عاطفی، ابزاری و اطلاعاتی بر تعارض، تعدیل کنند.

مدل گرینهاوس و بیوتل، از چند نظر حایز اهمیت است: نخست از جهت نگرش وسیع کل گرایی که در بررسی ابعاد و جنبه های متعدد پدیده  تعارض کار- خانواده بکار گرفته است. دوم از حیث سنخ شناسی سه گانه این نوع تعارض و شناسایی منابع بروز آن بر تفکیک کار و خانواده. سوم از لحاظ توجه آنها به عامل جنسیت. چهارم به این خاطر که به ماهیت دوسویه تعارض کار- خانواده لااقل در قضایای مدل توجه نموده است. درمجموع با استفاده از دسته بندی تعارض کار- خانواده به سه گونه کلی می توان منابع متفاوت هر یک را در حوزه خانواده در کار باز شناخت و به ساز و کار عمل آنها پی برد. با این همه مدل گرینهاوس و بیوتل دارای ابهامات و ضعف هایی نیز می باشد. مهم ترین ضعف آن عدم توجه به پیامدهای بروز تعارض کار- خانواده است. نکته دیگر مبهم بودن ساز و کار و چگونگی تأثیر متغیرهای شغلی و خانوادگی است. در این مورد مدل توضیح نمی دهد که چه رابطه ای بین برجستگی نقش و مجازات منفی با منابع شغلی و خانوادگی ایجادکننده ی فشارهای ناسازگار بین کار و خانواده وجود دارد و چگونه اثر برجستگی نقش و مجازاتها از طریق خصایص شغلی و خانوادگی بر تعارض کار- خانواده منتقل می شود.

مدل تقاضاهای ساختاری خانواده و تعارض کار خانواده وایدانوف

در مدل پیشنهادی وایدانوف ، برای تبیین تعارض کار- خانواده، او بر تأثیر خصایص نقش کاری و تقاضاهای ساختاری خانواده بر بروز این نوع از تعارض تأکید می کند. مطابق دیدگاه وی عوامل مذکور از دو طریق موجب تعارض کار- خانواده می شوند.

مدل تقاضاهای ساختاری خانواده و تعارض کار خانواده وایدانوف

در مدل پیشنهادی وایدانوف ، برای تبیین تعارض کار- خانواده، او بر تأثیر خصایص نقش کاری و تقاضاهای ساختاری خانواده بر بروز این نوع از تعارض تأکید می کند. مطابق دیدگاه وی عوامل مذکور از دو طریق موجب تعارض کار- خانواده می شوند.

عوامل مرتبط با زمان

از آنجا که بیشترین وظایف کاری و خانوادگی در مکان های جداگانه ای انجام می شوند افراد عموماً درزمان یکسان به نقشهای کاری و خانوادگی دسترسی ندارند وبطور همزمان قادر به ایفای نقش دیگر نیستند.

سرایت روانی از نقش های کاری یا خانوادگی

این عوامل می تواند بر فراهم بودن شرایط روانی و میزان انرژی در دسترس برای ایفای نقش دیگر تأثیر گذارد. این سرایت می تواند هم مثبت و هم منفی باشد. شرایط تنش آمیز در یک نقش و انتقال آن به نقش دیگر از انرژی لازم برای ایفای نقش دیگری می کاهد در حالی که رضایت از نقش می تواند به نقش دیگر منتقل شود .

جنسیت

در مدل وایدانوف جنسیت و کنترل افراد بر موقعیت شغلی، خود نقش تعیین کننده ای در تعارض کار- خانواده دارد. نقش های جنسیتی سنتی برای مردان و زنان متفاوت است. به طوری که مردان بیشتر نسبت به مسئولیت های کاری و زنان نسبت به نقش خانوادگی اهمیت قائلند و تعارض کار- خانواده برای مردان با خصایص نقش شغلی و برای زنان با تقاضاهای ساختاری خانواده ارتباط قوی تری دارد. این استدلال بر پایه نظریه تأثیر پذیر نامتقارن کار- خانواده پلک،  استوار می باشد. به نظر پلک نقش های شغلی و خانوادگی به طور نامتقارنی بر هر دو جنس تأثیرگذارند. بدین ترتیب که زنان نقش های خانوادگی خود را بیشتر در نقش شغلی خود دخالت می دهند. مارکز،  نیز در نظریه توازن نقش معتقد است که مردان غالباً و به طور کامل به نقش های شغلی خویش متعهد می شوند و برای آنکه از پذیرش مسئولیت نقش های خانوادگی اجتناب کنند به عذر کمیابی زمان و انرژی متوسل می شوند و همین عذر مشارکت آنها را در زندگی محدودتر می کند.

کنترل کار

به اعتقاد وایدانوف، افرادی که از کنترل بیشتری بر زمان و تنش های پیوسته یا وظایف کاری خود برخوردارند ایفای نقش های خانوادگی، کمتر مانع از ایفای نقش های شغلی می شود در نتیجه دچار تعارض کمتری می شوند. بنابراین به میزانی که افراد بتوانند بر شرایط کاری خود تأثیر بگذارند از تأثیر ویژگی های نقش شغلی بر تعارض کار- خانواده کاسته می شود و در نتیجه انتظار می رود که توانایی فرد شاغل در اعمال کنترل بر برنامه زمان بندی کار افزایش یابد و از میزان تعارض کار- خانواده کاسته شود. افرادی که بر برنامه زمان بندی کار خود کنترل دارند بهتر می توانند وظایف شغلی خود را با وظایف خانوادگی متناسب سازند. همچنین کسانی که در انتخاب شیوهه ها و روش های انجام کار، دارای استقلال عمل هستند بهتر می توانند اثرات منفی ناشی از فشار کار را بر زندگی خانوادگی خویش محدود کنند.

خصایص نقش کاری

نقش شغلی از دو طریق با تعارض کار- خانواده مرتبط است.

  • تعداد و برنامه زمان بندی ساعات کار
  • ویژگی های شغلی

بر پایه مدل وایدانوف، انتظار می رود که میزان و برنامه ساعات کاربا تعارض کار- خانواده ارتباط داشته باشد. کارکردن در ساعات طولانی و اضافه کاری باعث می شود که فرد شاغل دسترسی فیزیکی کمتری به فعالیت های خانوادگی داشته باشد و کار در عصر یا شب و یا آخر هفته آنها را از انجام کارهای خانوادگی در مواقع ویژه باز می دارد. خصایص نقش شغلی که موجب تسریع و انتقال احساس از کار به خانواده یا اتلاف انرژی فرد می شود و ارتباط مثبتی با تعارض کار- خانواده و رابطه منفی با خشنودی و تولید انرژی در کار دارد عبارتند از: ابهام نقش کاری، تعارض نقش کاری، میزان تغییرات در کار، تنش در ارتباطات فشار کار. این عوامل احساس اجبار انجام کار سخت و بیش از حد معمول را برمی انگیزد. در حالی که ایجاد انگیزه شغل، تنوع شغلی و خصایص نقش کاری که با مشاغل پرمایه و ارضاکننده پیوسته اند، ارتباط منفی با تعارض کار- خانواده دارند.

تقاضاهای ساختاری خانواده

خصایص ساختاری خانوادگی که مانع از دسترسی فیزیکی به کار می شود و باعث اشتغال ذهنی نسبت به فعالیت های خانوادگی و اتلاف انرژی در روابط خانوادگی می شود و به طور مثبتی با تعارض کار- خانواده مرتیط اند، عبارتند از: میزان وقت صرف شده در کارهای خانوادگی، ساعات کار همسر و تعداد و سن فرزندان. زمان صرف شده در کارهای خانوادگی و بویژه ساعاتی که با فعالیت  های مربوط به مراقبت از فرزندان پیوسته است، احتمال دخالت با ساعات کار را افزایش می دهد و به اضافه بار نقش و تهی سازی انرژی فرد کمک کمی کند. از سوی دیگر زنانی که شوهر آنها تا ساعات طولانی کار می کنند سهم بیشتری از فعالیت های خانه داری و مراقبت از کودک را بر عهده می گیرند و در نتیجه در هماهنگی برنامه زمانی کار و وظایف خانوادگی دچار مشکل می شوند. افزایش تعداد فرزندان و کاهش سن آنها مسئولیت مراقبت از کودکان را سنگین تر می کند و احتمال عدم دسترسی فیزیکی به کار را افزایش داده و موجب افزایش اشتغال ذهنی آنها نسبت به وظایف خانوادگی می شود.

مدل وایدانوف، نسبتاً ساده است و از پیچیدگی ها و جامعیت مدل گرینهاوس و بیوتل ، برخوردار نیست. در این مدل به سه عامل اصلی ایفای نقش یعنی زمان و انرژی و تعهد توجه نشده است ولی به دو خصیصه مهم جنسیت و کنترل کار توجه شده است. هر چند که متغیر کنترل بر رابطه خصایص نقش شغلی با تعارض کار- خانواده تأثیر می گذارد و بر رابطه تعارض با خصایص ساختاری خانواده اثر ندارد. جنسیت نیز صرفاض در تعدیل اثر متغیرهای مستقل شغلی و خانوادگی بر تعارض کار- خانواده تأثیر گذار است.

مدل پیشایندهاوپیامدهای تعارض کار- خانواده دوکسبری وهیگنز

در مدل دوکسبری و هیگنز، علاوه بر تعارض کاری و تعارض خانوادگی، پیش بین های دیگری شامل درگیری کاری، درگیری خانوادگی، انتظارات کاری و انتظارات خانوادگی به تعارض کار- خانواده افزوده شده است. فرض بر این بوده است که این متغیر ها هم بر تعارض کار- خانواده و هم بر تعارض کاری و تعارض خانوادگی موثرند .

پیشایند های مدل و ساز و کار آنها

در مدل دوکسبری و هیگینز، متغیرهای اصلی تبیین کننده تعارض کار- خانواده شامل درگیری کاری، درگیری خانوادگی، انتظارات کاری و انتظارات خانوادگی است. هر یک از متغیرهای مذکور هم بطور مستقیم و هم به طور غیرمستقیم با تعارض کار- خانواده رابطه مثبت دارند، درگیری کاری و انتظارات کاری از طریق افزایش تعارض کاری بر تعارض کار- خانواده تأثیر می گذارند و انتظارات خانوادگی و درگیری خانوادگی از طریق بالابردن تعارض خانوادگی بر تعارض مذکور، موثر واقع می شوند. این متغیرها تعارض کار- خانواده را از طریق ذیل پیش بینی می کنند.

درگیری کاری با درگیری خانوادگی شدید به ترتیب به تعارض خانوادگی منجر می شود و به طور مستقیم بر تعارض کار- خانواده تأثیر می گذارند.

بوگوبرت ، درگیری کاری را به مفهوم پاسخ روانی مشخص به نقش کاری با شغل کنونی خودو درجه ای که فرد از نظر روانی با شغل همسان می شودد و نیز به مفهوم اهمیت شغلی در خودانگاره یا خودپنداره شخص می دانند و درگیری خانوادگی را به مفهوم اهمیت خانواده در خودانگاره شخص و درجه ای می دانند که شخص از نظر روانی یا درگیری شدید به یک نقش کاری یا خانوادگی با تعداد ساعات فعالیت در آن نقش رابطه مثبت دارد. این ساعت ها از یکسو اضافه بار نقش را افزایش می دهند و از سوی دیگر فرد را از مشکلات موجود در نقش خویش آگاه می سازند. این آگاهی نیز کسب می شود که فرد کوشش بیشتری برای غلبه بر مشکلات از خود نشان دهد در نتیجه با فشار و تعارض بیشتری در آن نقش مواجه شود.

اشخاصی که با یکی از دو نقش کاری یا خانوادگی درگیری زیادی دارند، مرزهای وظایف کاری و خانوادگی آنان، نفوذپذیر می شود. نفوذپذیری زماننی رخ می دهد که یک شخص اجازه می دهد خواسته های یک نقش به نقش دیگر وارد شود. در نهایت این تجاوزات به بروز تعارض کار- خانواده می انجامد. انتظارات کاری یا خانوادگی زیاد به ترتیب به تعارض کاری و تعارض خانوادگی شدید منجر می شوند و به طور مستقیم تعارض کار- خانواده را پدید می آورند. کوک و روسو، انتظارات نقش را ایجاد فشار بر فرد برای ایفای مسئولیت الزامات و تعهدات مضاعف نقش تعریف می کنند. دوکسبری و هیگینز ، برای تبییت این روابط از مدل فشار نقش کوک و روسو استفاده کرده اند.

با این مدل، انتظارات مربوط به نقشهای کاری یا خانوادگی ازدو طریق بفشارجسمی و روانی منجر می شوند:

  • اول: انتظارات نقش در حوزه کار یا خانواده به اضافه بار نقش می انجامد.
  • دوم: انتظارات پیرامون هر کدام از این نقش ها فشارهایی را که بر زمان فرد تسلط دارد به نقش دیگر منتقل کرده وبا انتظارات مربوط به انجام نقش دیگر تداخل پیدا می کنند رابطه مثبتی که بین انتظارات کاروخانوادگی زیاد با تعارض کار- خانواده وجود دارد،برپایه استدلال استوارست که مقدار زمان لازم برای نقش کار با خانواده مقداروقت موجود برای نقشی دیگر را محدود میسازد.

در نتیجه با تعهد زمانی زیاد به یک نقش زمانی اختصاصی به نقشی دیگر از دست خواهد رفت. از سوی دیگر تعارض کار- خانواده وقتی تشدید می شود که در صورت عدم برآورده ساختن نقش مجازات های سنگین متوجه شخص باشد. تعارض کاری غالباً تأثیر مثبتی بر تعارض خانوادگی می گذارد و منجر به تعارض کار- خانواد می شود. کار ، تعارض کاری ار حدی از فشارهای ناسازگار می داند که فرد در قلمرو خانواده تجربه می کند. در این مدل برای توجیه رابطه مثبت این تعارض کاری و تعارض خانوادگی به نظر ریزش اسناد شده است، ریزش مثبت به معنای انتشار رضایت و انگیزش کاری در سطوح بالایی از انرژی و تعهد در خانواده است. ریزش منفی مشکلات و تعارض هایی است که بر فرد شاغل تحمیل شده است او را به خود مشغول کرده و مشارکت کافی و موثر در زندگی خانوادگی را برای او دشوار نموده است. بدین ترتیب محرک های تنش زای کاری از قبیل تغییر شغل، فقدان تناسب بین شخص و شغل و شکست شغلی می تواند احساس افسردگی و تنش های عاطفی پدید آورد و موجب رفتار پرخاشگرانه یا انزواطلبانه فرد در قلمرو خانواده شود.

پیامدها

در مدل دوکسبری و هیگینز، فرض شده است که تعارض کاری و تعارض کار- خانواده بر کیفیت زندگی کاری و تعارض خانوادگی و تعارض کار- خانواده بر کیفیت زندگی خانوادگی شخص تأثیر می گذارند. همچنین کیفیت زندگی کاری  و کیفیت زندگی خانوادگی با هم رضایت از زندگی را  پیش بینی می کنند. از نظر دوکسبری و هیگینز،کیفیت زندگی کاری سازه ای جامع است که سلامت شغلی فرد، تجربیات کاری او تنشهای کاری او را دربرمی گیرد.

کیفیت زندگی خانوادگی نیز مفهومی است که سلامت خانوادگی فرد یعنی میزانی را که نقش های وی به عنوان والد و همسر با پاداش و تکمیل همراه بوده و از تنش و سایر پیامدهای منفی به دور است، دربرمی گیرد. رضایت از زندگی از نظر مفهومی ناشی از رضایت فرد از داشتن زندگی شغلی و خانوادگی خوب است.

درگیری کاری و خانوادگی ناظر به میزان تعهد و اهمیتی است که شخص نسبت به شغل و خانواده قائل است. انتظارات کاری و خانوادگی نیز از طریق فشارهای زمانی زمینه تداخل نقش ها را فراهم می کنند و تعارض کار و خانوادگی نیز دربرگیرنده یکسری حالات منفی عاطفی و تجربیات کاهنده انرژی از یک نقش به نقش دیگر هستند که ایفای یکی را در نتیجه دیگری دشوار می سازد. از سوی دیگر در این مدل به پیامدهای تعارض کار- خانواده توجه شده است. به ویژه اینکه برای این تعارض دو پیامد مستقل یعنی کیفیت زندگی شغلی و کیفیت زندگی خانوادگی در حوزه نقش های کاری و خانوادگی پیش بینی شده است که این دو منجر به پیامد نهایی مدل یعنی رضایت از زندگی می شوند. همچنین بین سازه ها و متغیرهای مدل روابط پیچیده ای در نظر گرفته شده است به گونه ای که تعارض کار- خانواده از هر شش متغیر پیشایند مدل تأثیر مستقیم می پذیرد. در عین حال انتظارات کاری و درگیری کاری با تأثیر بر تعارض کاری و انتظارات خانوادگی و درگیری خانوادگی با تأثیر تعارض خانوادگی بطور غیرمستقیم موجب تعارض کار- خانواده می شوند.

در مدل دوکسبری و هیگینز، به عامل جنسیت و نقش آن به عنوان یک متغیر تعدیل کننده در ارتباط میان چهار پیشایند مدل با تعارض کار- خانواده توجه شده است اما در این مدل چندان به ماهیت دوسویه تعارض کار- خانواده و جهت تعارض کار به خانواده و از خانواده به کار توجه نشده است.

منبع

مالمیر،حسین(1389)،مشاوره گروه درمانی باالگوی شادمانی فوردایس برکاهش تعارض کار-خانواده،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی مشاور خانواده،دانشکده روانشناسی وعلوم تربیتی علامه طباطبایی تهران

ازفروشگاه بوبوک دیدن نمایید

 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0