مبانی و مفاهیم افسردگی
در حدود 2500 سال اختلال افسردگی به عنوان یکی از رایج ترین بیماری های بشر بود، سازمان جهانی بهداشت افسردگی را در ردیف چهارم فهرست حادترین مشکلات بهداشت عمومی در سراسر جهان قرار داده است . امروزه حدود چهارصدوپنجاه میلیون نفر از مردم دنیا از یک بیماری روانی یا رفتاری رنج میبرند و بیش از یکصدوپنجاه میلیون نفر از مردم دنیا در هر برهه از زمان از افسردگی رنج می برند. آمار شیوع افسردگی در بین مردان ده تاپانزده درصد و در بین زنان پانزده تابیست درصد گزارش شده است .
نظریه های افسردگی
عوامل مختلفی در تبیین افسردگی مطرح شده و هر دیدگاه توضیح متفاوتی برای علت افسردگی بیان کرده است. در اینجا به معرفی نظریه های مختلف در مورد افسردگی می پردازیم.
مدل پرخاشگری درونی شده
مدل فروید ، بر مفهومی از کارکرد ذهنی تکیه دارد که خود از مدل زیستی الگو گرفته است. در واقع، این نکته که عاطفه افسرده از بازتاب تکانه های پرخاشگرانه ای سرچشمه گرفته که به صورت دوسوگرایانه بر ضد یک موضوع عشق درونی شده،جهت گیری شده، توسط هوادار فروید، کارل آبراهام پایه ریزی شد و بعدا فروید آن را گسترش داد. آبراهام و فروید فرض کردند خشم درونی شده، به قصد تنبیه موضوع عشق است. به همین دلیل در تلاش برای جلوگیری از فقدان آسیب زا ، موضوع عشق که به تازگی درونی شده، هدف تکانه های غریزه مرگ قرار می گیرد. عنصر مرکزی در فعالیت روانی این تکانه ها، دوسوگرایی فرد افسرده نسبت به موضوع عشق ، والد است که به عنوان یک والد ناکام کننده ادراک می شود. بنابراین پرخاشگری جهت گیری شده به سمت موضوع عشق، به عنوان گناه بزرگی در نظر گرفته می شود. در نهایت، چنین دوسوگرایی بین گناه و خشم جابجا شده، میتواند به رفتار خودکشی منجر شود .
فقدان عزت نفس و افسردگی
بر اساس این مدل، افسردگی از ناتوانی ایگو در رها کردن اهداف و عقاید دست نیافتنی ایجاد می شود. چون ساختار ایگو در واقعیت فرهنگی و اجتماعی ریشه دارد، فقدان عزت نفس می تواند از فقدان های نمادین مثل فقدان قدرت، موقعیت اجتماعی، نقش ها، هویت، ارزش ها و هدف وجودی نیز ایجاد شود. عزت نفس بخشی از هسته عادت های افراد است و از این رو عنصری سازنده برای ساختار شخصیت است. در واقع، عزت نفس پایین، خصیصه اصلی شخصیت افسرده است. اگرچه قابل فهم است چنین افرادی در رویارویی با سختی های محیطی، می توانند به آسانی دچار مالیخولیا شوند، اما آشکار نیست چرا افراد ظاهرا با اعتماد به نفس بالا مانندافراد با شخصیت هیپومانیا یا خودشیفته، هم به مالیخولیا دچار می شوند. همچنین بر خلاف آنچه که تصور می شود، دوره های مانیک ممکن است از یک خط پایه عزت نفس پایین ایجاد شود .
افسردگی و تقویت
محققانی مانند پیتر لوینسون، در فرمول بندی بالینی خود از افسردگی به نقایص ویژه مکانیزم های تقویت پرداخته اند. مطابق با مدل تقویت، رفتار افسردگی به فقدان پاداش های مناسب و به ویژه به دریافت پاداش های غیر ممکن مربوط می شود. از نظر این دیدگاه، بعضی محیط ها به طور پیوسته افراد را از فرصت های پاداش دهنده محروم می کنند. در نتیجه افراد را در یک حالت مزمن کسالت، فقدان لذت و نا امیدی قرار می دهند. استدلال بالا بیشتر در مواردی چون مصیبت اجتماعی مناسب است تا افسردگی بالینی. یک مکانیزم مفروض موجه تر، ارائه پاداش هایی است که در پاسخ به فعالیت های درخور پاداش نیست. به عبارت دیگر، دریافت پاداش هایی که شخص خود را مستحق آن نمی داند، ممکن است به کاهش عزت نفس منجر شود. این مدل فرض می کند ناکافی بودن مهارت های اجتماعی شانس فرد را برای دریافت پاداش های بالقوه در محیط کاهش می دهد و فرد را نسبت به افسردگی آسیب پذیر می کند .
مدل شناختی
در سال های اخیر نقش شناخت در هیجان ها مورد توجه بسیاری قرار گرفته است و به خصوص این تغییر نگرش به سوی دیدگاه های شناختی در مورد افسردگی، شدیدتر و وسیع تر بوده است. فرض اساسی و زیربنایی در مدل های شناختی این است که فرآیند های شناختی، بین هیجان ها و پاسخ های رفتاری میانجی می شوند. به این ترتیب، گرچه عوامل شناختی در ایجاد حالت های عاطفی از اجزاء ضروری هستند ولی برای ایجاد حالت های عاطفی کافی نیستند. این فرآیندها در نگهداری و آشکارسازی حالت های ناسازگارانه رفتار مهم هستند. لازم به ذکر است که مدل شناختی برای عوامل ژنتیک، زیستی، محیطی و رشدی در ایجاد اختلال های عاطفی نقش مهمی قائل هستند.
منبع
حبیبی،محمدعلی(1394)، مقایسه باورهای غیرمنطقی اساسی، طرحواره های ناسازگار اولیه و بهزیستی روانی دانشجویان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه خوارزمی پردیس تهران
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید