مبانی نظری رابطه بین متغیرها

استرس و ذهن آگاهی در بیماران

در ادبيات روان شناختي مفاهيمي وجود دارد كه رهاسازي توجه، اساس آن مفاهيم به شمار مي آيد .چندين مفهوم اين همپوشي را نشان مي دهند. از جمله اين مفاهيم مي توان به خود مشاهده گری دیکمن ، عدم خود كارگرداني  عدم وابستگي  و هشياري فراگير  به عنوان يك فرايند  اشاره كرد . لانگر واژه ذهن آگاهي را براي توصيف يك رويكرد تحقيق علمي به كار برد  به نظر لانگر، ذهن آگاهي يك فرايند شناختي خلاق و سازنده است و زماني كه يك فرد سه ويژگي كليدي زير را به كار مي گيرد، آشكار مي شود. آن سه ويژگي عبارتند از:

  1. خلق يك طبقه بندي جديد
  2. پذيرا بودن اطلاعات جديد
  3. آگاهي از ديد و زواياي ديد ژرف تر و بيشتر

براساس نظر بايرون  راهبردهاي سازگاري مفيد ذهن آگاهي براي ايجاد و حفظ آگاهي عبارتند از: فقدان قضاوت و ارزشيابي؛ صبر و شكيبايي؛ صبر و بردباري و  آگاهي .ذهن آگاهي در غرب از دهه 1970 موردتوجه قرار گرفت .از آن زمان به بعد بيش از 240 برنامه مبتني بر ذهن آگاهي در آمريكاي شمالي و اروپا  انجام شد به همين دليل در سا ل هاي اخير، تعدادي از پژوهشگران تلفیق  رويكردهاي مبتني بر ذهن آگاهي را با مداخله ها ي شناختي -رفتاري موجود، پيشنهاد كرده اند  ذهن آگاهي توجه كردن قاطعانه نسبت به امور در زمان حاضر است كه ما تا به حال طور دیگری به آن ها توجه كرده ايم. نمونه هايي از اين امور شامل آگاهي از تنفس، درد پشت گردن، افكار منفي و نگراني درباره آنچه كه شما مي خواهيد فردا انجام دهيد و شامل تمركز مكرر و مجدد ذهن در زمان حاضر است. هر فكر، احساس يا حس هايي كه وارد توجه شما مي شود به همان گونه كه هست مورد تائيد و پذيرش قرار می گيرد .اين واكنش پيشگيرانه، براي افكاري است كه شما را غمگين يا مضطرب مي كند و به شما كمك مي كند تا به حالت تعادل بعد از هيجا ن هاي تجربه شده منفي بازگرديد .

رايج ترين روش آموزش ذهن آگاهي ، آموزش ذهن آگاهي مبتنی  بر كاهش استرس  است كه به شكل برنامه كاهش استرس و برنامه آرامش آموزي شناخته مي شود.پژوهش ها از اين نتايج حمايت كردند كه برنامه آموزش ذهن آگاهي مبتني بر كاهش استرس مي تواند اثرات مثبتي بر مؤلفه هاي مختلف مانند ذهن آگاهي و ابراز وجود و اضطراب امتحان داشته باشد. هارتون-داتسچ و هارتون  نشان دادند كه با افزايش ذهن آگاهي در پردازش اجتماعي از جنبه هاي گوناگون تعارضات متقابل درون فردي، تغييراتي حاصل می شود. آن ها دريافتند كه ميزان آگاهي، خودتنظيمي و بازيابي تعادل نيز با افزايش ذهن آگاهي، بهبود می یابد.

يافته هاي چين، كرير و اسميلك نشان مي دهد كه آگاهي متوجه و هوشيارانه و توجه آگاهانه در هنگام تكليف، به طور معكوس با خطاهاي توجه مرتبط هستند و هر چقدر اين ميزان بيشتر باشد، ميزان خطاهاي توجه كاهش مي يابد.  دكيسر، ريز، ليجس ن، ليسن و دوولف با مطا لعه ي مهارت هاي ذهن آگاهي و رفتار درون فردي نشان دادند كه چهار مؤلفه از مؤلفه هاي ذهن آگاهي مشاهده گري، توصيف، عمل همراه با آگاهي و پذيرش بدون قضاوت با مهارت هاي ذهن آگاهي همبستگي مثبت و بالايي دارند، همچنين اين مؤلفه ها با توصيف و تشخيص بهتر احساسات بدني و اضطراب و آشفتگي كمتر همراه هستند.

مانسگر وبر و بك در بررسي خود در مورد حمايتگر ها ي ذهن آگاهي در اجتناب عملي، فرا هيجان و تنظيم هيجاني، دريافتند كه تحت شرايط استرس زا آگاهي هشيارانه بيماران در ابتدا به سرعت افزايش يافته و سپس تنزل مي يابد. در بررسي تاثير مراقبه ذهن آگاهي بر كاهش درد مزمن در بيماران، مورون، لينچ، گريكو و وينر دريافتند با آموزش مراقبه ذهن آگاهي در اين بيماران ، درد مزمن آن ها كاهش وكيفيت خواب آن ها بهبود يافته و نيز ميزان توجه فراگير اين افراد به طور معني داري افزايش يافت.

از متغيرها ي ديگري كه از طريق آموزش ذهن آگاهي تعديل مي گردند، اختلالات اضطرابي هستند. نتايج پژوهش هاي مختلف نشان مي دهند تكنيك فوق در كاهش اين گروه از اختلالات مؤثر هستند. والست د، سيورتسن و نيلسون يافتند كاهش استرس مبتني بر ذهن آگاهي موجب تعديل نشانه ها ي اضطراب و نگراني و اضطراب صفت در افراد مبتلا به اختلال اضطراب مي گردد. تاني، لوتان و برنستين در بررسي پيامدهاي آموزشي ذهن آگاهي بيان كردند كه آموزش مهارت هاي ذهن آگاهي به لحا ظ آماري و باليني به طور معني داري موجب كاهش نشانه هاي خلق آسيب پذير و اضطراب مي شود.

ذهن آگاهی و اضطراب امتحان

امتحانات و آزمون ها به عنوان يكي از بخشهاي اساسي زندگي مدرن خصوصا در حيطه تحصيلي و ارتقايي مي باشد كه موجب استرس و اضطراب در افراد مي گردد .اضطراب امتحان  به عنوان يك عامل عمده بازدارنده در پيشرفت تحصيلي دانش آموزان و دانشجويان است كه هزينه هاي هنگفتي را بر جوامع تحميل مي كند.اضطراب امتحان عبارتست از تجربه ناخوشايند نگراني و هيجان پذيري درموقعيت هايي كه فرد احساس مي كند تحت ارزيابي قرار دارد. ماندلر و ساراسون معتقدند كه اضطراب امتحاني كه صفت منفرد پنهان يا بنيادي  است و براي سنجش اين سازه مقياس اضطراب امتحان خود را ارائه کرد. در سال 1980 اسپيلبرگر  يك بعدي بودن اضطراب امتحان را زير سؤال برد و مطرح كرد كه اضطراب امتحان از دو عامل نگراني  و هيجان پذيري  تشكيل يافته است كه اين دو عامل نيز در پرسشنامه اضطراب امتحان اسپيلبرگر نهفته است.

با توجه به اينكه اسپيلبرگر براي تبيين  اضطراب امتحان دو مؤلفه نگراني و هيجان پذيري را مطرح كردند. مولفه مهم اضطراب امتحان مؤلفه نگراني يا فعاليت شناختي نامربوط به تكليف است كه شامل دلواپسي شناختي زياد در باره عملكرد، پيامدهاي ناشي از امتحان، افكار مربوط به خراب كردن امتحان و تحقير خويشتن، ارزيابي توانايي خود در مقايسه با ديگران انتظارات منفي از عملكرد مي شود با توجه به مدل هاي نظري مطرح شده به نظر مي رسد اضطراب امتحان حالتي از اضطراب عمومي است كه از پاسخ هاي شناختي، فيزيولوژيكي و رفتاري مربوط به ترس از شكست تشكيل يافته است يعني اضطراب امتحان هيجان منفي شديدي است كه داراي الزامات فيزيولوژيكي، رفتاري و شناختي بوده و شخص آن را در موقعيت هاي ارزيابي تجربه مي كند و به تبع آن بسياري از فرايندهاي شناختي و توجهي درگير در عملكرد مؤثر و كارآمد در انجام تكليف تداخل مي كند.

در سالهاي اخير مداخلات شناختي- رفتاري به دليل كاهش هر دو بعد اضطراب ؛ امتحان تحت كار آزمايي هاي  باليني بيشتري قرار گرفته است .مداخلات مبتني بر ذهن آگاهي  به عنوان يكي از درمانهاي شناختي- رفتاري نسل سوم يا موج سوم  قلمداد مي شود. ذهن آگاهي شكلي از مراقبه  است كه ريشه در تعاليم و آئين هاي مذهبي شرقي خصوصاً بودا  دارد .كابات- زين  ذهن آگاهي را توجه كردن به شيوه اي خاص، هدفمند، در زمان كنوني و بدون قضاوت و پيشداوري تعريف كرده است. مارش لینهان براي اولين بار به ضرورت گنجاندن ذهن اگاهي به عنوان يكي از مؤلفه هاي اساسي درمان هاي روانشناختي تأكيد كرد. ذهن  اگاهي به رشد سه كيفيت خودداري از قضاوت، آگاهي قصدمندانه و تمركز بر لحظه كنوني در توجه فرد نياز دارد كه توجه متمركز بر لحظه حال پردازش تمام جنبه هاي تجربه بلاواسطه شامل فعاليت هاي شناختي، فيزيولوژيكي يا رفتاري را موجب مي شود. بواسطه تمرين ها و تكنيك هاي مبتني بر ذهن آگاهي فرد نسبت به فعاليت هاي روزانه خود آگاهي پيدا مي كند، به كاركرد اتوماتيك ذهن دردنياي گذشته و آينده آگاهي مي يابد و از طريق آگاهي لحظه به لحظه از افكار، احساسات و حالت هاي جسماني بر آنها كنترل پيدا مي كند و از ذهن روزمره و اتوماتيك متمركز بر گذشته و آينده رها مي شود.

در ذهن آگاهي، فرد در هر لحظه از شيوه ذهني  خود آگاه مي شود و پس از آگاهي روي دو شيوة ذهن، يكي انجام دادن  و ديگري بودن  ياد مي گيرد ذهن را از يك شيوه به شيوه ديگر حركت دهد كه مستلزم آموزش راهبردهاي رفتاري، شناختي و فراشناختي ويژه براي متمركز كردن فرايند توجه است. فنون ذهن اگاهي در افزايش آرامبخشي عضلاني و كاهش نگراني، استرس و اضطراب مؤثر مي باشد. به نظر مي رسد مكانيسم اصلي ذهن آگاهي خود كنترلي توجه باشد چرا كه متمركز كردن مكرر توجه روي يك محرك خنثي مثل تنفس، يك محيط توجهي مناسب بوجود مي آورد. مطالعات محدودي روي اثربخشي مداخلات و تكنيك هاي مبتني بر ذهن آگاهي صورت گرفته است كه از آن جمله مي توان به پژوهش هاي ليندن روي اثر بخش بودن ذهن آگاهي روي اضطراب امتحان و پيشرفت تحصيلي، و مطالعه مرداك روی افزايش توجه و آرامش عضلاني و بررسي مفيد بودن اين تكنيك هاي روي افزايش تنظيم توجه اشاره كرد.

ذهن آگاهی و اختلال  افسردگی

افسردگي به قدري شايع است كه سرماخوردگي روان پزشكي لقب گرفته  است .چنان كه درصد قابل توجهی از  بزرگسالان در سطح قابل توجهي از نشانه هاي افسردگي رنج مي برند. افسردگي همچنان به عنوان يك مسأله بحث برانگيز در بهداشت رواني مورد توجه است، به گونه اي كه هنوز تحقيقات زيادي پيرامون آن انجام می شود. در حالت هاي افسردگي ضعيف يا شديد فرد به نشخوار فكري درباره موضوعات منفي مي پردازد. نشخوار فكري، واژه عمومي است و به افكاري اشاره دارد كه تكراري، چرخان، خود متمركز و افسرده كننده اند، به طوري كه نقش اساسي در افسردگي دارند نشخوار فكري بيانگر افكاري است كه تمايل به تكرار داشته، آگاهانه بوده و پيرامون يك موضوع متمركز هستند و حتي در صورت غيبت محرك هاي محيطي فوري و ضروري اين افكار باز هم پديدار مي شوند.

نشخوار فكري را افكار مربوط به احساس غم مي دادند و از آن تحت عنوان نشخوار فكري غم ياد می کنند كه افكار خودآيند منفي، ارزيابي هاي كوتاه و  مختصري از شكست ها در بيماران افسرده اند، در حالي كه نشخوار فكري، زنجيره اي طولاني از افكار تكراري، چرخان و خود متمركز و پاسخي به افكار منفي اوليه است.نشخوار فكري، بهبودي افسردگي اساسي را در درمان های رفتاري شناختي به تأخير مي اندازد.خلق منفي نتيجه نشخوار فكري ملال آور است و اين امر در پژوهش هاي گسترده ثابت شده است.پژوهش ها نشان مي دهند كه پاسخ نشخواري فكري به تجربه ملال آور، دوره هاي خلق افسرده را طولاني تر و شديدتر مي كند. همچنين نشخوار، تفكر افراد را به طور منفي جهت دار كرده، اين افراد نسبت به بقيه از توان حل مسأله ضعيف تري برخوردارند  معمولاً نشخوار فكري سازوكار هايي را ايجاد مي كند كه به عوامل خطرناك متفاوت براي افسردگي تبديل مي شود و در واقع به بيش تر شدن فشارها و كم شدن حمايت اجتماعي و خو شبيني و روان رنجوري بيش تر منجر مي گردد.

شناخت درماني مبتني بر ذهن آگاهي، نويد تازه اي در تبيين رويكرد درمان شناختي رفتاري است. آموزش ذهن آگاهي مستلزم يادگيري فراشناختي و استراتژي هاي رفتاري جديد براي متمركز شدن روي توجه، جلوگيري از نشخوارهاي فكري و گرايش به پاسخ هاي نگران كننده است و باعث گسترش افكار جديد و كاهش هيجانات ناخوشايند است .ذهن آگاهي به معناي توجه كردن به شيوه اي خاص، هدفمند در زمان حال و خالي از قضاوت است.تعاريف باليني از ذهن آگاهي در اكثر موارد شبيه به تعريف بودايي آن است؛ زيرا اين تعاريف با مفهوم سازي بودا همسو است. ذهن آگاهي در آيين بودا تحت عنوان توجه محض يا ثبت غير استدلالي رويدادها بدون واكنش يا ارزيابي ذهني تعريف شده است. ذهن آگاهي به فرايند توجه مداوم تمركز دارد تا محتوايي كه بدان توجه مي شود. كابات زين تعريف خود از ذهن آگاهي را به صورت  مفهوم سازي كيفي ارتقا بخشيد و نشان داد كه چگونه يك فرد از سلامت خود در فرايند ذهن آگاهي مراقبت كند.

شاپيرو  با افزودن 5 كيفيت به 7  كيفيت مطرح شده از سوي كابات زين، مجموع آن ها را به 12 كيفيت رسانيدند .اين كيفيت ها عبارتند از: غير قضاوتي، پذيرش، صبر، اعتماد، بازبودن، رها سازي، آرامي، سخاوت، همدلي، سپاسگزاري، مهرباني عاشقانه، و ملايمت. توجه ذهن آگاهي، توجه كردن دقيق و لحظه به لحظه به آنچه كه فرد هم اكنون در حال تعبير آن و تفكيك واكنش هاي خود از رخدادهاي حسی  خام است .كابات زين در 1990 ذهن آگاهي را به عنوان آگاهي قضاوتي لحظه به لحظه تعريف مي كند او در سال  1994 توجه كردن به اهداف در حال حاضر به شيوه خاص و به صورت غير قضاوتي را ذهن آگاهي مي داند و در سال 2003 تعريف خود را كامل تر كرده و ذهن آگاهي را نوعي از آگاهي مي داند كه از طريق توجه به اهداف واقعي و بودن در زمان حال، بدون قضاوت راجع به تجربيات آشكار لحظه به لحظه پديدار می گردد .هر چند هدف اصلي ذهن آگاهي آرام سازي نيست اما مشاهده غيرقضاوتي رويدادهاي منفي دروني يا برانگيختگي فيزيولوژي باعث بروز اين حالت مي شود.مراقبه ذهن آگاهي باعث فعال شدن ناحيه اي از مغز مي شود كه باعث ايجاد عواطف مثبت و اثرهاي سودمند در  كاركرد ايمن سازي بدن مي شود.

منبع

هنری عزیز، فاطمه(1392)، تاثيرآموزش مدیریت استرس بر افزایش سلامت روانی، پایان نامه کارشناسی ارشد، روانشناسي عمومی، دانشگاه پیام نور

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0