مبانی تئوریک پیشرفت تحصیلی
از بارزترين ويژگي هاي هر انساني داشتن توانایي يادگيري است كه همين ويژگي پديد آورنده پيشرفت و تمّدن امروزي بوده است. با توجه به اين اصل، مطالعه زمينه يادگيري و پيشرفت تحصيلي و عوامل تاثيرگذار بر آن موضوعي است كه در در طول چند دهه اخير بيش از پيش مورد توجه متخصصان تعليم و تربيت قرار گرفته است. حساسيت تعليم وتربيت و رقابت هاي علمي در عرصه جهاني از يك سو و پيچيدگي هاي جهان امروزي از سوي ديگر معلمان و مديران آگاه تري را مي طلبد تا زمينه رشد جمعي و بالندگي را فراهم نمايد. نظام آموزش و پرورش هر كشوري در قالب سياست هاي كلي اش، اهدافي را جهت آموزش مشخص مي كند كه معلمان، دبيران و دست اندركاران تعليم و تربيت با جزئي كردن اين اهداف كلي، انتظاراتي را از فراگيران خود در پايان يك دوره آموزشي دارند. پيشرفت تحصيلي در نظام هاي آموزشي از اهميّت و حساسيت خاصي برخوردار است چرا كه شاخصي براي ارزيابي نظام هاي آموزشي است و ارزشيابي پيشرفت تحصيلي مهّم ترين برنامه آزمون و منبع كسب اطلاعات است.پیشرفت تحصیلی عبارت است از مقایسه نتایج به دست آمده از سنجش عملکرد یادگیرندگان با هدف های آموزشی یا هدف های یادگیری وتصمیم گیری در این باره که آیا فعالیت های آموزشی معلمان و کوشش های یادگیری دانش آموزان یا دانشجویان موفقیت آمیز بوده اند وبه چه میزانی.
از ديد بلوم بايد ويژگي هاي ورودي دانش آموزان (ويژگي هاي شناختي و عاطفي) هماهنگ با آموزش مطلوب باشد تا پيشرفت تحصيلي حاصل شود ويژگي هاي عاطفي شامل انگيزش ،علاقه و نگرش است كه اگر از جانب فراده و فراگير هماهنگي در جهت رشد و ارتقاي اين ويژگي ها صورت گيرد و فراده در جهت دسترسي به اهداف آموزشي، كيفيت آموزشي را در جهت مطلوب سوق دهد، در نهايت فراگير به يك سري معلومات، دانش و آگاهي دست مي يابد كه با ملاك هاي خاص ارزيابي مي گردد و نتيجه آن همان بازده يادگيري است و پيشرفت آموزشي و تحصيلي فراگير را نشان مي دهد.
موضوع پيشرفت تحصيلي و عواملي كه احتمالاً آن را تحت تاثير قرار مي دهند از ديرباز مورد توجّه روانشناسان و مربيان تعليم و تربيت بوده است. يكي از این موارد تفاوت هاي فردي دانش آموزان است، دانش آموزان داراي طيف وسيعي از تفاوت ها هستند كه در آموزش نقش اساسي دارند. دانش آموزان از نظر يادگيري، توانايي كارآمدي، توانايي تفكّر منطقي با يكديگر تفاوت هاي مهمي دارند. آنها در برابر مشكلات و چالش ها نيز با شيوه هاي متفاوتي برخورد مي كنند. برخي از فراگيران از فعاليت هاي جديد لذت مي برند و دوست دارند آنها را از خود مجدداً سازمان دهند، در حالي كه ديگران كارهاي از قبيل آزمايش شده و مطمئن را ترجيح مي دهند و قادر به سازماندهي مجدد آنها نيستند.
به عبارت ديگر، يادگيرندگان از نظر شخصيتي، ويژگي ها، نگرش ها، واكنش هاي هيجاني، منش و سبك هاي شناختي و غيره تفاوت هاي دارند كه يادگيري و نحوه برخورد آنها را با مسائل و مشكلات تحت تاثير قرار مي دهد. تحقيقات متفاوت عوامل موثر در پيشرفت تحصيلي مشخص كرده است، به عنوان نمونه وان بلر كام بيان داشته است كه عواملي مثل هوش، انگيزش و نگرش در پيشرفت درس رياضي از اهميت زيادي برخوردار است، اما اخيراً عواملي مثل يادگيري خودنظم داده شده نيز مورد توجه واقع شده است.
با تلخيص مطالب گفته شده مي توان گفت هر نظام آموزشي و پرورشي اهدافي را مشخص مي كند كه معلمان، دبيران، دست اندركاران تعليم و تربيت با جزئي كردن اين اهداف كلي، انتظارات را در پايان يك دوره يا سال آموزشي از فراگير خود دارند. اين انتظارات و ميزان دسترسي به آن در پايان آموزش با كلاس ارزيابي مي شود و ميزان دسترسي به اين انتظارات از نمره اكتسابي دانش آموزان در امتحانات برگزار شده، مشخص مي شود كه مي توان آن را پيشرفت تحصيلي يا آموزشي ناميد. در فعاليت هاي آموزشي به دانش آموزان بايد نهايتاً به يك سري مطالب، مفاهيم، اصول و قواعد دست يابند و آنرا دروني كنند و يا به عبارت بهتر به اهداف آموزشي كه از قبل تعيين شده و هدف نظام آموزشي رسيدن به آن اهداف است دسترسي پيدا كنند. پيشرفت در دسترسي به اين اهداف كه در پايان با ملاك هاي خاص ارزيابي مي شود پيشرفت تحصيلي و آموزشي ناميده می شود. بلوم در كتاب ويژگي هاي آدمي و يادگيري آموزشگاهي مدل آموزشي جديدي را مطرح مي كند، مدل او از سه بخش ويژگي هاي دانش آموزان، آموزش و بازده هاي يادگيري تشكيل يافته است. وي ويژگي هاي دانش آموزان را شامل رفتارهاي ورودي شناختي و ويژگي هاي ورودي عاطفي مي داند. آموزش از ديد او شامل تكليف يادگيري و كيفيت آموزش است. بازده هاي يادگيري نيز مشتمل بر سطح و نوع پيشرفت، سرعت يادگيري و بازده هاي عاطفي است. در مدل بلوم سه متغير رفتارهاي شناختي، ويژگي هاي ورودي عاطفي و كيفيت آموزش تعيين مي كند. بازده هاي يادگيري (سطح و نوع پيشرفت تحصيلي، سرعت يادگيري و نگرش يادگيرنده نسبت به مطلب يادگيري است). به اعتقاد او هنگامي كه ويژگي هاي ورودي (شناختي و عاطفي) در دانش آموزان يك كلاس و كيفيت آموزش در سطح مطلوب باشد بازده هاي يادگيري آنان در سطح بالا مثبت و مفيد خواهد بود و تفاوت چنداني در بين آزمودني ها از نظر بازده يادگيري ديده نخواهد شد.
منبع
ندایی، علی(1394)، مقایسه استعداد خستگی، نارسایی شناختی و خشم در بین دانش آموزان با پیشرفت تحصیلی با لا و پایین در مقطع تحصیلی متوسطه در نیمسال تحصیلی 94-93 در شهر اردبیل ، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشاسی تربیتی، دانشگاه ارومیه
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید