ماهیت تعارض زناشویی

کریستیان و هیوی ، تعارض زناشویی را بعنوان عدم توافق، تفاوت دیدگاه ها و دیدگاه های متعارض و ناسازگار بین زوجین تعریف کرده اند. و این را از طریق تأثیری که بر رفتار زوجین می گذارد می توان فهمید، تعارض به عنوان یک حادثه ضمنی هنگامی شروع می شود که یکی از زوجین به گونه ای رفتار می کند که عکی العمل منفی همسر خود را بر می انگیزد. و این زوجین را در مسیری قرار می دهد که آیا بحث و مشاجره را شروع کنند یا از آن پرهیز کنند. محققان متذکر شده اند که درک زوجین از روابط زناشویی آن ها را هدایت می کند که هر دو معنای ضمنی تعارض منفی و مثبت را داشته باشند.

درمان گران سیستمی تعارض زناشویی را تنازع بر سر تصاحب پایگاه و منافع قدرت و حذف امتیازات دیگری می دانند کنش و واکنش دو فرد که قادر نیستند منظور خود را تفهیم نمایند. تعارض یا تنازع نامیده می شود. اختلاف در روابط نزدیک وقتی به وجود می آید که نزدیکان کارهایی انجام دهند که ما دوست نداریم یا از انجام کارهایی امتناع ورزند که دوست داریم .تعارض پدیده ای است که به موازات عشق و در ارتباطات زناشویی به وجود می آید و برای زن و شوهری که محصول تجارب مختلفی هستند، غیر قابل اجتناب است.

ازدواج سالم، که گاه و بیگاه به دعوا و تعارضات سازنده منتهی شود، تعارض به منزله تنوع نیازها و ارزش های دو طرف می باشد که با بیان احساسات منفی به یکدیگر متجلی می شود و می تواند موقعیتی برای روشن سازی و تفسیر انتظارات درباره رابطه فرد و شریک زندگی برای هر یک از طرفین فراهم کند. تعارضات میان زوجین به آن ها این امکان را می دهد که وابستگی خود و شریک زندگی خود را در رابطه آزموده و عمق احساسات آنان را نسبت به یکدیگر کشف کرده و کوشش هایشان برای ایجاد یک رابطه رضایت مند تجدید نمایند.

از سوی دیگر از آن جا که تعارضات، هیجانات قوی را بر می انگیزاند، ممکن است بهترین زمینه برای مشکل گشایی سازنده نباشد. بدین که تعارض می تواند به رشد رابطه کمک کند و یا به آن آسیب برساند. این امر بسته به این است که تعارض چگونه حل و فصل می شود. مسأله نوجوانان یکی از مشکلات قابل توجه عصر ماست، فاصله ای که بین نسل قدیم و نسل جدید از لحاظ افکار و اندیشه ها و عواطف و احساسات وجود دارد، زمینه ساز برخوردها و ناسازگاری هایی برخلاف خواست هر دو طرف شده است.

بدین معنی که پدران و مادران از نوجوانان انتظاراتی دارند که به سبب احساسات تند و حساس فرزندان، اغلب آن انتظارات برآورده نمی شود. این فاصله بین والدین و فرزندان با گذشت زمان روز به روز بیشتر و شکاف بین آن ها عمیق تر شده است به نحوی که پدران، فرزندان را بی بند و بار، بی علاقه و بی ایمان معرفی می کنند و در مقابل، فرزندان، والدین خود را افرادی بی خبر، خرافی و کهنه پرست می دانند .هر کدام از صاحب نظران رویکرد ویژه ای به تعارض دارند هر چند به طور کلی مفاهیم ناسازگاری، عدم توافق، ستیز و تقابل از عوامل اساسی تشکیل دهنده تعارض محسوب می شوند. این عدم توافق می تواند در زمینه دیدگاه ها، ادرکات، تمایلات، رفتارها، عواطف و نیازها رخ دهد.

مراحل بروز تعارض زناشویی

یونگ و لانگ ، یکی از شیوه های بررسی تعارض زوجین مشاهده چگونگی پیشرفت آن است. وقتی زوجین دائماً در گفتگو راجع به مسائل خود شکست می خورند می تواند تصور کرد که به مراحل بالاتری از تعارض قدم خواهند گذاشت. هر چه این مراحل بالاتر رود، تعارض شدیدتر می شود، مراحل چرخه تعارض به شرح زیر می باشند:

مرحله اول: در این مرحله کم ترین میزان تعارض وجود دارد و معمولاً در زوجینی مشاهده ماه به طول انجامیده است. روابط بین همسران باز است و هر دو می توانند نارضایتی خود را ابراز نمایند، سردی روابط در این زوجین آشکار است.

مرحله دوم: در این مرحله، زوجین نوعاً تعارض دیرینی را تجربه می کنند که بیش از شش ماه به طول انجامیده است. روابط بین همسران باز است و هر دو می توانند نارضایتی خود را ابراز نمایند، سردی روابط در این زوجین آشکار است.

مرحله سوم: این زوجین تعارضی همراه با خشونت را نشان می دهند که به طور کامل بیش از شش ماه به طول کشیده است و شامل دوره هایی از اضطراب و استرس شدید بوده است. سرزنش و تحقیر قطبی سازی و دعوا بر سر قدرت آشکارا وجود دارد، ارتباطات بسته و اعتماد پایین است.

مرحله چهارم: ویژگی زوجین در این مرحله این است که دارای بالاترین میزان استرس در رابطه می باشند، روابط ضعیف، دعوا بر سر قدرت و سرزنش زیاد، انتقاد شدید بوده و خود افشایی وجود ندارد.

موضوع تعارض

یونگ و لانگ ، بخش ملموس تعارضات آن دسته از مسائل اساسی، واقعی و بسیار مشخصی هستند که نمی توان بر سر آن به سادگی به توافق رسید این موارد بیش از آن که عامل دعوا باشند نشانه ی وجود آن هستند. تعارضات اصلی در ازدواح بر سر این مشکل هستند که چه کسی قدرت و کنترل را در زندگی در دست داشته باشد. زوجین قوانینی را وضع می کنند و نقش هایی را با توجه به فردی که کنترل هر موقعیت را بر عهده دارد می پذیرند. موضوعات کنترل حول محورهایی چون فضای شخصی، پول و فرزندان دور می زند و زوجین به جای مذاکره در مورد تفاوت های خود اغلب درگیر دعوهای برنده- بازنده بر سر این موضوعات می گردند .استنلی و همکاران ، بطور کلی عوامل مرتبط با تعارضات زناشویی و طلاق را می توان به دو دسته عوامل ایستا و پویا تقسیم کرده اند.

آن ها معتقدند که عوامل ایستا شامل تاریخچه طلاق والدین، سطوح تحصیلات و درآمد، عدم تشابه مذهبی و فرهنگی، شخصیت و سن می باشد و عوامل پویا شامل توانایی گفتگو، سطح مهارت کنار آمدن با تعارض، نگرش در مورد تعهد، انتظارات، عقاید و غیره می باشند. آن ها هم چنین معتقدند تقسیم بندی فوق در شناخت عوامل قابل تغییر برای کسانی که مشاوره قبل از ازدواج می کنند مهم است . کاپلان سادوک ، مشکلات زوج های دارای مشکلات زناشویی را مسائلی چون وسعت ارتباطی، روش حل مشاجره ها، نگرش نسبت به تربیت فرزندان، روابط با خانواده یکدیگر و تعامل جنسی معرفی می کنند، در بررسی تحقیقات به عمل آمده از سال 1350 تاکنون توسط معاونت پیشگیری سازمان بهزیستی ، عوامل گوناگونی به عنوان عامل زمینه ساز بروز مشکلات زناشویی برشمردند.

در زیر نتایج حاصل از این تحقیقات به طور اجمال می پردازیم:

  • ازدواج در سنین پائین.
  • تفاوت سنی زیاد زن و شوهر.
  • تعداد زیاد فرزندان و یا نداشتن فرزند.
  • فقر و مشکلات اقتصادی.
  • عدم تمکین زن و ندادن نفقه توسط شوهر.
  • روابط نامشروع ؛ خاصه در مورد مردان.
  • اعتیاد شوهر.
  • ازدواج اجباری.
  • اختلاف طبقاتی و تحرک طبقاتی (مثبت و منفی).
  • ناآشنایی یا کوتاه بودن مدت آشنایی با همسر قبل از ازدواج.
  • عدم تفاهم در گذراندن اوقات فراغت.
  • بدبینی به همسر و عدم صداقت قبل و بعد از ازدواج.
  • فرزندان ازدواج قبلی.
  • بیماری یکی از زوجین.
  • بدرفتاری زن یا شوهر.
  • اختلاف سطح تحصیلی زن و شوهر.
  • عدم رضایت جنسی.
  • عدم توافق اخلاقی زن و شوهر.
  • دخالت اطرافیان .

اغلب روش برخورد با مشکلات بیش از خود مشکلات می تواند مسأله ساز باشد، تعارض یک جزء ناگزیر در ارتباطات انسانی است. افراد در رابطه با یکدیگر تفاوت دارند و همیشه با هم هماهنگ نیستند. هر چه زوجین به هم نزدیکتر می شوند این تفاوت ها ناگزیر منجر به برخی اختلاف نظرها خواهد شد. هر چند این حقیقت که در روابط صمیمانه تعارض وجود دارد، الزاما به معنی فقدان عشق نیست. در حقیقت اگر تعارض از راه های سالم مورد رسیدگی قرار گیرد و حل شود می تواند برای زوجین مفید باشند. نحوه برخورد زوج ها با خشم و تعارض در رشد روابط آن ها اهمیت حیاتی دارد. ارتباط یک زوج، بدون مهارت های حل مؤثر تعارض می تواند راکد شده و از سرزندگی آن کاسته شود. لازم است که افراد در جهت حل مؤثر تعارض ها به بهبود مهارت های خود توجه کنند .یانگ و لانگ ، منابع تعارض را اینگونه مطرح می کنند:

بافت اجتماعی: نقشها وروابط متغیر برای زوجین امروزی چالش انگیز است. تغییرات اجتماعی مثل دو شغله بودن، تقسیم مسولیتهای والدین،عوامل استرس زای اقتصادی، بی ثباتی اجتماعی، منابع بالقوه تعارض می باشند.

استرس های موقعیتی: گاهی اوقات وقایع پیش بینی و پیش بینی نشده احتیاج به منطبق شدن دارند و می تواند ایجاد تعارض کند. بیماری های مزمن، مرگ والدین سالمند، بحران های مالی، مشکلات مربوط فرزندان، اغلب ایجاد کننده تعارض هستند. درجه و شدت اثر این عوامل، بستگی به مهارت زوجین در چگونگی مواجهه با این عوامل دارد.

نظریه تفاوت های ادراکی: مطابق این نظریه، یکی از عواملی که باعث ایجاد تعارض می شود تفاوت در ادراک زوجین با یکدیگر در ارتباط با یک موضوع است. در نتیجه تعارض با تفاوت های ادراکی شروع شده و رفتارها و عواطف بروز می کند.

نظریه برابری: درک افراد از برابری در روابط، به وسیله ارزیابی از نتایج مشخص می شود. اگر یکی از زوجین متوجه شود که روابط نابرابر باعث تنش روانی شده، این نقش ایجاد تعارض می کند. به طور مثال در یک زوج دو شغلی، یک شخص ممکن است در توزیع مسؤولیت های منزل احساس بی عدالتی کند.

نظریه تبدیل ؛معاوضه: این نظریه نشان می دهد که تعارض نتیجه عدم تعادل روان شناختی بین هر یک از زوجین می باشد. به عبارتی آن ها در صدد دریافت حداکثر و حداقل هزینه هستند. بعضی از پاداش هایی که زوجین معاوضه می کنند مانند پول، خدمات، عشق، موقعیت ها و اطلاعات می باشد.

نظریه اسناد: این نظریه نشانگر این است که واکنش مردم به یک مشکل، بر مبنای عقایدشان در مورد علت مشکل است. اسناد دادن یک مشکل به یک شخص و به عهده نگرفتن مسئولیت تعارض، یک روش معمول برای ایجاد احساسی بهتر، بدون حل تعارض است.

نظریه رفتاری: مطابق نظریه رفتاری آن چه اهمیت دارد، درک رفتار هر یک از زوجین در حین تعارض و سپس جستجوی رفتارهای جدید منتج از تعارض می باشد. به عبارت دیگر، تمرکز نظریه رفتاری روی تغییر رفتاری هر دو زوج می باشد. بهعنوان مثال، همسری که تحقیر و انتقاد می کند، در حالیکه دیگری بجای مواجهه کلامی وحل تعارض، اتاق راترک میکند ومسئله را بجای حل تعارض، تنها تعارض را افزایش می دهد.

نظریه رشدی: مطابق این نظریه، تعارض نتیجه تجارب زوجین در مراحل پیش بینی شده و پیش بینی نشده رشدی می باشد. این وضعیت در مراحل انتقالی از چرخه زندگی خانوادگی به وجود می آید که احتمال تعارض در روابط بیشتر می شود. به طور مثال، زوجی ممکن است که به درمانگر به این دلیل مراجعه کنند که با تولد اولین فرزندشان، روابط آن ها دچار مشکل شده و فاصله بین آن ها بیشتر شده و نارضایتی در روابط شان مشاهده می شود.

منبع

فرضیان پور،محمد(1393)، روشهای حل تعارض زناشویی و شیوه­های فرزندپروری در پرستاران، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی پردیس هرمزگان

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0