عوامل موثر در چرخه پژوهش
ارزیابی مراکز پژوهشی
ارزیابی اصطلاحی کلی در مورد فنونی است که در بررسی همه زمینههای کار انسانی از آن استفاده میشود و به پژوهش سیستماتیک در مورد همه عواملی میپردازد که بر کارآیی و صرفهجویی در وضعیت مورد بررسی، به منظور بهبود آن تاثیر میگذارد .در نظر گرفتن يك مركز پژوهشي به صورت يك سيستم فرآيندي كه مجموعهاي از وروديها، خروجيها و فرآيندها است، ميتواند به ما در تحليل، ارزيابي و رتبهبندي عملكرد آنها بسيار كمك كند.در اين ميان، تعامل ميان وروديها و خروجيها از طريق عملكردهاي فرآيندي و ميانجي امكانپذير ميشود مانند پرورش دانشجو، پرورش هيئت علمي، همكاريهاي پژوهشي، توسعه زيرساختهاي پژوهشي (كتابخانه، اينترنت و …).
با توجه به چنين مدلي ميتوان مراكز پژوهشي را تحليل، ارزيابي و اولويتبندي نمود. براي اين منظور ميتوان از شاخصهاي مختلفي كه دربرگيرنده شاخصهاي ورودي، خروجي و فرآيندي است، استفاده كرد. اين شاخصها بايد بتوانند عملكرد يك مركز پژوهشي را مورد سنجش قرار داده و كارايي و اثربخشي آنها را در دستيابي به خروجيها مورد انتظار، به دست آورند. از طرف ديگر اين شاخصها بايد بتوانند عملكرد فرآيندي اين مراكز را نيز مورد ارزيابي قرار دهند. با استفاده از اين سه دسته شاخص، يعني شاخصهاي كارايي، اثربخشي و فرآيندي ميتوان مراكز پژوهشي را از ابعاد مختلفي مورد بررسي قرار داد و در نتيجه آنها را ارزيابي و رتبهبندي نمود .ارزيابي منظم و سالانه، اين مزيت را دارد كه موجب به وجود آمدن يك فرهنگ و رويكرد انتقادي به وضعيت موجود علم و فناوري در دانشگاهها و مؤسسات پژوهشي كشور شود. بر اين اساس، مديران دانشگاهها و مؤسسات پژوهشي همواره در صدد توجه به توسعه فعاليتهاي پژوهش و فناوري برخواهند آمد و تلاش خواهند كرد تا به منظور كسب اعتبار بيشتر براي دانشگاه يا مؤسسه خود، شرايط لازم را با توجه به شاخصهاي مطرح فراهم سازند .
تجاریسازی نتایج پژوهشها
شايد امروز سوال ديرينه علم بهتر است يا ثروت؟ را بتوان راحتتر پاسخ داد! البته باز هم ميگوييم علم! اما علمي كه به درد توليد ثروت بخورد! فرايند تبديل علم به ثروت فرايندي دايرهوار متشكل از مراحل بازار، آموزش، پژوهش، فناوري، توليد صنعتي و مجدداً بازار است. در كشورهاي توسعه يافته اين چرخه كاملاً متصل، به هم پيوسته و داراي متوليان و مشتريان معين است و در كشورهاي توسعه نيافته، اين حلقهها از هم گسيخته و به شكل جزاير مجزا از يكديگر است. همزمان باشروع قرن 21 دستيابي به موفقيت و بقاي سازمانها مشكل و مشكلتر ميشود. اين واقعيت ناشي از ظهور عصر تجاري جديد است كه تغيير، يكي از خصوصيات اصلي آن است. در جهان امروز بيشتر تأكيد بر قابليت سازگاري با تغيير در محيط تجاري، روش پيشكنشي براي درك نيازهاي مشتري و بازار، شيوههاي نوين همكاري و … است كه در مفهوم به معناي يك گام به جلو و ايجاد معاني جديد براي عملكرد بهتر و موفقيت در تجارت بوده و در عمل نيز رويكردي راهبردي در كسب و كار و در نظر گرفتن شرايط جديد محيط تجاري است.
سازمانهاي پژوهشي (دانشگاهها و مراكز پژوهشي) به عنوان سازمانهاي بشدت دانشگرا كه متولي امر پژوهشاند، از اين قاعده مستثنا نبوده و در اين محيط به شدت متغير با چالشهاي متعدد روبرويند. مأموريت سازمانهاي پژوهشي در جهت پژوهشهاي بنيادي، كاربردي، توسعهاي و حتي پشتيباني فني و اجراي پروژههاست بنابراين تا هنگامي كه نتايج آنها در عرصه عمل استقرار نيابد و عوايد آنها نصيب جامعه نشود، نميتوانند منشأ رفاه عمومي و ثروت انسانها باشند. در واقع سازمانهاي پژوهشي از طريق تجاريسازي فنّاوريها، هزينههاي توسعه فنّاوريهاي بهتر و پيشرفتهتر را براي خود به وجود ميآورند. به عبارت ديگر فنّاوري بايد از مؤسسههاي عرضه كننده آن به سمت صنايع و شركتهاي متقاضي جريان يابد تا:
- از انباشت بدون استفاده فنّاوري در دانشگاهها، مؤسسات پژوهشي، صنايع و شركتهاي قادر به توليد فنّاوري اجتناب شود. مرداب فنّاوري كه در نتيجه انباشت بدون استفاده فنّاوري ايجاد ميشود، كليديترين عامل در كاهش بهرهوري دانشگاهها و مؤسسات پژوهشي است.
- بنيه فنّاوري صنايع و شركتها و توان رقابتپذيري آنها در بازارهاي جهاني افزايش يابد. تزريق فنّاوري بهتر و تازهتر به شركتهاي محلي يكي از كليديترين اهرمها براي تكان دادن اين شركتها و تبديل آنها از شركتهاي ضعيف با عملكرد پايين به شركتهاي كلاس جهاني است. اين امر بويژه براي شركتهاي كوچك و متوسط حايز اهميّت است كه قادر به راهاندازي واحدهاي تحقيق و توسعه نيستند.
اين عوامل و برخي عوامل ديگر به مورد توجه قرار گرفتن شديد به موضوع تجاريسازي يافتههاي پژوهشي از سوي پژوهشگران منجر شده است. به گونهاي كه امروزه تجاريسازي به يكي از اركان مهم در فرايند نوآوري فنّاوري تبديل گرديده است. عليرغم پذيرش موضوع تجاريسازي از سوي پژوهشگران، شواهد متعدد از سراسر دنيا حاكي از آن است كه هر چند تعداد كثيري از پژوهشها از نظر فني موفق بودهاند اما تنها درصد اندكي از آنها در زمينه تجاريسازي به موفقيت دست يافتهاند. اين امر نشان دهنده پيچيدگي فرايند تجاريسازي است .
در كشور ما حلقه مفقود شده مهم، فناوري است. فناوري از يك سو به پژوهش متصل است و از سوي ديگر به توليد صنعتي. به زبان ساده حاصل پژوهش در كشور بايد به كمك ابزار و راهكارهاي مناسب، به فناوريهاي اولويتدار و مورد نياز توليد صنعتي براي عرضه به بازار داخلي و خارجي تبديل شود.دانشگاههاي كشور به عنوان متوليان آموزش عالي و تا حدودي پژوهش و مراكز پژوهشي به عنوان متوليان پژوهش (به طور عمده كاربردي) و تا حدي آموزش عالي در كشور تلقي ميشوند.
ارتباط دانشگاهها و مراكز پژوهشي با صنعت و توليد نيز محدود به شناسايي نمونهها، ارائه خدمات مشاورهاي، برقراري دورههاي آموزشي و رفع مشكلات موجود واحدهاي صنعتي در قالب قردادهاي پژوهشي ميشود كه معمولاً با فناوري قديمي در حال كارند. با يك نگاه خوشبينانه، اگر نگوييم هيچ، شايد تعداد انگشت شماري واحد توليدي در كشور را بتوان يافت كه تحت ليسانس (فناوري) توسعه يافته يكي از مراكز دانشگاهي يا پژوهشي كشور به بهرهبرداري صنعتي و توليد رسيده باشند يا حداقل مدارك و روش تجاريسازي آنها مستند و براي ساير مراكز در دسترس باشد. تجاريسازي نتايج طرحهاي پژوهشي يا به عبارتي دانش تبديل يافتههاي پژوهشي (نوآوري) به فناوريهاي اولويتدار قابل ارائه به صنعت و بازار (شكوفايي)، يك دانش چندرشتهاي است و ضروريات مختلفي بايد فراهم گردد تا به اين مهم نايل شويم .كي از راهكارهايي كه براي برطرف كردن مشكل تجاري سازي طرحهاي پژوهشي ارائه گرديده است، ارزيابي مقدماتي پتانسيل تجاري شدن آنها قبل از اجراست .
هدفمند کردن پژوهشها
پژوهشي كه در مورد ميزان هدفمندي پژوهشها در كشور انجام شده نشان میدهد تنها 10 درصد پژوهشهاي کشور هدفمند است و بخش قابل توجهي از بودجه صرف پژوهشهاي تكراري، غيرضروري و بيهوده ميشود و بسياري از پژوهشها براي خاك خوردن در كشوي كارشناسان انجام ميشود. اين در حالي است كه بخش قابل توجهي از بودجه پژوهشي كشور را دستگاههاي اجرايي صرف ميكنند. بنابراين اگر ميخواهيم كشور پيشرفت كند بايد بستر علم – و هدفمند کردن پژوهشها- را تقويت كنيم. ارتقاي كيفيت پژوهش امري ضروري بوده و سرمايهگذاري در امر پژوهش به هر شكل ممكن اتلاف منابع نيست چون دانشگاه در پژوهش حرفهاي و غيردانشگاه وظيفهاي عمل ميكند. اگر فرصت را از دست دهيم از قطار علمي دنيا جا ميمانيم، پس بايد با نگرش آيندهنگر از اين روزمرگي خارج شويم و سيستمي براي نظارت مستمر و پايدار براي اجراي سياستهاي پژوهشي طراحي كنيم تا بتوان پژوهش هدفمند را در جامعه مديريت كرد .
مدیریت دانش و جریان دانش
يكي از موارد بنيادي براي تعريف علمي مديريت دانش، مفهوم زنجيره دانش است. چهار پيوند در زنجيره دانش وجود دارد كه منحصر به فرد بودن و تداوم هر سازمان را معين ميكند. اين موارد عبارتند از: آگاهي داخلي؛ واكنشهاي داخلي؛ واكنشهاي بيروني؛ و آگاهي بيروني. زنجيره دانش مجموعهاي از تعاملها است كه چرخه نوآوري يك سازمان را تشكيل ميدهد. مديريت دانش نوعي هماهنگي بين اين چهار سلول زنجيره دانش ايجاد ميكند و سرعت نوآوري را شتاب ميبخشد. چهار مرحله زنجيره دانش، جريان دانش را در يك مؤسسه تعريف ميكند. توانايي حركت سريع در ميان چهار سلول زنجيره دانش مزيت مديريت دانش است .
آگاهي داخلي: به طور ساده، آگاهي داخلي توانايي يك سازمان براي ارزيابي سريع مهارتها و توانمنديهاي اصلي موجود است. اين آگاهي مربوط به تاريخچه سازمان، استعدادها، دانش چگونگي انجام امور، تعاملها، عملكرد، فرايندها و جوامع كاري است.
واکنش داخلی: واكنش داخل توانايي بكارگيري آگاهي داخلي است. هر سازمان ممكن است به خوبي از نقاط قوت خود و تقاضاي بازار آگاهي داشته باشد، اما اگر قادر نباشد تغيير مناسب و به موقع در ساختار خود ايجاد كند تا پاسخگوي شرايط بازار باشد، شايستگيهاي آن سازمان بيفايده خواهد بود.
واکنشهای بیرونی: به طور ساده، واكنشهاي بيروني توانايي برآوردهسازي نيازهاي بازار به بهترين شكل است. هنگامي كه همه چيز بيان و انجام شده است، توانايي سازمان براي برآوردن نيازهاي اين سلول در زنجيره دانش به بهترين شكل در مقايسه با ديگر رقبا، موفقيت يا شكست آن سازمان را تعيين خواهد كرد. اين ويژگي در دنياي رقابتي يك اصل مهم است: برخورداري از سطح بالاتر واكنش به شرايط محيطي كه به طور قابل ملاحظهای سريع تر از رقباء باشد، يك مزيت است.
آگاهي بيروني: آگاهي بيروني انعكاس تصوير آگاهي دروني و در واقع توانايي سازمان براي شناخت اين مسائل است كه چگونه بازار، ارزش محصولات و خدماتش را درك ميكند، مشتريانش چه كساني هستند و چه چيزي ميخواهند، رقبايشان چه كساني هستند و توانمنديهايشان چيست و روندهاي بازار، اعمال رقابتي، مقررات دولتي و هر نيروي مربوط به بازار كه در محيط خود سازمان موجود است، چيست. همراهي آگاهي بيروني با آگاهي دروني ميتواند سازمان را به بازارهاي كاملاً جديد رهنمون سازد.
ملک در پژوهشي به بررسی تاثیرات ورود فنآوریهای نوین در جریان دانش سازمانی میپردازد. وی معتقد است که دانش نقش مهمی را در فعالیتهای تجاری بازی میکند و میتوان آن را به عنوان مهمترین بخش در انتقال فنآوری دانست. وی در پژوهش خود شرکتهای چند ملیتی را مورد بررسی قرار داد و یافتههای پژوهشی وی نشان داد که یکی از مهمترین موانع در جریان دانش در این سازمانها را میتوان “موانع زبانشناختی” دانست. وی در بخش دیگری از پژوهشهای خود به این نکته اشاره میکند که وجود رهبری و مدیریت قدرتمند، پیش شرط لازم برای انجام جریان دانش در این شرکتهای چند ملیتی است.
ساماندهی و استقلال مراکز پژوهشی
يكي از كليدهاي كارايي كه در اين رابطه ميتواند قفلهاي ناگشوده بسياري از تصميمات و رفتارهاي خرد و كلان كشور را بگشايد تقويت و توجه به مراكز پژوهشي است. به رسميت شناختن مراكز پژوهشي براساس يافتهها و تحقيقات متقن آنها ميتواند استوار باشد و چنين مراكزي ميتوانند با فاصله گرفتن از بدنه دولت، تحليلها و آمارهاي كاربردي را جهت مشاوره در اختيار مديران و يا ارگانهاي تصميمگير قرار دهند. مراكز پژوهشي، پژوهشي و مطالعات اجتماعي، فرهنگي … در فضايي خارج از بوروكراسي اداري و متكلف ميتوانند به آناليز مسائل حال و آتي جامعه بپردازند و حاصل يافتههاي آنان چون منبع و مرجعي مفيد فايده واقع شود. آنچه كه در اين ميان حائز اهميت است و ضرورت، خارج نمودن مراكز مطالعاتي از تمركز، انحصار و دولتي بودن و در عين حال نظارت عاليه و ساماندهي آنان براي صيانت از امنيت ملي ست. پژوهشهاي جامع هر يك به صورت بالقوه قابليت تبديل شدن به راز را دارا هستند و ميبايست مكانيسمي براي امانتداري اين موسسات و مراكز ترسيم شود .
همکاریهای علمی و پژوهشی ملی و بینالمللی
روابط بر مبناي همكاري بين سازمانها يا، به عبارت ديگر، همكاري بين سازمانها يكي از گونههاي روابط بين سازمانها و مراكز علمي پژوهشي است كه در چارچوب آن، سازمانها تلاش ميكنند تا اهداف خود را به جاي رقابت با ديگر سازمانها از طريق همكاري با آنها تحقق بخشند .
بيشتر متون بر نوع خاصي ازروابط بين سازماني (توافقهاي رسمي) تاكيد دارند، ولي مبادله دانش ميتواند در شبكههاي اجتماعي كه بيشتر به وسيله هنجارهاي مشترك اداره ميشود تا قراردادهاي حقوقي، نيز صورت پذيرد. چنين ديدگاهي نسبت به سازمان تكميل ديدگاه منبع – محور شركت مباشد كه مدعي است سازمانها علاوه بر منابع داخلي، بايستي به دنبال شبكههاي بين سازماني قابل اعتماد نيز باشند. روابط بين سازماني بويژه در برخي حوزهها مانند بيوتكنولوژي و نظير آن بسيار كم است. در حالي كه در آن حوزه، دانش به سرعت در حال تغيير است و نوآوري در گرو ايجاد شبكههاي بين سازماني است. ديدگاههاي مربوط به نقش همكاري بين سازماني متفاوت است. برخي براساس ديدگاه توسعه همگرا چنين استدلال ميكنند كه همكاريها بايستي براي اعتلاي قابليتها و دانش هر كدام از طرفين باشد؛ برخي نيز بر مبناي ديدگاه توسعه غيرهمگرا معتقدند كه ميتوان همراه با تمركز بر فرآوري قابليتهاي موجود در داخل هر سازمان، اجازه دسترسي به قابليتهاي ديگران را نيز داد. ديدگاه توسعه غيرهمگرا، سازمان را بيشتر به افزايش توان رقابتي تشويق ميكند.هر چه عدم تجانس بين دامنه فعاليت سازمانها و حوزه دانشي آنها بيشترباشد، به همان اندازه ظرفيت همكاري بين سازماني براي افزايش استفاده از دانش بيشتر ميشود .به نظر ریچاردزیر فعاليت پژوهشي بايد به عنوان شكلي از «هوش توزيعي» سازماندهي شود كه از آن طريق دانشمندان توانايي اشتراك و استفاده از تجربه و دانش ساير پژوهشگران را به دست آورند .
همكاري بين سازمانها و مراكز علمي پژوهشي را ميتوان به دو دسته تقسيم كرد: همكاري رسمي و غيررسمي. همكاري رسمي در بردارنده ترتيبات انعطافپذيري است كه در آن، هنجاريهاي رفتاري باعث همكاري گروهها ميشوند نه تعهدهای قراردادي. در اينگونه همكاري، فرهنگها و نظامهاي غيررسمي، رفتار افراد را تحت تاثير قرار ميدهند. همكاري غيررسمي هنگامي شكل ميگيرد كه گروهها درك كنند مدت زيادي را با يكديگر در رابطه و تماس خواهند بود، باور نمايند كه همكاري به نفع آنان است و تشخيص دهند كه هر منفعتي را كه كسب ميكنند بايستي به طور متقابل جبران نمايند. اين نوع همكاري داوطلبانه و طبيعي شناخته ميشود .همكاري علمي پژوهشي، موتور حركت دهنده و پيش برنده توسعه علمي كشورهاي در حال توسعه است. بنابراين، براي توسعه علمی و رشد اقتصادي و فرهنگي، همكاري و مشاركت علمي ضروري است.كشورها و سازماها برخي مواقع با وجود داشتن مشكلات و مسائل مشترك قادر نيستند يا تمايل ندارند كه با هم همراه شوند و روي مشكلات و مسائل مشترك كار علمي پژوهشي انجام دهند.
همكاري و ارتباط علمي بايد به صورت دو جانبه صورت گيرد. اگر پژوهشهاي بينالمللي انجام ميشود و در مراحلي احتياج به سرمايهگذاری كلان خارجي است، كشورهاي ذينفع مطلع شوند و ارتباط لازم جهت جريان مالي برقرار شود. همكاري علمي پژوهشي دانشمندان ايراني با دانشمندان كشورهاي پيشرفته صنعتي اين امكان را فراهم مينمايد تا دانشمندان و پژوهشگران ايراني بتوانند با استفاده از آزمايشگاها و امكانات كشورهاي پيشرفته به تكميل يافتههاي علمي خود اقدام نمايند و به كشورهاي صنعتي نيز اين امكان را ميدهد تا با استفاده از دستاوردهاي علمي خود ضمن آگاهي از شرايط فرهنگي، مادي و اجتماعي ايران، راهحلهاي مناسبي را براي حل مسائل پژوهشي كشور ايران ابداع نمايند .
ارتباط و همكاري علمي بينالمللي نقش عمدهاي در زنده نگهداشتن پژوهشها دارند. قطع ارتباط باعث خشكاندن ريشه پژوهشها ميشود. ارتباط علمي در كشور ما بسيار ضعيف است، چه از نظر دريافت و خريد كتاب و مجله، چه از نظر دعوت از پژوهشگران خارجي و چه از نظر شركت در همايشهاي بينالمللي. اين انزواي علمي باعث ركود پژوهشها ميشود و يا در زمينههايي كه امكانات بالقوهاي در كشور وجود دارد، مانع از پا گرفتن پژوهشها ميشود. بديهي است ارتباطات بينالمللي لازمه فعاليت پژوهشي در سطوح عالي است .
اهمیت جریان اطلاعات در بین مراکز پژوهشي
ساختار سازماني و روابط مديريتي مراكز مختلف در جوامع امروز به گونهاي است كه كمتر واحدي ميتواند در انزواي سازماني خود فعاليتي موثر و مفيد داشته باشد. مراكز مختلف پيوسته به دستاوردهاي يكديگر نيازمندند و امكان تامين نيازهاي علمي، فرهنگي، اجتماعي و مانند آن از طريق سازماني واحد ميسر نيست. به عبارت ديگر، منطق اجتماعي امروز اجازه نميدهد كه واحدهاي يك جامعه در جهت خود بسندگي سازماني خويش تلاش كنند، بلكه كوشش عمدتاً متوجه ايجاد ارتباط موثر با سازمانهاي مشابه ديگر و يا مراكزي است كه قادرند بخشي از نيازهاي مورد نظر آن واحد را برآورند. در واقع فلسفه وجودي حيات اجتماعي ناظر بر چنين داد و ستد و پيوند تنگاتنگ ميان واحدهاست كه بخشي از مسئوليت كلي جامعه را تقبل كردهاند.
ارتباط نوع اخير، خصوصاً با توجه به دستارودهاي نوين فنآوري اطلاعات بسيار جديتر است. عرصه امروزي اطلاعرساني حاكي از تقسيم نانوشته وظايف گردآوري، سازماندهي و اشاعه اطلاعات در حوزههاي مختلف موضوعي و تقسيمات بسيار جزئي تخصصي موضوعي است. حضور صدها بانك و پايگاه اطلاعاتي در زمينههاي مختلف نشان ميدهد كه كار ساماندهي و ارائه خدمات اطلاعرساني ميان واحدهاي مختلف، چه در مقياس ملي و چه بينالمللي، ميان مراكز، واحد و بخشهاي مختلف اجتماعي تقسيم شده است .ارتباط مراکز پژوهشي میتواند بصورت همکاری در نیروی انسانی به ویژه نیروی انسانی پژوهشگر، تجهیزات، گردآوری، پردازش و اشاعه اطلاعات و… صورت بگیرد ولی ارتباط علمی مهمترین سیمای همکاری بین مراکز پژوهشی محسوب میشود.
توليد علم در وهله نخست در مقاله علمي تجلي مييابد و ترويج آن از طريق مجله علمي انجام ميپذيرد. مجلات علمي نخستين منابعي هستند كه پيشرفتهاي علمي را منعكس ميسازند. اصولاً مؤسسات پژوهشي و آموزش عالي حاصل كار خود را در مجلات علمي ارائه ميكنند و منابع اصلي تغذيه اين نوع مجلات محسوب ميشوند. بنابراين با پذيرش اين كه مقالات علمي از مهمترين شاخصهاي سنجش فعاليتهاي علمي به شمار ميروند، ميزان همكاري مراكز پژوهشي داخل كشور با هم و با مراكز پژوهشي ساير كشورها ارزيابي و قابل بررسی است.سه گروه اصلي مراكز پژوهشي مؤثر در ارائه مقالات، يعني مراكز دانشگاهي داخل كشور، مراكز پژوهشي غير دانشگاهي داخل كشور و مراكز پژوهشي دانشگاهي يا غير دانشگاهي خارج از كشور وجود دارند که ميزان همكاري مراكز داخل كشور- كه در دو گروه اول واقع ميشوند- با هم و با مراكز گروه سوم، يعني مراكز پژوهشي خارج از كشور، قابل ارزيابي و بررسی است.
جریان اطلاعات در بین مراکز پژوهشي داخل کشور
نتایج بررسیها و پژوهشها از دریچه SCI نشان میدهد همكاري ايران با كشورهاي تكنولوژيك انگليسي زبان بيشتر بوده است. قرار گرفتن كشور فوقالعاده تكنولوژيك ژاپن در رديفهاي بعدي انگليس، كانادا و استراليا مؤيد اين مطلب است كه انگليسي زبان بودن كشورها، نسبت به تكنولوژيك بودن آنها در ميزان همكاري پژوهشگران ايران با پژوهشگران آن كشورها از اهميت بيشتري برخوردار بوده است. اين مطلب را نيز بايد مدنظر قرار داد كه اعزام دانشجو به بعضي از كشورها از سالهاي قبل از انقلاب اسلامي تاكنون، زمينهاي براي ايجاد همكاري علمي با پژوهشگران و مراكز پژوهشي آن كشورها شده است .
جریان اطلاعات در بین مراکز پژوهشي خارج از کشور
عوامل گوناگون از جمله انفجار اطلاعات، افزايش كاربران و كمبود اعتبارات مالي شرايطي را پديد آوردهاند كه هيچ كشوري نتواند به تنهايي و با اتكا به منابعي كه در اختيار دارد، به نيازهاي ملت خود پاسخ گويد. از اينرو كشورها از صدها سال پيش به راهكارهايي روي آوردهاند كه بتوانند از منابع يكديگر براي جبران كاستيها يا افزايش قابليتهاي خود در انجام مأموريتهايشان بهره برند. اين رويكرد به عنوان مشاركت يا همكاري بين كشورها شناخته ميشود. جهت نيل به اين مقصود لازم است كه به تجزيه تحليل عواملي پرداخت كه نقش تعيين كنندهاي در موفقيت ايجاد ارتباط علمي موثر دارند.
روابط بين كشورها، دانشگاهها، مراكز پژوهشي و سازمانهاي جهاني را ميتوان برحسب “محتوا و شكل” تحليل كرد كه البته هر يك به ديگري وابسته است. براساس اين وابستگي متقابل، برخي از روابط نسبت به ديگر انواع روابط احتمال وقوع بيشتري دارند. مديريت روابط بين كشورها، دانشگاهها، مراكز پژوهشي و سازمانهاي جهاني دست كم داراي چهار وظيفه گزينش، تنظيم، تخصيص و ارزيابي است. تمامي اين وظيفهها در ارتباط با ايجاد، حفظ و خاتمه روابط بين كشورها، دانشگاهها، مراكز پژوهشي و سازمانهاي جهاني عميقاً به هم تنيده شدهاند و بايد پيش از اجرا، براساس ابعاد ساختاري فعاليتهاي بين كشورها، دانشگاهها، مراكز پژوهشي و سازمانهاي جهاني، بررسي شوند. عواملي هم چون:
– محيط (شرايط علمي، فناورانه، قانوني، سياسي، اقتصادي، جمعيتشناختي، بومشناختي، و فرهنگي موجود در محيط از عوامل مهم و تأثيرگذار بر روابط علمي بين كشورها و سازمانهاي جهاني هستند)؛ – وضعيت (وضعيتهاي ويژهاي كه روابط در آنها پديد ميآيند)؛
– دلايل و بنيانها (براي روابط بين كشورها، دانشگاهها، مراكز پژوهشي و سازمانهاي جهاني سه دليل اساسي قابل طرح است. اول، تدارك و تأمين منابعي مانند تجهيزات، مواد اوليه، محصولات، و عايديهايي كه براي بقاي كشور يا سازمان حياتي هستند. دوم، ايجاد ائتلافهايي براي تأمين حمايت و امتيازهاي سياسي. سوم، دستيابي به مشروعيت يا پذيرش اجتماعي)؛
– جريان منابع (روابط بين كشور يا سازمانها داراي محتوا نيز هست. به عبارت ديگر، در تمامي روابط بين كشورها، دانشگاهها، مراكز پژوهشي و سازمانهاي جهاني، چيزي بين كشورها، دانشگاهها، مراكز پژوهشي و سازمانهاي جهاني جريان دارد و رد و بدل ميشود. محتواي روابط بين كشورها و كشورها، دانشگاهها، مراكز پژوهشي و سازمانهاي جهاني يا جريان منابع را از جنبههاي گوناگون ميتوان بررسي كرد)؛ و
– فرايندها (روابط بين كشورها، دانشگاهها، مراكز پژوهشي و سازمانهاي جهاني، فرايندهاي كنش متقابل بين دو كشور يا سازمان يا درون شبكهها و مجموعههايي از كشورها، دانشگاهها، مراكز پژوهشي و سازمانهاي جهاني هستند كه ميتوان آنها را از جنبههاي چگونگي تشكيل و فرايند، تحليل كرد) به عنوان شاخصهاي اساسي در ايجاد، حفظ، ارزيابي، وخاتمه روابط به شمار ميآيند.
منبع
صادقزاده وایقان، علی(1390)، جریان اطلاعات در پژوهشکدهها، رساله دکتری، علم اطلاعات و دانششناسی، دانشگاه آزاد اسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید