عوامل موثر بر رعایت اخلاق حرفه ای
با بررسی ادبیات نظری موجود در زمینه عوامل تأثیرگذار بر رفتار اخلاقی افراد در سازمان، درمی یابیم که محققین عوامل بسیاری را در این زمینه ذکر کردهاند و در طبقه بندی های مختلفی قرار دادند. در یکی از این دسته بندیها عوامل اثرگذار بر رفتار اخلاقی سازمان ها در سه سطح قرار گرفته که به صورت زیر است:
سطح کلان: دربردارنده شاخصهایی همچون عوامل فرهنگی (فرهنگ و آداب و سنن)، عوامل اقتصادی (تورم، کمبود نقدینگی و …)، فناوری (ابزارهای ارتباطی و …) و عوامل قانونی (دستورالعملها و آئیننامه ها).
سطح سازمانی: شامل شاخصه ایی از قبیل رقابت، سیستم پاداش، ویژگی های شغل، دسترسی منابع، اهداف سازمانی و ارزیابی عملکرد.
سطح فردی: عواملی همچون عقاید فردی، آموزههای خانوادگی، نگرشهای فردی و روابط اجتماعی. اکثر مدلهای اخلاقی ارائه شده در زمینه عوامل مؤثر بر اخلاق حرفه ای، عوامل مشابهی را معرفی کردهاند و آنها را به سه دسته عوامل کلان، میانی و خرد تقسیم نمودهاند.
سطح کلان: مربوط به عواملی که در محیط خارجی سازمان وجود دارند. این عوامل معمولاً تحت کنترل سازمانها نیستند و از سوی سیستم های فرادست به آنها تحمیل می گردند از جمله؛ فرهنگ، اقتصاد، محیط سیاسی، تکنولوژی، مذهب و قوانین.
سطح میانی: اشاره به عوامل سطح سازمانی دارد. سازمانها قدرت مانور خوبی بر روی این عوامل دارند و اکثر آنها از طریق سیاستها و برنامههای سازمانی قابل کنترل هستند؛ مانند ساختار سازمانی، فرهنگ سازمانی، ارزیابی عملکرد، افراد مرجع، کدهای اخلاقی، نظام پاداش، اصول رفتاری، خصوصیات شغلی، منابع، رقابت، اهداف سازمانی، رفتار مدیر و … .
سطح خرد: اشاره به عوامل سطح فردی دارد. این عوامل در درون کارکنان سازمان جای دارند و سازمان میتواند از طریق تغییر دادن عوامل سطح میانی، روی بعضی از عوامل این سطح نیز تأثیر بگذارد برای مثال؛ نگرش، نیت و قصد، قدرت نفس، خودکنترلی، دموگرافی، تأثیر والدین، شخصیت، ارزشها و باورها، مسئولیتپذیری، عوامل موقعیتی و …
عوامل سازمانی موثر بر اخلاق حرفه ای
یکی از عمده ترین دغدغه های مدیران کارآمد در سطوح مختلف، چگونگی ایجاد بسترهای مناسب بـرای عوامل انسانی شاغل در تمام حرفه ها است تا آنها با حس مسئولیت و تعهد کامل به مسایل، در جامعه و حرفه خود به کار بپردازند و اصول اخلاقی حاکم بر شغل و حرفه خود را رعایت کنند. اولین گام در دستیابی به این اهداف درک صحیح از مفهوم اخلاق و شناسایی عوامل تأثیرگذار بر رفتار اخلاقی کارکنان در سازمان می باشد تا در گام های بعدی بر روی این عوامل مداقه لازم صورت پذیرد.
رعایت کردن اصولی همچون؛ مشارکت در کار، بازخورد در کار، عدالت سازمانی سبب میشود در کارکنان احساس رضایت شغلی به وجود آید و در نتیجه با افزایش رضایت شغلی اخلاق کار نیز افزایش می یابد؛ در واقع این عوامل رابطه مستقیمی با اخلاق کار دارند، به این ترتیب که با افزایش این عوامل اخـلاق کار نیز بالا مــیرود. بازخورد در کار از طريق مشخص بودن كار، توسعه منابع انساني و مشاركت در كار بر اخلاق كار تأثير ميگذارد يعني هر چه بازخورد در كار بالاتر باشد مشخص بودن كار بالاتر و اخلاق كار نيز بالاتر است.عدالت سازمانی نیز از طريق رضايت بر اخلاق كار تأثير مي گذارد يعني با افزايش عدالت سازماني مشاركت در كار و به پيرو آن رضايت شغلي بالا ميرود و اينها سبب افزايش اخلاق كار ميشوند.
عوامل اجتماعی موثر بر اخلاق حرفه ای
در میان نظریات جامعه شناسی نظریههای ماركسیستی به طور غیرمستقیم اشاره دقیقتری به اخلاق كار دارند. در این نظریهها چگونگی تولید به عنوان متغیر مستقل و از خودبیگانگی به عنوان متغیر وابسته مطرح هستند. امّا از خودبیگانگی افراد میتواند تأثیر مستقیمی بر میزان علاقه، دقت، مسئولیت، ابتكار و مولد بودن داشته باشد. همانطور كه اشاره شد، اخلاق كار قواعد و زمینههای برانگیزاننده و فعال شده تعهد ذهنی، روانی و فیزیكی فرد یا گروه است. مسلم است كه یك ذهن از خودبیگانه نمیتواند زمینهای مناسب برای انگیزه و تعهدات اخلاقی و فیزیكی از خود بروز دهد.
فردی مؤثر بر اخلاق حرفه ای
دسته ای از عوامل مرتبط با ویژگی های شخصی و فردی افراد میباشند از جمله تحصیلات، سن، سابقه و …. بالا رفتن تحصیلات كارگران باعث بالا رفتن انتظارات شده است. آنان هوش را موجب موفقیت خود میدانند، اخلاقكار را در پاداش جستجو میكنند و تحمل كاری كه در آن پیشرفتی نباشد، ندارند. در مطالعه جوامع غربی تفاوت معناداری میان سنین مختلف از نظر اخلاق کار وجود ندارد، امّا در ایران ملاحظه می شود که اخلاق کار جوانان به مراتب کمتر از افراد دیگر، بویژه افراد میانسال است.
عوامل اقتصادی موثر بر اخلاق حرفه ای
یکی از عوامل اقتصادیِ مهم صنعتی شدن جوامع است.صنعتی شدن، تغییراتی بنیادی در ساختار جامعه پدید میآورد؛ درنظام پیشهوری رابطه موجود بین كارگر و كارفرما شخصی بود و این رابطه ایجاب میكرد كه كارگر و كارفرما در مقابل یكدیگر دارای تعهدات و وظایفی گستردهتر از آنچه امروز انتظار میرود باشند. امّا تولید كارخانهای، در وضعیت اجتماعی همه كارگران تغییرات اساسی به وجود آورد و بر مهارتهای پیشهای و روابط كار اثر عمیقی گذاشت. بدین ترتیب، نیروی كار در یك كارگاه یا كارخانه متمركز و محل زندگی و كار از یكدیگر جدا شد. كارگران بایستی از نظمی كه كارفرما اعمال میكرد، یعنی ساعات و سرعت كار منظم تبعیت میكردند و اگر چه از نظر حقوقی آزاد بودند ولی از نظر اقتصادی واجتماعی وابسته و تابع بودند.
مسئله بعدی، عدم تناسب كار با دستمزد است که از مبرمترین مسائل اقتصادی جامعه میباشد و به شدت انگیزه كار را در كاركنان تحت تأثیر قرار داده است. عمدهترین مشكلات از دیدگاه ایرانیان را «تورم، نارسائی های اقتصادی و بیكاری» عنوان میکند. و دلیل کاهش اخلاق کار میداند.
خصوصی سازی عامل اقتصادی بعدی مؤثر بر اخلاق کار است. خصوصیسازی تنها بر دو بعد از ابعاد چهارگانه اخلاق كار تأثیرگذار است و باعث افزایش دلبستگی به كار و جدیت در كار میشود. به طور معمول هرگاه مسئولان قصد خصوصیسازی یك قسمت دولتی را داشته باشند با واگذاری آن قسمت به بخش خصوصی و تغییراتی در قوانین حقوقی اقدام به این كار میكنند. امّا این فرآیند تأثیری بر متغیر ازخودبیگانگی به مفهوم نظریهپردازان ماركسیست نخواهد داشت زیرا اكثر کارکنان همچنان مزد بگیر هستند و كار برای آنها وسیلهای جهت معیشت محسوب میگردد. در مورد تأمین نیازهای مادی افراد میتوان گفت كه خصوصیسازی تأثیر مثبتی ندارد زیرا میانگین حقوق کارکنان بخش خصوصی پایینتر از بخش دولتی است و نیازهای مادی آنها برطرف نمیشود. از طرفی به تحریك نیروهای خلاق و استعدادهای افراد توجهی نمیشود و اكثر نیروها همانند روال گذشته به انجام وظایف خود براساس قوانین تعیین شده میپردازند.
عوامل روانشناسی
یكی از ابعاد بسیار مهم اخلاقكار بعد روانشناختی آن است؛ چرا كه اخلاق متغیری است كه آگاهی و اراده فردی نقش محوری در آن ایفا میكند. بسیاری از اندیشمندان برای بهبود اخلاق كار بر نظریات رفتاری تأكید داشتهاند. هرگاه فردی كار اخلاقی انجام دهد و از سوی جامعه مورد تشویق قرار گرفت، احتمال انجام كارهای اخلاقی دیگر در وی تقویت میشود تا جائی كه كار اخلاقی به صورت ارزش های درونی درمیآید. به این ترتیب، برنامه ریزان كلان كشوری قادر خواهند بود اخلاق كار را در افراد جامعه درونی كنند. “مازلو” پنج دسته نیاز انسان را به صورت زیر بیان میكند: فیزیولوژیك ، ایمنی ، اجتماعی ، احترام و خودشكوفایی. متأخرین به تأثیر نیاز به كسب موفقیت، نیاز به كسب قدرت، نیاز به ایجاد دوستی، انتظار و برابری بر اخلاق كار تأكید دارند.
منبع
عباسی، نریمان(1397)، طراحی و تببین مولفه های اخلاق حرفه ای(مورد مطالعه: دبیران آموزش و پرورش استان آذربایجان غربی)، پایان نامه دکتری مدیریت آموزشی، دانشگاه ارومیه.
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید