عوامل موثر بر اثر بخشی ارتباط کدامند ؟

 این ویژگی­ها به پنج ویژگی عمده قابل تفکیک ­اند. این پنج ویژگی عبارت است از: گشودگی ، همدلی ، حمایتگری ، مثبت­گرایی و تساوی. در زیر سعی می­شود مختصری در مورد هر کدام آورده شود و به اجمال به عملکرد آن­ها در ارتباطات اشاره شود.

گشودگی:

مفهوم کیفی گشودگی حداقل در سه جنبه اساسی ارتباطات میان فردی اثر خود را بروز می­دهد و بر این فعالیت اجتناب­ناپذیر بشری تأثیر خود را می­گذارد. اول و شاید یکی از واضح­ترین و بدیهی­ترین جنبه­های آن این است که ارتباط گیرنده با فرستنده پیام در ارتباطات میان فردی می­باید شایق باشد، که خود را در مقابل طرف­های ارتباطی خود بگشاید و با یک گشودگی نسبی با آنان مواجه شود. مقصود از گشودگی عبارت­اند از همان اشتیاق به «از خود گشودگی» که در برگیرندة اطلاعاتی در مورد خود است که به­صورت طبیعی هر کس می­تواند آن را در بخش پنهان پنچرة جوهری خود نگهدارد. به دیگر سخن هر کس می­تواند بخش عظیمی از اطلاعات مربوط به خود را که می­تواند در فراگرد ارتباطات میان فردی موثر شوند و موجب تسهیل آن شوند مخفی کرده و در نتیجه آن را، یعنی فراگرد ارتباطی را، از مسیر طبیعی خود خارج سازند.

دومین جنبه از گشودگی، بیانگر اشتیاق فرستندة پیام به وانمود کردن و بروز دادن صادقانه محرکات وارد بر خود است و اینکه بر او چه تأثیری نهاده­اند. اغلب انسان­ها علاقمنداند و می­خواهند که دیگران در مقابل گفته­ها و با اعمال آن­ها عکس العمل واضحی از خود نشان دهند. هیچ چیز بدتر و دردآورتر از بی­تفاوتی نیست. حتی عدم تفاهم و عدم توافق در بسیاری از موارد از بی­تفاوتی پذیرفتنی ­تر است.

سومین جنبه از گشودگی که برای اولین بار توسط «آرتور بوچنر» و «کلیفورد کلی» مطرح شده است یا مفهوم تملک احساسات و تفکرات مرتبط است. با توجه به چنین مفاهیمی، گشودگی چنین تعبیر می­شود که شخص مورد نظر احساسات و تفکرات خود را که کاملاً در اختیار اوست و خود به آن­ها کاملاً واقف است و مسئولیت آن را به عهده دارد به اطلاع دیگری یعنی دریافت­کننده برساند.

همدلی:

شاید یکی از دشوارترین جنبه ­های کیفی ارتباطات، توانایی بکارگیری همدلی در یک رابطه متقابل است. به این معنی که آغازگر فراگرد ارتباط باید توانایی درست ارائه همدلی به دیگری را داشته باشد. همدلی کردن با کسی، یعنی احساس او را درک کردن، آن­گونه که “بک رچ” به همدلی پرداخته است شاید بهتر بتوان به معنی آن پی­برد. او چنین گفته است: “همدلی توانایی یک فرد است که به­گونه­ای تجربی دریابد که فرد دیگر چه تجربه­ای در یک لحظه موعود و در یک چارچوب مشخص و با توجه به نظر خویشتن دارد.”

در نقطه مقابل، همدردی کردن عبارت است از احساس کردن برای فرد دیگر یا به عبارت دیگر نسبت به دیگری حسی در درون خود پدید آوردن. مثلاً برای کسی متأسف شدن به علت مشکلی که برای او پدید آمده است. همدلی کردن یعنی احساسی را داشتن که دیگری نیز به آن احساس دست یافته است. همدلی یعنی ایجاد احساس مشترک با یکدیگر. یعنی فرستنده و گیرنده پیام هر دو به یک احساس یگانه دست یافته­اند. در اینجا است که «تراکس» مهارت ارتباطی هر کس را به تعریف او از همدلی مرتبط می­کند. «تراکس» می­گوید: همدلی صحیح هم حساسیت نسبت به احساسات موجود و هم تسهیلات لازم کلامی برای ارتباط با دیگری را در بر می­گیرد که موجب درک و تفاهم بیشتر و نیاز استفاده صحیح از زبان برای القای مفاهیم می­شوند.

حمایتگری:

یک رابطه میان فردی موثر و قابل اتکا رابطه­ای است که در یک فضای حمایتگرانه شکل گرفته باشد. ارتباطات میان فردی باز و همدلانه نمی­تواند در یک فضای توأم با هراس و تهدید دوام یابد و دیر یا زود به دشواری کشیده و منجر به گسستگی رابطه می­شود. در یک فضای حمایتگری ارتباطی، سکوت ارزش منفی نیست. بلکه در نقطة مقابل سکوت، بستری مناسب و حمایتگر ارتباطی است. از این سکوت می­توان به­عنوان بهترین محمل برای القای مفاهیم و پیام­های غیرکلامی استفاده کرد. از دیگر عوامل موثر بر فضای حمایتگرانه برای ارتباطات میان فردی، می­توان تردید و یا عدم جزمیت در برابر یقین و اطمینان را نام برد. هر اندازه ما در گفتار و نظرات خود جزمی­تر بوده و با اطمینانی غیر قابل تردید با مخاطب خود برخورد کنیم، فضا را برای ارتباطات حمایتگرانه نامناسب­تر می­کنیم. بر عکس همواره میزانی از تردید و عدم یقین زمینه را برای ارتباطات حمایتگر مساعدتر می­کند و به طرف مقابل این فرصت را می­دهد که خود را نشان دهد و ارزیابی کند.

مثبت­گرایی:

یک ارتباط میان فردی زمانی رخ می­دهد که علاوه بر موارد یاد شده در فوق از مثبت­گرایی نسبی بهره­مند باشد. مثبت­گرایی در یک ارتباط میان فردی حداقل به سه جنبه یا عوامل مختلف تکیه دارد. اول، ارتباط میان فردی زمانی به درستی شکل می­گیرد و پرورش می­یابد که احترام مثبت و معینی برای خویشتن در نظر داشته باشیم. فردی که احساس ناخوشایندی نسبت به خود دارد بی­تردید این احساس ناخوشایند را به نحوی به دیگران منتقل می­کند. دوم، ارتباط میان فردی زمانی به درستی شکل می­گیرد و به بالندگی خود نزدیک می­شود که احساس خوشایند خود را نسبت به طرف مقابل به او منتقل کنیم. به عبارت دیگر فقط کافی نیست که ما نسبت به کسی احساس خوشایندی داشته باشیم، بلکه باید این احساس خوشایند را به دیگران انتقال دهیم و به آنان بفهمانیم که احساس ما در مورد آن­ها چگونه است. روشن است که این در وجود شخص مقابل اثر مثبت گذارده، او را بر آن می­دارد و تشویق می­کند که در ارتباط مورد نظر، فعال­تر برخورد کرده و سطح ارتباطی خود را به تراز بالاتری بکشاند. سوم، یک احساس مثبت و خوشایند در مورد وضعیت عمومی حاکم بر ارتباطات، برای تعامل یا میان کنش اثربخش، بین دو یا چند نفر بسیار حیاتی و مهم می­باشد.

تساوی:

تساوی خاصیتی ویژه است. در هر وضعیتی احتمالاً یک عدم تساوی خواهد بود. یک فرد ممکن است باهوش­تر، قوی­تر، ثروتمندتر، زیباتر و حتی سالم­تر باشد. با وجود این تساوی، ارتباطات میان فردی عموماً زمانی موثرتر خواهد بود که فضای حاکم، فضایی مبتنی بر تساوی باشد. این بدان معنی نیست که افراد غیر مساوی نمی­توانند ارتباط برقرار کنند. بدون شک آن­ها می­توانند با یکدیگر ارتباطی داشته باشند.تساوی می­باید ارتباطات میان فردی را از نظر گفتاری در مقابل شنیداری نیز مشخص و ممیز کند و تعادلی میان آن دو پدید آورد. اگر یکی از طرفین فراگرد ارتباطی در تمام مدت ارتباط سخن بگوید و دیگری ناچار به شنیدن در تمام مدت باشد، اثربخشی ارتباط میان فردی در این وضعیت غیرممکن نباشد، دشوار خواهد بود. می­باید تلاشی دو جانبه در فرستادن و دریافت پیام وجود داشته باشد.

منبع

رزمیان ، راضیه (1393) ،روابط خانوادگی از منظر قرآن ،پایان نامه کارشناسی ارشد علوم ارتباطات اجتماعی ،دانشگاه علامه طباطبایی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0