عوامل مؤثر بر مدیریت دانش
طبیعی است که اجرای مدیریت دانش در هر سازمانی همچون پیاده سازی هر روش دیگری، باید در یک فرآیند گام به گام و تدریجی صورت پذیرد، چرا که تجربه نشان میدهد تغییرات ناگهانی نه تنها دردی را از سازمانها درمان نمیکنند، بلکه میتوانند باعث از دست رفتن سرمایههای موجود نیز گردند. به طور کلی روشهای متفاوتی جهت پیادهسازی مدیریت دانش خلق شده است که تفاوت در آنها ناشی از اختلاف نظرهای جزئی است که در رابطه با مدیریت دانش و گوناگونی سازمانها و نیازهایشان وجود دارد. در پژوهشهایی که در رابطه با مدیریت دانش انجام پذیرفته است به طیف وسیعی از عوامل که میتوانند بر موفقیت مدیریت دانش تأثیر گذارند، اشاره گردیده است. پژوهشگران و دانشگاهیان هر یک دیدگاه متفاوتی در رابطه با مدیریت دانش اتخاذ نمودهاند و گسترهای از راهحلهای فناوری تا مجموعهای از دستورات عملی را در نظر گرفتهاند. با این حال هنوز یک چارچوب استاندارد جهانی که جامع و کامل باشد،برای مدیریت دانش وضع نگردیده است.
اما بر مبنای تجارب سازمانهای دانش بنیان پیشرو در رابطه با پیاده سازی سیستم مدیریت دانش و مرور ادبیات، عوامل مؤثر بر مدیریت دانش در دانشگاهها را میتوان شناسایی نمود.مرتز و همکاران معتقدند که فرهنگ سازمانی و رهبری، دو عامل مهم در موفقیت برنامه مدیریت دانش هستند.آنها در طی یک نظر سنجی عوامل مؤثر بر مدیریت دانش را به پرسش گذاشتند و نتایج نشان داد که فرهنگ سازمانی، انگیزش و مهارتها، مدیریت ارشد، ساختارها و فرآیندها ، و فناوری اطلاعات پنج عامل مؤثر بر مدیریت دانش هستند. حسن پور و همکارانش(1391) در پژوهشی به عوامل مؤثر بر مدیریت دانش پرداختند که عبارت است از:
منابع انسانی
بقا و توانمندی سازمانهای دانش بنیان و پژوهشی تا حدی زیادی به دانشی وابسته است که زاییده اندیشه منابع انسانی است، از این رو، هر زمانی که محققی درصدد ترک سازمان خود باشد. سازمان مربوطه را در معرض خطر کاهش دانش میگذارد. درحقیقت دانش ضمنی منابع انسانی در سازمانهای پژوهش محور و دانش محور یکی از مهمترین عوامل تعیین کننده سطح عملکرد سازمان است و این فقدان و کمبود از طریق استقرار یک سیستم مدیریت دانش اثربخش و موفق قابل پیشگیری میباشد. به گونهای که در میان معیارهای بررسی شده در استقرار مدیریت دانش، از عامل منابع انسانی به عنوان اهرمی مهم در کسب مزیت رقابتی در محیط پویا و پیچیده امروز یاد شده است.
فناوری اطلاعات
تعریف فناوری اطلاعات به وسیله انجمن فناوری اطلاعات آمریکا چنین بیان شده است؛ به مطالعه، طراحی، توسعه، پیاده سازی، پشتیبانی، یا مدیریت سیستم اطلاعاتی مبتنی بر رایانه، خصوصاً برنامههای نرم افزار و سخت افزاری رایانه میپردازد: فناوری اطلاعات شامل محدوده گستردهای از اختراعات و رسانههای ارتباطی است که افراد و سیستم های اطلاعاتی را با یکدیگر مرتبط مینماید و عبارتند از: اینترنت، پست الکترونیکی، کنفرانس صوتی، نرم افزارها. فناوری اطلاعات میتواند به عنوان ابزاری قدرتمند عمل نماید و ابزاری کارآمد و مؤثر بر تمامی وجوه مدیریت دانش شامل تسخیر، اشتراک و کاربرد دانش باشد، به طوری که مطالعات اخیر بیان میدارند، سازمانهای که روی مدیریت دانش سرمایهگذاری مینمایند، عموماً جهت دستیابی به اهداف خود بر ایجاد زیر ساختهای مناسب فناوری اطلاعات تأکید دارند.
آموزش
توسعه تواناییهای یادگیری، مستلزم وجود افراد ماهر، مراکز دانش، شبکههای دانش و اطلاعات روز و زیرساختهای اطلاعاتی است. سازمانهای میتوانند مکانهای به منظور توسعه روابط و اداره گروهای کاری باشند، که در فرآیندهای یادگیری به بهبود دانش منجر گشته و به انجام بهتر سطوح عملکرد کمک مینماید. با توسعه دانش و فناوری، محیط سازمان به محیط رقابتی و پر از چالش تبدیل شده است و پارادایمهای جدیدی ظاهر گردیده که بقا را برای بسیاری از سازمانها مشکل کرده است و در چنین محیطی کاملاً طبیعی است که امتیازهای رقابتی تغییر شکل دهند، به طوری که بزرگترین امتیاز رقابتی در پارادایمهای سازمان، یادگیری بیان گردیده است. بنابراین، سازمانهای موفقتر خواهند بود که سریعتر و بهتر از رقیبشان یاد بگیرند.
فرهنگ
از ضرورتهای به کارگیری مدیریت دانش این است که سازمانها محیطی جهت اشتراک، انتقال و تقابل دانش میان اعضا به وجود آورند و افراد را برای مفهوم کردن تعاملات شان آموزش دهند، زیرا تنها با بررسی تغییر و خلق یک فرهنگ سازمانی مناسب و انعطافپذیر است که میتوان به تدریج الگوی تعامل بین افراد را، در سازمان بهبود بخشید و از مدیریت دانش به عنوان یک مزیت رقابتی بهره برد. فرهنگ یکی از مهمترین عوامل در مدیریت دانش است، چرا که بر رفتارهای شخصی اثر میگذارد. مدیریت یک سازمان دانش بنیان شامل در نظر گرفتن جنبههای فرهنگی میشود، زیرا سه مرحله به شرح زیر در آن وجود دارد:
– جلب پشتیبانی و شرکت فعال اعضای سازمان (مشکلات مربوط به منابع انسانی، انگیزه و تواناییها)
– رابطه بین سازمان رسمی و غیررسمی
– ایجاد محیط مناسب برای پیادهسازی مدیریت دانش در درون سازمان
فرهنگ سازمانی به عنوان واسطهی بین دانش فردی و دانش سازمانی عمل میکند و تعیین میکند چه نوعی از دانش به سازمان تعلق دارد و چه نوعی از دانش در سطح فردی یا در سطح گروهی غیررسمی میماند. ممکن است کارمند در هنگام ارائه دانشی که در سطح فردی کسب شده است، به سازمان با مشکل مواجه شوند. مدیریت دانش باید براساس اصول و رویکردهایی بنا شود که انتقال دانش از سطح شخصی به سطح سازمانی را تسهیل کند.
اﺳﻜﺎﻳﺮم و اﻣﻴﺪون (1997) ﺑﺎ ﺑﺮرﺳﻲ ﺳﺎزﻣﺎنﻫﺎي ﭘﻴﺸﺮو در ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ داﻧﺶ ﻫﻔﺖ ﻋﺎﻣﻞ اﺳﺎﺳﻲ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ در ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ داﻧﺶ از ﺟﻤﻠـﻪ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻗﻮي ﺑﺎ اﻟﺰاﻣﺎت ﻛﺴـﺐ و ﻛـﺎر، ﭼﺸـﻢاﻧـﺪاز و ﻣﻌﻤـﺎري اﺟﺒﺎري، رﻫﺒﺮي داﻧﺶ، ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﻳﺎدﮔﻴﺮي ﻣـﺪاوم، زﻳﺮ ﺳـﺎﺧﺖ ﻓﻨﺎوري را ﺑﺮﺷﻤﺮدهاﻧﺪ. لای (2007)، ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻋﻤﺪه و ﮔﻮﻧـﺎﮔﻮﻧﻲ را ﻛـﻪ ﻣﻤﻜـﻦ اﺳﺖ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎي ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ داﻧﺶ را ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻗﺮار دﻫﻨـﺪ ﺑﻪ ﺷﺮح زﻳﺮ ﺑﻴﺎن ﻣﻲﻛﻨﺪ:
- ﻓﻘﺪان روﻳﻜﺮدي ﺳﻴﺴﺘﻤﺎﺗﻴﻚ ﻛﻪ ﭘﻴﮕﻴﺮي و ﻳﻜﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزي ﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎي ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ داﻧﺶ را دﺷﻮار ﻣﻲﺳﺎزد.
- ﺑﺮاي ﺣﻞ ﻣﺴﺎﺋﻞ و ﻣﺸﻜﻼت ﻫﺮ دو ﻧﻮع داﻧﺶ اﺧﺒﺎري و روﻳﻪاي ﺑﺎﻳﺪ ﺿﺒﻂ، ذﺧﻴﺮه و ﺗﺤﻠﻴﻞ ﺷﻮﻧﺪ ﻛﻪ اﻳﻦ ﻛﺎري ﭼﻨﺪان ﺳﺎده ﻧﻴﺴﺖ.
- ﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎي ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ داﻧﺶ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮاي ﺗﻐﻴﻴﺮﻣﺪاوم داﻧﺶ ﺣﻤﺎﻳﺖ شوند.
دستورالعمل اروپایی برای اجرای مناسب مدیریت دانش 13 مانع فرهنگی را در پیادهسازی مدیریت دانش در سازمانها بر میشمرد:
1- زمان و اولویتهای مدیریت سطح بالا: درک معانی به دست آوردن و استفاده از دانش به زمان نیاز دارد و به شیوهای بستگی دارد که فرهنگ سازمانی از جهتگیری کوتاه مدت/ دراز مدت استفاده میکند.
2- تفاوت بین گفتها و رفتارهای مدیران: سازمانی که در آن اعمال مدیران تنها به صورت کلامی انتشار دانش را تشویق میکند، نخواهد توانست سازمانی دانش پایه بشود.
3- اعمال اصل دانش قدرت است: به محیط داخلی بسیار رقابتی در درون سازمان میانجامد و دارا بودن دانش منحصر به فرد به عنوان ضامنی برای امنیت شغلی تعبیر میشود.
4- بی میلی در نشر دانش: ارزشها و استانداردهای رفتاری درون گروه های غیررسمی میتواند اثر بزرگی بر رغبت و آمادگی اعضای سازمان برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات داشته باشد.
5- عارضه “اینجا چنین چیزی اختراع نشده” کارمندان میتوانند رضایتمندی بیشتری داشته باشند، بدین صورت که به جای گرفتن ایدهای که به وسیله شخصی در خارج از سازمان صورتبندی شده است، در داخل سازمان به نوآوری بپردازند. این امر مانع مهمی در کسب دانش است(عنایتی و معدنیان، 1390).
6- سیستمهای پاداش: میتوانند مانع مهمی در تغییر فرهنگی سازمان، تولید و انتشار دانش جدید باشند.
7- فرهنگها و خرده فرهنگهای مختلف اجتماعی، منطقهای یا ملی: ممکن است منجر به رفتارها و ارزشهای متفاوت شود که بر اطمینان و ارتباطات تأثیر میگذارند.
8- زبان: بدون وجود یک زبان مشترک در سازمان امکان انتقال دانش از یک گروه به گروه دیگر یا از یک شخص به شخص دیگر، به هیچ روی وجود ندارد.
9- درک مکانیکی از سازمان: مشابه تاسیساتی در نظر گرفته میشود که در آن تغییر در فرآیندها و فناوری ها باعث به وجود آمدن اثرات مثبت مطلوب میشود، افراد نمیتوانند بدون اینکه بخشی از گروه باشند یا بدون اندیشیدن به یادگیری در سطح سازمانی بپردازند.
10- فراموشی سازمان: سازمانها اغلب در حفظ دانشی که در گذشته به دست آمده است، موفق عمل نمیکنند، چرا که امکان انتقال این دانش از کسانی که بازنشسته میشوند به تازه واردها وجود ندارد.
11– افزایش وزن کار در اجتماعات مجازی: ممکن است در انتقال تواناییهای شخصی یا حرفهای که نیازمند ملاقات رودررو باشد، ایجاد اشکال کند.
12– افراط یا تفریط در اهمیت دادن به فناوری: برخی مدیران تمایل دارند فناوری اطلاعات را به عنوان تنها منبع سازمانی برای تولید دانش به حساب بیاورند که به سازمان ارزشی اضافه میکند. برخلاف، برخی مدیران دیگر تمایل دارند نقش حمایتی فناوری اطلاعات در اقتصاد دانش را به چالش بکشند.
13– رویکردهای مانند دانش، یک مزیت نیست و برای همیشه رو به افزایش ندارد: باور آن دسته از مدیران و اعضای سازمان است که باور دارند منابع مهمتری برای به دست آوردن برتری در رقابت وجود دارد. ﭘﻠﺴـﻴﺲ (2008) ﻣﻮاﻧـﻊ ﻣﻮﻓﻘﻴـﺖ ﻣـﺪﻳﺮﻳﺖ داﻧـﺶ در ﺳـﺎزﻣﺎنﻫـﺎ را ﺑﺼﻮرت ذﻳﻞ ﺑﺮﺷﻤﺮده اﺳﺖ:
1- دﻳﺪﮔﺎهﻫﺎي ﻣﺘﻔﺎوت در ﺗﻌﺮﻳﻒ و ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ داﻧﺶ 2- ﻗﺎﺑﻞ اﻋﺘﻤﺎد ﺑﻮدن داﻧﺶ 3- ﻋﺪم آﮔﺎﻫﻲ اﻓﺮاد ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ اﺳـﺘﻔﺎده از ﺳﻴﺴـﺘﻢ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ داﻧﺶ 4- ﻧﻘﺶ زﺑﺎن در ﻣـﺪﻳﺮﻳﺖ داﻧـﺶ، ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﺳـﺎزﻣﺎﻧﻲ، درك ﻣﺘﻔﺎوت از ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ داﻧﺶ در ﺳﺎزﻣﺎن و اﺳﺘﻘﺒﺎل ﻛﻢ از آن 5- اﺻــﻄﻜﺎك داﻧــﺶ و ﻧــﺮخ ﻧﮕﻬــﺪاري ﻛــﻢ اﻓــﺮاد ﻣــﺎﻫﺮ و ﻣﺘﺨﺼﺺ 6- ﻫﺰﻳﻨﻪ ﭘﻴﺎدهﺳﺎزي ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ داﻧﺶ در ﻣﻘﺎﺑﻞ ارزش آن 7- ﻓﻬﻢ و ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻧﻴﺎز ﺑﻪ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ داﻧﺶ 8- ﻧﻘﺶ ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژي ﻧﻘﺶ ﺳﻄﻮح ﻣﻬﺎرت ﺑﻴﻦ ﻛﺎرﻛﻨﺎن 9- ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ 10- ﭘﺬﻳﺮش ﻛﺎرﺑﺮ 11- و داﻧﺴﺘﻦ اﻳﻨﻜﻪ ﭼﻪ داﻧﺸﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﻧﮕﻬﺪاري ﺷﻮد. ﺳﺎزﻣﺎنﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ از ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺮ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ داﻧﺶ آﮔﺎﻫﯽ داﺷـﺘﻪ ﺑﺎﺷـﻨﺪ. ﺑﯽاﻃﻼﻋﯽ و ﺑﯽﺗﻮﺟﻬﯽ ﺑﻪ اﯾﻦ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﻬﻢ و ﺿﺮوري احتمالاً ﺗـﻼش ﺳـﺎزﻣﺎن را ﺑـﻪ ورﻃـﻪ ﺑﯿﻬﻮدﮔﯽ ﺧﻮاﻫﺪ ﮐﺸﺎﻧﺪ. وﺟﻮد ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻋﻮاﻣﻞ ﺣﯿﺎﺗﯽ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ، سازمانها را در توجه به مسائل مهم مدیریت دانش یاری خواهد داد. اﯾﻦ ﻋﻮاﻣـﻞ در ﺻـﻮرت ﻋـﺪم وﺟﻮد در ﺳﺎزﻣﺎن، ﺑﺎﯾﺪ اﯾﺠﺎد ﺷﺪه و در ﺻﻮرت وﺟﻮد، ﭘـﺮورش ﯾﺎﻓﺘـﻪ و ﺗﻮﺳـﻌﻪ ﯾﺎﺑﻨـﺪ.
منبع
میری، سودابه(1395)، تاثیر استراتژی های فرایندی و زیر ساختی مدیریت دانش بر کسب مزیت رقابتی، پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت استراتژیک، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمانشاه.
دیدگاهی بنویسید