عوامل مؤثر بر سلامت روان
هم متخصصان متفق القول اند که سلامت روان در تحول شخصیت واحد نقش بنیادین دارد. تصور تحول موزون انسان بدون وجود سلامت روان غیرممکن است. بی شک عوامل متعددی بر سلامت روان تأثير ميگذارند که فهرست همه آنها دشوار است چرا که وجود تفاوتهاي فردی ممکن است به تنوع در عوامل مؤثر بر سلامت روان ميانجامد، با این حال، یافتههاي حاصل از پژوهشها در زمینههاي زیست شناسی و علوم اجتماعی، دانش ما را درباره عواملی که ممکن است سلامت روان را تحت تأثير قرار دهند وسعت بخشیده اند. به اعتقاد چاهن، برخی از الگوهای مهميکه علت اختلالهاي روانی را از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار ميدهد عبارت اند از:
1-الگوی پزشکی بر نقش شرایط اندام وار گوناگون ميتواند کنش مغز را تحت تأثير قرار داده، به اختلال روانی بیانجامد تأکید ورزیده است. .
2-الگوی روان تحلیل گری در وهله نخست، بر موقعیتهاي تنش زایی که به وسیله ی ایجاد اضطراب متضمن تهدید برای فرد است، متمرکز ميشود. چنانچه فرد به طور مؤثر با موقعیت اضطرابی سازش حاصل کند، اضطراب حذف ميشود و در صورتی که اضطراب و تنش ادامه یابد فرد نوعاً به مکانیزمهای دفاعی گوناگون، که سلامت روان وی را تحت تأثير قرار ميدهند متوسل ميشود این الگو به تجارب آغازین کودکی در خانواده که به وسیله ی هدایت نادرست والدین سرکوب شده است اهمیت بسیار ميدهد.
3-الگوی رفتاری نگری، یادگیری معیوب را عامل اساسی اختلال روانی ميداند. سلامت روان به طور گسترده ای توسط شکست و یادگیری رفتارهای سازش یافته ی ضروری یا ناکاميدر تسلط یافتن بر موقعیتهاي اجتماعی به طور موفقیت آمیز تحت تأثير قرار ميگیرد. ناگفته پیداست رفتارهای سازشی نایافته مانند سایر مهارت ها، از محیط آموخته ميشوند.
4-الگوی هستی نگر- انسانی نگر بر توقف یا تحریف تحول فرد به عنوان عامل اساسی، که بر سلامت روان اثر ميگذارد، تأکید ميورزند. این الگوها بر تقویت انگیزش و شکل گیری خود در فرد تأکید ميکنند. چنانچه فرد مجالهاي رشد فردی و خودشکوفایی را انکار کند، اضطراب، ناامیدی و ناکاميرا تجربه خواهد کرد که در نهایت به سازگاری وی خواهد انجامید. این الگوها بیانگر این نکته است که از طبیعت انسانی که اساساً رو به توحید یافتگی و سازندگی دارد، به وسیله ی شرایط ناخوشایند محیطی موجب سازش نایافتگی ميشود.
5-الگوی بین فردی، نارضایتی از روابط بین فردی را ریشۀ رفتار سازش نایافته ميداند.
6-دیدگاه بین فرهنگی- اجتماعی بر نقش آسیب شناسی شرایط اجتماعی همچون فقر، تبعیض فرقههای مختلف و خشونت به عنوان عامل مهميکه بر سلامت روان افراد در جامعه اثر ميگذارند تأکید ميورزد .
نظریات سلامت روان
ونتیز سلامت روان را وابسته به هفت ملاك مىداند كه عبارتند از: رفتار اجتماعى مناسب،رهایى از نگرانى و گناه، فقدان بیمارى روانى،كفایت فردى و خود مهارگرى، خویشتن پذیرى و خود شكوفایى،توحید یافتگى و سازماندهى شخصیت،گشاده نگرى و انعطاف پذیرى.
عده ای از روان شناسان معمولاً اصل سازگاری و رفتار عادی را ملاک سلامت روانی قرار داده اند. اما اصل برای مشخص کردن افراد سالم و غیر سالم کافی نیست و در خور انتقاد است. زیرا تبعیت از آن صرفاً نوعی تقلید از آداب و رسوم رایج و هر نوع فکر تازه ولو اینکه خوب باشد، انحرافی و جنون آمیز تلقی ميشود. سلامت روان را داشتن هدفی انسانی در زندگی، سعی در حل عاقلانه مشکلات، سازش با محیط اجتماعی بر اساس موازین علميو اخلاقی و سرانجام ایمان به کار و مسئولیت و پیروی از اصل نیکوکاری است.
فروید هنجار را یک افسانه ایده آل ميداند و معتقد است هر الگویی کم و بیش به الگوی بسیکوتیک شباهت پیدا ميکند. در تفکر فروید انسان متعارف کسی است که مراحل رشد جنسی- روانی را با موفقیت گذرانده است و در هیچ یک از مراحل بیش از حد تثبیت نشده باشد. از نظر او کمتر انسانی متعارف به حساب ميآید و هر فردی به نحوی از انحناء غیر متعارف است. در حوزه روان شناسی، انسانهاي غیر متعارف و روانی را به دو دسته تقسیم کرده اند: یکی، افرادی که اختلالات عصبی و روان نژدی دارند و دیگر افرادی که حالات شدید روانی دارند و آنها را افراد روان پریش مينامند.
به عقیده آدلر نوروز ، نتیجه قصور در یادگیری است و نیز نتیجه ادراکها و تصورات معیوب و منحرف است. نوروز، بهایی است که ما برای فقدان تمدن خویش ميپردازیم در صورتی که فروید نوروز را بهایی ميدانست که ما در قبال تمدن ميپردازیم. هر نوروز به منزله کوشش است برای حل کردن فرد از احساس حقارت و میل به تفرق و برتری که در مواردی به حالتهاي جبرانی نامطلوبی منتهی ميشود .
فروید
به عقیده فروید انسان متعارف کسی است که مراحل رشد روانی- جنسی را با موفقیت گذرانده باشد و در هیچ یک از مراحل بیش از حد تثبیت نشده باشد. از نظر او، کمتر انسانی متعارف به حساب ميآید و هر فردی به نحوی از انحناء نامنعارف است. شخص سالم از مکانیزمهاي دفاعی نوع دوستی، پیش بینی، پارسایی و ریاضت، شوخ طبعی، والایش و سرکوبی استفاده ميکند. وی هسته مرکزی بیماری روانی را «اضطراب» ميداند و افراد نامتعارف را به دو گروه روان نژند و روان پریش تقسیم نموده است.
- افرادی که اختلالات عصبی و روان نژندی دارند
- افرادی که حالات شدید روانی دارند و آنها را افراد روان پریش مينامند.
فروید معتقد بود که شخصیت هر انسانی شامل سه بخش «نهاد» (پیرو اصل لذت) و «خود» (پیرو اصل واقعیت و منطق) و «فراخود» (وجدان اخلاقی) ميباشد و اضافه ميکند که مشکلات کنونی افراد، به دلیل فشار مداوم غرایز انسانی و خواستههاي نهاد بروز ميکند و هر فرد بایستی برای زندگی در جامعه، ارضای آزادانه غرایزش را کنار بگذارد. تجارب نا خودآگاه کودکی بایستی باز گشوده شود و از این طریق به فرد کمک ميشود تا شیوه ی ارضا کودکان را رها نماید، در نهایت خود آگاهی حقیقی کم نیست مگر اینکه کنترل غیر واقعی فراخود با حس برتر در هم شکسته شود.
هدف از روان درمانی ایجاد سلامت روانی است. سلامت روانی دو جنبه دارد. یکی سازگاری با محیط بیرونی و دیگری سازش با محیط درونی. محیط مجموعۀ عوامل و امکاناتی است که فرد نميتواند از میان آنها برای توسعه تواناییهاي خود به منزله یک انسان آزاده دست به انتخاب بزند. از روان کاوی انتظار ميرود تا حدود زیادی سازگاری و انعطاف پذیری فرد را افزایش دهد و موانعی را که بر سر راه استفاده از حداکثر امکانات وجود دارد از بین ببرد.
آلبرت الیس
به عقیده آلیس انسان را موجودی پاسخ دهنده و خلاق ميداند، بدین معنی که نه تنها محرکهاي بیرونی را درک ميکند بلکه به طور همزمان درباره آنها فکر ميکند و به مفهوم سازی تعبیر و تفسیر دست ميزند. به عقیده وی، افکار منطقی و عقلانی انسان، به عواقب و پیامدهای منطقی، منتهی شود و در نتیجه به سلامت روانی فرد منجر ميگردد ولی افکار غیرمنطقی و غیرعقلانی انسان به پیامدهای غیرمنطقی منجر ميشود که موجب اضطراب و پریشانی فرد ميگردد.اضطراب و اختلالات عاطفی نتیجه و زادۀ طرز تفکر غیرمنطقی بی معنی و غیرعقلانی ميباشد و فرد مضطرب درباره خود به ارزشیابیهاي بسیار بدبینانه، منفی بافانه و اخلاقی دست ميزند وتوان مقابله و مواجهه با مشکل و حل و فصل آن را از خود سلب ميکند.
نظريه رواني اجتماعي و زيستي آدلر:
از ديدگاه آدلر سلامت روان يعني داشتن اهداف مشخص در زندگي، داشتن فلسفه استوار و محکم براي زيستن، روابط خانوادگي و اجتماعي مطلوب و پايدار، مفيد بودن براي هم نوعان، جرأت و شهامت، قاطعيت، کنترل داشتن بر عواطف و احساسات، داشتن هدف نهايي کمال و تحقق نفس، پذيرفتن اشکالات و کوشيدن در حد توان براي حل اشتباهات .
نظريه اريکسون:
همان گونه که فرويد در نظريات خود به ناخودآگاه اهميت ويژه اي ميدهد اريکسون در اين ارتباط اعتقاد زيادي به سن دارد. سلامتي روان را در ارتباط با من توصيف ميکند و متغيرهاي آن در ارتباط مقوله «من» تعريف ميکند. به طور کلي اريکسون در ارتباط با سلامتي روان معتقد است که صفات خاصي وجود دارد که فرد داراي سلامتي روان شناختي را از کسي که فاقد اين عنصر است متمايز ميسازد. به نظر اريکسون اين صفات در اجتماع معني مييابد و بر اين اساس فردي که در جامعه زندگي ميکند و در صورتي داراي سلامتي روان است که از تعارض عاري ميباشد از استعداد و توانايي بارزي استفاده کند، در کارش ماهر و استاد باشد، ابتکار نامحدود داشته باشد از انجام لحظه به لحظه حرفه اش پسخوراند بگيرد و در نهايت در مورد فرايند زندگي نظريه معنوي روشن و قابل درکي داشته باشد .
نظريه کورت لوين :
کورت لوين با نظريه ميداني در بين روان شناسان شناخته شده است. از ديدگاه لوين نظريه ميداني تنها به حيطه خاصي محدود نميشود، بلکه مفاهيميرا در بر ميگيرد که با آن ميتوان حقايق روان شناختي مختلفي را نمايش داد. اما نظر لوين در ارتباط با سلامت روان بر اين است که سلامت و کمال روان شناختي موجب افتراق و تمايز يافتگي بيشتر شخص و محيط روان شناختي او ميشود و استحکام و استواري مرزهاي سيستم رواني فرد به وجود ميآورد. بنابراين فرد سالم از نقطه نظر روان شناختي به نظر لوين کسي است که بين خودش و محيط روان شناختي خود تمايز و افتراق قائل ميشود.
منبع
بهرامي، عباس(1394)، تأثير مشاوره تحصیلی بر انگیزش تحصیلی ، هویت فردی و بهداشت روان ، پایان نامه درجه کارشناسی ارشد، روان شناسی، دانشگاه آزاد اسلامي
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید