عوامل تاثیرگذاربر رضايتمندي زناشويي

عوامل  مختلفی برپایداری ازدواج واستحکام خانواده موثر است.زمانی که زن وشوهر از زندگی زناشویی خودرضایت داشته باشند،خانواده از استحکام خوبی برخوردار می شود وآنها می توانندبا مسائل ومشکلات به درستی برخورد کنند واز آسیبها در امان باشند.

عوامل شناختي، باورهاي غير منطقي، اسنادهاي ناسازگار و تعبير و تفسيرهاي غلط، عوامل هيجاني و عاطفي، عوامل فيزيولوژيكي و بدني ،الگوهاي رفتاري ،حمايت اجتماعي،خشونت،  وجود فرزند،  تاريخچه زندگي و ويژگيهاي فردي،  استرس، مسائل اقتصادي، مذهب، نوع رابطه زوجين، ساختار قدرت درخانواده ورضايت مندي زناشويي، آداب و سنن اجتماعي- فرهنگي و زبان و هنجارها و تفاهم فكري و توافق مذهبي،ملاك هاي همسر گزيني و  شيوه هاي همسر گزيني .بهداشت روانى جامعه و سلامت فيزيكى وعاطفى، در گرو سلامت روابط زناشويى و تداوم و بقاى ازدواج است .

گرچه  عوامل اجتماعي و فرهنگي نقشي مهم در سازگاري  زناشويي دارند، اما  عوامل یا ويژگي هاي فردي كه در اينجا از آن به عنوان شخصيت نام برده مي شود، تاثير ويژه و بيشتري دارند. روي هم رفته، شواهد موجود نشان مي دهند كه عوامل شخصيتي، پيش بيني كننده هاي تجربي موثري براي سازگاري و ثبات زناشويي هستند و وجود روابط بين عوامل شخصيتي و بازدهي زناشويي زوجين با استفاده از طرحهاي طولي و مقطعي گوناگون تاييد شده است اگر شخصيت را به عنوان تركيبي از اعمال، افكار، هيجانات و انگيزشهاي فرد بدانيم مولفه هاي سازنده آن ممكن است در افراد گوناگون، متفاوت باشند.از سوي ديگر، امكان دارد اين مولفه ها از راههاي گوناگوني تركيب شده باشند؛ به گونه اي كه الگوهاي شخصيتي گوناگوني را بوجود آورند .

پختگي رواني و رشد عاطفي فكري طرفين: اين ويژگي به سن بستگي ندارد و هر فردي بايد هنگام ازدواج به رشد عاطفي، فكري و اجتماعي كاملا رسيده و بالغ باشد. از آنجايي كه رشد عاطفي-فكري با رشد هوشي رابطه مستقيم دارد ، اختلاف زياد در اين زمينه سبب بروز اختلافات و نارضايتي زناشوئي مي شود.

ارتباط میان ناراحتی روان شناختی و عدم رضایت زناشویی در بیماران متأهّلی که طیف وسیعی از مشکلات روان شناختی را تجربه می کنند به اثبات رسیده است در میان اختلالات روان شناختی عمده، افسردگی به طور وسیع تری مورد بررسی قرار گرفته و نشان داده شده است که ارتباطی قوی با آشفتگی زناشویی دارد .

پژوهشگران همچنین ارتباطی قوی میان اختلالات اضطرابی و آشفتگی زناشویی اثبات کرده اند. علاوه بر اختلالات روانی، مشکلات ارتباطی با بیماری های جسمانی نیز همبستگی دارد. افرادی که روابط رضایت بخش و حمایت کننده دارند، احتمال کمی وجود دارد که مبتلا به بیماری سختی شوند و اگر هم بیمار شوند سریع تر بهبود می یابند. طرز تفكر، عقايد و تمايلات: بايد قبل از وارد شدن به زندگي زناشويي مخصوصا در دوران نامزدي در موضوعات مهم زندگي توافق نظر وجود داشته باشد. ثابت شده است كه توافق هاي زياد قبل از ازدواج روابط بعد از ازدواج را نيز محكمتر كرده و معني و مفهوم بهتر به زندگي زناشوئي مي دهد.

شواهد فزاینده ای وجود دارد که شیوه های درک ، تفسیر و ارزیابی زوج از یکدیگر و رویدادهایی که در روابط شان اتفاق می افتند، تأثیر مهمی بر کیفیت روابط آنها می گذارد .  تاثیر منفی “باورهای غیر منطقی” یا در نهایت معیارهای غیر واقع نگرانه ای که افراد در مورد روابط صمیمانه دارند را بر الگوهای تعامل و رضایت همسران مورد تاکید قرار دارد.

زوجین مشکل دار، بیشتر مشکلات رابطه شان را به همسرشان نسبت می دهند و فکر می کنند وی از روی عمد به گونه ای ناخوشایند با آنها رفتار می کند. در مقابل، زوجین خوشبخت، احتمالاً بیشتر رفتارهای منفی را به شرایط محیطی موقت نسبت می دهند .

عقايد مذهبي: عقايد مذهبي در سعادت كانون خانوادگي اهميت دارد. تحقيقات نشان مي دهد كه اعتقادات و نگرش هاي زن و مرد اكثرا پس از ازدواج ادامه مي يابد و اگر زن و شوهر از يك مذهب ولي داراي اعتقادات و ديد فلسفي متفاوت نسبت به اصول و موازين مذهبي خود باشند باز هم منجر به اختلافات عديده شده و ديگر مسائل زندگي را نيز تحت الشعاع قرار مي دهد.توافق و طرز فكر درباره امور جنسي:تحقيقات نشان مي دهد كه مسائل جنسي از لحاظ اهميت در رديف مسائل درجه اول يك زندگي زناشوئي قرار دارد و سازگاري و رضايت در روابط جنسي از مهمترين علل خوشبختي زندگي زناشويي است. چنان چه اين روابط ارضاء كننده و كامل نباشد، منجر به ناراحتي شديد، اختلافات و حتي از هم پاشيدگي خانواده مي شود.بيماري رواني در خانواده:وراثت يكي از عوامل مهم بيماري هاي جسمي و رواني است لذا شايسته است در موقع انتخاب همسر تحقيقات لازم در اين باره انجام شود.يكي از عوامل كليدي در پايداري زندگي مشترك تعهد دو طرف نسبت به ازدواج است.

فردیت و تمایز خود:باور “زن و شوهر نیمه بهتر یکدیگرند” در واقع نشان دهنده ی اشتباه فرهنگی در زمینه ازدواج است. نقش های جنسی انعطاف پذیر در این فرهنگ به این معتقد است که با کنار هم گذاردن دو نیمه­ی انسان یک شخص کامل ایجاد می شود. برداشت به گونه ای است که انگار یک دوم ضربدر یک دوم مساوی یک می شود، و حال آنکه یک دوم ضربدر یک دوم مساوی یک چهارم است که از یک دوم کمتر است. به همین دلیل وقتی دو نفر برای تکمیل شدن ازدواج می کنند، در مقایسه با آن زمان که کامل و تکمیل نبودند، ناقص تر می شوند و این علت بسیاری از شکست های ازدواج هاست. بنابراین افرادی که از وضعیت درونی سازمان یافته تری برخوردارند در نظم دادن به وضعیت طرف مقابل نیز موفق تر می باشند .

صمیمیت و خود افشاسازی:اگر چه همسران مایلند دیدگاه های مشابهی در مورد صمیمت و خود افشاسازی در رابطه زناشویی داشته باشند، لیکن معلوم گردیده است که میان زنان و مردان در صمیمیت و رضایت زناشویی تفاوت وجود دارد . به عبارت دیگر تجربه صمیمیت در میان زنان و مردان متفاوت است. زنان خود افشایی در زمینه احساسات را به عنوان صمیمیت زیاد می دانند و مردان داشتن فعالیت های مشترک با همسر را نشانه صمیمت می دانند.

هیجان و مهارت مندی هیجانی :پژوهش در زمینه هیجان، در حیطه اتفاق می افتد. حیطه اول وقوع، ظرفیت و شدت پاسخدهی هیجانی را در ازدواج بررسی کرد. مثلاً بررسی گاتمن در این حیطه مشخص کرده است که زوج های آشفته نسبت به غیر آشفته، تقابل و عاطفه منفی تری را نشان می دهند. حیطه دوم، نقش هیجانات مختل از قبیل افسردگی و اضطراب را در سلامت زناشویی بررسی کرد. این حیطه پژوهشی یک رابطه نیرومند میان عاطفه افسرده و آشفتگی زناشویی را نشان داده است .مثلاً پژوهش بیچ حیطه سوم، نقش هیجانات را در زوج درمانی بررسی نمود. از نظر این حیطه پژوهشی اصل یا ریشه آشفتگی رابطه در عواطف منفی است که در تعامل با همسر آشکار می شود.

سطح هیجان خواهی زن و شوهر صرف نظر از همسانی و ناهمسانی هیجان خواهی آنها، سازگاری زناشویی را به طور منفی تحت تأثیر قرار می دهد. آنها در تبیین این مسئله به این موضوع اشاره کرده اند که از آنجا که ازدواج قراردادی طولانی مدت است که با انعقاد آن محدودیت هایی برای افراد ایجاد می گردد، این محدودیت ها برای افراد هیجان خواه به راحتی قابل پذیرش نیست و لذا سازگاری و رضایت از ازدواج در این افراد کاهش می یابد.

حمایت خانوادگی:هالفورد معتقد است میزان حمایت های عاطفی (مانندگوش دادن همدلانه به دردودل های همسر) و عملی (مانند کمک کردن به دیگران) که زوجین به یکدیگر ابراز می کنند به طور قابل توجهی رضایت مندی از رابطه را در عرض سال های اولیه ازدواج پیش بینی می کند.رابطه معنی داری بین عدم پذیرش زوجین از سوی خانواده های یکدیگر وتوفیق یا عدم توفیق درزندگی وجود دارد همچنین میزان دخالت بستگان درزندگی مشترک درخانواده های ناموفق بیشتر است . به علاوه خانواده های زوج های موفق بیشتر درجریان آشنایی های قبل از ازدواج فزندان خود با یکدیگر بوده اند.بنابراین آگاهی والدین وهدایت صحیح آن ها می تواند درموقعیت زندگی فرزندانش مؤثر باشد.

رویدادهای زندگی:رویدادهای زندگی به تحولات رشدی وتغییر یافتن موقعیت هایی که زوجین باهم به صورت فردی با آن مواجه می شوند اشاره می کند.به احتمال زیاد در دورانی که نرخ تغییر وحوادث استرس آور زندگی زیاد می‌شود مشکلات ارتباطی نیز بیشتر می شود .مثلاً درآغاز دوره زناشویی بارداری و فرزند پروری، موارد مشکل وموارد اختلاف درفرزند پروری: بیماری شدید یا مرگ فرزند یا خویشاوندان دوره نوجوانی فرزندان؛ ترک کردن خانه توسط فرزندان. خیانت وجدایی. بازنشستگی نیز یک انتقال عمده دیگر برای زوجین  است که با آشفتگی در رابطه همراه است که با آشفتگی در رابطه همراه  است.

عوامل توفیق وحفظ زناشویی :

1- حوصله وبردباری

حوصله وبردباری درزندگی زناشویی از اهمیت خاصی برخوردار است.کسانی که درقبال مسائل خانوادگی واختلاف بین خود وهمسر حوصله به خرج نمی دهند وپس از کوچکترین موضوع مورد اختلاف به عکس العمل ها مبادرت می کنند زندگی زناشویی را به طرف ناسازگاری وناشادی پیش می برند.

2- خلوص

منظور از خلوص سادگی،پاکی وبی آلایش است. اگر بین زن وشوهر ریا وتظاهر حکم فرما باشد زندگی معنا وصمیمیت خود را از دست می دهد. ریا و تظاهر به مهربانی وصداقت بدون آنکه واقعیت داشته باشد  بیان زناشویی را سست خواهدکرد.

3- مهربانی

زن وشوهر باید یکدیگر را دوست داشته باشند ونسبت به هم مهربان باشند ودرغم ورنج یکدیگر شریک بوده ویار یکدیگر هم باشند.

ارتباط جنسی ورضایت زناشویی

یکی از ابعاد مهم رابطه همسران که اغلب مورد غفلت قرار می گیرد، رابطه جنسی می باشد.”میل جنسی در تمامی جوامع و مذاهب یک تابو است که در هاله اي از مسائل خرافی پیچیده شده و صحبت در حدود آن معمولاً با احساس هاي منفی مثل شرم، خجالت، ترس و گناه همراه است. این در حالی است که رفتار و روابط جنسی، مثل خوردن و آشامیدن جزئی از نیازهاي زندگی همه انسانها و به عبارتی لازمه یک زندگی مشترك سالم و بقاء نسل او است. از زمانی که الیس، کینزي و بعد از آن مسترز و جانسون، به مطالعه سیستماتیک رفتارهاي جنسی انسان پرداختند، روشن شد که مشکلات و اختلالات جنسی شایع تر از آن است که قبلاً تصور می گردید. وجود مشکلاتی در زمینه مسائل جنسی مثل کمبود تمایلات جنسی، ناتوانی جنسی و غیره چه بسا که به خاطر ترس و اضطراب، شرم و خجالت یا احساس بی کفایتی و گناه مخفی مانده وبیان نشده و زنان به علت حجب و حیا علائم این مشکلات را درست بیان نمی کنند و مشکلات جنسی بصورت نهفته با علائم و عوارض دیگري مثل ناراحتی هاي جسمانی، افسردگی و نارضایتی از زندگی زناشویی بروز می کند نارضایتی از مناسبات جنسی، علاوه برتأثیرات منفی روحی و روانی بر خود فرد مانند افسردگی، عدم تعادل روحی و روانی و شخصیتی،پیامدهایی چون پرخاشگري و خشونت، روابط جنسی خارج از چارچوب خانواده نیز داشته و بردیگر اعضاء خانواده، اطرافیان و سلامت جامعه نیز تأثیر گذار خواهد بود.

رابطه جنسی با رضایت مداوم از رابطه پیوند دارد. همسران رضایتمند، همخوانی بیشتری میان فعالیت جنسی که خواهان آن هستند و فعالیت جنسی که تجربه می کنند گزارش می نمایند. هم چنین برای مردان و هم برای زنان، رضایت از رابطه جنسی به طور معناداری با سطح کارکرد خانواده ارتباط دارد تحقیقات حاکی از آن بود که رضایت جنسی مولّفه بسیار مهمی در روابط وفادارانه است. به هر حال رضایت اوّلیّه از رابطه جنسی یک عامل پیش بینی کننده قوی برای رضایت و تداوم رابطه در زمان های بعدی است.

 پژوهش ها نشان داده اند که توانایی مردان در خود ابرازی جنسی بیشتر از زنان است این موضوع می تواند تحت تاثیر تجارب گذشته دو جنس، نقش های جنسیتی و شیوه های تربیتی متفاوت باشد که ممکن است به تفاوت های اساسی در رضایت جنسی دو جنس منجر شود. اصولاً برداشت زنان و مردان از رابطه جنسی متفاوت است به هر حال یافته های ناهمسو در زمینه های تفاوت رضایت زناشوئی و متعاقب آن رضایت از روابط جنسی بین زنان و مردان می تواند بیانگر این مسئله باشد که رضایت زناشوئی و متعاقب آن رضایت از روابط جنسی بین زنان و مردان بیانگر این مسئله باشد که رضایت زناشویی و زیر مقیاس های ان از جمله رضایت جنسی وابسته به دو فردی است که با هم در روابط زناشویی قرار می گیرند و رضایت یا عدم رضایت در زن و مرد بیش از آنکه متاثر از جنس وی باشد از بافت زناشویی انها تاثیر پذیرفته و به همسویی و انطباق زن و شوهر بستگی دارد نه فقط به یکی از آن­ها بستگی دارد بنابراین برای تکمیل مناسب تر باید زوجین در مقایسه با هم مطالعه شوند تا بتوانند با سنجش جنبه های متفاوت زناشویی هر یک از زوجین به داوری در مورد تفاوت مردان و زنان در این زمینه پرداخت.

منبع

حسینی، مرضیه (1393)، رابطه مؤلفه‌های جنسی و مهارت‌های ارتباطی با رضایت زناشویی، پایان نامه کارشناسی ارشد، روانشناسی عمومی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0