عوامل بازدارنده حل مسئله
وجود برخی از عوامل مانع صحیح فکر کردن و حل مسئله میشود و نتیجه کلی حل مسئله را تحت تأثیر قرار می دهد و باعث اخذ تصمیمات و راه حلهاي اشتباه میگردند. از این عوامل به عنوان عوامل بازدارنده حل مسئله یاد میشود که عبارتند از:
شتاب: تعجیل در حل مسئله زیان هاي غیرقابل جبرانی را میتواند در پی داشته باشد. اگر در فرآیند حل مسئله به مراحل ذکر شده توجهی نشود و تمام دغدغه ذهنی ما این باشد که سریع ترین راه حلی را که به ذهن ما رسیده عملی کنیم، مسلماً راه حل اتخاذ شده کاستی هاي فراوانی خواهد داشت و در معرض تهدید خطرات غیرقابل جبرانی خواهیم بود.
احساسات: هنگام رویارویی با مسائل، ممکن است احساسات ناخوشایندي داشته باشیم. ترس و اضطراب آشناترین آنها هستند. رویارویی با مسئله میتواند اضطرابزا باشد؛ چرا که فرد در موقعیتی ناشناخته قرار می گیرد. یعنی، موقعیتی که فرد با مسئله یا مشکلی روبهروست و راه حل آن را نمیداند؛ این عدم آگاهی، تولید اضطراب میکند.از سوي دیگر ما انسان ها از رویارویی با مسائل ناشناخته بیم داریم،
ریشه هاي این بیم و نگرانی میتواند عوامل زیر باشند:
- ترس از تغییر: راه حلهاي جدید در پارهاي اوقات مستلزم انجام تغییراتی در سبک زندگی فرد میباشد و این نیاز به تغییرات میتواند ایجاد رعب و وحشت کند.
- ترس از شکست: فرد می ترسد که راه حل اتخاذ شده در عمل به شکست انجامد و در نتیجه از رویارویی و حل مسئله فرار میکند.
- ترس از طرد شدن: فرد می ترسد که با اجراي راه حل ب ه دست آمده، اطرافیان را دلخور کند و محبت و توجه آنها را از دست بدهد.
این ترس ها و اضطراب ها می تواند به صورتی جداگانه یا توام با هم اتفاق بیفتند و مانعی در یافتن راه حل مناسب برای مسائل شوند.
تعصب: تعصب نیز از عوامل بازدارنده حل مسئله است. گاهی اوقات ما حاضر نیستم قبول کنیم که نظرما اشتباه است و مثلاً نظر یک فرد کوچکتر از ما یا فرزند ما درست است. داشتن انعطاف پذیري در قبول و رد نظرات مختلف از مواردي است که باید به مرور زمان در ما ایجاد و تقویت شود. باید هر چه میتوانیم از تعصبات کم کنیم و خصلت هایی چون مشورت با دیگران و تحمل نظر دیگران را در خود رشد دهیم. اگر در مورد موضوعی نظر خاصی داشتیم و در آخر مشخص شد که نظر ما درست بوده است، هرگز آن را به رخ دیگران نکشیم و هرگز درگیر موضع گیري نشویم.یکی از شایعترین موارد تعصب نادرست در مورد موضوع ، راهحلی است که اول از همه به ذهن ما می رسد .وقتی درباره موضوعی، فکر میکنیم بدیهی است که موارد و راه حل ها و موضوعات متعددي به ذهن ما می رسند. بعضی از افراد فکر می کنند اولین راه حلی که به ذهنشان میرسد همان راه حل درست است و با اصرار زیاد از آن دفاع میکنند. طبیعی است، بسیاري از مواقع این اولین راه حل ها اشتباه خواهند بود و توسط دیگران قابل قبول نیستند.
خستگی ذهن: این حالت ممکن است بر اثر تفکر طولانی درباره موضوع مورد نظر یا در اثرانجام کارهاي متعدد ذهنی به طور همزمان ایجاد شود. در هر دو صورت وجود آن ، از موانع مهم فکر کردن و حل مسئله محسوب می شود . براي جلوگیري از خستگی فکري، باید زمان هایی براي استراحت در نظر گرفته شود. هر مسئله به میزا ن متفاوتی فکر کردن نیاز دارد. بسته به اهمیت موضوع، شرایط موجود،قدرت و مهارت فکر کردن و وضعیت شخصی , اجتماعی شخص فکر کننده یا حل کننده مشکل، این مدت زمان فرق میکند.
توجه زیاد به موانع اجرا: حل یک مسئله و مشکل اجراي راه حل آن، در واقع دو امر جداگانه هستند و نباید روي هم اثر زیادي بگذارند. شاید یکی از علل جدا بودن قوه قانونگذاري و اجرایی کشورها نیز همین موضوع باشد. براي حل مسئله نیز به پشتوانه گامهایی که قبلاً برداشته شده، سرنخهایی وجود دارد و فرد با کمک این سرنخها میتواند راه حلی براي مشکل جدید خود پیدا کند. از طرف دیگر، شاید بهتر این باشد که انتظار نداشته باشیم تمامی راه حل ها عملی شوند . چون در عمل ، در اجراي بعضی از آنها دچار اشکال میشویم. اما تفاوت وجود دارد بین وقتی که انسان براي مسئله اي راه حل ی پیدا میکند و تصمیم به اجراي آن میگیرد ولی در عمل موفق به اجراي آن نمیشود با وقتی که فرد به خاطر ترس از مشکلات اجرایی اصلاً به موضوع نزدیک نمی شود وفکر کردن درمورد آن را امري بیهوده می پندارند .
یکی از مهمترین علل اشتباه بودن این طرز برخورد هم این است که خود مشکلات اجرایی نیز براي حل شدن نیاز به فکر کردن و تصمیم گیري جداگانه دارند و وقتی شروع به درگیر شدن با آنها میکنیم میبینیم آن طور که قبلاً فکر میکردیم، غیرقابل حل نیستند و کافیست که زمان بیشتري را به آنها اختصاص دهیم تا حل شوند. براي ایجاد و افزایش توانایی هاي روانی , اجتماعی و ارتقاء سطح سلامت، آموزش حل مسئله و تصمیمگیري ضروري است. تحقیقات نشان دادهاند که اگر دانش و اطلاعات لازم را در اختیار افراد قرار دهیم و موقعیت هایی را به وجود آوریم که طی آن افراد بتوانند دانش آموخته شده خود را به صورت عملیاتی هم تجربه کنند، آنگاه این دانش و ارزش و نگرش به توانایی هاي بالفعل تبدیل خواهد شد. این توانمندي به افراد کمک میکند تا بدانند در هر موقعیت چه کاري باید انجام دهند و چگونه باید آن را انجام دهند . آگاهی از این امر بر اعتماد به نفس و سلامت روانی فرد می افزاید و این خود باعث تقویت انگیزه هاي سالم و سلامت فرد میشود.
منبع
کرانی،داریوش(1394)، آموزش مهارت های زندگی بر رشد اجتماعی دانش آموزان دبیرستانی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید