عناصر اصلي مديريت دانش
مديريت دانش چهارعنصر اساسي دارد:دانش، مديريت، تكنولوژي اطلاعات و فرهنگ سازماني. هر كدام از اجزا نقشي عمده در مديريت دانش داشته و ميتواند تاثير بسزاي در موفقيت يا شكست آن داشته باشد.
نقش دانش در مديريت دانش
ادالسن،مي گويد:مردم همواره دانش داشته اند و از آن استفاده كرده اند.
اما دقيقا دانش چيست ؟ دانش، دانستني است كه در تجربيات، مهارت ها، قابليت ها، توانايي ها، استعداد، افكار، عقايد، طرز كار ها، الهامات و تصورات افراد موجود است و به شكل مصنوعات ملموسي، فرايندهاي كاري و روزمره يك شركت، خود را اشكار مي سازد. دانش دو نوع است: عيان و نهان. دانش عیان(صريح)، دانشي است كه مدون شده است و يا به فرمت هاي خاصي ارائه شده است . مثلا توضيح داده شده يا ثبت شده يا مستند شده و بنابراين به آساني مي توان ديگران را در آن سهيم نمود. دانش صريح ميتواند در اشكال دستنامه ها، روش ها كار هاي نوشته شده، بايگاني هاي تجاري، مجله، صفحات وب، بانكهاي اطلااعاتي، اينترنت ها، ايميل ها، ياداشتها ارائه هاي گرافيكي يا منابع دیداری – شنیداری تدوين شده باشد. هنگامي كه دانش، مدون و كد گذاري، شود موضوع دانش توليد مي شود و اين موضوع نوع دانشي است كه مي تواند مديريت شود. دانش نهان، دانش شخصي و ابراز نشده اي است كه يك فرد دارد. دانشي كه در ذهن افراد است.
اگاه بودن از چگونگي چيزي، ترفند هاي ظريف، بينش، نظر و مواردي كه ميتواند مفيد واقع شود. به بيان ساده تر، دانش و تجربه اي است كه يك فرد در طول سا لها از طريق تجربه، تعامل با ديگران و آزمون سعي و خطا بدست اورده است. اين دانش تنها در ذهن افراد يا در ياداشت هاي شخصي ، فايل ها ي كامپيوتري يا كشوي ميز آنها مستقر است. دانشي كه هرگز بطور كامل وقابل فهم براي سايرين بيان ، ثبت ، مستند يا مدون نشده است . طبق برآورد، 80 درصد از مهمترين دانش را دانش نهان شكل مي دهد . تبديل دانش نهان به دانش عيان مشكل است اما غير ممكن نيست. دانش نهان عموما به شكل شرحي از تجربيات مفيدي كه ثبت شده اند و در شبكه گذاشته شده اند و متعا قبا توسط ديگر كاركنان براي يادگيري و بهبود فرايند ها استفاده شده اند، منتقل مي شود. مديران ارشد اجرائي در پي تبديل دانش نهان كاركنان به دانش عيان را بطور موفقيت اميزي ميسر نموده اند.آنان از كاركنان خواسته اند كه راهنمايي گام به گام براي تمام كار هایی كه انجام مي دهند، بنويسند و بنابراين آنها را وادار كرده اند تا دانشي را كه به عنوان تجربه يا حافظه، دروني شده است ثبت كنند. اين فرايند به ايجاد نقش هاي مفصل از كليه فرايند ها براي همكاران و افراد جانشين و حتي به كشف ضعف هايي كه نياز است به آنها پرداخته شود كمك مي كند . براي موفقيت پروژ ه هاي مديريت دانش لازم است بين اطلاعات و دانش تمايز قائل شويم . هر اطلاعاتي دانش نيست. اطلاعات تا زماني كه تحليل نشده و منشا عمل قرار نگرفته است، نمي تواند تبديل به دانش شود . و فقط در يك فرهنگ سازماني صحيح است كه اطلاعات منشا عمل مي شود. بيشتر سازمان ها و كاركنان نه از دانش زياد، بلكه از اطلاعات زياد رنج مي برند. برعكس، قحطي دانش وجود دارد. يكي از بزرگترين چالشهاي مديريت دانش در توانايي مفهوم ساختن كوههاي اطلاعات، جدا كردن اطلاعات ارزشمند و به اشتراك گذاشتن آن است .
منبع
سلیمانی،شاپور(1393)، توانمندسازی براساس ساختار سازمانی و مدیریت دانش،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی صنعتی سازمانی،دانشگاه آزاداسلامی ارسنجان
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید