طرحواره­ ها و جنسیت و طرحواره درمانی

یکی از عوامل ديگري كه طرحواره ها را تحت تأثير قرار مي دهد جنسيت است، زيرا هنجارهای  جنسيتي در هر جامعه اي بخشي از فرهنگ آن جامعه است. همزمان با رشد كودك، در شرايطي كه رابطة كودك با همسالانش پيچيده­تر مي شود، كودك مهارتهايي را كسب مي­كند كه خاص جنسيت اوست، و اقدام به فعاليتهايي مي­كند، كه جامعه براي جنسيت او در نظر گرفته است. كودك در طول دوران رشد با اين هنجارها رشد مي­كند و آنها بخشي از خصوصيات وي مي­شوند. به عقيدة يانگ؛ بين اين تجارب رشدي و طرحواره­ها در افراد رابطه به وجود مي­آيد و نگرش­هايي كه با جنسيت مرتبط هستند، روي طرحواره­هاي شخص منعكس مي­شوند. در باورهاي فرهنگي ويژگي­هايي چون مستقل بودن، واقع­بينانه عمل كردن، خرده­گيري و خصومت، مسؤوليت­پذيري و با اراده بودن، ويژگي­هاي مردانه و در مقابل، ويژگي­هايي چون مهرباني، احساساتي عمل كردن، حساس بودن به نيازهاي ديگران، صميميت و حمايت از ديگران ويژگي­هاي زنانه محسوب مي­شوند.

بیولوژی طرحواره­های ناسازگار اولیه

 پژوهش­های اخیر به این نکته اشاره می­کنند که تنها یک سیستم هیجان در مغز وجود ندارد؛ بلکه چندین سیستم هیجانی در مغز وجود دارد و هیجان­های مختلفی موجود است که درگیر مکانیسم­های حیاتی هستند: پاسخ به خطر، جستجوی غذا، رابطه جنسی و جفت­یابی، مراقبت از فرزندان، پیوندهای عاطفی اجتماعی و به نظر می­رسد که هر یک از آن­ها توسط شبکه مغزی منحصر به فردی واسطه­مندی می­شوند. تأکید ما در این بخش بر شبکه مغزی مرتبط با شرطی شدن ترس و حوادث آسیب­زا است .

 طرحواره درمانی

  طرحواره ،اسکیما، فراتر از یک باور است. سامانه شناختی همه ما دارای طرحواره­هایی است که مارا برای مقوله­بندی و پیش­بینی رخدادها توانا می­سازد. به دیگر سخن، طرحواره چونان یک سازه پردازشگر فراگیر در سامانه شناختی ما عمل می­کند. ویژگی مقاوم بودن و سخت جانی طرحواره­ها، آن­ها را در صدر فهرست چالش کسانی قرار می­دهند که در حرفه­شان با تغییر سر و کار دارند . امروزه در درمان افسردگی، اضطراب مزمن و آسیب­شناسی شخصیتی بر تجربه­های دوران کودکی تأکید می­شود . این تمرکزدرمانی در راستای شناسایی طرحواره­های غیر انطباقی اولیه (EMS) در چهارچوب موضوع­هایی هم چون هیجان­ها، شناخت­ها و  احساس­های بدنی، با در نظر گرفتن فرد و رابطه­اش با دیگران تعریف می­شود که در طول کودکی تحول­یافته و تا بزرگسالی دوام دارند. در اوایل شکل­گیری شناخت درمانی برای درمان افسردگی بیشتر، مفاهیمی از قبیل روان­بنه­ها، مفروضه­ها، خطاهای شناختی و افکار خودآیند منفی مورد توجه متخصصان قرار گرفته بود، که در ضابطه­بندی و درمان افسردگی از آن­ها استفاده می­شود .

بین   روان­بنه­های معین و ظهور علایم روان پزشکی ارتباط وجود دارد. بر اساس نظر یانگ  آسیب­های روانی از شکل­گیری و ثابت ماندن روان­بنه­های سازش­نایافته اولیه ناشی می­شوند. در دیدگاه روان­بنه درمانی، افسردگی نتیجه فعال شدن روان­بنه­های سازش­نایافته اولیه در پاسخ به حوادث زندگی است . به نظر می رسد روان­بنه­هایی که با ،وابستگی و نقص  مرتبط هستند بیشتر در میان افراد افسرده وجود داشته باشد . شاید بتوان گفت که طرحواره یک بسته حافظه­ای است که درون مایه آن را آموزه­های فرد در طول زمان شکل می­دهد. باید توجه داشت که در روند پدیدایی طرحواره، عواملی مانند تجارب فرد در فرآیند رشد، خانواده، فرهنگ، زیست­شناسی فرد، خصلت­های سرشتی و رخدادهای بزرگ ، مثبت و منفی در طول زندگی مؤثرند. این بسته حافظه­­ای چون یک فیلتر عظیم و پیچیده بر سر راه اطلاعات ورودی به حافظه و همچنین اطلاعات موجود در حافظه عمل می­کند و با سرند، دسته بندی و سازمان دهی، شکل­گیری معانی جدید را در ذهن میسر می­سازد. خلاصه آن که طرحواره­ها به محیط تربیتی ،پرورشی  و نیز سرشت فرد باز می­گردد فرد با ویژگی­های سرشتی که بر بنیادهای زیستی استوار است به دنیا می­آید و در مسیر رشد و تربیت، در معرض تجربه­هایی قرار می­گیرد که شالوده شخصیت او را شکل می­دهند. هنگامی که این تجارب ناکافی یا آسیب­زا باشند، فرد آمادگی ابتلا به مشکلات شخصیتی را در بزرگسالی پیدا می­کند .

 روان­بنه­های سازش­نایافته اولیه باورهایی هستند که افراد درباره خود، دیگران و محیط دارند و به طور معمول از ارضاشدن نیازهای اولیه و به خصوص نیازهای عاطفی در دوران کودکی سرچشمه می­گیرند . در واقع روان­بنه­های سازش­نایافته اولیه در طول زندگی ثابت و پابرجا هستند و اساس ساخت­های شناختی فرد را تشکیل می­دهند. این روان­بنه­ها به شخص کمک می­کنند تا تجارب خود را راجع به جهان پیرامون سازمان دهند و اطلاعات دریافتی را پردازش کنند . بعضی از محققین از جمله تیم ، معتقدند که روان­بنه­های سازش­نایافته اولیه بعد از شکل­گیری به مانند صفت ؛رگه شخصیتی در همه زمانها عمل می­کنند. روان­بنه­های سازش­نایافته اولیه بر عمیق­ترین سطح شناخت و معمولاً خارج از آگاهی عمل می­کنند .

ساختارهای شناختی، بنیان تفکر و رفتار افراد را سازمان می­دهند و سایر عوامل مربوط به آن­ها احتمالاً نقش واسطه­ای بر عهده دارند . ژرف­ترین ساختارهای شناختی طرحواره­ها هستند .طرحواره­های ناسازگار اولیه الگوهای شناختی و هیجانی خود­آسیب­رسانی هستند که از جریان اولیه رشد آغاز شده و در طول زندگی تداوم   می­یابند ، از جمله درمان­هایی که می­تواند بر تعدیل طرحواره­های ناسازگار اولیه افراد مؤثر باشد، روایت­درمانی  گروهی است. روایت­درمانی عبارت است از فرآیند کمک به افراد برای غلبه بر مشکلاتشان از راه درگیر­شدن در گفتگوهای درمانی که شامل گفتن، گوش دادن، دوباره گفتن و دوباره شنیدن داستان­هاست . از جمله رویکردهای روانشناختی دیگر برای تعدیل طرحواره­های ناسازگار درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) است. در طی 15-10 سال گذشته تعدادی از درمان­های جدید با اشکال گسترش یافته درمان­های CBT در حوزه روان­درمانی روی کار آمده است . موج سوم رفتار­درمانی در اوایل  دهه 1990 با رشد درمان­های ابتکاری شروع شد که از اصول ذهن­آگاهی استفاده کردند و روی آگاهی نسبت به لحظه حال و پذیرش آن تأکید می­کردند .

منبع

پورتقی،لیدا(1394)، طرحواره­هاي ناسازگار اوليه و مكانيسم­هاي دفاعي، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی، دانشگاه آزاداسلامی

از فروشکاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0